حضرت علیعلیه السلام فرمود:همانا پس ار من روزگاری بر شما فرا خواهد رسید که چیزی پنهان تر از حق و

آشکار تر از باطل وفراوان تر از دروغ به خدا وپیامبرش نباشد.ونزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر از قرآن نیست

اگر آن را درست بخوانند وتفسیر کنند،ومتاعی پر سود تر از قرآن یافت نمی شود آنگاه که آن را تحریف کنند ومعانی

دلخواه خود را رواج دهند.در شهرها چیزی ناشناخته تر از معروف،وشناخته تر از منکر نیست.حاملان قرآن ،آن را

واگذاشته وحافظان قرآن آن را فراموش می کنند،پس در آن روز قرآن وپیروانش از میان مردم رانده ومهجور

می گردند،وهر دو غریبانه د ریک راه ناشناخته سرگردانند،وپناهگاهی میان مردم ندارند.پس قرآن وپیروانش در میان

مردمند اما گویا حضور ندارند؛با مردمند ولی از آنها بریده اند،زیرا گمراهی وهدایت هرگز هماهنگ نشوند گر چه در

کنار یکدیگر قرار گیرند.مردم درآن روز،در جدایی وتفرقه هم داستان، ودر اتحاد ویگانگی پراکنده اند،گویی آنان

پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست.پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند،وآنان جز خطی از قرآن

نشناسند، ود ر گذشته نیکوکاران را کیفر داده،وسخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند،وکار نیکشان را پاداش

بد دادند.وهمانا آنان که پیش از شما زندگی می کردند،به خاطر آرزوهای دراز، وپنهان بودن زمان اجل آنها،نابود

گردیدند،تا ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرششان فرود آمد،مرگی که عذرها را نپذیرد، ود رهای باز توبه را ببندد،

وحوادث سخت ومجازات های پس از مردن را به همراه آورد.

نهج البلاغه،خطبه 147،ص269

می گویم چه حقیقت تلخی؛ قرآن وپیرو واقعی آن امام زمان (عج)،در میان ما چقدر مهجور وغریب

مانده اند؟ آیا جزنامی از ایشان چیزی در نزد ما هست؟آیا با رفتار وکردارخود آنها را مهجورتر

کرده ایمیا محبوبتر؟چقدر به عنوان یک طلبه برای رفع این مهجوریت گام برداشتهایم؟ بیایید کمی

تامل کنیم؟

 





موضوعات: مناسبتها
   یکشنبه 6 مرداد 1392نظر دهید »

شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام

«سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب، شب نزول قرآن، شب

فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک

سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج)

می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این

شب، بسیار توصیه و تأکید شده است

عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور می‌توان به دست آورد

آمرزش گناهان

پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند

«هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»

قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند

«از کتاب خدا استفاده می‌شود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.»

نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و

یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است.

برتر از هزار ماه: نزول همه‌ی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر

هزار ماه است.

امام باقر(ع) فرمودند:«عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار

ماهی که در آن شب قدر نباشد.»

فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها،

صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین

و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با

اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد.

آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای

ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش

به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.

در این شبها برای ظهورامام زمان(عج) بسیار دعا کنیم.



موضوعات: مناسبتها
   شنبه 5 مرداد 1392نظر دهید »

 

ابودرداء نقل مى كند: در يكى از شبهاى ظلمانى از لابلاى نخلستان بنى نجار در مدينه مى گذشتم.

ناگهان نواى غم انگيز و آهنگ تاءثرآورى به گوشم رسيد و ديدم انسانى است كه دردل شب با خداى

خود چنين سخن مى گويد:

- پروردگارا! چه بسيار از گناهان مهلكم به حلم خود درگذشتى و عقوبت نكردى و چه بسيار از گناهانم

را به لطف و كرمت پرده روى آنها كشيده و آشكار نكردى . خدايا! اگرچه عمرم در نافرمانى و معصيت

تو گذشته و گناهانم نامه اعمالم را پر كرده است . اما من به جز آمرزش تو اميدوار نيستم و به غير از

معرفت و خوشنودى تو به چيز ديگرى اميدندارم.

