«حوزهی علوم اسلامی دانشگاهیان»؛ پاسخی به یک نیاز عمومی
خوشبختانه چندین سال است که جریانی به نام «حوزهی علوم اسلامی دانشگاهیان» به همت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها در برخی دانشگاههای کشور به راه افتاده و به دانشجویان رشتههای مختلف این فرصت را میدهد که در کنار تحصیل دروس دانشگاهی، از دروس حوزوی نیز بهره ببرند. دانشجویان زیادی در این دورهها ثبت نام میکنند و در کنار دروس دانشگاهی خودشان، برخی از دروس حوزوی را میخوانند. اگرچه معمولاً برخی از آنها پس از اتمام مقطع درسی خود در دانشگاه به سراغ طلبگی میروند. یعنی اینها به این نتیجه رسیدهاند که بدون فهم دین نمیتوانند در این جامعه، درست زندگی کنند. این یک نیاز عمیق و عمومی شده است و خصوصاً کسانی که میخواهند در رشتههای علوم انسانی کار کنند به فهم دین، بسیار نیاز دارند.
امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از «روانشناس خوب» نیاز داریم
جدا از موضوعات و مسائل علوم انسانی، که نیازمند شناخت دقیق معارف دینی است، یکی از نیازهای روحی انسان «ارتباط انسان با خدا» و تضمین حیات طیبه و سعادت حیات جاودانهی اُخروی او است؛ و این فقط با فقه و فهم صحیح دین تأمین میشود. نیازهای معنوی انسان، دیگر با علوم انسانی قابل تأمین نیست.
اساساً برای اینکه بتوانیم به دینِ مردم خدمت کنیم، باید فقیه بشویم و دین را بفهمیم. و این مهمتر از آن است که برای موفقیت در سایر رشتههای علوم انسانی به سراغ فقه برویم، چون ما امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از روانشناس خوب یا متخصصین سایر رشتههای علوم انسانی نیاز داریم.
ارزشمندترین قصد برای تحصیل علم
کسی که به کسب معرفت دینی اقدام میکند و در کنار آن به هر شیوهای با مسائل زندگی بشر در علوم تجربی آشنا میشود، و به این شکل به دینِ مردم خدمت میکند، باید بداند نزد پروردگار عالم چقدر عزیز میشود و چقدر به او عنایت میشود. بعضیها میگویند: ما «میخواهیم طلبه شویم، یا میخواهیم به دانشگاه امام صادق- علیه السلام - برویم، برای اینکه رشد معنوی داشته باشیم و «آدم» بشویم.» در حالی که اینها میتوانند هدفی بالاتر از این داشته باشند و آن خدمت به دین است. چون کسی که به دین خدمت کند، خداوند عنایات بیشتری به او خواهد داشت و اصلاً حسابِ جداگانهای برای او بازخواهد کرد.
کسی که به قصد خدمت به دین و هدایت انسانها، به سراغ کسب معارف دینی برود، میتواند تغییرات ویژه در زندگی خود و عنایات الهی به خودش را لمس کند. چون خدمت به دین، ارزشمندترین خدمت است. لذت معنوی و روحیِ این شغل، شاید در هیچ شغل دیگری پیدا نشود. رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم - به امیرالمۆمنین - علیه السلام - فرمودند: «به خدا سوگند، اگر خداوند كسى را به دست تو هدایت كند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى كند؛ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْكَ رَجُلًا خَیْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ» (کافی/5/28)
نیاز به رهبران سالم
اساساً نتیجهی نهائی تحصیل علوم و معارف دینی، رهبری کردن دلها و اندیشهها به سوی خدا و رهاسازی آنها از اسارت و بندگی طاغوت و ابلیس است. کسی که معرفت دینی پیدا کرد، چه جامعهای کوچک در اطراف خود و چه جامعهای بزرگتر در پیرامون خود را رهبری خواهد کرد و در مقام مربی جامعه قرار میگیرد. انسانها امروز بیش از هر چیزی به رهبران سالم نیاز دارند. امروز جوامع بشری بیش از پزشک و مهندس و بیش از هر شغل دیگری به رهبران اجتماعی نیاز دارند که بتوانند گروههای بزرگ انسانی را هدایت کنند.
امروز میتوانید ببینید رهبران مۆثر و خوب در این منطقهی حساس در جهان همه از عالمان دینی هستند. سه روحانی، مۆثرترین و مستقلترین شخصیتهای سیاسی هستند که پشت و پناه مردم خود هستند. رهبر عزیز انقلاب ما، حضرت آیت الله سیستانی و آقای سید حسن نصرالله. هماهنگی این دو بزرگوار با رهبر معظم انقلاب نیز برای همه مشخص است. این وضعیت تصادفی نبوده است و حزب یا جریان سیاسی خاصی هم چنین موقعیتی را پیش نیاورده است؛ این یک نیاز طبیعی است که منجر به چنین وضعیتی شده است.
