نقش زن در خانواده از منظر نهج البلاغه


الحکمة ( 124 ) و قال علیه السّلام: غَیْرَةُ اَلْمَرْأَةِ کُفْرٌ وَ غَیْرَةُ اَلرَّجُلِ إِیمَانٌ

    و قال (علیه السلام)غیرة المرأة کفر و غیرة الرّجل ایمان یعنى و گفت (علیه السلام)که غیرت و عصبیّت و حمیّت زن بر مرد کفر است زیرا که راضى نبودن او است ببودن زن دیگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضى بحکم خدا نباشد و راضى نبودن بحکم خدا کفر است و غیرت و عصبیّت مرد بر زن ایمانست زیرا که راضى نبودن او است ببودن مرد دیگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضى نیست بان پس راضى نبودن بچیزى که خدا راضى بان نیست نیست مگر از ایمان.

برای روشن شدن مفهوم حدیث ونظر حضرت علی(ع) درمورد زن به سخنانی از آن حضرت اشاره می کنیم

ای مردم ،زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند.اما نقصان ایمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهای حیض و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است و از جهت نقصان نصیب و بهره هم،ارث آنها نصف ارث مردان می باشد.پس از زنهای بد پرهیز کنیدو از خوبانشان بر حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از انها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند.

خطبه 155نهج البلاغه :(این خطبه بعد از جنگ جمل خطاب به عایشه خوانده شده است

و اما فلا نه فادرکها رای النساء و ضغن غلافی صدرها                           

…اما بر فلان زن(عایشه) اندیشه زنان غلبه یافت و کینه در سینه او جوشیدن گرفت،همچون دیگ آهنگران که در آن فلز گدازند و اگر او را فرا می خواندند تا آنچه با من کرد با دیگری کند،نهی می نمود و بعد از این هم حرمت و بزرگی پیش از این برای او باقی است و حساب و بازرسی با خداوند است.

نامه  14 نهج البلاغه : 

  ولا تهیجوا النساء با ذی و  .

  و زنان را با آزار رساندن به آنها بر میانگیزید،هر چند دشنام به شرافت و بزرگواری شما داده،به سرداران و بزرگانتان نا سزا گویند،زیرا نیروها،جانها و خردهای ایشان ضعیف و سست است. حتّی در زمانی که زنان مشرک بودند ما را گفته بودند که از آنها دست باز داریم.در زمان جاهلیت اگر مردی زنی را با سنگ یا چماق میزد،بر اثر آن،او را و بعد از او فرزندانش را سرزنش می نمودند.  

نامه  31 نهج البلاغه  وایاک و مشاورة النّساء فانّ رایهنّ الی افن و عزمهن الی و هن و         

…از رای زدن بازنان بپرهیز،زیرا ایشان را رایی سست و عزمی نا توان است با پرده نشینی،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان،ماندگاریشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری.(یعنی هر دو اینها به یک اندازه میتواند خطرناک باشد)اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاری که بدور از توان اوست بدو مسپار زیرا زن چون گل ظریف است نه پهلوان خشن.گرامی داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع میانداز چندان که دیگری را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا،زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتدو زن به عفت آراسته را به تردید کشاند.                                                                                

حکمت  58  :زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.                              

حکمت  119  : غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.                                

حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.                          

حکمت  227  : بهترین خو های زنان بدترین خو های مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمی آورد و هر گاه بخیل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد می ترسد و دوری می گزیند.   حکمت230:همه چیز زن بد است و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست از بودن با او . ذکر حکمتها از منبع -ترجمه نهج البلاغه فیض الاسلام- می باشد.                       

در تمام خطبه ها و نامه ها کلمه عام النّساء به کار برده شده و این نشان می دهد که عموم زنان مورد نظر علی ابن ابیطالب بوده اند.بنابراین این توجیه که در واقع روی صحبت با گروه خاصی از زنان بوده است،به هیچ وجه قابل قبول نیست که اگر چنین بود،علی می بایست با بکار بردن عباراتی مناسب این ابهام را از بین می برد همچنانکه آنجا که در مورد مردان صحبت می کند و از آنان گله می کند هیچگاه همه مردان را مورد خطاب قرار نداده،به عنوان نمونه علی در قسمتی از خطبه  27  چنین می گوید:ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید! ای کودک صفتان بی خرد و ای عروسان حجله نشین! چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمیدیدم و نمیشناختم. همان شناسایی که سر انجام مرا اینچنین ملول و ناراحت ساخت. خدا شما را بکشد که این قدر خون به دل من کردیدو سینه مرا مملو از خشم ساختیدو کاسه های غم و اندوه جرعه جرعه به من نوشاندید و با سر پیچی کردن و یاری نکردن،نقشه های مرا تباه کردید این خطبه به هنگامی ایراد شد که خبر رسید سپاه معاویه بر انبار تاخته و هیچکس در مقابل قوای او پایداری نکرده است و به خوبی نشان میدهد که روی صحبت علی با تمام مردان و در همه زمانها نیست بلکه مردانی مورد خطاب واقع شده اند که در حال حاضر خون به دل او کرده اند و با نافرمانی از او نقشه ها یش را تباه ساخته اند. این تو جیه در مورد خطبه  80  نهج البلاغه بیشتر به کار می رود،چنانچه گفته می شود مقصود اصلی عایشه است که با توجه به محتوای خطبه  80  این نظر شدیدا رد میشود.همه زنان مطابق قوانین اسلامی ارثی نصف مردان دارند نه فقط عایشه،معادل بودن شهادت یک مرد با دو زن در مورد همه زنان صادق است و گذشته از این تمام زنان چه مسلمان و چه غیر مسلمان چند روزی از ماه را ع?5;دت ماهانه هستند.از طرفی علی آنجا که در مورد عایشه صحبت می کند از لفظ عام النساء استفاده نمی کند و دقیقا او را مورد خطاب قرار می دهد. خطبه  13  و  155 نهج البلاغه این امر را به خوبی نمایان می سازد.                                                                      