اين صداى دلنواز چنان مشغولم كرد كه بى اختيار به سمت آن حركت كرده ، تا به صاحب صدا رسيدم .

ناگهان چشمم به على بن ابى طالب عليه السلام افتاد. خود را در ميان درختان مخفى كردم تا از شنيدن

راز و نياز محروم نمانده و مانع دعا و مناجات آن حضرت نشوم .على بن ابى طالب عليه السلام در آن خلوت

شب دو ركعت نماز خواند و آنگاه به دعا وگريه و زارى و ناله پرداخت باز از جمله مناجاتهاى على عليه

السلام اين بود:

- پروردگارا! چون در عفو و گذشت تو مى انديشم ، گناهانم در نظرم كوچك مى شود وهرگاه در شدت

عذاب تو فكر مى كنم ، گرفتارى و مصيبت من بزرگ مى شود. آنگاه چنين نجوا نمود:

- آه !  اگر در نامه اعمالم گناهانى را ببينم كه خود آن را فراموش كرده ام ولى تو آن راثبت كرده باشى ،

پس فرمان دهى او را بگيريد. واى به حال آن گرفتارى كه خانواده اش نتوانند او را نجات بدهند و قبيله و

طايفه او را سودىندهند و فرشتگان به حال وى ترحم نكنند.

سپس گفت : آه ! از آتشى كه دل و جگر آدمى را مى سوزاند و اعضاى بيرونى انسان را ازهم جدا مى كند.

واى از شدت سوزندگى شراره هاى آتش كه از جهنم بر مى خيزد.

ابودرداء مى گويد: باز حضرت به شدت گريست . پس از مدتى ديگر نه صدايى ازاو به گوش مى رسيد و

نه حركت و جنبشى از او ديده مى شد. با خود گفتم : حتما در اثرشب زنده دارى خواب او را فرا گرفته .

نزديك طلوع فجر شد و خواستم ايشان را براى نماز صبح بيدار كنم . بر بالين حضرت رفتم . يك وقت ديدم

ايشان مانند قطعه چوبخشك بر زمين افتاده است . تكانش دادم ، حركت نكرد. صدايش زدم ، پاسخ نداد.

گفتم : انالله و انا اليه راجعون به خدا على بن ابى طالب عليه السلام از دنيا رفته است . ابودرداء در ادامه

سخنانش اظهار مى كند:

- من به سرعت به خانه على عليه السلام روانه شدم و حالت او را به اطلاع آنان رساندم فاطمهعليها

السلام گفت : ابودرداء! داستان چيست ؟

من آنچه را كه از حالات على عليه السلام ديده بودم همه را گفتم . فرمود:ابودرداء! به خدا سوگند اين

بيهوشى است كه در اثر ترس از خدا بر او عارض شده، سپس با ظرف آبى نزد آن حضرت برگشتم و

آب به سيمايش پاشيديم . آن بزرگواربه هوش آمد و چشمانش را باز كرد و به من كه به شدت مى گريستم ،

نگاهى كرد و گفت:

- ابودرداء! چرا گريه مى كنى ؟

گفتم : به خاطر آنچه به خودت روا مى دارى گريه مى كنم، فرمود:

- اى ابودرداء! چگونه مى شود حال تو، آن وقتى كه مرا براى پس دادن حساب فراخوانند و در حالى

كه گناهكاران به كيفر الهى يقين دارند و فرشتگان سخت گير دور وبرم را احاطه كرده اند و پاسبانان

جهنم منتظر فرمانند و من در پيشگاه خداوند قهارحاضر باشم و دوستان ، مرا تسليم دستور الهى كنند

واهل دنيا به حال من ترحم ننمايند.

البته در آن حال بيشتر به حال من ترحم خواهى كرد، زيرا كه در برابر خدايى قرارمى گيرم كه هيچ چيز

از نگاه او پنهان نيست.