کسی که به قلههای نجات بشریت علاقمند است، با وجود این شغل، چگونه میتواند به سراغ سایر مشاغل برود؟! غیر از موضوع استعداد که اگر کسی استعداد خاصی داشت طبیعتاً باید به دنبال استعداد خودش برود، ولی برای عموم مستعدین تحصیل در علوم دینی یک فرصت الهی است که بتوانند در حوزههای علمیه درس بخوانند.
نیازی حیاتی که با حضور جوانان مستعد در حوزه تأمین میشود
نیاز به عالمان دینی که به دین مردم خدمت کنند، نیاز اول حیاتی کشور است و ما نمیتوانیم این نیاز را به هیچ طریقی به جز حضور جوانان مستعد در حوزههای علمیه تأمین کنیم. جوانانی که ابتدا حوزههای علمیه به آنها خدمت خواهند کرد و سپس آنان به خدمت و صیانت از حوزههای علمیه خواهند پرداخت.
نکتهی مهم و قابل توجه این است که حوزههای علمیه برای انواع استعدادها شغلهای متنوع و ارزشمند ارائه میکند. یعنی وقتی عالم دینی شدی بنا بر استعداد و تواناییهای خاص خودت میتوانی از تحصیل در انواع شاخههای علوم دینی تا انواع خدمات از قبیل تحقیق و پژوهشگری، تبلیغ و نویسندگی، تدریس و امامت جماعت، و انواع فعالیتهای فرهنگی را در جامعه انجام دهی. کسی در طلبگی نباید نگران آیندهی شغلی خودش باشد.
طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز دارد
البته تحصیل معارف دینی لیاقت هم میخواهد. ما برای تحصیل علوم دینی، نیاز به انسانهای شایسته و شریف داریم و خداوند هم خیلی در این زمینه سختگیر است. یعنی خداوند در پذیرش افراد لایق در این زمینه خیلی سختگیر است و هر کسی را نمیپذیرد. هر چند ممکن است کسانی باشند که نفوذی باشند و یا پس از حضور در حوزه ممکن است به دلائلی لیاقت خود را از دست بدهند، ولی غالباً هر کسی راه به چنین جایگاهی پیدا نمیکند.
گاهی انسان خود را لایق نمیبیند ولی علاقمند است در این راه قدم بگذارد. در این صورت باید با توسل به ائمهی هدی - علیهم السلام - و تضرع در خانهی خدا لیاقت را طلب کند و متواضعانه و متوکلانه قدم در این راه بگذارد. هرچند اساساً کسی نمیتواند به طور قاطع خود را لایق چنین جایگاهی ببیند که عُجب به دنبال خواهد آورد، ولی نباید کسی خود را به این دلیل از ورود به سلک روحانیت محروم نماید. همینکه حاضر باشد ضرورتها را بپذیرد، کافی است.
هر شغلی نیاز به علاقه هم دارد ولی در مورد طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز هست؛ و انسان باید به راه و رسالت طلبگی معتقد و عاشق باشد تا توفیقات لازم را در این زمینه کسب نماید.
منبع: سایت بیان معنوی
پاسخ حجتالاسلام علیرضا پناهیان:
آیا میخواهیم به بُعد مادی یا جسمانی انسان خدمت کنیم، یا به بُعد روحی یا معنوی او؟ چون وقتی شغلی را انتخاب میکنید طبیعتاً به یکی از دو بعد حیات انسان بیشتر مربوط خواهد بود. لذا باید ابتدا مشخص کنید به کدام یک از این دو بُعد وجود انسان میخواهید خدمت کنید؟
در کدام رشتهی علمی تحصیل کنیم؟
جوانان زیادی از بنده سۆال میکنند که ما حوزه برویم یا دانشگاه؟ بنده معمولاً در جواب عرض میکنم: این سۆال دقیقی نیست. بلکه صحیحتر آن است که ابتدا سۆال شود: «در کدام رشتهی علمی تحصیل کنیم؟» آنگاه باید ببینیم رشتهی تحصیلی یا موضوع علمی که میخواهیم انتخاب کنیم در حوزه بهتر ارائه میشود یا در دانشگاه. البته قبول دارم عوامل دیگری هم در انتخاب شغل و یا محیط تحصیلی مۆثر هستند. اما ابتدا از اینجا شروع کنیم بهتر است.
