آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمه الله علیه):

اگر مے‌خواهید در زندگی موفق باشید و از آن لذت ببرید، به پدر و مادرتان نیکی کنید، خصوصاً به مادر، دست او را ببوسید، دل او را به دست آورید.

و بدانید اگر آن‌ها از تو راضی باشند،
خـدا هم از تو راضی خواهد بود و اگر خدایی نکرده آن‌ها را از خود برنجانی خداوند را از خود ناخشنود کرده‌ای.

 

 


موضوعات: اخلاق, عمومی
   دوشنبه 7 تیر 1400نظر دهید »

مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی استاد اخلاق در بیانی با اشاره به اهمیت استغفار در رفع گرفتاری و برآوردن شدن حوائج گفت: روزی مردی نزد امیر‏المؤمنین علیه‏ السلام آمد و عرض کرد: گناه بسیار کردم، برایم دعا کنید تا خدا مرا بیامرزد، حضرت فرمود: استغفار کن. فرد دیگری آمد و عرضه داشت من فقیرم، برایم دعا کنید، حضرت فرمود استغفار کن، نفر سوم آمد و عرضه داشت زراعت من آب ندارد و خشک است، دعا کنید تا خدا باران نازل کند، حضرت فرمود استغفار کن. چهارمین نفر آمد و عرض کرد: ثروت بسیار دارم اما اولاد ندارم، برام دعا کنید، حضرت فرمود استغفار کن… .

وی افزود: ابن‌عباس می‌‌گوید در خدمت حضرت بودم، عرض کردم یا امیر‏المؤمنین! از شما سؤالات مختلف پرسیده شد اما به همۀ آنها فقط یک پاسخ دادید. حضرت فرمود: آیا نشنیدی خدا در قرآن فرمود: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً، یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً…»

مرحوم آیت‌الله مجتهدی خاطرنشان کرد: در حدیث داریم هر کسی استغفار کند، چهار چیز نصیبش می‌شود؛ «مَنْ أَکْثَرَ اَلاِسْتِغْفَارَ جَعَلَ اَللَّهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ مِن کُلِّ خوفٍ اَمناً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لاَیَحْتَسِبُ؛ هر کس زیاد استغفار کند خدا براى او از هر غمى فرجى قرار دهد، از هر سختى بیرون‌آمدنى، در هر ترسی در امنیت است و روزى دهد او را از آنجا که گمان ندارد.»

منبع خبرگزاری تسنیم

 

 


موضوعات: اخلاق
   دوشنبه 25 فروردین 1399نظر دهید »

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک

 


موضوعات: اخلاق
   دوشنبه 25 اردیبهشت 1396نظر دهید »

پايه هاى سلوك اخلاقى و عرفانى امام خمینی (ره)

 

 روش عرفانى و سلوك اخلاقى امام, داراى اصول بنيادين و پايه هاى چندى

 

است كه مهم ترين آنها موارد زير است:

 

1. پايبندى به شريعت

 

چنان كه گفته شد, انسان با توجه به محدوديت هاى خاص ذهنى و عملى

 

خود,بيشتر, نگاه جامع به مسائل را فرو مى نهد و در ميدان باور و عمل

 

گرفتار افراط وتفريط مى شود. از اين رو در زمينه تزكيه معنوى و اخلاقى

 

نيز گروهى كاملاً ظاهرگرا و عده اى به شدت باطن گرا شده اند. در حالى

 

كه آئين متعالى براى امت وسط, اعتدال در تمسّك به ظاهر و اهتمام به

 

باطن است, به طورى كه هيچ كدام آسيب نبيند و حق هر يك ادا شود.

 

امام در اين زمينه مى نويسد:

 

(و بدان كه هيچ راهى در معارف الهيه پيموده نمى شود مگر آن كه ابتدا كند

 

انسان از ظاهر شريعت و تا انسان متأدب به آداب شريعت حقه نشود, هيچ

 

يك از اخلاق حسنه از براى او به حقيقت پيدا نشود, و ممكن نيست كه نور

 

معرفت الهى در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شريعت از براى او

 

منكشف شود.)

 

درموردى ديگر درباره التزام به آداب شريعت مى نويسد:

 

(و اين يكى ازمهماتى است كه بايد نفوس ضعيفه ما به آن خيلى اهميت

 

دهند و مراقبت كنند كه آثار ايمان در جميع ظاهر و باطن و سرّ و علن,

 

نافذ وجارى باشد.)

 

2. آموختن از استاد و پرهيز از خودمحورى

 

امام با الهام از آيات قرآن كه ارسال رسولان و تعيين اسوه و الگوى عملى

 

را براى تزكيه و تهذيب و تعالى انسان ها ضرورى دانسته است و نيز آياتى

 

چون آيات مربوط به رويارويىموسى(ع) با فردى كه سمت استادى بر او

 

داشت ـ خضر نبيّ(ع) ـ و نيز با توجه به اینكه حركت بدون راهنما در

 

مسير سلوك عرفانى و اخلاقى, به طور معمول لغزشگاه هاىفراوان

 

داشته و در عمل ديده شده است كه رهپويان بى راهنما گرفتار كجروى

 

شده اند و رهزنان راه را بر آنان بسته اند, بر اين نكته تأكيد دارد كه

 

سالك طريق عرفان كه تزكيه و تهذيب اخلاقى ثمره طبيعى و ضرورى آن

 

است, مى بايست به استادى بصير و آزمودهاقتدا كند و با امامى وارسته,

 

در راه تقرب به خداوند و رهايى از نفس, عروج نمايد.

 

(بدان كه طيّ اين سفر روحانى و معراج ايمانى را با اين پاى شكسته و

 

عنان گسسته و چشم كور و قلب بى نور نتوان نمود (و من لم يجعل الله

 

له نوراً فما له من نور).

 

پس در سلوك اين طريق روحانى و عروج اين معراج عرفانى, تمسك به مقام

 

روحانيت هاديان طرق معرفت و انوار راه هدايت كه واصلان الى الله و عاكفان

 

على الله اند حتم و لازم است, و اگر كسى با قدم انانيت خود بى تمسك به

 

ولايت آنان بخواهد اين راه را طى كند, سلوك او الى الشيطان والهاوية است.

 

امام, اين توصيه را از مكتب اهل بيت دارد كه امام سجاد(ع) فرموده است:

 

(هلك من ليس له حكيم يرشده.)

 

كسى كه از ارشاد و راهنمايى حكيمى فرزانه برخوردار نباشد, تباه مى شود.