خطبه  13: کنتم جندالمرئه و اتباع البهیمه  ……. : ای مردم شما سپاه زنی و پیرو حیوان زبان بسته ای بودید به صدای شتر برانگیخته می شدید و هنگامیکه پی کرده شد همگی گریختید و …؟                                                                        

نیاز به بحث بیشتر نیست و از آنچه از علی ذکر شد بخوبی نمایان است که روی صحبت او تمام زنان بوده اند.اما یکی از نکاتی که در خطبه  80  شایان ذکر است استدلال علی درباره نقصان خرد و اندیشه زنان است.در اینجا علی معلول را جای علت می گذارد و در واقع دلیل کمی بهره زنان از عقل را در این می داند که شهادت دو تن از آنها،معادل شهادت یک مرد است.در حالیکه در واقع شرع اسلام چون زن را ضعیف و ناقص عقل تر از مردان میداند،شهادت دو تن از زنان را معادل یک مرد قرار میدهد. از سویی دیگر علی علت کمی ایمان زنان را در این میداند که آنها مدتی از ماه را نمی توانند نماز بخوانند و روزه بگیرند،یعنی تنها کمیت را عامل بالا رفتن کیفیت دانسته گویی که هر کس بیشتر نماز بخواند و ساعات بیشتری به عبادت اختصاص دهد،همین کافی ست تا ایمان او قوی و محکم گردد.هر چند که در هر صورت زنان در این باره هیچ دخالتی نداشته اند و تنها در برابر قانون طبیعت سر تعظیم فرود آوردند. 

 پس از زنان بد باید پرهیز کرد و از  خوبان آنها بر حذر بود و حتی در معروف هم از آنها اطاعت نکرد چون آنها تمام سال را نمی توانند روزه نگاه دارند و نماز بخوانند پس ایمان آنها ناقص است.عقل آنها نیز دچار نقص است و دلیل سوم هم آن است که بهره آنان کم است چون ارثی نصف مردان دارند.در اینجا علی باز هم معلول را جای علت می گذارد چرا که شرع اسلام چون زن را در مرتبه  پایین تری از مرد میداند ارث او را نصف ارث مرد قرار داده است. هر چند که به هر حال این جمله قابل هضم نیست که چون ارث زنان نصف ارث مردان است پس باید از خوبان آنها بر حذر بود و در معروف هم از آنان اطاعت نکرد.  علی در خطبه 155  علت کار عایشه را غلبه یافتن اندیشه زنان بر او می داند که با توجه به متن خطبه  80  و نیز نامه 31یا  14 می توان حرف او را اینگونه تعبیر کرد که عایشه به علت غلبه یافتن اندیشه زنان بر او،اقدام به این کار کرد و از آنجا که رای و اندیشه زنان سست و ضعیف است چنین نتیجه ای حاصل شد.                           

امّا نامه 31علی جایگاه و سیمای زن نزد او را به خوبی نمایان می سازد.علی ضمن تکرار صحبتهای قبلی خود مبنی برناتوانی وضعف خرد زنان،این بارحکم پرده نشینی درمورد زنان را صادر مینماید.                                