برای تعیین یک رشتهی تحصیلی نیز باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت؛ از استعداد شخصی تا نیاز جامعه. مثلاً باید پرسید آیا به سراغ رشتههایی برویم که به زندگی مادی انسانها خدمت میکند یا به سراغ رشتههایی برویم که به زندگی روحی و معنوی انسانها خدمت میکند؟ نیاز جامعه و یا علاقه و استعداد ما در کدام زمینه بیشتر است؟ پرسشهای دیگری هم میشود مطرح کرد مانند اینکه: به سراغ علوم تجربی برویم، یا به سراغ علوم غیرتجربی مثل فلسفه، یا علوم وحیانی؟
یعنی بهتر است قبل از اینکه بخواهید در مورد صورت شغل آیندهی خود و یا اعتبار ظاهری و اجتماعی آن تصمیمی بگیرید، ابتدا اصل رشتهی تحصیلی یا موضوع علمی که میخواهید فرابگیرید را برای خودتان مشخص کنید. البته اشکال ندارد که انسان از همان ابتدا، یک چشماندازی دربارهی ابعاد اجتماعی و اعتباری شغل آیندهی خودش داشته باشد، ولی منطقیتر این است که انسان بررسی خود را از یک مبنای مهمتر شروع کند.
سۆال خود را به این طریق هم میتوانیم مطرح کنیم: آیا میخواهیم به بُعد مادی یا جسمانی انسان خدمت کنیم، یا به بُعد روحی یا معنوی او؟ چون وقتی شغلی را انتخاب میکنید طبیعتاً به یکی از دو بعد حیات انسان بیشتر مربوط خواهد بود. لذا باید ابتدا مشخص کنید به کدام یک از این دو بُعد وجود انسان میخواهید خدمت کنید؟ یعنی باید ببینید به کدام یک از دو بعد وجود انسان، بیشتر اهمیت میدهید، و یا خدمت در کدام زمینه بیشتر مورد نیاز است؟
نیاز تخصصی امروز
بنده تصور میکنم امروز در جامعهی ما بیشتر به افراد متخصصی که بتوانند به ابعاد روحی و معنوی انسانها خدمت کنند نیاز داریم. حالا چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی؛ ما بیشتر به متخصصین علوم انسانی و وحیانی نیاز داریم. زیرا در زمینههای فنی، و آنچه مربوط به بخش مادی و جسمانی زندگی ما است پیشرفتهای زیادی کردهایم و بعضاً در حال خودکفا شدن هستیم. اما نیازمندیهای جامعه در ابعاد روحی و روانی بسیار بیشتر از آن است که فکر میکنیم.
اگر این نظر صحیح باشد، که البته دلائل زیادی میتوان بر آن اقامه کرد، پس آدمهای باهوش و مستعد فراوانی لازم است در زمینههای علوم انسانی به تحصیل بپردازند و به ابعاد روحانی انسان خدمت کنند. این یک نیاز منطقهای و حتی جهانی است و محدود به کشور ما نیست. دیگران با آنکه پیشرفتهایی در این علوم داشتهاند، بعضاً نیازمندتر از ما هم هستند.
اثر مشاوره نادرست
علاقهی افراد هم مهم است ولی علاقهها را میتوان به این سمت سوق داد. با شنیدن توضیحات خوب در این باره بسیاری از جوانان به موضوعات علوم انسانی علاقه پیدا میکنند. نمونههای فراوانی را من دیدهام از دانشجویانی که در رشتههای فنی تحصیل میکنند ولی پشیمانند که چرا به حوزه یا رشتههای علوم انسانی نرفتهاند.
استعداد هم لازم است ولی بنده فکر میکنم استعدادهای فراوانی هستند که از توانایی و تناسب بیشتری برای تحصیل در رشتههای علوم انسانی برخوردار هستند ولی به دلائل مختلف از مشاورههای غلط و یا انگیزههای مادی و ملاحظات غلط اعتباری به سمت رشتههای فنی و یا پزشکی هدایت شدهاند. البته در رشتههای فنی و پزشکی هم نیاز به دانشجویان خوب زیاد است ولی بنا نیست هرکسی با استعداد بود صرفاً چنین رشتههایی را انتخاب کند. در رشتههای دیگر هم نیاز به استعدادهای برتر فراوان است.
انسان در همهی زمینهها میتواند به جامعه خدمت کند؛ ممکن است کسی علاقه داشته باشد به ابعاد جسمانی و فیزیولوژیک انسان خدمت کند؛ این اشکال ندارد اما به نظر من امروز اولویت ندارد. و خوب است جوانان با استعداد، از اول همهی جوانب شغل آیندهی خود را بهخوبی بشناسند.
سه راه برای خدمت به ابعاد معنوی انسان
شاید اگر جوانان به حال خود واگذاشته بشوند، و خوب برای آنها توضیح داده شود، اکثراً علاقه به تحصیل در علوم انسانی و یا وحیانی پیدا کنند. و اگر برخی حقائق دربارهی اهمیت تحصیل در علوم دینی را بدانند که این اقبال بیشتر هم خواهد بود.
