تفقه در دین؛ معرفة الامام


«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛
▫️آنکه بمیرد و معرفت امام زمانش را به دست نیاورده باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۲۵، ص ۱۵۸

 

 امام صادق (علیه السلام) ضمن حدیثی فرمودند:
«عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً، فَانَّهُ مَن لَم یَتَفَقَّه فی دینِ الله لَم یَنظُرِ اللهُ الیهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَم یُزَکِّ لَهُ عَمَلاً»،
و در جای دیگر مشابه آن فرمودند:
«تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ، فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فَهُوَ أَعْرَابِيٌّ‏»؛
▫️تفقه در دین بر شما لازم است تا اعرابی نباشید، چون آنکه تفقه در دین نکند، خداوند متعال در روز قیامت به او ننگرد و عملش را پاک نکند. در دین تفقه کنید، پس همانا کسی از شما که در دینش تفقه نکند، أعرابی است.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص۳۱

تعریف فقه در این روایات، بر اساس قاعدۀ «تعرف الاشیاء بأضدادها» بیان شده است. به عبارت دیگر “مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ” مساوق “أَعْرَابِي” می باشد.

از منظر نصوص، اعرابی به کسی اطلاق می شود که علیرغم اقرار لسانی به اسلام، لکن به سبب بقاء در ظاهر دین، از تعمق در بطون و معانی امتناع کرده است.

چنانچه خداوند متعال در سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۴ می فرماید:
«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ»؛
▫️اعراب ادعا می کنند که ما ایمان آوردیم. اما خداوند متعال از ادعای آنان استدراک و إعراض کرده و می فرماید: بگویید اسلام آوردیم نه اینکه ایمان آوردیم و هنوز ايمان در دل‏هايتان داخل نشده است‏.

پس أعرابی کسیست که ظواهر دین را پذیرفته، اما برای حقایق و بطون دین تلاشی ننموده یا حتی از آن إعراض کرده است. چون خطاب آیه شریفه در عبارت بعدی با “لمّا” آغاز شده، یعنی با اینکه آنان خود می دانند که ایمان ندارند و فقط به ظاهر اسلام گرویدند، اما خلاف انتظار هنوز ایمان وارد قلوبشان نشده است.

نیز در سوره توبه، آیه شریفه ۹۷، با بیانی دیگر به معنای اعرابی و حکم آن اشاره ای فرموده است:
«الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّه‏ عَلى‏ رَسُولِهِ».
اعرابی “أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّه‏” می باشد؛ یعنی سزاوارتربه جهل در دین خدا می باشد که این همان تعریف أعرابی است؛ یعنی کسی که در حقیقت دین خدا تعقل و تفقه نکرده و جاهل به حدود دین است. و چنین کسی که در حقیقت دین خدا تأمل ننموده، در کفر و نفاق سخت تر یا شدیدتر است.

 اطلاقِ اعرابی به آنکه در بطون و حقایق دین تفقه و تعقل ندارد، روایت متواتر «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» متبادر می کند. پس می توان دریافت که تفقه در دین همان تفقه در معرفت امام است.

به این ترتیب، از مجموع ادلۀ اقامه شده نتیجه گرفته می شود:
تفقه در دين يعني تفقه در ولايت و كسب معرفت امام هر زمان كه در اين دهر، وجود مقدس نازنين حضرت حجة بن الحسن المهدی العسکري (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) مي باشد.
و بنابر احاديث مذكور اگر كسي به اين معرفت نائل نشده باشد، حياتش همچون اعرابي و مماتش، مرگ جاهلي خواهد بود.

و شدت تحریض بر أمر تفقه بر دین که همان تحصیل معرفت حضرت ولی الله الأعظم بقیة الله فی السماوات و الأرضین (أرواحنا فداه) است، تا آنجاست که در صحیحه ای از امام صادق (علیه السلام) آمده است:
«لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي [أَصْحَابِنا] ضُرِبَتْ‏ رُؤُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتّى‏ يَتَفَقَّهُوا»؛
▫️دلم مى‏ خواهد تازيانه به سر يارانم بزنند تا در دين تفقه کنند.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص۳۱



   سه شنبه 17 فروردین 1400نظر دهید »

گزيدن شيرين! (شرح حکمت 61 نهج البلاغه)