و اکفف علیهنّ من ابصار هنّ بحجابک ایّاهنّ فانّ شدّة الحجاب التی علیهنّ و ……

….و با حجاب چشمهای آنها را از دیدار نامحرمان باز دار،زیرا سخت گرفتن حجاب برای ایشان پاینده تر است و  حجاب در واقع بیشتر به معنای پرده و حایل میان دو چیز است نه پوشش.کلمه مناسب برای مفهوم پوشش در زبان عربی کلمه ستر است و بنابراین تعبیر حجاب به پوشش که امروزه به کار می رود،تعبیر درستی نیست،همچنانکه علی در دستوری که به مالک اشتر در نامه  53 نهج البلاغه می نویسد،میگوید : …فلا تطولن احتجابک عن رعیتک . یعنی در میان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن،حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند و  که مسلما منظور علی از بکار بردن ” احتجابک ” این نبوده که مالک اشتر باید روسری و یا روبنده خود را کنار بگذارد و بدون آنها در میان مردم آمد و شد کند. پس حجابی که علی در متن نامه  31 بکار برده به معنای پوشش نیست و معنای پرده نشینی را; میدهد و از دید علی این  پرده نشینی برای بقای زنان بهتر است تا آنجا که حتّی اگر توانی کاری کن که جز تو را نشناسند(!؟!). همچنین از دید علی بیرون رفتن زن و آوردن شخصی غیر قابل اعتماد به خانه،هر دو به یک اندازه می تواند بد و خطرناک باشد،پس چه بهتر که آنها تا حد امکان از خانه بیرون نروند و چه خوبتر اگر شرایطی فراهم شود که زن غیر از شوهر خود را نشناسد. (؟!)  حکمتهای ذکر شده به خوبی جایگاه زن نزد علی را نمایان میسازند و نیازی به شرح و توضیح بیشتر نیست.اما ذکر شماری چند از نظرات و تفسیرهای که علما و بزرگان اسلامی در رابطه با زن عنوان نموده اند خالی از لطف نیست. همه چیززن بداست وبدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست جزبودن با او
 

 از دیدگاه ابن میثم بحرانی :   مقصود از اینکه احوال زن تماما بر مرد شر است،یا از جهت نفقه ای است که بر مرد دارد،که این ظاهر است و یا ا زجهت لذت بردن از اوست که این خود عاملی باز دارنده از اطاعت الهی است،که مرد را از خدا دور می کند و اینکه مرد را چاره ای نیست از همراه بودن با زن ضرورت و احتیاجی است که در طبیعت وجود دینوی نسبت به او هست و به خاطر این مسأله است که مرد زن را تحمّل می کند.البته وجود شر در درون زن،عقلی است که قوی تر از معلول می باشد.(شرح نهج البلاغه ابن میثم ج)

از دیدگاه علامه خوئی:  مردان ناگزیر از رویارویی و بر خورد با شئون مادی و دنیوی می باشند که زندگی آنان از جهات مختلف با آن شئون ارتباط دارد.مانند مواجه شدن با مال،زن ،کارگران، همسایگان،نزدیکان،فرزندان و غیره که در این برخوردها آنان با سختیها و آسانیها ،خوبیها و بدیها و… روبرو می شوند که این امور،به خوبی یا بدی مرد در زندگی بر می گردد. مشکل ترین این برخوردها،برخورد با زن،در شئون مختلف زندگی اس…; و علی (ع)با سخنان خود این آگاهی را داد که این رویارویی از تمام جهات برای مرد شر است. زیرا زن اگر آشوبگر باشد عقل مرد را سلب می کند و اگر بد کار باشد دل مرد را ترسو می کند، اگر همسر مرد باشد، مرد مکلّف به پرداخت نفقه اش می باشدو اگر زن بیگانه باشد مرد را به فساد و گمراهی سوق می دهد و اگر دشمن مرد باشد با بهتان و دورغ بر او پیروز می شود.با تمام این اوصاف مرد ناچار از بودن با زن است و رهایی وی از دست زن امکان پذیر نیست. (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ،علامه خوئی،ج21) زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او ؟                                          

از دیدگاه ابن میثم بحرانی:

    گزیدن برای عقرب است و چون شأن زن،نیز اذیت می باشد،لفظ عقرب برای او استعاره شده است،منتها در زن گزیدنش همراه با لذت است،مانند زخمی که خاراندن آن اگر چه ناراحتی به دنبال دارد،اما در لحظه خارش،این خاراندن همراه با لذت است.? (شرح ابن میثم بحرانی، ج5) 

  نظر ابن میثم بحرانی پیرامون وصیت  31:  

علی(ع) به امام حسن (ع)در مورد زنان،به اموری وصیت نمود از جمله اینکه:         

1- از مشورت کردن با زنان بپرهیز،زیرا که آنان از نظر عقلانی دارای نقصان هستند و فکر آنان در معرض خطاست و هر کسی که اینچنین باشد،سزاوار نیست که مورد مشورت قرار گیرد.                                                                                   

2- دیدگان زنان را به واسطه حجاب بپوشانید که این فصیح ترین کنایات از حجاب است. 

 3- جایز نیست شخصی را که اطمینان به او نمی باشد (خواه زن خواه مرد)وارد خانه اش نماید.                                                                                     

 4-در بعضی مواقع، فساد آوردن بعضی از مردم به خانه،بیش از بیرون شدن زنان از خانه است و بهتر این است که زن در حالتی باشد که غیر از شوهر را نشناسد.      