داستانهايي از بحارالانوار،ج2


موضوعات: مناسبتها
   شنبه 5 مرداد 13922 نظر »

امروزه کمترپدر ومادری را می بینید که بگوید فرزند من دروغ نمی گوید در حقیقت دروغگویی مهارتی است که تمام کودکان آن را می آموزند و برای دروغگویی آنان دلایلی وجود دارد.چه وقت بچه ها دروغ میگویند ؟

خوب است بدانید دروغ برای کودک زیر 3 سال معنا ندارد، هر چه که به ذهنشان می رسد و هر چه را که نمی فهمند را به زبان می آورند. آن ها نمی دانند که حوزه تفکر آن ها خصوصی است و فکر می کنند والدین می توانند ذهن آن ها را بخوانند. دروغ، مطلب یا سخنی است که با واقعیت همخوانی ندارد و معمولا کسی که دروغ می گوید آگاهانه حقیقت را تحریف می کند. اما درباره کودک، دروغ گویی را باید مطابق با سن و دوره رشدی که پشت سر می گذارد، بررسی کرد. کودک تا قبل از 3 سالگی معنی دروغ را نمی داند و بین 3 تا 4 سالگی می آموزند که بزرگترها آنچه را که آنان در مورد آن فکر می کنند را درک نمی کنند و نمی توانند راست و دروغ را تمییز دهند و نمی توانند ذهنش را بخوانند. این بدین معنی است که تخیلات برایشان واقعیت دارد و داستانهای غیر ممکن را تعریف می کنند.وقتی دچار مشکل می شوند دیگران را سرزنش می کنند و آنها را مقصر می دانند بدون آنکه قصد آسیب رساندن به کسی را داشته باشند.در این سن قدرت تخیل و تصویرپردازی به اوج خود می رسد و کودک همزمان با یادگیری مهارت ها و اطلاعات جدید قدرت ذهنی خود را بالاتر می برد. در این سن داستان پردازی کودک بسیار قوی است و یاد می گیرد کار بدی را که کرده است گردن یک فرد خیالی بیندازد. او بین واقعیت و خیال، مرزی قرار نمی دهد و در این مرحله داستانهای طولانی می گویند و در مورد آن اغراق می کنند و این داستانها چیزهایی هستند که بچه ها دوست دارند واقعیت داشته باشند ؛ لذا گاهی والدین خیال پردازی های وی را به اشتباه دروغ نام می گذارند.

کودکان متناسب با هوش، تخیل و موقعیت های محیطی و بنا به واکنش والدین در برخورد با آن ها از حدود 6 سالگی دروغ را می شناسند و در 9-8 سالگی تفاوت بین واقعیت و دنیای فانتزی را در می یابند و تا 10 سالگی کاملا بین حقیقت گویی به عنوان یک کار صحیح و دروغ گویی به عنوان یک کار نادرست تفاوت می گذارند.

چه کنیم؟

اولین گام برای مقابله با دروغگویی کودکان افزایش اطلاعات و آگاهی ما به عنوان والدین است. لازم است درباره رفتارهای کودک و دلایل دروغگویی اش آگاهانه تصمیم گرفت. هرگز نباید کودک را دروغگو خطاب کرد. این القاب منفی باعث از دست رفتن اعتماد به نفس وی می شود و او را به سمت دروغگویی بیشتر ترغیب می کند. لازم نیست بگویید این چندمین بار است که دروغ می گویی. کافی است بفهمید که کودکتان بدون اعتراف به دروغگویی، دروغ گفته است. اگر می دانید دروغ گفته است از او نخواهید اعتراف کند. این کار او را جری تر می کند.

اگر درباره فرود آمدن یک بالگرد در خیابان حرف می زند از او درباره چگونگی هدایت بالگرد و … بپرسید. به تصورات ذهنی او پر و بال بدهید نه این که او را متهم به دروغگویی کنید. همچنین او را به دروغگویی تشویق نکنید. اگر کاری که خواسته بودید انجام نداده است درباره آن سوال نکنید تا مجبور به دروغ گفتن نشود. کافی است تذکر بدهید که کارش را هنوز انجام نداده است.بیان ارزش صداقت بهتراز تکرار مضرات دروغگویی است، به کودک اجازه دهید لذت راستگویی را بچشد تا مزه تنبیه دروغگویی را، همچنین بگذارید احساسات خود را به هنگام انجام رفتار درست یا نادرست به زبان بیاورد در این صورت شما بهتر می توانید ریشه دروغگویی وی را شناسایی کنید.