امام(عليه السلام) در اين سخن حكيمانه به يكى از ويژگى هاى متضاد زنان اشاره كرده مى فرمايد: «زن عقربى است كه نيش زدن او شيرين است»; (ألْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّبْسَةِ).
شارحان نهج البلاغه هم در تفسير اين جمله اختلاف فراوان دارند و هم در اين كه آيا نسخه اصلى لَسبه است يا لِبسه (بر وزن حسبه). در نسخه محمد عبده لِبسه آمده كه به معناى معاشرت و ملابست است، بنابراين نسخه، تفسير جمله بالا چنين است: زن گرچه همچون عقرب گزنده است; اما معاشرت با او داراى فوايد و بركات و آثار مثبتى است كه آن را جبران مى كند و به دليل اين آثار معاشرت با او مطلوب است. همان گونه كه قرآن مجيد هم به آن اشاره كرده مى فرمايد: «(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا); از آيات خدا اين است كه براى شما همسرانى از جنس شما آفريد تا در كنار آنها آرامش پيدا كنيد» و در جايى ديگر مى فرمايد: «(هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ); زنان براى شما همچون لباس هستند و شما براى آنها همانند لباس (هر دو زينت هم هستيد و هر دو سبب حفظ يكديگر)».
ولى در غالب نسخه هاى ديگر مانند نسخه مورد بحث ما «لَبسه» آمده است كه به معنى نيش زدن است. در اين كه اگر زن همچون عقرب باشد چگونه نيش زدن او شيرين است شايد از آن رو كه در كنار نيش هاى او نوش هاى فراوانى نيز وجود دارد كه نيش هاى او را قابل تحمل بلكه شيرين مى كند. با توجه به اين كه آنچه در مورد عقرب مناسب مى رسد نيش است نه معاشرت كردن، اين تفسير از تفسير عبده مناسب تر است.
در اينجا تفسير سومى است كه مرحوم كمره اى آن را در شرح نهج البلاغه خود آورده و مى گويد: منظور از اين كلام حكمت آميز اين است كه به همه مردان و مخصوصاً جوانان هشدار داده شود كه از زنان آلوده بپرهيزند، زيرا آنها همچون عقربند، هرچند ظاهراً نيش شيرينى دارند; ولى هرگز نبايد فريب ظاهر زيباى آنها را خورد و در دام سم كشنده آنها افتاد. اين تفسير نيز مناسب به نظر نمى رسد، زيرا لحن جمله حكمت آميز بالا برحذر داشتن نيست، بلكه تحمل كردن و مدارا نمودن است كه با همسران مشروع سازگار است. بنابراين همان تفسير دوم بهترين تفسيرها براى اين جمله حكيمانه است.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه آيا اين تعبير درباره همه زنان صادق است يا درباره گروهى از آنها؟ به يقين منظور همه زنان نيستند، زيرا بسيارى از آنان داراى چنان ايمان و تربيت و اخلاقى هستند كه هرگز همسرانشان از آنها نيشى احساس نمى كنند، بنابراين منظور اين است كه در طبيعت زن اگر تربيت كافى نداشته باشد و از ايمان و معرفت، روح او سيراب نشود حالت گزندگى به خود مى گيرد و اين سخن حكيمانه براى همسران اين گونه زنان اين پيام را دارد كه به دليل فوايد وجودى آنان نيش هاى آنها را تحمل كنند. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «يكى از حقوق زن بر مرد اين است كه اگر كار جاهلانه اى انجام دهد او را ببخشد و از او درگذرد»; (وَاِنْ جَهِلَت غَفَرَ لَها)(1). (2)
*****
پی نوشت:
(1). کافى، ج 5، ص 510.
(2). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه سند خاصى غیر از نهج البلاغه براى این کلام حکمت آمیز نقل نشده و در کتاب تمام نهج البلاغه آن را جزء خطبة الوسیله شمرده است; ولى با مراجعه به تحف العقول و کافى که خطبه وسیله را نقل کرده اند این جمله پیدا نشد.

   دوشنبه 16 فروردین 1400نظر دهید »

حکمت 61 نهج البلاغه

 

وَ قَالَ (علیه السلام): الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ، حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ.

 

و فرمود (علیه السلام): زن كژدمى است كه گزيدنش شيرين است.