5-زنان براموری که خارج ازتوانایی آنهاباشد(اعم ازخوردنیها و پوشیدنیها و غیره ) نباید مسلط  شوند.                                                                                    

 اما اینکه زن چون گیاهی خوشبو (ریحانه)است نه کار فرما،غرض آن است که زن محلی برای لذت و بهره جویی است و شاید هم اختصاص دادن لفظ ریحانه برای زن،از جهت استعاره باشد،زیرا زنان عرب عطر را بسیار استعمال می کردند. اما اینکه زن نمی تواند کار فرما باشد،برای این است که او برای حکمرانی خلق نشده،بلکه باید بر او حکومت کرد.                                                                                         

6-در گرامی داشتن او از آنچه که مربوط به اوست تجاوز مکن                           

7-زن را به طمع شفاعت برای دیگران نینداز،زیرا از توانایی او خارج است و این امر ناشی از نقصان غریزه و ناتوانی اندیشه اوست                                            

8-درمورد زنان پاکدامن غیرت به کار نبرد،زیرا که این امرسبب فساد برای وی میشود،یعنی او را به کاری ناشایست وادار میکند و قبح و زشتی عمل را از او سلب میگرداند.?(شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج5)    

شرح وصیت31 از دیدگاه علامه خوئی:   

امام در رفتار با زنان ،به امور زیر وصیت نموده است:                                 

1-ترک مشورت با زنان به جهت ناتوانی اندیشه و اراده و تصمیم آنها در امور            

2- دیدگان زنان را از بیگانگان و زیبایی دنیا بوسیله حجاب باز دارد زیرا برای آنها پاینده تر است و سبب وفاداری به همسر می شود .                                                    

3- مردان غریبه را اگر اهل فساد و فتنه هستند به خانه ات راه مده .                     

4- تدبیر امور منزل،مانند نیازهای سخت و اموری را که از توانایی زنان خارج است،بر عهده ایشان مگذار،زیرا موجب رنج آنها می شود و زیبایی و ارزش آنها را از بین می برد  .                         

5- او را به شفاعت در مورد دیگری وادار مکن. زیرا سبب توجه دیگران به سوی ایشان می گردد و منجر به فسادشان می شود                                 

 6-از اظهار غیرت و بدگمانی در جائیکه نباید غیرت بکار رود بپرهیزد،مقصود این است که از سوءظن نسبت به زنان دوری نماید و مهر آنان بر دل گیرد،زیرا بدگمانی موجب فساد آنها می شود.? (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ،علامه خوئی،ج20)    

  

 

شرح نامه  14 از دیدگاه ابن میثم بحرانی :       

   مقصود از (لا تهیجوا النّساء)این است که با اذیت و آزار نسبت به زنان موجب شرارت آنها نشوید، اگر چه آنها دشنام دادن نسبت به شرافت و بزرگی شما را به بالا ترین حد برسانند و این مساله عدم آزار و اذیت زنها،ناشی از ضعف القوا بودن آنان است و منظور از ضعف آنها این است که آنان قادر به مقاومت در مقابل مردان نیستند و در این مورد سلاح ضعیفی دارند،بدین معنا که برای دفع اذیت و آزار،متوسل به دشنام دادن می شوند.منظور از بکار بردن نواقص العقول،در مورد زنان این است که زنان،قوه ای برای تعقل این مسأله ندارند که عدم فایده دشنام را بفهمند و این عدم توانایی بر تعقل از رذائل اخلاقی است که مستلزم زیاد شدن شر و بدی است و باعث بر انگیختن حالات درونی می شود،که فرد می خواهد آن را آرامش بخشد .  وقول حضرت علی (ع)که می فرماید : (ان کنا لنؤ مر بالکف عنهن وانهن لمشرکات ) (ما در زمان رسول مأمور شدیم که از ایشان دست بر داریم.حال آنکه مشرکه بودند)در صورت اظهار اسلام، اولی به این است که نباید موجب اذیت و آزار آنها شوند. و قول حضرت که می فرماید:و ان کان الرّجل الی آخره … اگر کسی زنش را با سنگ یا چماق می زد (در زمان جاهلیت)بر اثر آن زدن،آن مرد و بعد از آن مرد فرزندانش را سرزنش می نمودند،این مسأله هشداری است برای اینکه اذیت و آزار زنان،به دنبال خود مفسده ای دارد که این مفسده همان ننگی است که که با مرد آزار دهنده در حالت حیات و بعد از وفاتش نیز،همراه است. یعنی وی پیوسته مورد سرزنش قرار می گیرد.?  (شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی،ج4)

حکمت  226  و نظر ابن ابی الحدید:   

در حکمت افلاطون آمده است از استوار ترین دلایل علاقه مرد به همسرش و همبستگی میان آن دو،این است که صدای زن،ذاتا پایین تر از صدای مرد،قوه تشخیص و تمییز او کمتر از قوه تشخیص مرد و قلبش نازک تر و رقیق تر از قلب مرد می باشد،پس هر گاه یکی از صفات زن نسبت به مرد فزونی یابد،به همان میزان از مرد دور می شود?(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،ج17)                                     

حکمت  226  از دیدگاه علامه خوئی: 