 

امام در مجالى ديگر به پرسش و شبهه اى ديگر پاسخ داده و تصريح كرده

 

است:

 

(لازم و ضرورى است كه اين عمل (ميزان مدارا با نفس و اندازه نياز واقعى آن

 

به لذت هاى حلال) با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردى كامل و راهبرى

 

دانا و توانا كه دليل راه باشد, انجام گيرد.

 

قطع اين مرحله بى همرهى خضر مكن ظلمـات است بترس از اثر گمـراهـى

 

و اگر كسى را نفس و شيطان غرور دهد, كه با وجود قرآن و علم شريعت كه

 

جمله بيان خداست, سالك را چه احتياج به دليل است؟ جواب اين است كه

 

شك نيست كه اين راه را جز با چراغ شريعت و هدايت قرآن نمى توان طى

 

كرد… (چنان كه در امراض جسمى به طبيبى نياز است) همچنين در امراض

 

قلبى و بيمارى هاى روحى تنها دسترسى به علم شريعت كافى نخواهد

 

بود, بلكه بايد تعيين داروهاى معنوى بانظر طبيب متخصص باشد كه فرمود:

 

طبيب دوّار بطبّه قد أحمى مواسمه و أحكم مراسمه.)

 

بر اين اساس, امام در مباحث اخلاقى خود, دانشوران حوزه هاى علميه را

 

نيز به تعيين استاد اخلاق براى خويش دعوت مى نمود و مى فرمود:

 

(چگونه است كه علم فقه و اصول استاد و مدرس لازم داشته باشد, ولى

 

علوم معنوى و اخلاق نياز به معلم نداشته باشد)

 

ايشان به سرگذشت موسى و خضر و آيه قرآن استناد جسته است كه خداوند

 

مى فرمايد: (قال له موسى هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً)

 

كهف/66

 

امام با استفاده از اين آيات, حدود بيست ادب از آداب تعليم و تعلم را استفاده

 

كرده و مورد استناد قرار داده است. و با استفاده از آيات مربوط به خدمت

 

موسى در محضر شعيب, نتيجه مى گيرد كه آن خدمت نيز در باطن امر,

 

درس آموزى از محضر پيامبرى از پيامبران بوده است.

 

3. باور به مقامات معنوى

 

امام, يكى از موانع دستيابى به مراتب معنوى را انكار و ناباورى آن مقامات

 

مى داند, چرا كه وقتى انسان منكر امرى بود, در راه دستيابى به آن تلاش

 

نمى كند. از اين رو به نظر ايشان بدترين آفت اصلاح نفس و خودسازى,

 

بى اعتمادى و بى اعتنايى به مراتب كمال است.

 

(بدترين خارهاى طريق كمال و وصول به مقامات معنويه كه از شاهكارهاى

 

بزرگ شيطان قطّاع الطريق است, انكار مقامات و مدارج غيبيه معنويه است,

 

كه اين انكار و جحود, سرمايه تمام ضلالات و جهالات است و سبب وقوف و

 

خمود است و روح شوق را كه براق وصول به كمالات است مى ميراند

 

و آتش عشق را كه رفرف معراج روحانى كمالى است خاموش مى كند,

 

پس انسان را از طلب بازمى دارد.)

 

منابع

 

چهل حديث / امام خمینی

 

آداب الصلاة /  امام خمینی

 

پرواز در ملكوت/ امام خمینی

 

سيماى فرزانگان/ رضا مختاری

 


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 24 اردیبهشت 1396نظر دهید »

در مسابقه زندگی گل زدن هنر نیست ، گل شدن هنر است .


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 22 اسفند 1395نظر دهید »

اصول زندگی سه چیز است که خانم فاطمه الزهرا (س) به آنها عمل کند : راستگویی ، امانتداری ، فرمانبری

 

   یکشنبه 22 اسفند 1395نظر دهید »

آیت الله بهجت می فرمایند :

 

تمام سرمایه ما نماز اول وقت است که اگر بتوانیم آن را نگه داریم

 

توفیقات زیادی نصیب ما خواهد شد.

 

 


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 22 اسفند 1395نظر دهید »

زیاد می نالیم از فقر مال…….   ما فقر دین داریم نه فقر مال 


موضوعات: اخلاق
   شنبه 21 اسفند 1395نظر دهید »


موضوعات: اخلاق
   شنبه 7 اسفند 1395نظر دهید »

 

 

 

 

 

 


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 26 دی 1395نظر دهید »


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 19 دی 1395نظر دهید »


خداوند هم به زیارت ایشان می رود

روزی امام صادق علیه السلام از یکی از صحابۀ خود پرسیدند: «آیا امام حسین علیه‌السلام

را زیارت می کنی؟» آن فرد پرسید: «خودتان به زیارت ایشان می روید؟» حضرت فرمودند:

«مگر می شود کسی را که خداوند به زیارتشان می رود، من زیارت نکنم؟»

معنی زیارت خدا چیست؟ آیا همان درود است؟ اگر همان درود باشد که خداوند به ما بندگان

هم درود می فرستد «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ»1. معنی زیارت خدا، رحمت خداست

که در سورۀ بقره می فرماید من درود و رحمت را با هم به اهل صبر می فرستم. «الَّذِينَ إِذَا

أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ أُولَـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِكَ هُمُ

الْمُهْتَدُونَ.» کسانی که چون مصيبتی به آنها رسيد گفتند: ما از آن خدا هستيم و به او باز

می گردیم صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد که هدايت يافتگانيم.»2

خداوند بر هیچ پیامبر و امام دیگری درود و رحمت نفرستاده است. این یک ویژگی است و

ما دلیلش را نمی دانیم. یکی از ارزشمندترین گریه ها، گریه از خوف و خشیت خداوند در

سحرگاه است که فقط مختص انسان است اما گریۀ بر اباعبدالله علیه‌السلام  برای کل

عالم است. امام سجاد علیه‌السلام فرمودند پدر من کسی بود که آسمانها و زمین و

پرندگان و ماهیان درختان و گیاهان و بهشتیان بر او گریه کردند. اینها امتیاز است.

خداوند هفت حقیقت و دو پاداش را در سوره نحل برای ابراهیم علیه‌السلام بیان می کند

و امام حسین علیه‌السلام هر نُه حقیقت را به ارث برده اند.