   دوشنبه 16 فروردین 1400نظر دهید »

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی زینبیه کرج، نشست سوم از سلسله نشست های« خانواده تراز در حکمرانی اسلامی» با موضوع «بررسی تطبیقی اصول و مبانی نظام خانواده در اسلام و غرب و کاربست آن در سبک زندگی» در تاریخ 15/1/1400 و با حضور استاد پژوهشگر، سرکار خانم دکتر مرضیه عبدلی در بستر سامانه سیما برگزار گردید.
 
 

در این نشست سرکار خانم دکتر عبدلی ابتدا به تبیین موضوع و واژگان کلیدی از جمله خانواده و سبک زندگی پرداختند و فرمودند طبق یک تعریف، خانواده، گروهی متشکل از افرادی است که به خاطر نسب یا سبب در ارتباط متقابلی با همدیگر قرار دارند و فرهنگ مشترکی پدید می‌آورند و در یک واحد مشترک به نام خانواده زندگی می‌کنند. اعضای خانواده با هم پیوستگی دارند  و افراد و نقش ها بر هم تاثیر دارند بنابراین نهاد خانواده به مثابه یک نظام اجتماعی تلقی می‌شود. و سبک زندگی همان شیوه ، روش و اسلوب زندگی است. رویکردهای مختلفی در حوزه سبک زندگی مطرح می‌شود. برخی  با رویکرد جامعه شناسانه سبک زندگی را  هویت جمعی و طبقه اجتماعی تعریف می نمایند و گاهی رویکرد روانشناسانه است که مبتنی بر ارزش ها و هنجارهاست و ریشه در رفتارها دارد. تعریفی دیگر، از سبک زندگی هم مبتنی بر الگوی اسلامی ایرانی و مورد تاکید مقام معظم رهبری است. آنچه مهم است اینست که سبک زندگی هیچگاه منفک از مبانی و اندیشه های فکری نیست و غرب تلاش دارد سبک زندگی مدنظر خود را بر جهان غالب نماید.

ایشان سپس درباره اهمیت بحث فرمودند: تأمل در مبانی فلسفی و ایدئولوژیک خانواده به ما کمک می‌کند که تبیین صحیحی از مباحث خانواده داشته باشیم و مبانی فلسفی غرب در حوزه خانواده ( مانند نظریات فمنیستی و نظریات کارکرد گرایی و …) را کشف و آسیب شناسی نماییم. بنابراین این بحث بسیار ضرورت دارد.سپس ایشان به بیان مبانی هستی شناسی و انسان شناسی و ارزش شناسی در حوزه خانواده که تاثیر مستقیم در سبک زندگی دارد اشاره نمودند.

در نگاه هستی شناسانه توحیدی، خانواده در یک مسیر واحد و یگانه حرکت می‌کند وهمسرانی که هر دو، خود را مخلوق و فقیر نزد خالق خود می‌بینند و همواره خود را در محضر خداوند دانسته وهمسری را همسفری برای تعالی و تقرب به خداوند می انگارند و هر عمل صالح و اخلاق محورانه را یک گام برای رسیدن به مرکز و قطب عالم هستی تلقی می نمایند. اگر همه اعضای خانواده با تمام وجود اعتقاد به خداوند یکتا داشته باشند   در روح و فکر و گفتار و عملکردشان بازتاب خواهد داشت. و این اعتقاد به شکل یک اخلاق عالیه و فاضله‌ی انسانی نمود پیدا می‌کند. اعتقاد به وحدت و پذیرفتن منبع غیبی برای شریعت، عامل وحدت برای کل اعضای خانواده و سبب الفت و نزدیکی قلبها  خواهد بود. و اعضای خانواده به منزله‌ی یک بدن و تحت فرمان یک روح واحد، یک اراده واحد، و یک فکر واحد قرار می‌دهد.

ایشان در ادامه به آثار و نتایج  تفکر مادی گرایانه  که در مقابل تفکر و جهان بینی توحیدی قرار دارد اشاره کرده و فرمودند: مادی گرایی و تضعیف ایمان ، تجمل گرایی و فزون طلبی و خودآرایی از کاربست های این نوع نگاه در زندگی است و خانواده را بجای تعالی به انحطاط می کشاند.