از مهمترین صفات پسندیده و واجب زن،پاکدامنی و امانت اوست،زیرا زن در معرض شهوت مردان بیگانه،و شعله ور شدن عشق و احساس از هر جهتی است. زن مالک خانه و حافظ اموال شوهر است و از سوی دیگر در نزد مردم به ضعف و عدم توانایی شهرت دارد،پس ناگزیر باید زن را نسبت به مال و نفس آگاهی داد. از بهترین صفات زن تکبر است،بگونه ای که این کبر و غرور،مانع از نظر مردان بیگانه،یا طمع آنها نسبت به زنها شود،این کبر و غرور از صفات مذموم و ناپسند برای مرد است و در مورد زن از صفات مورد ستایش به شما?5; می رود. همچنین بخل در زن که خودداری از بخشش اموالی می باشد که در دست اوست،از صفات پسندیده است.زیرا این عمل از طمع بیگانگان و سارقین به اموال وی جلوگیری می کند. همچنین صفت ترس در زن که به معنای ترس از رفتن به مکانهای خلوت و سفر در تاریکی شب و سفر در ص81;را می باشد،موجب مقید شدن زن میگردد.این صفات (ترس-بخل-تکبر) با احساس در ارتباط است و احساس در زن قوی تر از مرد است.(  منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ، علامه خوئی،ج21)                                                                             

غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.

نظر ابن میثم بحرانی:     

غیرت مرد،مستلزم بر آن چیزی است که خداوند بر آن خشم دارد. چون خداوند دو مرد را بر یک زن دشمن دارد و خشم بر آنچه که خداوند بر آن خشم می گیرد،موافق رضای خدا و مؤید نهی خداوند است و این ایمان می باشد. اما غیرت زن در تحریم آ606;چه خداوند حلال کرده است، یعنی اشتراک دو زن یا بیشتر برای یک مرد و مقابله کردن بر این مسأله رد و انکار و تحریم آنچه که خداوند حلال کرده است، می باشد واین مستلزم کفر است .? (شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج5)                               

جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.

نظر علامه طباطبایی:  

     اسلام محرومیت های زنان را مانند محرومیت جهاد در راه خدا بدون عوض و جبران به مثل نگذاشته،بلکه کمبود آن را به معادل آن در فضیلت و مزیت تدارک نموده،مثلا نیکو داشتن شوهر را  معادل جهاد قرار داده،این کارها و این گونه مزایا چه بسا برای ما که بازار فاسد زندگانی ما را احاطه کرده،ارزشی نداشته باشد،ولی در نظر اسلام که هر چیزی را به بهای حقیقی آن می سنجد و فضایلی را که مرضی خداست، می جوید،خداوند تعالی نیز هر چه را به ارزش آن مقدار فرمود و راه مخصوص هر کس را جلوی پای وی نهاده و آن را مستلزم به آن راه ساخته و قیمت هر کس معادل خدمات انسانی وی و به وزن اعمال او قرار داده، پس در اسلام شهادت مرد در میدان نبردو گذشت از خون رنگین بر نیکو شوهر داری زن برتری نداردو حاکم که چرخ زندگی اجتماع را می چرخاند یا قاضی که بر مسند قضاوت تکیه می زند بر زنی که خانه دار است مایه افتخاری ندارد با اینکه اینها مناسبتی هستند که اگر عمل به حق کرده و بر حق رفته باشند،جز تحمل بار گران مسئولیت حکومت و قضاوت و در معرض علاج و مخاطراتی برای دفاع از حقوق ضعفا واقع شدن،فایده ای ندارد.پس اینان چه افتخاری بر کسانی دارند که دین آنها را از ورود به این کارها منع کرده و بر ایشان راه دیگری پیش رو نهاده است. این افتخارات را احتیاجات مختلف اجتماعات و برگزیدگی افرادی از خود برای هر کاری،زنده و استوار می دارد چرا که در اختلاف شئون اجتماعی و انسانی برحسب اختلاف محیط های اجتماع، جای انکار نیست.(تفسیر المیزان،ج4، ص517  ) و در پایان نظر ابن میثم پیرامون حکمت مذکور :  

 

    جهاد زن نیکو شوهر داری کردن است و این از اسرار شوهر داری می باشد. طاعت شوهر در طاعت خداست و در این مسأله نفس اماره زن شکسته می شود و نفس زن در صراط الهی،منقاد می شود ?( شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج5)