«إِنَّ إِبْراهيمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَکُ مِنَ الْمُشْرِکينَ120شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ

هَداهُ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ.»  به راستی ابراهیم ( به تنهایی به لحاظ کمالات انسانی اش)

به سان امّتی بود و یا در مدتی از عصر خود به تنهایی مصداق یک امت اسلامی بود، فروتن

و مطیع خدا و حق گرا بود و هیچ گاه از مشرکان نبود ( نه به شرک در وجود و نه در ربوبیت

و عبادت و طاعت) شکرگزار نعمت های خدا بود. خدا او را ( به رسالت و نبوت و سپس به

امامت و خلّت) برگزید و به سوی راهی راست هدایت نمود.»3

حضرت ابراهیم علیه‌السلام “کل الکمال”

خداوند آیه را با «إِنَّ» شروع کرده است تا به ما اطمینان بدهند و شک را از ما بگیرند و

بدانیم که ابراهیم علیه‌السلام مطلق، کل الکمال بود. ابراهیم علیه‌السلام برای تمام

انسانهای بعد از خود الگو بودند و “معلم خیر"، در تمام اعمال و رفتار و کارهای مردم،

سرمشق بودند یعنی “اسوه” که خداوند این ویژگی را برای ابراهیم علیه‌السلام در یک

سورۀ دیگر هم نقل کرده است: «َانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ»4

ما چه مقامی داریم؟

در مهمترین کتاب هایمان آمده که حضرت امام حسین علیه‌السلام چندین بار از مکه تا

کربلا اعلام کردند: «لکم فی اسوة» خداوند وجود مرا برای همۀ انسان ها و تمام

اعمالتان سرمشق قرار داده است.» پس ایشان نمونه کامل ارزش ها هستند. اما

بعضی می گویند ما کجا و امام حسین علیه‌السلام کجا! و بر خلاف خواسته خداوند

بین خود و ابی عبدالله علیه‌السلام فاصله می اندازند. حضرت بر پایه ارزش هایی که

از حضرت آدم، نوح و ابراهیم علیه‌السلام و دیگر پیامبران و امامان به ارث بردند این

مقام اسوه بودن را کسب کرده اند که زیارت وارث سند این نکته است. ما چه مقامی

داریم؟ مقام ما مأمون بودن است و مأمون هم می مانیم نمی توانیم به مقام امامت

برسیم چون مأمون کسی است که امام را برایش قرار دادند و باید از امام اطاعت کند.

وجود امام به چه علت است؟

وجود امام به چه علت است؟ «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»  ما از ایشان امامانى

قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‏کردند»5، کمال هدایت ما به این است که به امام

اقتدا بکنیم. امام اهل نماز بوده اند پس مأمون باید نماز خوان شود؛ امام بخشنده

بودند پس مأمون هم نباید بخیل باشد؛ امام اهل امر به معروف و نهی از منکر بودند

پس مأمون هم باید از خانواده خود شروع کند تا به دوستان و مردم غریبه برسد و

آنها را به انجام خوبی ها دعوت کند و از کارهای بد باز دارد. درست است که نمی توانیم

امام باشیم ولی می توانیم مامون خوبی باشیم، آن 72 نفری هم که با سیدالشهدا

علیه‌السلام به شهادت رسیدند مأمون های خوبی بودند.


1. سورۀ احزاب آیه43

 2.سوره بقره آیه 157-158

3.سوره نحل آیه 120-121

4.سوره ممتحنه آیه 4.

 حجه الاسلام  انصاریان. مسجد امیر(ع)




موضوعات: اخلاق
   دوشنبه 27 مهر 1394نظر دهید »

 

حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره)

 

محبت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام انسان را زود به مقصد می رساند.


«  کلنا  سفن النجاه و سفینه الحسین اسرع»


همه ما اهلبیت کشتی نجاتیم ولی کشتی امام حسین علیه السلام  سریعتر است.


هنگام عزاداری انسان در دلش را باز می کند و امام حسین علیه السلام داخل می شوند.

 

 


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 26 مهر 1394نظر دهید »

علاقه به امام زمان(عج) باید جمعی باشد.

در دعایعهد داریم که « اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی القائم بامرک صلوات الله

علیه و علی ابائه الطاهرین عن جمیع المومنین و المومنات»

به امام زمان (عج) ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟

« عن جمیع »از طرف همه مومنین و مومنات.

این خودش مطلب مهمی است. امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند

وقتی زیارت می رویم  بگوییم که این زیارت به نیابت از همه مومنین و مومنات ،  صدقه

می دهیم بگوییم دفع بلا از همه مومنین و مومنات بشود نگوییم خدایا ، مومنینی که در

این مسجد نماز خواندند بیامرز .حالا مومنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟

همه را بگو

مگر منتظر امام بین المللی نیستی ؟ کسی که منتظر اصلاح عمومی است باید خودش

هم عمومی فکر کند. خودم و بچه ام و هیات ام و مسجدم و…. برایش هیچ فرقی نمی کند.


« عن جمیع المومنین و المومنات »

 

سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین قرائتی

   یکشنبه 26 مهر 13941 نظر »


حجت الاسلام و المسلمین  ناصری پور: یکی از دلایل وقوع حادثه عاشورا تحجر بود.

 

تاریخ خیلی عجیب است. همین اتفاقات بین کوفه تا کربلا را بخوانید.

یکی از اتفاقات عجیبی که موجب حادثه عاشورا شد، تحجر بود. بعضی ها می گویند

تحجر مقدس مابی هایی هستند که تعصب روی سنت دارند قران انها را اهل دین

می داند ولی دین دار نمیداند.

متحجرین گروهی بودند که به آنها آزاد شده ها می گفتند. کسانی بودند که در فتح

مکه آزاد شدند و به شام رفتند. دین آورده بودند ولی متعصب قبل از اسلام بودند.

بنی امیه وقتی تشکیل شد، یک سپاه هزار نفری از شام آمد در لشگر 30 هزار

نفری وقتی رجز می خواندند که ما اهل پیامبر صلی الله علیه و آله هستیم همه

تعجب می کردند. امروز هم خیلی متحجر داریم. در آخرالزمان هم 16 هزار نفر بین

کوفه و نجف در مقابل حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه می ایستند که از قاریان

قرآن هستند. بعد از تحجر تزویر عامل مهم بوده است.

روابط نامشروع از عوامل دیگر در این اتفاق بوده است. حرام خدا را حلال کردند و

حلال را حرام کردند. اگر دقت نکنیم این اتفاق برایمان می افتد.

 

حسینیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها. مهر94

 


موضوعات: اخلاق
   شنبه 25 مهر 13941 نظر »

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان : محرم باید در خودمان تحول اساسی ایجاد کنیم.