خانم دکتر عبدلی در ادامه به مبنای  انسان شناختی پرداخته و فرمودند: آنچه موجب ارزش  انسان می‌شود، و به وی کرامت می‌بخشد، تقواست و سایر ملاکات در جهان بینی الهی جایگاهی ندارد. همچنین در نظام فکری اسلامی، خانواده،  خاستگاه فطری دارد؛ (به خلاف دیدگاه غربی که خاستگاه آن را، صرفا نیاز جنسی می‌داند) و هر گونه انحراف انسان از تشکیل خانواده که منطوی در فطرت اوست،  را موجب انحراف او از قوانین آفرینش و  گرفتار شدن در عکس العمل های منفی شدید دانستند.

ایشان در مورد کاربست‌ها و آثار و نتایج  جهان بینی مادی که نقطه مقابل نگاه انسان شناسانه توحیدی ست، به  آزادی مطلق، حق طلبی و تکلیف گریزی، فردگرایی و سکولاریسم اشاره کردند. که متاسفانه امروزه بطور محسوسی خانواده ها تحت تاثیر این حق طلبی و تکلیف گریزی و فرد گرایی ها متزلزل شده و آمار بالای طلاق ناشی از همین نوع نگاه تحت تاثیر تهاجمات فرهنگی است.

خانم دکتر عبدلی در انتها به مبنای سوم یعنی مبنای ارزشی و اخلاقی اشاره کردند که بر طبق این مبنا، تعاملات درون خانواده بر اساس یک غایت مشترک اخلاقی و براساس ملاک حیات طیبه و هدف آفرینش که همان قرب الی الله است تعریف  می‌شود و در دیدگاه اسلام نسبی گرایی کاملا طرد می‌شود و  اسلام قائل به واقع گرایی و ثبات ارزش هاست.  در مقابل کسی که قائل به نسبی بودن ارزش‌هاست هر بیماری اخلاقی را با توجیهات مختلف،  فضیلت تلقی می‌کند. و اخلاق در چنین خانواده‌ای بجای اینکه ابزار سالم سازی باشد، عامل فرار از مسئولیت هاست. و روز به روز خانواده به فروپاشی نزدیک‌تر می‌شود. و دگرگونی و عدم ثبات ارزش ها و تکیه بر لذت جویی های آنی از آثار این مبنای ارزشی و اخلاقی است.

ایشان در آخر ابراز امیدواری کردند با شناخت ریشه های مشکلات و گرفتاری اخلاقی در خانواده‌ها بتوان به راهکارهای مناسبی دست یافت و رفع موانع فرهنگی را از رسالت های مهم حوزه‌های علمیه دانستند.

 

   دوشنبه 16 فروردین 1400نظر دهید »

مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه با همکاری مدرسه علمیه کوثردومین نشست فرهنگی- پژوهشی از سلسله نشست های «خانواده تراز در حکمرانی اسلامی » با حضور خانم دکتر خزعلی با موضوع «سیاست های جمعیتی و سقط جنین» در تاریخ 19/12/99 در سامانه سیما بصورت مجازی برگزار گردید.
 
در این جلسه سرکار خانم دکتر خزعلی  شهادت امام موسی کاظم علیه السلام را تسلیت گفته و بحث خود را  به شرح ذیل بیان نمودند:

مجموعه آیات «هل اتی»، «آیه مباهله» و «آیه تطهیر» که در شأن خانواده حضرت زهرا س می باشد نشان دهندة این است که کل خانواده در عرصه های فرهنگی و اجتماعی حضور فعال داشته اند و چیزی را که اسلام به عنوان زن مطرح می کند این نیست که زن در منشأ قدرت، ثروت، پست و مقام و ریاست باشد بلکه حضرت فاطمه زهرا س به گونه ای دیگر رفتار می کند. طوری که تا پای جان می ایستد و از امامت دفاع می کنند. کاری که یاران برجسته امام علی ع مانند: مقداد و اباذر و … نتوانستند انجام دهند.

الگویی که اسلام از خانواده معرفی می کند فاطمی بودن است ولی آن چه سکولار غربی با اسم فمنیسم بیان می کند زن رئیس جمهور، وزیر و … باشد و این موارد را ارزش یک زن تلقی می کند در حالیکه فقط ایده می باشند و هر کس بر اساس لیاقت و  شایستگی خود کاری ر ابه عهده می گیرد.

دکتر خزعلی در ادامه بیان داشتند که بحث انسان سازی کار انبیاء علیهم السلام می باشد و پیامبران چون مربی عالمیان هستند، انسان پروری می کنند و زن نیز همانند انبیاء نقش انسان پروری را به عهده دراد. زن به عنوان کانون اصلی خانواده، ابتدا باید به رشد و تعالی رسیده باشد تا بتواند آموخته های خود را به فرزندان انتقال دهد و بعد از آن به اصلاح جامعه بپردازد.