 
زن در نهج البلاغه
خلاصه ونتیجه گیری

1ـ مکتب‏هاى غیر اسلامى، زن را موجودى پست و فرومایه، دام شیطان و حیوان بهره ده… مى‏دانند.
2ـ اسلام زن را همچون مرد، موجودى محترم و باعث به وجود آمدن خیرها مى‏داند.
3ـ اسلام، ملاک برترى را جنسیت نمى‏داند؛ بلکه ملاک برترى در اسلام، ایمان و اعمال صالح مى‏باشد.
4ـ نقصان ایمان در زنان به معناى نقصان عمل آنان است و هیچ ربطى به ضعیف بودن عقیده و معرفت ندارد.
5ـ نقصان عقل زنان به معناى ضعیف بودن جنبه تدبیرى عقل در زنان است و هیچ ربطى به ضعیف بودن قوه ادراک و فهم ندارد.
6ـ نقصان حظوظ به این معنا است که زنان مالکیت کمتر و بهره بیش‏ترى مى‏برند.
7ـ مشورت با زنان در مسائلى که درایت و تدبیر زیادى مى‏طلبد هم چون حکومت، مدیریت کشور و جنگ و صلح…، فایده‏اى ندارد.
8ـ رعایت حجاب باعث بقا، دوام ، استوارى و سلامتى زنان مى‏شود.
9ـ افراد مریض و غیر صالح را به حریم خانواده راه ندادن باعث حفظ زنان مى‏شود.
10ـ صفاتى همچون تکبر، بخل و ترس شایسته زنان، اما غیرت زن در برابر شوهر صفتى زشت به حساب مى‏آید.
11ـ زن‏ها را نباید تحریک کرد. چون از لحاظ جسمى، روانى و تدبیرى ضعیف هستند و زود عکس العمل نشان مى‏دهن
12ـ زنان زینت کردن را دوست دارند، اما اگر از حد بگذرد باعث فساد مى‏شود.
13ـ شر بودن زن به معناى مسئولیت آور بودن اوست.
14ـ اگر چه زنان از جهاد فى سبیل الله محروم هستند، اما نیکو شوهر دارى کردن براى آنها جهاد به حساب مى‏آید و پاداش جهاد را دارد.

 منابع:

1- نهج البلاغه

2-     مصادر نهج البلاغه، عبد الزهراء، الحسینى

3-   زن از دیدگاه نهج البلاغه، فاطمه، علایى رحمانى،

4-     زن در نهج البلاغه، نصرت اللّه‏، جمالى

5-    زن در آینه جلال و جمال، عبداللّه‏، جوادى آملى

6-   شخصیت وحقوق زن در اسلام

 

 

 

   چهارشنبه 18 تیر 1399نظر دهید »

 

گفتم: حاجی قبول باشه. ‌گفت: «خدا قبول کنه ان‌شاءاللّه.» نگاهم کرد. ‌گفت: ابراهیم! نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. حاج‌آقا شما همه نمازهاتون قبوله. قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا او برسد وقت اذان شد. حاجی به نماز ایستاد. می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پس از نماز در سجده گفت: خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.

? سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص۱۰۹



موضوعات: در محضر شهدا
   چهارشنبه 18 تیر 1399نظر دهید »

بلاى عُجب:


امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه و پرمحتوا به نکته مهمى اشاره مى فرماید که در سیر و سلوک انسان به سوى خدا بسیار تأثیرگذار است. مى فرماید: «کار بدى که تو را ناراحت (و پشیمان) مى سازد نزد خدا بهتر است از کار نیکى که تو را مغرور مى کند»; (سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَة تُعْجِبُکَ).
دلیل آن روشن است، زیرا انسان معصیت کارى که از عمل زشت خود ناراحت مى شود به سوى پشیمانى و توبه و جبران آن گام بر مى دارد حال آنکه آن کس که از کار نیک خود مغرور مى گردد گامى به سوى ریاکارى بر مى دارد. توبه آثار شوم آن معصیت را مى شوید در حالى که غرور عُجب و ریا از کارهاى نیک، انسان را به پرتگاه گناهان کبیره مى کشاند.
در حدیثى از پیغمبر اکرم مى خوانیم: «مَنْ رَأى أنَّهُ مُسىءٌ فَهُوَ مُحْسِنٌ; کسى که خود را بدکار مى داند او نیکوکار است».(1)
به گفته مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه عکس این مطلب نیز صادق است و آن اینکه گفته شود «مَنْ رَاى إنَّهُ مُحْسِنٌ فَهُوَ مَسىءٌ; کسى که خود را نیکوکار بداند بدکار است» زیرا عُجب و غرور احسانش را تباه کرده و چه بسا سخنانى که ایمان را نیز از اساس متزلزل سازد.(2)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «خداوند متعال به داود وحى فرستاد: «بَشِّرِ الْمُذْنِبینَ وَانْذُرِ الصِّدیقینَ; گنهگاران را بشارت ده و صدیقین (والا مقام) را بیم ده» (داود تعجب کرد و) عرض کرد: اى پروردگار چگونه چنین چیزى ممکن است؟ خداوند فرمود: گنهکاران (پشیمان و نادم) را بشارت ده که من توبه آنها را مى پذیرم و از گناهانشان صرف نظر مى کنم و صدیقین را بیم ده که از اعمالشان عُجب به خود راه ندهند».(3)
در حدیث دیگرى از آن حضرت چنین آمده است که مى فرماید: دو نفر وارد مسجد شدند یکى عابد بود و دیگرى فاسق اما هنگامى که از مسجد خارج مى شدند فاسق، جزء صدیقان شده بود و عابد از فاسقان. سپس فرمود: این بدان رو است که چون عابد وارد مسجد شد به عبادت خود مى بالید و در این فکر بود و فاسق هنگامى که وارد شد فکرش در پشیمانى بود و پیوسته از گناهان خویش استغفار مى کرد.(4)
این سخن را با حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم: خداوند به آن حضرت وحى فرستاد که بعضى از بندگان من در مسیر عبادت تلاش مى کند و شب از خواب خوش و بستر لذت بخش بر مى خیزد و مشغول عبادت مى شود و خود را در عبادت من به سختى و تعب مى اندازد. گاه من او را یک شب یا دو شب گرفتار خواب مى کنم تا در مسیر صحیح گام بردارد، زیرا هنگامى که به خواب مى رود و صبح بیدار مى شود نسبت به خود خشمگین است و خود را سرزنش مى کند و اگر او را در آنچه از عبادت من مى خواهد آزاد بگذارم، چه بسا عُجب و خودپسندى به او عارض شود و از این راه حالتى به او دست دهد که هلاکش در آن است(5). (6)
*****
پی نوشت:
(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 20، ص 317، ح 641.
(2). فى ظلال، ج 4، ص 245.
(3). کافى، ج 2، ص 314، ح 8.
(4). همان، ح 6.
(5). همان، ص 60، ح 4.
(6). سند گفتار حکیمانه: این جمله نورانى را صاحب کتاب عقد الفرید و همچنین سبط بن جوزى در تذکره آورده اند. ابن ابى الحدید نیز در الحکم المنثورة آن را با تفاوتى ذکر کرده (که نشان مى دهد آن را از منبع دیگرى گرفته است). (مصادر نهج البلاغه، ج 4 ص، 46). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله با جمله هاى پرمعناى مشابه دیگرى به عنوان جزیى از وصیت نامه امام(علیه السلام) به فرزندش امام مجتبى آمده است. (تمام نهج البلاغه، ص 973).