اگر بخواهید به ابعاد روحی و معنوی انسان و جوامع بشری خدمت کنید، سه راه در پیش روی شما قرار دارد: 1- به سراغ علوم تجربی مانند مدیریت، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعهشناسی، علوم سیاسی بروید که روش تحقیق در این علوم غالباً تجربی است 2- به سراغ علوم فلسفی بروید و انواع فلسفهها و فلسفههای مضاف را تحصیل کنید و فلسفهپرداز شوید و از این ناحیه بر زندگی انسانها تأثیر بگذارید. 3- به سراغ علوم وحیانی بروید، فقه بخوانید و در معارف دینی عالم بشوید، و بعد در مسائل مختلف زندگی انسان که دین متعرض آنها شده است به گرهگشایی و راهنمایی بپردازید.
از میان سه راه فوق، کدامیک بهتر است؟ پاسخ بنده این است که وقتی میخواهیم به روح انسان کمک کنیم، نباید بدون اجازهی پروردگار عالم یعنی بدون آگاهی از معارف دینی این کار را انجام دهیم، چون ممکن است دچار اشتباهات زیاد بشویم. عالمانهتر آنست که اگر کسی بخواهد دربارهی انسان نظر بدهد، از نگاه خالق این انسان خبر داشته باشد و بداند خدا که انسان را آفریده دربارهی مسائل او چه نظری دارد، و برمبنای آن آگاهیهای خود را گسترش بدهد.
امروز توجه اندیشمندان منصف علوم انسانی به طور جدی به علوم ومعارف دینی جلب شده است. و با توجه به رغبت عموم انسانها به معنویت و شکست خوردن بسیاری از اندیشههای تجربی و فلسفههای مادی، گرایش به فهم دین تبدیل به یک ضرورت شده است. برای ما که در کنار این سرچشمه قرار داریم حیف است که بینصیب بمانیم.
شما در آینده خواهید دید که در عموم مسائل رشتههای علوم انسانی، فهم دین حرف اول را میزند. البته الآن اینطور نیست، ولی همین امروز هم اگر کسی بخواهد جامعهشناس یا روانشناس خوبی بشود، و بخواهد در هر یک از رشتههای علوم انسانی صاحب نظر بشود، واقعاً بدون فهم دین و بدون اطلاع از نظر پروردگار عالم دربارهی انسان و حیات بشر نخواهد توانست به مقصود برسد.
پس اگر کسی به هر رشتهای از رشتههای علوم انسانی علاقمند باشد، بهتر است ابتدا در فهم دین یعنی فقه به معنای عام کلمه، تبحر پیدا کند، و درک عمیقی از دین داشته باشد، و بعد در آن موضوعات کار کند.
منبع: سایت بیان معنوی
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانهارَ بِهِ فىِ نَارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لَا یَهدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ
آیا كسى كه بنیاد [امورش] را بر پایهی تقواى الهى و رضاى او نهاده بهتر است یا كسى كه بنیاد [امورش] را بر لب پرتگاهى سست و فروریختنى نهاده؟! و آن بنا با بناكنندهاش در جهنم سقوط مىكند و خدا گروه ستمكاران را هدایت نمىكند.
پیام آیه
آیه 109 سورهی مبارکهی توبه، بیانگر حال دو گروه منافقان و مۆمنان است که یکی بنایی ساخته بر لبهی زمینی که آب زیر آن را شسته و در حال فرو ریختن است و هیچ اطمینانى به دوام و استوارى آن نیست و در آخر خودش و بنایش به آن پرتگاه سقوط میکنند. این گروه، منافقان اند که خود و هر آنچه ساخته و بافتهاند با هم به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.
دیگری مۆمنان هستند كه زندگی خود را بر خداترسی و امید به بخشش او؛ یعنى بر روى دو پایهی ترس از عذاب خدا و امید به خشنودی او بنا كردهاند.
قرآن کریم با بیان حال این دو گروه و قراردادن مخاطب در مقام سنجش، قضاوت را بر عهدهی او قرار میدهد تا خود با کمک عقل سلیم و به دور از هوا و هوس، بر راستی و درستی روش یکی از این دو گروه، حکم کند.
مثالی برای دو گروه مۆمن و منافق
این آیه مثلى است كه پایه و اساس زندگى مۆمنین و منافقین را به تصویر میکشد و آن، روش و آیینی است كه هر یک در زندگی دنبال مىكنند؛ دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است.[1]
برای همین در آیه بعد میفرماید:
«لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً» یعنى منافقین همواره آن بنائى را كه بنا نهادهاند در بیثباتی و تزلزل است.
و برای آنکه نشان دهد این مثالی است مادی و بیرونی، برای آنچه که در درون دل های منافقان میگذرد، فرمود:
«فِى قُلُوبِهم» یعنی این لرزش و تردید و بیثباتی مخرب، وضعیتی است که بر دل های ایشان حاکم است.