با توجه به این موارد باید از زن حمایت شود زیرا نقش اصلی زن فرزندآوری و فرزندپروری است و دولت در این زمینه سیاست هایی را اتخاذ نموده و در قانون اساسی تسهیل تشکیل و تحکیم خانواده لحاظ شده است.

بر اساس آماری که در کنترل جمعیت وجود دارد آمار جمعیتی از سال 92 با برنامه ای به نام غربالگری و اجباری شدن آن در سال 95 برای مادران باردار آمار جمعیتی با کاهش روبرو شد اما بعد از صحبت های حضرت آقا (زیده عزه)  که تاکیر بر تسهیل امر ازدواج و فرزندپروری بود موفق به افزایش آمار جمعیتی شد.

با توجه به عادی شدن سقط جنین در جامعه با استناد به  قرآن  که می فرماید: «فرزندان خود را از بیم تنگدستى نکشید. این ما هستیم که آنان و شما را روزى مى دهیم. یقیناً کشتن آنان گناهى است بزرگ!» از این امر جلوگیری به عمل آمد.

در بهداشت و حقوق باروری در سند توسعه پایدار30 20؛ رفع خشونت را اینگونه معنی کردند که: زن هر کاری می تواند با بدن خود انجام دهد مانند انجام فحشا، سقط جنین و … انجام دهد و رفع تبعیض را که هیچ گونه فرقی بین آدم سالم و فاسق وجود ندارد معنا کردند و اصرار بر آموزش های جنسی در دوران کودکی داشتند و والدین ناآگاه نیز آن را عملی کردند در صورتی که در آمریکا کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده بود آن را فاجعه بزرگ و ممنوع اعلام کردند در حالی که در ایران این تفکرات القاء شده بود و خیلی از موسسات آن را اجرایی نمودند تا اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی  دستور جمع آور کتب را اعلام کردند. زیرا این سند باعث متلاشی شدن کانون خانواده ها می شد.

برای جلوگیری از سقط های غیرقانونی و افزایش جمعیت و کنترل آن، دولت تدابیری از جمله مجازات پزشک و مادررا مطرح کرد. مواردی که با تشخیص پزشک قانونی حرج و خطر جانی برای مادر وجود داشته باشد دولت دستور به سقط داده است.

استاد خزعلی درباره اسقاط جنین غیرقانونی(جنایی) مواردی را بیان نمودند:

1. در سال 1392 با حذف قصاص از مجازا تهای قتل جنین، مقرر شده بود تعزیر اسقاط جنین که تا قبل از این متناسب قصاص داشتن این عمل بعد از ولوج روح بود، اصلاح شود اما هنوز هم این اصلاح صورت نگرفته است. به نظر میرسد لازم است پیشنهاد لایحه از سوی قوه قضائیه به سرعت دنبال شود.

2. لازم است تبلیغات و اقدام به اسقاط جنین غیرقانونی هم، (برای مباشری که به صورت حرفه ای اقدام می کند)جر م انگاری شود تا امکان اثبات جرم قبل از لحظه وقوع وجود داشته باشد.

3. سهل انگاری کلان، تحت تاثیر شیء انگاری وارداتی از غرب است. متأسفانه بسیاری از فضلا نیز جنین قبل از ولوج روح را موجودی غیرانسان می پندارند که گاهی ناشی از کژفهمی نسبت به دیدگا ههای فلسفی اسلامی و فقهی است درحالی که نه منظر صدرایی و نه منظر فقهی چنین دلالتی ندارد.