موضوعات: عمومی
   پنجشنبه 3 مرداد 1392نظر دهید »

نماز یکی از فرامین الهی است که بعد از کسب آگاهی دینی ومعرفت توحیدی وخداشناسی از اهمیت خاصی برخوردارمی باشد.

امام صادق(ع) در این باره می فرماید:«ما من شیء بعد المعرفة یعدل هذه الصلاة[1]»هیچ چیز بعد از معرفت وشناخت خداوند وآیین او همتای نماز نیست.

نماز مظهر تجلی گاه ونمایشگاه سیمای نورانی دین وحقیقت اسلام راستین وشناسنامه ی دین ودیانت انسان است.نماز یاد خدا وخضوع در برابر او را که جان همه شرایع دینی است حفظ می کند واز آنجا که رکن دین است توجه به آن سبب حفظ شدن سایر اعتقادات دینی می شود.پیامبر اکرم (ص) می فرماید:«الصلاة عمود الدین»[2]

در حالی که بی توجهی وغفلت از نماز سبب سست شدن سایر اعتقادات دینی مانند روزه،خمس،زکات،حفظ حجاب و… می گردد،یا آن را انجام نمی دهند وتوجیه می کنند ویا به تمسخر می گیرند.مثلا د رمورد حجاب اگر به حد بی حجابی برسد.توجیه بعضی آن است که انسان باید دلش پاک باشد ویا اینکه اصلا اعتقادی به حفظ حجاب ندارند.در صورتی که آثار وپیامدهای آن علاوه برآنکه به خود شخص آسیب می رساند،همانند سمی مهلک خانواده وجامعه را نیز آلوده می نماید.از جمله پیامدهای بد حجابی عبارتند از:

1-رونق گرفتن چشم چرانی وهوسبازی

2-توسعه فساد وفحشا

3-پیدایش امراض روحی وروانی

4-خودکشی وفرار از خاته

5-بالا آمدن آمار طلاق وتضعیف روابط خانوادگی

6-رقابت در تجملات

7-ایجاد دلهره برای خانواده های پاک دامن [3]و…



[1] محمد باقر مجلسی،بحارالانوار،ج66،ص406

[2] سید محمد حسین طباطبایی المیزان،ج8،ص299

[3] محسن قرائتی،تفسیر نور،ج9،ص401


موضوعات: نماز
   چهارشنبه 2 مرداد 1392نظر دهید »

 

ميانجي

ابوسفيان براي بستن پيمان با پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم به مدينه آمد، ولي پيامبر او را به حضور نپذيرفت.

آن‏گاه او پيش علي عليه‏السلام رفت و از ايشان خواست تا او را نزد پيامبر شفاعت كند.

علي عليه‏السلام نزد پيامبر رفت و موضوع را در ميان گذاشت، ولي حضرت نپذيرفت. امام مجتبي عليه‏السلام

كه در آنهنگام نوزادي چهارده ماهه بود، با زباني شيوا فرمود:

اي پسر صخر! شهادتين را بر زبانت جاري ساز تا من تو را نزد جدم رسول خدا شفاعت كنم.

ابوسفيان كه شگفت زده شده بود، با تعجب به امام مجتبي و اميرالمؤمنين عليه‏السلام نگاه مي‏كرد.

آن‏گاه علي عليه‏السلام فرمود:

سپاس خدايي را كه خاندان محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را هم سان يحيي بن زكريا قرار داده است.


پاداش احسان


امام مجتبي عليه‏السلام به قصد حج، با پاي پياده از مدينه به مكه مي‏رفت. درراه پاهاي حضرت ورم

كرد. به امام گفتند: اگر سواره برويد زخم پاهايتان خوب خواهد شد، ولي امام فرمود: هرگز! به منزلگاه

كه رسيديم، مرد سياه چرده‏اي نزد ما خواهد آمد كه روغني به همراه دارد. آن روغن دواي آن است.