مۆمنان به كسى مىمانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مىكند؛ اما منافقان به كسى مىمانند كه ساختمان خود را بر لبهی رودخانهاى مىسازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم
و بعد اضافه میکند که این وضعیت نابهنجار، زاییدهی فکر و فرهنگ خود اینهاست که اگر تغییر کرد و از کفر و نفاق به ایمان تبدیل شد؛ اینها نیز به مانند مۆمنان بر زمین و زمینهای محکم و استوار، زندگی خواهند کرد و عاقبتی نیکو خواهند داشت؛ اما اگر بر کفر و نفاق خود اصرار داشته باشند ، هیچگاه روی یقین و آرامش را نخواهند دید : «إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُم» مگر آنکه دل هایشان که سبب این تردید است متلاشی شود و با از بین رفتن آن، این تردید نیز برطرف شود.
شرح آیه
«بنیان» یعنى بنا و ساختمان؛ «شَفا» به معنى لبهی چیزى است و «جُرُف» به معنى حاشیهی نهر و یا چاه است كه آب زیر آن را شسته و خالى كرده به گونه ای كه بالاى آن هر لحظه در شرف ریختن است و «هار» به معنى شخص یا ساختمان سستى است كه در حال سقوط است.[2]
برای آشنایی با معنای این آیه که در ادامه و در نقش نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار بیان شده ، نخست لازم است مروری گذرا بر داستان مسجد ضرار داشته باشیم:
داستان مسجد ضرار
خلاصهی داستان آنگونه كه از تفاسیر و احادیث مختلف استفاده مىشود چنین است:
گروهى از منافقان نزد پیامبر صلی الله و علیه وآله آمدند و عرض كردند به ما اجازه دهید مسجدى در میان قبیلهی بنى سالم (نزدیك مسجد قبا) بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار در آن نماز گزارند؛ همچنین در شب هاى بارانى كه گروهى از مردم توانایى آمدن به مسجد شما را ندارند فریضه اسلامى خود را در آن انجام دهند، و این در موقعى بود كه پیامبر صلی الله و علیه وآله عازم جنگ تبوك بود.
پیامبر صلی الله و علیه وآله به آنها اجازه داد، ولى آنها اضافه كردند آیا ممكن است شخصاً بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر صلی الله و علیه وآله فرمود : در حال حاضر من عازم سفرم، هنگام بازگشت به خواست خدا به آن مسجد مىآیم و نماز در آن مى گزارم.
هنگامى كه پیامبر صلی الله و علیه وآله از تبوك بازگشت نزد او آمدند و گفتند : اكنون تقاضا داریم به مسجد ما بیایى و در آنجا نماز بگزارى و از خدا بخواهى ما را بركت دهد، و این در حالى بود كه هنوز پیامبر صلی الله و علیه وآله وارد دروازه مدینه نشده بود.
در این هنگام پیك وحى خدا نازل شد و آیات 107 و 108 سورهی توبه را آورد:
و [از منافقان] كسانى هستند كه بر پایه دورویى و نفاق، مسجدى ساختند براى آسیب رساندن و ترویج كفر و تفرقه افكنى میان مۆمنان و كمینگاهى براى [گردآمدن] كسانى كه پیش از این با خدا و پیامبرش جنگیده بودند، سوگند سخت مىخورند كه ما با ساختن این مسجد جز خوبى [و خدمت] قصدى نداشتیم؛ ولى خدا گواهى مىدهد كه بى تردید آنان دروغگویند.
هرگز [براى عبادت و نماز] در آن مسجد نایست، قطعاً مسجدى كه از نخستین روز بر پایه تقوا بنا شده ، شایسته تر است كه در آن [به نماز و عبادت] بایستى، در آن مردانى هستند كه خواهان پاكیزگى [و طهارت جسم و جان] هستند و خدا پاكیزگان را دوست دارد.
دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است
خداوند متعال با این آیات از اسرار كار آنها که قصد داشتند به نام مسجد و دین، پایگاهی برای تجمع و سازماندهی کفر و نفاق بر علیه اسلام و مسلمانان برپا کنند پرده برداشت.
به دنبال این خبر وحیانی، پیامبر صلی الله و علیه وآله دستور داد آن مسجد را آتش زنند؛ بقایاى آن را ویران كنند و جاى آن را محل ریختن زباله هاى شهر سازند.[3]
آیه 109 نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار و پیام کلی آن داستان
دو آیهی قبل به مقایسه دو مسجد میپردازد که یکی بر پایه تقوا و با هدف جلب رضایت الهی ساخته شد و دیگری بر پایه کفر و نفاق و با هدف ضربه به دین الهی بناگردید و در این آیه (109)، بانیان این دو مسجد را با هم مقایسه میکند و در نهایت، به روشنى، بىثباتى و سستى كار منافقان و استحكام و بقاى كار اهل ایمان و برنامههاى آنها را بیان میدارد.
بر اساس این آیه، مۆمنان به كسى مى مانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مىكند؛ اما منافقان به كسى مى مانند كه ساختمان خود را بر لبهی رودخانه اى مىسازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم.