در خاتمه بحث دکتر خزعلی در رابطه با اسقاط جنین غیرقانونی پیشنهاداتی بیان نمودند: اولین پیشنهاد ایشان ایجاد نظام آماری دقیق و متقن و محرمانه در قوه قضائیه با همکاری دستگاه های ذیربط به ویژه وزارت بهداشت، نظام پزشکی قانونی و دستگاه های امنیتی و انتظامی، انجمن های علمی و صنفی برای شناسایی باندها و همکاران خائن یا غافل وغیرمسئول در توسعه و تشدید سقط جنایی می باشد. همچنین بازنگری و تشدید مجازات ها و جرم انگاری فعالیت های مجازی و حقیقی و تبلیغاتی در فضای مجازی و خدمات در منزل؛ سپس تشدید مجازات باندهای تشکیلاتی و شبکه ای سقط که با همکاری کادر درمان و یا متخلفین که به نام کادر پزشکی در این عرصه فعالند و آخرین پیشنهاد گزارش ماهانه سازمان بازرسی کل کشور به ریاست محترم قوه از نظارت بر وزارت بهداشت، سازمان غذا و دارو و مراکز خصوصی و دولتی فعال در امر سقط می باشد.
 

 

 

 

   چهارشنبه 20 اسفند 1399نظر دهید »

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه و موسسه آموزش عالی زینبیه جلسه ژورنال کلاب در تاریخ 12/12/99روزسه شنبه با حضور طلاب سطح 2 و 3 در سامانه سیما برگزار شد.
 
 

در این جلسه سرکار خانم علیزاده به عنوان دبیر جلسه به ضرورت پرداختن طلاب به مسئله تحقیق و پژوهش پرداختند و مقاله « بررسی تطبیقی معنای تاویل از منظر علامه طباطبایی و معتزله » را مورد بررسی قرار دادند.

در ابتدا دبیر جلسه به تعریف ژورنال کلاب که برنامه آموزشی جهت فهم و درک اصولی کلی عملکرد بر پایه شواهد و افزایش مهارتهای ارزیابی نقادانه است پرداخت و گفت: هدف از برگزاری چنین جلساتی در حوزه علمیه بررسی  ساختار مقاله ، روش و شیوه های نگارش است و نقد محتوا در درجه دوم قرار می گیرد اما در سطح کشور هدف از ژورنال کلاب این است که مقاله را از نظر محتوایی مورد نقد و بررسی قرار می دهند .

خانم علیزاده  در ادامه به ویژگی های عنوان مقاله از جمله: جزئی بودن عنوان تحقیق؛  مسئله محور بودن ، حاوی متغییرهای اصلی پژوهشی، تکراری نبودن، مورد علاقه بودن پژوهشگر و … اشاره نمودند.سپس نکاتی را در مورد چکیده بیان نمودند از جمله : چکیده بیان مختصری از ساختار و نتایج مقاله است که باید محتوای نهایی مقاله در آن به نمایش گذارده شود ، در چکیده هدف مقاله ، روش پژوهش و همچنین نتیجه گیری و دستاوردهای تحقیق قرار می گیرد .

خانم علیزاده در ادامه به روش های نگارش مقاله ، مقدمه  ، بدنه اصلی و منابع اشاره نمودند .

 

 

   چهارشنبه 13 اسفند 1399نظر دهید »

به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه نشست بصیرتی با موضوع نقش انتخاب اصلح در نظام مردم سالاری دینی و با حضور استاد ارجمند حجه الاسلام و المسلمین حمیدرضا مهدوی ارفع موسس نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی در تاریخ 5 اسفندماه 1399 و در آستانه میلاد مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام به‌صورت مجازی و در سامانه سیما برگزار گردید.
 
حجه الاسلام و المسلمین مهدوی ارفع بعد از تبریک میلاد با سعادت امیرالمومنین و ایام ماه رجب فرمودند:

امیرالمومنین در نظام اندیشه سیاسی اجتماعی خود بر این باورند که امور رعیت و مردم و جامعه اصلاح نمی شود مگر اینکه کارگزاران جامعه صالح باشند. حضرت در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه این‌گونه می‌فرمایند: فلیس تصلح رعیه الا بصلاح الولاه این‌گونه نیست که امور رعیت اصلاح بشود مگر با صالح بودن والیان و کارگزاران. البته در ادامه تکمیل می فرمایند که ولاتصلح الولاه الا بالاستقامه الرعیه کارگزاران حتی اگر اصلح هم باشند نمی‌توانند اصلاحات واقعی در جامعه ایجاد کنند، مگر این‌که رعیت و امت در گفتمان آن حاکمان صالح و اصلح، استقامت داشته باشند.