هر محرم انسان باید در خودش تحول اساسی ایجاد کند و ببیند قبل از محرم چه بود و

بعد از محرم چه روحیه ای پیدا کرد. انسان هرهفته هم می تواند تحول پیدا کند ، سالی

یک بار  تحول پیدا کردن چیز عجیب و سخت نیست. سالی یک بار انسان باید در محضر سید

الشهدا علیه السلام تحول پیدا کند.

« سفینه النجاه و مصباح الهدی » امام حسین علیه السلام با ان قدرت ید بیضایی که دارد

حتماباید در ما تحول ایجادکند. مقدار نوری که به ما در ماه محرم می تواند برسد خیلی بیشتر

از نوری است که در ماه رمضان به ما می رسد.


حسینیه ایت الله حق شناس. مهر 94




موضوعات: اخلاق
   شنبه 25 مهر 13941 نظر »

در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (ع) در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم(عجل الله فرجه الشریف) داشتم، با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم؛ به این نیت که جمال آقا صاحب الامر علیه السلام را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم.

تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فراگرفت مخصوصاً از زیادی قطاع الطریق و دزدها؛ ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که ببیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.

برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: « ای سید! سلام علیکم ».

ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم.

به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سوال کرد:

« کجا قصد داری؟ »

گفتم: « مسجد سهله »

فرمود: « به چه جهت؟ »

گفتم: « به قصد تشرف زیارت ولی عصر علیه السلام ».

مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان ( مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله) رسیدیم،

داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که کأنّ با او دیوار و سنگها آن دعا را می‌خواندند، احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.

بعد از دعا سید فرمود:

« سید تو گرسنه ای، چه خوبست شام بخوری ».

پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن مثل اینکه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چهله زمستان، و سرمای زننده ای بود و من متوجه این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟

طبق دستور آقا، شام خوردم.

سپس فرمود: « بلند شو تا به مسجد سهله برویم »

داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می‌کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.

بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:

« ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می‌روی یا در همین جا می‌مانی؟ »

گفتم: « می‌مانم ».

در وسط مسجد در مقام امام صادق(ع) نشستم به ایشان گفتم:آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟

در جواب، کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگیست و ما از این فضول دوریم.

این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می‌آید ارکان وجودم می‌لرزد.

به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعض آنها اشاره می‌کنم.

در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سید عرب فرمود:ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟

گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم « استخیرالله برحمته خیرة فی عافیه » پس قبضه ای از تسبیح را گرفته و می شمارم، اگر دو تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است.

فرمود: برای این استخاره، باقی مانده‌ای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراً حکم به خوبی استخاره نکنید؛ بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می‌شود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد کشف می‌شود که استخاره اول میانه است. »

به حسب قواعد علمیه می‌بایست دلیل بخواهم و آقا جواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.

از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره‌ها بعد از نمازهای واجب بود: بعد از نماز صبح سوره یس، بعد از نماز ظهر سوره عمّ، بعد از نماز عصر سوره نوح، بعد از مغرب سوره الواقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.

دیگر اینکه تأکید فرمودند، بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره ای خواستی می خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی و فرمود: کفایت می کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.

تأکید فرمود که:بعد از نمازهای پنجگانه این دعا را بخوان.

« اللهم سّرحنی عن الهموم والغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین ».

و دیگر تأکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه خصوصاً رکعت آخر.

« اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و ترحّم علی عجزنا و أغثنا بحقهم. »

در تعریف و تمجید از کتاب شریف شرایع الاسلام مرحوم محقق علامه حلی فرمود:

« تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن. »

تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثانی ندارند، و یا دارند ولکن یادی از آنها نمی کنند.

تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن. چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می کنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است.

تأکید بر زیارت سیدالشهداء علیه السلام.

دعا در حق من و فرمود: « قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع. »

پرسیدم: « نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس روسفیدم؟ »

فرمود: « عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی ».

گفتم: « نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟»

فرمود: « تمام آنها از تو راضی اند و درباره ات دعا می کنند ».

استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف.

دعا فرمودند.

در اینجا مطالب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست.

پس خواستم که از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد.

به ذهنم رسید چه شبی بود و این سید عرب کیست که این همه بافضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود.

یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گردش می کردم، تا صبح شد چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.

این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می آید، بهت زده می شوم.

منبع : کتاب شیفتگان حضرت مهدی(عج)


موضوعات: اخلاق
   پنجشنبه 29 مرداد 1394نظر دهید »


شما خیال نکنید خالق کائنات را باید بیرون از دلتان پیدا کنید، بلکه او در وجود شما جلوه و مکان دارد،

لذا خدا را در اعماق وجود خویش بیابید،

از یکی از سالکان اهل عرفان و سیر و سلوک را  پرسیدند: «خدا را در کجا بیابیم؟»، آن عارف بدو

پاسخ داد: «در کجا گشتی که او را نیافتی؟!»


 


موضوعات: اخلاق
   شنبه 23 خرداد 1394نظر دهید »

1- ورود به بهشت:

امام باقر علیه السلام فرمود:« هرکس بر ولایت  علی علیه السلام استقامت و

پایداری کند، به  بهشت وارد می شود و هر کس با ولایت علی علیه السلام

مخالفت ورزد، به  جهنم افکنده می‌شود.»

2- صراط مستقیم:


امام باقر علیه السلام فرمود:« صراط مستقیم ولایت علی علیه السلام است.»



3- سبیل الله ( راه خدا ):


جابر بن عبد الله انصاری  می گوید:

امام باقر علیه السلام به من فرمود:« ای جابر، آیا می دانی « سبیل الله » در آیه

« و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم…» _سوره آل عمران، آیه 157_

(اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید…) چیست؟»

گفتم:« نمی دانم، مگر این که از شما بشنوم.»

فرمود:« راه خدا (سبیل الله) علی و ذریه (فرزندان و امامان از نسل او) اوست.

پس هر کس در راه ولایت علی کشته شود، در راه خدا کشته شده و هر کس در راه

ولایت او بمیرد، در راه خدا مرده است.»

 



موضوعات: اخلاق
   پنجشنبه 17 مهر 1393نظر دهید »

 

نماز اول وقت


آيت الله مصباح يزدى فرمودند: (( مرحوم علامه طباطبايى (ره ) و آقاى بهجت از مرحوم


قاضى(ره ) نقل مى كردند كه ايشان فرمودند: اگر كسى نماز واجبش را اول وقت

 

بخواند و به مقام عاليه نرسد، مرا لعن كند!! و يا فرمودند: به صورت من تف بياندازد!! ))


اول وقت ، سِر عظيمى است (( حافظوا على الصلوات )) خود يك نكته اى است


غير از (( اقيموا الصلوه )) ! اينكه انسان اهتمام داشته باشد و مقيد باشد كه نماز


را اول وقت بخواند. فى حد نفسه آثار زيادى دارد و لو حضور قلب هم نباشد.