 

 

   دوشنبه 16 تیر 1399نظر دهید »

حکمت 46 نهج البلاغه: عُجب و غرور، آفت حسنات

 

وَ قَالَ (علیه السلام): سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ، خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ‏.

 

و فرمود (علیه السلام): گناهى كه اندوهگينت سازد، در نزد خدا بهتر است از كار نيكى كه به خودپسنديت وادارد.


موضوعات: نهج البلاغه
   دوشنبه 16 تیر 1399نظر دهید »

?نکته‌ای مهم در باب اعتقادات

✅فطری بودن ولایت ائمه علیهم السلام

? خداشناسی، امری فطری است و هر کسی در فطرت خودش، نیاز به خدا را حس می کند و می‌تواند به وجود خداوند، پی ببرد.
راهنماشناسی یعنی شناخت حجت خدا نیز، امری فطری است و در درون همه انسان‌ها وجود دارد و همه در وجدان خودشان درک می‌کنند که برای هدایت و رسیدن به کمال، به راهنما و امام نیاز دارند.

یعنی ولایت ائمه علیهم السلام، همانند خداشناسی، امری فطری است.

این امر فطری، اقراری است که قبل از خلقت، خداوند از همه مخلوقات اخذ نموده است.

?امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرمایند:

«…فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ‏ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ، نَثَرَهُمْ‏ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَ لَهُمْ‏: مَنْ رَبُّكُمْ؟ فَأَوَّلُ مَنْ نَطَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ الْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، فَقَالُوا: أَنْتَ رَبُّنَا، فَحَمَّلَهُمُ الْعِلْمَ وَ الدِّينَ، ثُمَّ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ: هؤُلَاءِ حَمَلَةُ دِينِي وَ عِلْمِي، وَ أُمَنَائِي فِي خَلْقِي، وَ هُمُ الْمَسْؤُولُونَ، ثُمَّ قَالَ‏ لِبَنِي آدَمَ: أَقِرُّوا لِلَّهِ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ لِهؤُلَاءِ النَّفَرِ بِالْوَلَايَةِ وَ الطَّاعَةِ، فَقَالُوا: نَعَمْ، رَبَّنَا أَقْرَرْنَا، فَقَالَ اللَّهُ لِلْمَلَائِكَةِ: اشْهَدُوا، فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ: شَهِدْنَا عَلى‏ أَنْ لَا يَقُولُوا غَداً: إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ‏، أَوْ يَقُولُوا: إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ‏ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ‏…».

?وقتى خداوند اراده نمود كه مخلوقات را خلق کند، ايشان را آفريد و در مقابل خودش منتشر و پراكنده ساخت، سپس به ايشان فرمود: پروردگار شما كيست؟
اوّلين موجودى كه سخن گفت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام بودند كه گفتند: تو پروردگار ما هستى، پس خداوند، ايشان را حامل علم و دين قرار داد، سپس به فرشتگان فرمود: ايشان حاملين دين و علم من بوده و امين‏هاى من در بين مخلوقاتم مى‏باشند، ايشان مسئول خلائق هستند.
سپس به بنى آدم گفته شد: اقرار كنيد به ربوبيّت خدا و وجوب طاعت و ولايت اين چند نفر (رسول خدا و ائمه عليهم السلام).
بنى آدم گفتند: بلى، پروردگارا، اقرار نموديم.
خداوند به فرشتگان فرمود: شما شاهد اقرار بنى آدم باشيد.
فرشتگان گفتند: ما شاهد هستيم كه بنى آدم در فردا نگويند ما از اين معنا (ربوبيّت خدا و ولايت حضرات معصومين عليهم السلام) غافل بوديم يا بگويند: پدران ما قبلا شرک ورزيده و ما هم فرزندان ايشان بوده كه بعد از آنها آمده‏‌ايم، آيا ما را به واسطه فعل آنهايى كه كار باطلى انجام داده‏‌اند هلاک و عذاب می‌كنى.