ایشان فرمودند: شرط اصلی و اساسی و بی‌جایگزین اصلاح جامعه، کارگزاران اصلح هستند. کارگزارانی که خودشان صلاحیت های درجه یک دارند و نسبت به ارزش ها و مبانی و… اهتمام عملی دارند. چرا کارگزار اصلح جامعه را به سمت تعالی و تحقق آرمان های الهی می‌برد. دلیلش هم اینست که مردم همان آیین و روشی را در زندگی انتخاب می کنند که ملوک و کارگزارانشان انتخاب می کنند. (الناس علی دین ملوکهم).

موسس نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی فرمودند:

 نقش این ارتباط و تاثیر و تاثر بطور خیلی خلاصه اینچنین است که:

وقتی تفکری و اندیشه و فرهنگی حکومت و قدرت را به دست می‌گیرد، طبیعی است که در صدد اینست که اندیشه و مرام و گفتمان خود و ارزش های مورد قبول خود را در جامعه تثبیت کند. مثلا وقتی حکومت سکولار بر جامعه حاکم شود قطعا تلاش می کند که ارزش های سکولاریته را در جامعه محقق کند.

بنابراین اگر قرار باشد که جامعه به سمت صلاح حقیقی برود پس اول باید به این اصل  ملتزم شد که باید قدرت دست صالحان باشد. الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر

قرآن کریم می فرماید صالحان کسانی هستند که وقتی قدرت را در زمین به آنها بدهیم نماز حقیقی اقامه می‌شود. زکات حقیقی ادا می شود. امر به معروف  و نهی از منکر اقامه خواهد شد.

 امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه شقشقیه که رنج نامه مولا علی علیه السلام است سه خلیفه قبل از خود را نقد می کنند و این نقد تماما مبتنی بر عدم صلاحیت آنها در رهبری جامعه است.

درباره خلیفه اول می فرماید با اینکه می‌دانست دریای علم از کوهسار من جاری می شود و به بشریت می‌رسد و می‌دانست که علم مدیریت جامعه را ندارد؛ با این حال این مسند را غصب کرد و پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالی که خودش هم بارها و بارها روی منبر گفت من را حلال کنید من شایسته این مقام نبودم.

درباره خلیفه دوم می‌فرماید رهبر جامعه باید انسانی باشد که نه افراط داشته باشد و نه تفریط بلکه  باید همه چیز را در جای خود به کار ببرد؛ حضرت در خطبه سوم می فرماید زمامدار مانند کسی است که بر شتری سرکش سوار است اگر افسار  آن را محکم بکشد پرده بینی حیوان پاره می شود و اگر آزادش بگذارد در پرتگاه سقوط می‌ کند. سپس می‌فرماید مردم در دوران خلیفه دوم دچار رنج و گرفتاری مهمی شده بودند. دومی سعه صدر و اعتدال منطقی را نداشت. سومی هم دنبال شکم بارگی و رانت خواری و فساد مالی و امثال این بود.

لذا امیرالمومنین علی علیه السلام حتی در قالب نقد خلفای گذشته این حقیقت را به ما القا می‌فرمایند که حاکم باید اصلح باشد از نظر علمی از نظر مدیریتی و از نظر تقوایی.

چون هر کدام از اینها نباشد حتما حکومت به انحراف کشیده می شود. اگر دانش کافی و صحیح نداشته باشد با جهل نمی‌تواند حکومت‌داری کند. اگر تقوا نداشته باشد رانت خواری و فساد و امثال آن کشور را برمی دارد. اگر سعه صدر نداشته باشد با خشونت با مردم رفتار می‌کند و مردم به نفاق و چاپلوسی و در نهایت به تراکم اعتراض ها و فروپاشی نظام فکر می‌کنند.

استاد نهج البلاغه در ادامه فرمودند: در انتخابات چند نکته مهم باید یادآوری شود.

اولین نکتهاینکه انتخاب اصلح تکلیف است نه حق. هنوز در جامعه ما خیلی ها خیال می کنند که شرکت در انتخابات و انتخاب اصلح یک حق است که اگر دوست داشتند از آن بهره ببرند و اگر دوست نداشتند از آن استفاده نکنند. در حالیکه اینطور نیست انتخاب اصلح به خاطر نقش مستقیم فوق العاده ای که در صلاحیت و عدم صلاحیت جامعه دارد تکلیف ماست.

به عبارت دیگر انتخاب از دو جهت قابل بررسی است از این جهت که حق من است اگر حکومتی مانع حق من باشد و مردم سالاری را نپذیرد ظلم کرده است و از این جهت تکلیف من است که اگر من این حق خود را درست ادا نکنم یا اساسا شرکت نکنم من به کل جامعه ظلم کرده ام. پس شرکت در انتخابات و انتخاب اصلح هم حق است و هم تکلیف.