دنيا مى خواهى نماز شب بخوان


علامه طباطبايى مى گويد:


چون به نجف اشرف براى تحصيل مشرف شدم از نقطه نظر قرابت و خويشاوندى و


رحميت گاه گاهى به محضر مرحوم قاضى شرفياب مى شدم : تا يك روز در مدرسه


ايستاده بودم ، مرحوم قاضى از آنجا عبور مى كردند، چون به من رسيدند دست خود


را روى شانه من گذاردند و فرمودند: اى فرزند! دنيا مى خواهى نماز شب بخوان ،


آخرت مى خواهى نماز شب بخوان .


اين سخن آنقدر در من اثر كرد كه از آن روز به بعد تا زمانى كه به ايران مراجعت كردم ،


پنج سال تمام در محضر قاضى روز و شب به سر بردم و آنى از ادراك فيض ايشان


دريغ نمى كردم .



موضوعات: اخلاق
   پنجشنبه 17 مهر 1393نظر دهید »

«زیبایی در قرآن» انسان فطرتا زیباطلب است. این جزء فطرت انسان است و شیطان هم از همین

 

فطرت استفاده می‌کند. «زَینَ لَهُمُ الشیطانُ أَعمالَهُم‏» (انفال/۴۸) زیبایی نیاز انسان است. همیشه هم

 

زیبایی عامل نجات نیست. این هم یک مساله است. گاهی ممکن است کسی زیباتر باشد، دختری

 

خوشگل است زودتر خواستگار برایش می‌آید. دختر زشت یا غیرخوشگل می‌گوید: چطور شد

 

ما را خدا خوشگل نیافرید؟ او برایش خواستگار می‌آید و برای ما نمی‌آید. این در عقیده‌اش ‌گیر می‌کند.

 

حضرت امیر می‌گوید: دخترخانم اگر می‌بینی یک نمره، دو نمره شکلت کمتر است، ببین خدا به تو

 

چه کمالی داده است؟ ممکن است خوشگله ۶۲ سال عمر کند و تو ۹۵ سال. منتهی اینهایی که زیبا

 

هستند باید خودشان را حفظ کنند. دختران زیبا، دخترهایی که شکل‌ و‌رو دارند، قرآن می‌گوید که:

 

«اللولُو المَکنُونِ» (واقعه/۲۳) لولو، مکنون و پوشیده است، حراج نیست. زیبا هستی «مکنون.»

 

می‌گوید: «کَأَنهُن الیاقُوتُ وَ المَرجانُ» (الرحمن/۵۸) این زن‌های بهشتی مثل یاقوت و مرجان

 

هستند ولی «لَم یطمِثهن إِنسٌ قَبلَهُم وَ لَا جَان» (الرحمن/۵۶) یعنی زن‌های بهشتی خوشگل هستند

 

اما هیچ‌کس دست به آنها دراز نکرده است. خوشگلی معنایش حراجی نیست. بعضی از این دخترها

 

تا فکر می‌کنند خوشگل هستند، خودشان را حراج می‌گذارند. مفت مرا ببینید. هان! ببینید. بابا قرآن

 

گفته: نگذار تو را ببینند. هرکس می‌خواهد تو را ببیند باید خرجت را بدهد. خانه، ماشین، تلفن، آب، گاز،

 

برق، هرکس نوکر تو شد، تو را ببیند. این دختر می‌گوید: مرا مفت ببینید. خودش را حراج کرده است.

 

حیف هستی!

کلیدواژه ها: زیبایی در قرآن

موضوعات: اخلاق
   جمعه 25 مرداد 13924 نظر »

حجت السلام و المسلمين قدس، امام جمعه کلاچاي که خود سال‌ها در درس ايشان حضور داشته است

مي‌گويد:«روال حضرت آيت الله بهجت اين بود که پيش از شروعِ درس، حدود ده دقيقه موعظه مي‌کرد؛

ولي نه با عنوان موعظه؛ بلکه با عنوان حکايت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود که منظور اصلي آيت

الله مصباح يزدي که سال‌ها در درس خارج فقه ايشان شرکت مي‌کردند(15سال)، افزون بر استفاده

علمي،استفاده از روحيه ملکوتي آقا بوده است.»


آيت الله مصباح در اين باره مي‌گويد:«حضرت آيت الله بهجت گاهي داستاني را يا حديثي را نقل مي‌کردند

که براي ما تعجب آور بود، ايشان چه اصراري دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکيه مي‌کنند، از جمله

مطلبي که ايشان در تذکّرات پيش از درس اصرار مي‌کردند؛ امامت اميرالمؤمنين(ع) بود، ما تعجب مي‌کرديم

که ما مگر در آن حضرت شک داريم که ايشان اين قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت علي(ع) را براي

ما بيان کنند. يک خورده ته دلمان گله مند بوديم که چرا به جاي اين مطالب يک چيز‌هايي که بيشتر حاجت ما

است(در امور اخلاقي و معنوي) مطالبي را نمي‌گويند. اما بعد از اين که به پنجاه ـ شصت سالگي رسيديم، در

بسياري از مباحث ديديم که آن نکته‌هايي که ايشان چهل سال پيشتر در درسشان درباره امامت علي(ع) مي‌فرمودند

به دردمان مي‌خورد. گويا ايشان آن روز را مي‌ديد که يک مسائلي بنا است در آينده مورد غفلت و تشکيک قرار

بگيرد. شايد اگر توجه‌هاي ايشان نبود، ما انگيزه‌اي نداشتيم درباره اين مسائل مطالعه‌اي داشته باشيم، حتي از

نکته‌هايي که ايشان چهل سال پيش بيان مي‌کردند، امروز بنده در نوشته هايم در مورد مسائل اعتقادي يا جاهاي ديگر

استفاده کرده‌ام.»