همانگونه که این ساختمان در شرف تخریب و ویرانی است؛ مكتب اهل نفاق نیز در معرض زوال و نابودی است.
علامه طباطبایی (ره) این سقوط را سقوط منافق با تمام ساخته و بافتههایش به قعر جهنم تفسیر میکند.[4]
پی نوشت ها:
[1] ترجمه المیزان، ج9، ص: 532
[2] ر.ک به تفسیر المیزان و نمونه ذیل آیه
[3] مجمع البیان، تفسیر ابو الفتوح رازى، تفسیر المنار، تفسیر المیزان، تفسیر نور الثقلین و كتب دیگر.
[4] ترجمه المیزان، ج9، ص: 532
ترجمه و شرح حکمت 76 نهج البلاغه: روش تحلیل کارها
وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ، اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا.
و فرمود (علیه السلام): چون كارها به هم شبيه گردند آخرشان را به اولشان قياس كن.
رمضان و «افتتاح»
دعاهاى فراوانى براى این ماه وارد شده است. تنها در كتاب «مفاتیح الجنان»، كه گلچینى از دعاهاى منقول از معصومین علیهم السلام است، دعاهاى بسیارى وارد شده است كه شاید ما در طول عمر خود موفق نگردیم، حتى براى یك بار، همه آنها را بخوانیم؛ چه رسد به دعاهاى دیگرى كه در كتابهاى بزرگ ادعیه، مانند «اقبال» سید بن طاووس و دیگر كتابهاى ادعیه نقل شده است؛ مثلاً، دعاهایى طولانى براى قرائت در بین نوافل ظهر و عصر ماه رمضان وارد شده است كه ما حتى به خواندن اصل آن نافله ها نیز كمتر موفق مىشویم تا چه رسد به دعاهاى آن. اگر گاهى نیز موفق شویم دعایى بخوانیم روح دعا یعنى حضور قلبى كه در هنگام خواندن دعا لازم است، در ما وجود ندارد.
یكى از دعاهاى بسیار مناسب و پرمحتوا، كه براى قرائت در شبهاى این ماه وارد شده، «دعاى افتتاح»1است. این دعا از مضامینى عالى برخوردار مىباشد و مطالب آن به گونه اى است كه به داعى مىآموزد كه در هنگام دعا، چه آدابى را باید رعایت كند و متوجه چه مسائلى باشد.
ستایش خدا، نقطه شروع
این دعاى شریف با حمد و ستایش الهى شروع مىشود:
اَللَّهُمَّ اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ …»
پروردگارا، ستایش را با حمد تو آغاز مىكنم.
در این جهان پرهیاهو موانع بسیارى در سر راه توجه به خدا وجود دارد. با اینكه تنها راه سعادت انسان، بندگى خدا و پرستش اوست و سایر چیزها در حكم مقدمه این حقیقت است، ولى جاى بسى تأسف است كه غالب مردم از این واقعیت غافلاند؛ به همه چیز توجه دارند به جز خدا و آنچه تكامل و سعادت واقعى انسان را تأمین مىكند.
با رسیدن رمضان؛ موانع توجه به خدا كاهش مىیابد و زمینه لازم براى دعا و عبادت فراهم مىگردد در این بهار دعا و عبادت مشتاقان به یاد معبود خویش زمزمه سر مىدهند. و با تمام وجود او را مىخواهند و مىخوانند. حال در این بهار، كه خداوند زمینه هاى لازم براى دعا و عبادت را براى ما فراهم آورده است دعا را چگونه شروع كنیم؟ برترین سخنى كه مىتوان دعا را بدان شروع كرد ستایش خدا و حمد و ثنای اوست: اى خدایى كه همه چیز از توست؛ هر كه هر چه دارد تو به او عطا كرده اى. هر كس به هر كمالى رسیده به خواست تو بوده است. توفیق خواندن دعا را نیز تو باید عطا كنى. خدایا، دست ما را بگیر و به ما توفیق دعا مرحمت فرما. چه بسیار بندگانى كه در سراسر جهان از یاد تو غافلاند! پروردگارا، اگر دست ما را نگرفته بودى ما نیز در زمره غافلان بودیم. آنچه هست در پرتو توفیقات توست؛ «بِیَدِكَ الْخَیْرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدیر» (1)
پس باید دعا را ابتدا با حمد و ستایش خدا شروع كرد كه توفیق توجّه به خود را به ما عطا فرموده است.
انتخاب راه صحیح و تأیید الهى
«وَاَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِكَّ» ؛ تو با احسان خود، دیگران را به راه راست هدایت مىكنى و استوار میدارى.
اگر كسى توفیق یابد كه راه حق و صواب را بپیماید در واقع منّتى است كه خدا بر او نهاده و او را در این راه یارى رسانده است. این فراز از دعا اشاره دارد به اینكه گرچه انسان آزاد آفریده شده تا خود راه خوب و بد را انتخاب كند، ولى اگر راه صحیح را برگزید خدا او را تأیید مىكند. در حدیث قدسى آمده است:
«مَنْ تَقَرَّبَ اِلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً» ؛(2)
هر كس یك وجب به من نزدیك شود من یك ذراع (= دو وجب) به او نزدیك مىشوم.