نکته دوم اینست که ما برای همه رفتارهای خود باید برای قیامت حجت شرعی داشته باشیم. چطور ممکن است برای انتخاب اصلح که می‌تواند تمام جامعه را تحت تاثیر قرار بدهد حجت شرعی نداشته باشیم؟ بلکه همگان مکلف ایم و درباره‌ی انتخاب های خورد مورد سوال واقع خواهیم شد.

اولین مسئله در باره داشتن حجت مسئله‌ی اصلح است. متاسفانه امروز فضایی مثل همه انتخاب ها در حال شکل گیری است که معتقد است بجای اینکه به اصلح نامقبول رای بدهیم  باید به صالح مقبول رای بدهیم درحالیکه ما حجت شرعی برای عدول از اصلح به صالح نداریم. و حجت شرعی فقط در انتخاب اصلح است.

ایشان در بیان نکته سوم فرمودند:

نکته سوم شناخت فرد اصلح است. اگر انتخاب اصلح تکلیف ماست مقدمه اش هم که شناخت است بر ما لازم و واجب است. نمی توانیم به چیزی ملتزم باشیم و به لوازم آن ملتزم نباشیم. پس ماجرای حجت شرعی به انتخاب اصلح هم سرایت می کند و نمی‌توانیم بگوییم چون نمی‌شناختیم اشتباه رای دادیم. چون تکلیف داشتیم که بشناسیم. اینهمه ابزار و امکانات و فرصت برای شناخت وجود دارد. به عبارت دیگر: انتخاب اصلح پشت سر خود لوازمی دارد که اولی اش شناخت است.

به شناخت که رسیدیم باید ببینیم معیارهای این شناخت چیست؟ بنابراین مقدمه شناخت دستگاه ارزیابی است. با چه نگاهی این فرد را اصلح ارزیابی می کنید؟

مثلا شخصی قابلیت های مدیریتی خوبی دارد اما آیا مبانی گفتمانی‌اش هم صحیح است؟ بنابراین دستگاهی که منجر بشود به شناخت هم بسیار مهم است و حجت و تکلیف بعدی ماست.

بنابراین ما باید از اینجا شروع کنیم و حداقل ما اهل علم باید ابتدا دستگاهی که مجموعه‌ای از شاخص‌ها را ارائه داده و به این شاخص ها به ترتیب اولویت ضریب می دهد، بشناسیم.

          ایشان در ادامه افزودند: اگر کسی اولین شاخص را داشت  لازم است به سراغ دومین شاخص برویم. داشتن شناخت عمیق و صحیح انقلاب از اصلی ترین شاخص‌های انتخاب فرد اصلح است. کسی باید رئیس جمهور بشود که گفتمان انقلاب را کامل فهمیده باشد و ولایت مدار باشد.

ایشان در ادامه بیان شاخص های فرد اصلح فرمودند:

بعد از آن باید شخصیت فردی آن فرد مورد بررسی قرار بگیرد که از روی سوابق می توان به آن پی برد. میزان پاک دستی و امانتداری، ساده زیستی و درک محرومین و مراقبت در مسئولیت های باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. نکته سوم توانمندی فرد است. داشتن قدرت تیم سازی و سازماندهی و توانایی مدیریت و تدبیر امور.

 ایشان در انتها با معرفی نهضت نهج البلاغه خوانی به نشر گفتمان اسلام ناب به وسیله نشر معارف نهج البلاغه تاکید نمودند و فرمودند نباید فرصت ها را از دست بدهیم بلکه تلاش نماییم که گفتمان اسلام ناب و انقلاب را ترویج نماییم چراکه اگر ما فرصت ها را از دست بدهیم  جریانات بیمار افکار مردم را به دست می گیرند.

 

 

   چهارشنبه 6 اسفند 1399نظر دهید »

1 ... 10 11 12 ...13 ... 15 ...17 ...18 19 20 ... 139

 << < اردیبهشت 1403 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
ذکر ایام هفته
آمار
  • امروز: 282
  • دیروز: 2446
  • 7 روز قبل: 3428
  • 1 ماه قبل: 7123
  • کل بازدیدها: 170546
نماز حاجت