موضوعات: اخلاق
   جمعه 25 مرداد 13921 نظر »

 

فلسفه صله رحم چیست؟

اسلام روى مسأله وحدت و انسجام خیلى ‏سرمایه‌‏‌گذارى مى‌‌‏کند به همین جهت وحدت را چند مرحله‌‏اى کرده

است،مرحله اوّل وحدت در خانواده و مرحله دوم وحدت در بین فامیل‌ها و مرحله بعد وحدت در کل مؤمنان و

جامعه اسلامى است. چرا که همیشه براى اصلاح، تقویت و پیشرفت جامعه، وحدت، از ضروریّات است؛ و با

پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد. وحدت هزینه زیادى لازم

دارد، در صورتى که تفرقه با یک سوء ظن حاصل مى‌‏شود

اهمّیت صله رحم تا حدّى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‌‏فرماید: صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ وَ تَزِیدُ فى

الأعمارِو إن کانَ أهْلُها غَیْرَ أخیارٍ

پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد مى‌‏سازد، و بر عمرها مى‏‌افزاید، هر چند انجام دهندگان آن از نیکان نباشند.

و نیز امام صادق علیه‌السلام مى‏‌فرماید: «صِلْ رَحِمَکَ وَلو بِشَرْبَةٍ مِن ماءٍ، و أفْضَلُ ما یُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأذى‏

عنها» پیوند خویشاوندى خویش را حتّى با جرعه‏‌اى از آب محکم کن و بهترین راه براى خدمت به آنان این است

که (لااقل) از تو آزار و مزاحمتى نبینند

رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى‌‏فرماید: ثَلاثَةٌ لا یَدْخُلونَ الجَنّةَ: مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَقاطِعُ رَحِمٍ

سه گروه هستند که هرگز داخل بهشت نمى‌‏شوند، شراب خواران، ساحران و قطع‌‏کنندگان رحم

از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسیدند: إنّ رَجُلًا من خثعم سأل رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: أیّ الأعمالِ

أبْغَضُ إلَى اللَّهِ؟ فقال: الشِّرْکُ بِاللَّه. قال: ثمّ ماذا؟ قال: قَطِیعَةُ الرَّحِمِ

زشت‏‌‌ترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ فرمود: شرک به خدا. پرسیدند: بعد از آن؟ فرمود: قطع رحم

امام صادق علیه‌السلام مى‏‌فرماید: صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ یومَ القِیامَةِ وَ هىَ مَنْسَأَةٌ فى العُمُرِ و تَقِىِ مَصارِعَ

السّوءِ

صله رحم حساب روز قیامت را آسان و عمر را طولانى‏ مى‌‏کند، و از مرگ ناگوار جلوگیرى مى‌‏کند

امام باقر علیه‌السلام از على علیه‌السلام نقل مى‌‏کند که فرمود: ثلاث خِصالٍ لایَموتُ صاحِبُهُنَّ أَبَداً حتّى یَرى وَ

بالَهُنَّ: الْبَغْىُ وقطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَیمینُ الکاذِبَةِ یُبارِزُ اللَّهَ بِها

سه خصلت است که دارندگان آن از دنیا نروند، تا مجازات و نتیجه آن را در دنیا ببینند: ستم‏‌کردن، قطع رحم کردن

و قسم‌‏خوردن به دروغ که بوسیله آن با خدا مبارزه شود

 



موضوعات: اخلاق
   دوشنبه 7 مرداد 1392نظر دهید »


فرزند مرحوم حضرت آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه گفت: آیت الله بهجت به زیارت حرم مطهرحضرت

عبدالعظیم الحسنی علیه السلام، اصرار داشتند و می فرمودند:

«اهل تهران اگر هفته ای یک مرتبه به زیارت ایشان نروند، جفا کرده اند.»

حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی بهجت فومنی، فرزند مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه در

گفت و گویی با موضوع جستارهایی در مکتب عرفانی و سلوک اخلاقی پدر بزرگوارشان افزود:

ایشان وقتی می خواستند به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شوند و نیز در بازگشت از حرم مطهر رضوی،

اصرار داشتند از سر راه باید به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام برویم.
 
وی همچنین در بیان خاطره ای در این خصوص گفت: یک بار اتفاق افتاد که ما در راه بازگشت از مشهد نزدیک

ساعت 12شب به تهران رسیدیم، نیمه شب بود در حرم بسته بود ولی ایشان فرمودند:

«اثاث را می گذاریم پشت در حرم، همین جا می مانیم تا در حرم باز شود»،

ایشان پشت در حرم می ماندند و می گفتند: «به هر نحوی هست نباید محروم شویم».


به گردآوری مرضیه ابراهیمی


موضوعات: اخلاق
   دوشنبه 20 خرداد 13923 نظر »

حاج اسماعیل دولابی (ره) فرمودند :

( غضوا ابصارهم عن حرم الله) اگر یک شخصی دارد معصیت میکند و چشم من به او افتاد..من سرم را این طرف

میکنم و او را می پوشانم..خدا دوست دارد بدی ها را بپوشانید…به بدی ها کافر شوید…کافر شدن یعنی پوشاندن

(غضوا ابصارهم عن حرم الله)…یعنی چشمانت را به کار انها ندوز…اگر کار بدی یا زشتی میکند..مثلا دزدی میکند..

سرت را برگردان..لاکردارها بعضی ها گفتند اگر مال خودت را هم داشت میدزدید سرت را برگردان…!

 



 


موضوعات: اخلاق
   دوشنبه 20 خرداد 1392نظر دهید »

مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگی‌اش رسیده بود،کاغذ و قلمی برداشت

تا وصیتنامه خود را بنویسد:


((تمام اموالم را برای خواهرم مي‌گذارم نه برای برادر زاده‌ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.)) اما اجل به او فرصت

نداد تا نوشته اش را کامل کند و آنرا نقطه گذاری کند.پس تکلیف آن همه ثروت چه مي‌شد؟؟؟ برادر زاده او تصمیم

گرفت..آن را اینگونه تغییر دهد: «تمام اموالم را برای خواهرم مي‌گذارم؟ نه! برای برادر زاده‌ام. هرگز به خیاط. هیچ

برای فقیران.»

خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطه‌گذاری کرد : «تمام اموالم را برای خواهرم مي‌گذارم. نه برای برادر زاده‌ام.

هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.»

خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد وآن را به روش خودش نقطه‌گذاری کرد: «تمام اموالم را

برای خواهرم مي‌گذارم؟ نه. برای برادرزاده‌ام؟ هرگز. به خیاط. هیچ برای فقیران.»

پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند:

«تمام اموالم را برای خواهرم مي‌گذارم؟ نه. برای برادر زاده‌ام؟ هرگز. به خیاط؟ هیچ. برای فقیران.»