آن را به هر قيمتي از او بخريد. پس از مدتي، آن مرد سياه چهره از دور نمايان شد. امام به غلام خود

فرمود: نزد او برو و آن روغن را از او خريداري كن. مرد سياه به غلام امام گفت: روغن را براي چه

مي‏خواهي؟ غلام گفت براي امام مي‏خواهم. مرد گفت: مرا نزد او ببر. وقتي خدمت امام رسيد،

گفت: اي فرزند رسول خدا، من از دوست‏داران شما هستم و در عوض اين دارو، هرگز از شما پولي

نمي‏گيرم، ولي از شما مي‏خواهم دعا كنيد تا خدا به من پسري سالم هديه فرمايد كه دوست‏دار

شما خاندان پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم باشد؛ زيرا زايمان همسرم نزديك است. امام فرمود:

وقتي به خانه برگردي، خدا به تو پسري سالم و بي عيب هديه داده است. وقتي مرد سياه چرده

به خانه‏اش بازگشت، ديد پسري زيبا در آغوش همسرش است.


رويش زندگي


امام مجتبي عليه‏السلام در يكي از سفرها، با مردي از خاندان زبير كه به امامت زبير معقتد بود،
همسفر
شد.

آنان شتري را نيز به آن مرد كرايه كرده بودند. در ميان راه به منزلگاهي رسيدند و براي برداشتن آب و

استراحت توقف كردند. آنان در زير نخل خشكيده‏اي فرشي براي امام پهن كردند و امام بر آن نشست.

آن مرد نيز پارچه‏اي كنار امام پهن كرد و بر آن نشست. وقتي چشم مرد به آن نخل خشكيدهافتاد، گفت:

كاش اين نخل خشك خرما مي‏داد و كمي خرما مي‏خورديم. امام مجتبي عليه‏السلام خطاب به او فرمود:

خرما مي‏خواهي؟ پاسخ گفت آري. امام دست به سوي آسمان دراز كرد و دعا فرمود: در اين هنگام،

درخت خرما در عين ناباوري حاضران سبز شد، برگ در آورد و خرماي اعلايي داد. كسي در ميان

كاروانيان با ديدن اين صحنه شگفت زده گفت: اين چيزي جز جادو نيست. امام مجتبي عليه‏السلام

فرمود: نه اين جادو نيست، بلكه حاصل دعاي مستجاب فرزندان پيامبران است. سپس فردي از نخل

بالا رفت و براي همگان از خرماي آن فرو ريخت.

نيايشي پذيرفته


مردم كه از ستم زياد بن ابيه به تنگ آمده بودند، پيش امام مجتبي عليه‏السلام از او شكايت كردند.

امام نيز دست به دعا برداشت و او را نفرين كرد و فرمود:

خدايا! انتقام ما و شيعيانمان را از دست زياد بن ابيه بستان و عذاب خود را به او بنما؛ به راستي كه

تو بر هر چيزي توانا هستي. در آن هنگام، خراشي در انگشت شست دست او پديدار شد و زخم تمام

دستش را تا گردن فراگرفت. سپس ورم كرد و سبب مرگ زياد گرديد.


برگرفته ازکتاب بحارالانوار، ج 43،/ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4

 



موضوعات: مناسبتها
   سه شنبه 1 مرداد 13921 نظر »

«إنا اعطيناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»

نخستين مظهر و نشانه‏ ي کوثر بر دامان پاک فاطمه‏ زهرای اطهر (سلام الله عليها) پا به عرصه‏ ي گيتي نهاد.

نشانه‏ ای که از تجلي مقدس‏ترين و خجسته‏ ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد (صلي الله عليه و آله)،

علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرديد.

همان لؤلؤي که از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت‏ به ظهور پيوست ومعجزه‏ ي بزرگ

«مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج

منهما اللؤلوء والمرجان‏» را تجسم بخشيد و کلام خدا در کلمه ‏ي وجود ،چنين ظاهر شد.

میلاد با سعادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) کریم اهل البیت را به پیشگاه

حضرت بقیة الله العظم(عج)وپیروان آن حضرت تبریک عرض می نماییم                                                                        


موضوعات: مناسبتها
   سه شنبه 1 مرداد 1392نظر دهید »

1 ... 112 113 114 ...115 ... 117 ...119 ...120 121 122 ... 139

 << < اردیبهشت 1403 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
ذکر ایام هفته
آمار
  • امروز: 227
  • دیروز: 133
  • 7 روز قبل: 1564
  • 1 ماه قبل: 9148
  • کل بازدیدها: 174530
نماز حاجت