این لطف مضاعفى است از سوى خداوند كه هر كه راه او را انتخاب كند خدا او را تأیید مىنماید.
رحمت و غضب حكیمانه الهى
ممكن است این سؤال به ذهن خطور كند كه اگر خدا منبع همه خیرات و كمالات است و جز خیر و خوبى از او سر نمىزند پس چرا برخى بلاها و گرفتاریها و حتى عذابهاى اخروى نصیب بعضى از بندگان مىشود؟
حقیقت این است كه ما افعال الهى را با معیارها و مقیاسهایى كه ساخته و پرداخته ذهن و عقل ناقص مان مىسنجیم و انتظار داریم كه همانگونه كه ما فكر مىكنیم خدا با ما رفتار كند، در صورتى كه فكر و علم ما بسیار محدود و ناقص است؛
« وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّ قَلیلاً» (3)
و جز اندكى از علم به شما داده نشده است.
تمام افعال الهى براساس حكمت و بهترین نظام ممكن استوار است، و از چند و چون و كمّ و كیف آن بى اطلاع ایم. در جایى كه خدا باید نسبت به بندگان خود عطوفت و رأفت داشته باشد، آن قدر رئوف و مهربان است كه فوق آن تصور نمىشود؛ اما گاهى محلى براى رأفت و رحمت وجود ندارد. در آنجا عظمت، جبروت و كبریاى الهى متجلى است.
1. آل عمران /26
2.محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 87، ص 190، روایت 5.
3. اسراء /85
منبع: سایت آیت الله مصباح یزدی
اَلّلهُمَّ اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ وَاَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّكَ وَ اَیْقَنْتُ اَنَّكَ اَنْتَ اَرْحمُ الّراحمینَ فی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحمَةِ وَ اَشَدُّ المُعاقِبینَ فی مَوْضِعِ النَّكالِ و النَّقِمَةِ وَ اَعْظَمُ المُتَجَبَّرِینَ فی مَوْضِعِ الكْبریاءِ وَالْعَظَمَةِ. اَلّلهُمَّ اَذِنْتَ لی فی دُعائِكَ وَ مَسْئَلَتِكَ فَاسْمَعْ یا سَمیعُ مِدْحَتی وَاَجِبْ یا رَحیمُ دَعْوَتى وَ اَقِلْ یا غَفُورُ عَثْرَتی.
پروردگارا، ستایش را با حمد تو آغاز مىكنم، در حالى كه تو با احسان خود، دیگران را در راه راست استوار میدارى و یقین دارم كه تو از همه مهربانان مهربانترى، در جاى بخشش و مهربانى و از همه كیفر دهندگان سخت گیرترى، در مقام عقاب و كیفر و بزرگترین جبارانى در جاى بزرگى و كبریایى. پروردگارا، به من اجازه دادى تو را بخوانم و از تو بخواهم؛ پس اى خداى شنوا، سپاس مرا بپذیر واى خداى مهربان خواسته ام را اجابت كن و اى خداى آمرزنده، از لغزشم در گذر.
رمضان فرصتى گرانبها
زندگى به سرعت در گذر است و انسان توجه ندارد كه چه سرمایه اى را از دست مىدهد. گاهى كه موفق مىشود گذشته هاى خود را مرور كند مىبیند كه روزگارى از او گذشته، نیروهایى صرف كرده و تلاشهایى انجام داده است، ولى چیزى به دست نیاورده است.
در طول سال، پیوسته به دنبال به دست آوردن فرصتى هستیم تا درباره زندگى خود و آغاز و انجام آن بیندیشیم مسیرى را انتخاب كنیم كه زندگى ابدى را براى ما رقم زند؛ اما كمتر چنین فرصتى به دست مىآوریم. شاید بهترین اوقاتى كه مىتوان براى این منظور از آن استفاده كرد «ماه مبارك رمضان» باشد. همواره، به خود وعده مىدهیم تا ماه رمضان فرا رسد و بهتر از سایر اوقات به عبادت بپردازیم، از دنیا و دنیا پرستى تا حدى چشم بپوشیم و به سوى خدا برویم و بیندیشیم كه كیستیم، از كجا آمده ایم، به كجا مىرویم و در این سرا چه باید بكنیم.