نكته اخلاقي: به واقع زندگی نیز این چنین است‌: او نسخه‌ای از هستی و زندگی به ما مي‌دهد که

درآن هیچ نقطه و ویرگولی نیست و ما باید به روش خودمان آن را نقطه‌گذاری کنیم. اززمان تولد تا

مرگ تمام نقطه گذاریها دست ماست


«فارغ از اعتقاد مذهبی و یا غیرمذهبی به هستی و زندگی، از علامت تعجب تولد تا علامت سوال مرگ،

همه چیز بستگی به روش نقطه‌گذاری ما دارد»


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 19 خرداد 1392نظر دهید »

 

                                        

جناب شیخ رجبعلی خیاط ذکر « یا خَیرَحَبیبٍ و مَحبوبٍ
صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِه» را بعد ازدیدن نامحرم موثر وکارساز
می دانستند وبارها این ذکر را به اطرافیان توصیه می کردند تا از
وسوسه شیطان در امان باشند. می گفتند:

«چشمت به نامحرم می افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی! پس اگر

خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:

یا خیر حبیب… ؛ یعنی خدایا من تو را می خواهم، اینها چیه،

این ها دوست داشتنی نیستند ، هر چه نپاید، دلبستگی نشاید…»

 


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 12 خرداد 13922 نظر »

پادشاهی پس از اینكه بیمار شد گفت:  «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم

که بتواند مرا معالجه کند».

تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند  تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،

اما هیچ یک ندانست. تنها یکی از مردان دانا گفت : که فکر می کند می تواند شاه را معالجه

کند، اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،  پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه

می شود. شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر

مملکت سفر کردند  ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.  حتی یک نفر پیدا نشد که

کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود.

آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی

داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.

خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. آخرهای یک شب،  پسر شاه

از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید.

« شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز

بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و

به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.

پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود

که پیراهن نداشت!!!!!


موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 12 خرداد 13922 نظر »


مرحوم نخودکی عالم و عارف کامل در توصیه هایی ارزشمند به فرزندشان راه رستگاری

و نجات از مشکلات را با 14توصیه به ایشان و سایر مخاطبین اعلام کردند.

اول: آن‌که نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آن‌ها به جای آوری.

دوم: آن‌که در انجام حوایج مردم، هرقدر که می‌توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان

کار بزرگ از من ساخته نیست،‌زیرا اگر بنده خدا در راه حق، گامی بردارد، خداوند نیز او

را یاری خواهد فرمود.

سوم: آن‌که سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هرچه داری، ‌در راه ایشان خرج

و صرف کنی و از فقر در این کار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، دیگر تو را وظیفه‌ای

نیست.

چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوا و پرهیز پیشه خود ساز.

پنجم: به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وارهی.

ششم: بدان‌که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می‌شود و به عکس،

اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می‌بخشد.

هفتم: بدان‌که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به برکت بیداری

شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این

اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است.

هشتم: عمده نظر در دو مطلب است: یکی غذای حلال، دوم توجه در نماز و

اصلاح آن. اگر این دو درست باشد باقی درست است.عمده همّ حقیر، اصلاح

قلب است و ذکر «یا حیّ و یا قیوم» سحرگاه برای همین است.

نهم: بین‌الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید: یکی اذکار و تسبیح، دیگر ادعیه،

سوم قرائت قرآن و بالاخره فکری در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتی بوده‌اید،

شکری کنید؛ و اگر خدای نکرده ابتلا به معصیتی یافته‌اید، استغفار کنید.

دهم: دیگر آن‌که هر روز صدقه دهید، ولو به وجه مختصر. شب‌ها قدری در بی‌اعتباری

دنیا و انقلاب آن فکر نمایید وملاحظه کنید که دنیا با اهل دنیا چگونه سلوک می‌کند.

نخست موعظه پیر می‌فروش این بود/ که از معاشر ناجنس احتراز کنید

یازدهم: در مورد ذکر، در آغاز چند صلوات فرستاده و دل را حاضر کنید و بعد مشغول

ذکر شوید.

دوازدهم: برای توفیق تهجد و گشایش در کار؛ هر صبح از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً

یس غفلت منما.

سیزدهم: حرارتی که بر اثر مصاحبت با مردان بد و شرور در مزاج آدمی پدید می‌آید،

جز به وسیله سردی و برودت مصاحبت با نیکان و مردم صالح زایل نمی‌گردد.

چهاردهم: بزرگان خیلی بر احتراز از مجالست با منکرین تأکید دارند و گفته‌اند ضرری

که یک وسوسه به وجود می‌آورد، در طول سال‌های دراز ممکن نیست بتوان آن را رفع کرد.


 برگرفته از کتاب نشان از بی نشانها


موضوعات: اخلاق
   پنجشنبه 9 خرداد 13921 نظر »


ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست.
نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی
که ظلمی بزرگ تر از این نیست.
اگر این نکته را رعایت کنی، از وادي امن سر در می آوري.
هر وقت خواستی از کسی یا چیزي تعریف کنی، از ربت تعریف کن.
بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او.
هر زیبایی و خوبی که دیدي رب و پروردگارت را یاد کن،
همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ي اول ذی حجه می فرماید:
به عدد همه چیزهاي عالم لا اله الا الله .

موضوعات: اخلاق
   سه شنبه 7 خرداد 13922 نظر »

شاگردی از استادش پرسید: « برای رسیدن به خدا  چه می توانم بکنم؟»  استاد با پرسیدن این سوال به او پاسخ میدهد :

« برای طلوع و بالا آمدن خورشید چه میتوانی بکنی؟»

شاگرد آرزده خاطر می گوید: « پس این همه دعا و نیایش چیست که به ما می آموزی؟» جواب می دهد: « برای حصول اطمینان از این که به

هنگام طلوع و بالا آمدن خورشید بیدار هستی».

 


موضوعات: اخلاق
   دوشنبه 30 اردیبهشت 13921 نظر »
 
ملا مهدى نراقى؛حکیم، دانشمند، فیلسوف ،منجم و صاحب کتاب «جامع السعادات» در دوران طلبگى
 خویش مدت زمان طولانى از فراهم كردن يك شمع يا روغن چراغ براى استفاده از روشنايى در حجره تاريك خود عاجز می شود. ولى هرگز سستى به دل راه نمى دهد و تصميم به صبر مى گيرد .
 و با استفاده از روشنايى چراغهاى وضوخانه و دستشويى مدرسه به تحقيق و تلاش خويش تا پاسى

از شب ادامه مى دهد.(1)

وی در كتاب با ارزش خود «جامع السعادات» ،عزت نفس را یکی از ویژه گی های مهم انسان برمی شمارد و آن را ضامن پاسدارى از حريم شخصيت انسان می داند. ایشان در توصيه اخلاقى
 چنين مى نويسد :
سزاوار است انسان فقير ، فقر خويش را از ديگران بپوشاند و همواره روح پارسايى و بزرگوارى را در خود
  زنده كرده و تربيت نمايد . در مقابل ثروتمندان به خاطر ثروتشان ، سر تعظيم فرود نياورد و بدين وسيله
خود را در چشم آنان كوچك ننماید. بلكه نسبت به زر اندوزان در وجود خويش حالت بزرگى به وجود آورد
و هيچ وقت چشم طمع و توقع به دست آنان ندوزد .(2)

1- روضات الجنات ، ميرزا محمد باقر خوانسارى ، ج 1 ، ص 625
2-مشاهير دانشمندان اسلام ، شيخ عباس قمى ، ج 3 ص 19 ، اعيان الشيعه ، ج 3 ص 402
 
 به گردآوری: مرضیه  ابراهیمی. پایه  پنجم
 
 

 


موضوعات: اخلاق
   پنجشنبه 5 اردیبهشت 13923 نظر »


الهی!  از من آهی و از تو نگاهی.

الهی! عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم.

الهی! غبطه ملائکه ای را می خورم که جز سجود نمی دانند،

کاش حسن از ازل تا ابد در یک سجده بود.

الهی! تا کی عبدالهوی باشم، به عزت تو عبدالهو شدم.

الهی! سست از آن که مست تو نیست کیست؟

الهی! هر که شادی خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل شکسته ده.

 


موضوعات: اخلاق
   پنجشنبه 17 اسفند 13911 نظر »


ادب


اخلاق، یكی از عناصر مهم شخصیت انسان است، و كاشف كیفیت ذات، و درون اوست.

امام رضا علیه‌السلام به اخلاق عالی و ممتاز، آراسته بودند، و بدین سبب دوستی عام و خاص را، به خود جلب كردند، همچنین انسانیت آن

حضرت، یگانه و بی‌مانند بود،و در حقیقت تجلی روح نبوت، و مصداق رسالتی بود كه خود آن حضرت، یكی از نگهبانان و امانت‌داران و

وارثان اسرار آن به شمار می‌رفت. از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده، كه گفته است:

من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم در سخن گفتن، با كسی درشتی كنند.من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم سخن

كسی را پیش از فراغ از آن، قطع كند. هرگز درخواست كسی را ،كه قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمودند. هرگز پاهای خود را، جلو

همنشین، دراز نمی‌كردند. هرگز در برابر همنشین تكیه نمی‌كردند. هرگز او را ندیدم،كه غلامان و بردگان خود را بد گویند. هرگز او را

ندیدم، كه آب دهان بیندازند. هرگز او را ندیدم، كه قهقهه بزند، بلكه خنده‌اش تبسم بود. تا آنجاكه می‌گوید: هر كه بگوید در فضلیت، كسی

را مانند او دیده، از او باور نكنید.

زهدامام علی بن موسی الرضا علیه السلام جامع تمام فضائل بودند، به طوری كه تمام صفات عالی در ایشان جمع شده بود. خصایص شریف

امام رضا علیه السلام قسمتی از صفات جدش، بزرگترین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود كه از میان پیامبران ممتاز بودند.

ایشان درباره زهد به نقل از پدرانشان می‌فرمودند زاهد آن است كه حلال دنیا را از ترس حساب و كتاب و حرام دنیا را از ترس عقاب ترك می‌كند.

صبر و مقاومت


یكی از اصول مشترك در زندگانی امامان كه همواره در زندگی آنها مشاهده گردیده صبر و مقاومت است. این بزرگواران الگوی بزرگ صبر

و قهرمان مقاومت بودند.در بررسی زندگی امام رضا علیه السلام می‌بینیم كه ایشان نیز همچون دیگر امامان نمونه كامل این صفت اخلاقی بودند.

شاید بتوان از موقعیت‌های دشواری كه ایشان با آن رو به رو شدند زمانی كه مأمون این بزرگوار را به خراسان دعوت كرد نام برد.

ایشان برای وداع خانه خدا به مكه رفتند لحظه جدایی آن حضرت از فرزندش ابی جعفر محمد بن علی جواد (علیه السلام) بود كه ایشان با دلی

استوار و مطمئن به قضا و قدر الهی این مصیبت را تحمل كردند شكیبایی و بردباری آن حضرت در دوره خلافت مامون در برابر سیاست‌ها

مرموز و پشت پرده او به ویژه جریان ولایتعهدی درجه صبر و تحمل آن حضرت را برای ما آشكار می‌كند.

سخاوت


از اصول اخلاقی كه در زندگی همه‌ی امامان فراوان دیده شده است جود و سخاوت است. سخاوت در مقابل بخل قرار دارد،  یعنی انسان از

امكانات مادی و معنوی كه در اختیارش وجود دارد فقط خودش استفاده نكند بلكه با بخشش به دیگران قسمتی از مشكلات آنها را حل كند و

دیگران را از نعمت‌هایی كه خداوند به او داده،چه نعمت مادی و چه نعمت‌های معنوی مانند علم برخوردار كند.

سخاوت از «سخاء» گرفته شده است و «سخا النار و یسخوها»، یعنی این كه اگر خاكستر آتش را از آتش پاك كنیم، بهتر می‌سوزد و

روشنایی‌اش بیشتر می‌شود،‌ بنابراین تعریف سخاوت كه از همین ریشه است موجب روشنایی و گرم كردن كانون خانواده‌های بینوایان

می‌شود شاید بهترین تعریف درباره سخاوت بیان امام رضا علیه السلام باشد كه فرمودند:

«السخی یاكل من طعام الناس لیاكلوا من طعامه و البخیل لایاكل من طعام الناس لئلا یاكلوا من طعامه»؛

انسان سخاوتمند از غذای دیگران می‌خورد تا از غذای او بخورند، ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمی‌خورد تا از غذای او نخورند.»

 

منابع:

1.المکتبه الاسلامیه.محمدباقر مجلسی ص90-91

2.عیون اخبار الرضا.ابن بابویه.صدوق.ج1.ص628

3.عیون اخبار الرضا.ابن بابویه.صدوق.ج2.ص529

4.اصول اخلاقی  امامان.محمد مهدی اشتهاردی.ص53

 

 

 

 


موضوعات: اخلاق
   پنجشنبه 21 دی 13912 نظر »
 << < فروردین 1403 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
جستجو
ذکر ایام هفته
آمار
  • امروز: 39
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 880
  • 1 ماه قبل: 3551
  • کل بازدیدها: 166136
نماز حاجت