سرانجام، انتظار پایان مىپذیرد و ماه رمضان از راه مىرسد، اما شیطان مىكوشد تا چون گذشته، انسان نتواند از این اوقات شریف و لحظات گران بها استفاده كند و به توفیقات الهى دست یابد. همه جا دست پیدا و پنهان او در كار است تا انگیزه انسان به اغراض نفسانى و دنیوى آلوده شود و دعا، مناجات و عبادت او با سنگینى و كسالت توأم گردد و حال راز و نیاز از او سلب شود. در این كشمكش و تضاد بین عوامل الهى و عوامل نفسانى و شیطانى، انسان باید از خدا توفیق بخواهد و فرصتهاى پیش آمده را مغتنم بشمرد و عبادت و دعا را به اوقات دیگر موكول نكند. باید تلاش نماید هر قدر كه ممكن است گامى مثبت در مسیر تكامل خود بردارد و به خدا نزدیك شود. یكى از اعمالى كه در ماه مبارك رمضان
بسیار به آن سفارش شده و این ماه بهار آن است، دعا و مناجات است. رمضان و دعا پیوندى ناگسستنى با یكدیگر دارند.
چگونه رمضان را غنیمت بشماریم؟
براى اینكه بهتر بتوانیم از اوقات این ماه پربركت استفاده كنیم، ابتدا، باید از خود دعا كمك بگیریم؛ یعنى باید از خدا بخواهیم كه به ما توفیق راز و نیاز عطا فرماید البته ما نیز باید در حد توان خود تلاش كنیم تا حال عبادت و توفیق آن را به دست آوریم؛ سعى كنیم در این ماه قدرى از كارهاى روزانه كم كنیم و بخشى از وقت خود را به دعا و عبادت اختصاص دهیم. باید در وضع خواب و خوراك دقت كنیم؛ خواب و خوراك ما به گونه اى نباشد كه موجب كسالت و سنگینى شود. باید برنامه غذایى خود را به گونه اى تنظیم نماییم كه بتوانیم روزه بگیریم و در عین حال، به انجام وظایف ماه رمضان و عبادت نیزموفق گردیم. مصرف غذاى مورد نیاز غیر از پرخورى است؛ اوقات خواب را نیز باید به گونه اى تنظیم نماییم كه در وقت عبادت، نشاط داشته باشیم، نه اینكه كار مستمر روزانه در جاى خود باشد و توقع داشته باشیم كه در عبادت سحر نیز حالى داشته باشیم.
توجه به حقیقت دعا
مناسب است قبل از خواندن دعا اندكى فكر كنیم كه كیستیم، مىخواهیم با چه كسى روبرو بشویم، دعا یعنى چه. این چه مقام ارزشمندى است كه انسان به تكلم و راز و نیاز با خداى خود موفق شود! لازم است در مضامین
دعا دقت كنیم و دست كم، پیش از خواندن دعا، در ترجمه فارسى آن تأمّل نماییم تا از مضامین آنچه مىخوانیم اجمالا آگاه باشیم و صرفا تلفظ مشتى الفاظ عربى نباشد، به طورى كه نفهمیم چه مىگوییم و چه مىخوانیم. در دعاهایى كه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، مضامین عالى و بلندى نهفته است كه اگر حال دعا و مناجات نیز مطرح نباشد مطالعه آنها بسیار ارزنده است. بنابراین، بجاست كسانى كه با زبان عربى آشنایى ندارند پیش از شروع به خواندن دعا، بخصوص دعاهایى كه براى این ماه وارد شده است، ترجمه فارسى آن را مطالعه كنند و از مضامین آن مطلع گردند.
اندیشیدن در محتواى دعا، پیش از خواندن آن، موجب مىگردد كه بهتر بتوانیم از آن استفاده كنیم. استفاده از دعا نسبت به افراد گوناگون داراى چنان اختلاف مراتبى است كه براى ما قابل درك نیست. دعایى كه صرف خواندن الفاظ باشد و حداكثر تلفظ صحیح حروف آن مراعات شود با دعایى كه به مضامین آن نیز توجه مىشود و حال انسان هم در هنگام دعا مساعد باشد بسیار متفاوت است، آنچنان كه قابل توصیف نیست. چه بسا، دو نفر دعایى را مىخوانند و هر دو آداب ظاهرى آن، مانند با وضو بودن، روبه قبله نشستن، مؤدّب بودن و امثال آن، را رعایت مىكنند، ولى استفاده اى كه این دو از دعا مىبرند ممكن است چنان متفاوت باشد كه ما نتوانیم اختلاف آن را تصور كنیم. پس استفاده از دعا به حال انسان و توجهات قلبى او نسبت به خداى متعال و صفات او، بخصوص صفاتى كه در دعا به آنها اشاره شده، بستگى دارد.
منبع: سایت آیت الله مصباح یزدی(ره)
بانو مجتهده امین یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت .اویک زن روحانی مطابق قرآن بود.
ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت.
او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد.
دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود.
بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند.
حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند:
آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟
ایشان در پاسخ گفتند:
اگر می دانستم صلوات چه گنجی ست که تمام عمر صلوات می فرستادم.
پاورقی کتاب بابا سعید - گروه فرهنگی ابراهیم هادی- صفحه ۹۰