?الکافی، ج1، ص132، ح7؛ التوحید صدوق، ص319،  ح 1

 

   دوشنبه 16 تیر 1399نظر دهید »

به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه به مناسبت میلاد با سعادت ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء، جلسه سخنرانی مجازی با موضوع اندیشه و سیره سیاسی حضرت امام رضا علیه السلام با سخنرانی معاونت فرهنگی مدرسه، سرکار خانم عظیمی، در روز شنبه 14 تیرماه 1399 برگزار گردید.
 
سرکار خانم عظیمی در ابتدای بحث، تعریفی از سیره سیاسی و اهمیت پرداختن به اندیشه و سیره سیاسی امامان علیهم السلام را ارائه نموده و فرمودند یکی از نکات مهم در تاریخ و اندیشه سیاسی، کشف و شناسایی اندیشه و رفتار سیاسی افراد شاخص بویژه ائمه اطهار علیهم السلام است. و این فهم علاوه بر تقویت نظام فکری، کمک می کند تا مسلمانان بر پایه این اندیشه و رفتار، ساختار جامعه را تنظیم کنند.
ایشان سپس به بیان اوضاع و شرایط سیاسی-اجتماعی عصر امام رضا علیه السلام پرداختند؛ چرا که اندیشه‌ی سیاسی بر پایه همین رویدادها و شرایط سیاسی- اجتماعی، بروز و ظهور پیدا می کند.
خانم عظیمی ادامه دادند، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام،هارون تلاش داشت تا امام رضا علیه السلام را نیز از سر راه خود بردارد اما به خاطر ترس از عواقب آن، کمتر متعرض امام بود. پس از هارون، فرزندش محمد امین به خلافت رسید که مردی ضعیف الرأی و کم عقل بود. وی برادرش مأمون را از ولایتعهدی عزل کرد و این کار او، منجر به جنگ و درگیری شدید بین دو برادر شد و سرانجام امین کشته شد و مأمون به خلافت رسید. اشتغال مأمون به سامان دهی حکومت و نیز مبارزه با قیامهای علویان، باعث گردید تا حدودی فضای باز سیاسی برای ترویج شریعت نبوی و تربیت شاگرد توسط امام علیه السلام فراهم ترشود.
امام علیه السلام برای ارتباط با شیعیان، وکلایی را انتخاب کرده بود و حتی برخی وکلای حضرت در دستگاه حکومت عباسی هم مشغول به کار بودند. آن حضرت در این دوران تلاش می کرد تا شیعه را از بحران های سیاسی نجات دهد و در سایه آن عقاید شیعی را منتشر نماید.
در این زمان ، به خاطر دور بودن خلافت عباسی از جزیره العرب و ضعف حاکمیت ناشی از درگیری امین و مأمون، قیام های مختلفی از سوی علویان هم شکل می گرفت؛ که موضع‌گیری امام نسبت به این قیام ها حائز اهمیت است.
خانم عظیمی افزودند اهداف این قیام ها با اهداف امام رضا علیه السلام یکسان نبود، چراکه آنان در مبارزات خود، به دنبال تغییردر ساختار بودند ولی تغییر محتوایی از قیام آنان احساس نمیشد و بعضا این تحرکات، مسیر و شتاب حرکت شیعه را نیز کند نمود. چرا که غالبا مبتنی بر اندیشه‌ی زیدیه بود. آنان دررفتار هم، خشونت های زیادی را مرتکب می شدند که منجر به سرزنش ایشان توسط امام می گشت.
در حالیکه امام علیه السلام شرایط را برای قیام مسلحانه مساعد نمی دید بلکه به دنبال تقویت مبانی اندیشه ولایی شیعه و تربیت شاگرد بود. ساختار کلی نظام سیاسی شیعه، نظام ولایی و بر محور امامت است. بنابراین امام تلاش می‌کرد تا ترسیم و تبیین علمی و عملی از این نظام را در قالب اندیشه و رفتار ارائه نماید. حضرت در فرمایشات و مناظرات شان بر ولایت و حاکمیت خدا و رسول خدا و ائمه اطهار تاکید می کردند و ولایت را منصبی الهی برشمرده و ضمن بیان مراتب و شئون ولایت، نامشروع بودن حکومت خلفاء عباسی و نیز عدم مشروعیت قیام هایی که رهبرانشان خود را امیرالمومنین می خواندند، را آشکار می کردند. و در واقع حضرت به دنبال تبیین گفتمان اصلاحی درزمینه حکومت و ولایت در جامعه بودند. و در این راستا با روش های مختلف به نقد روش سیاسی انتخاب خلیفه و عملکرد خلفاء نیزمی پرداختند که موجبات غضب و عداوت بیش از پیش مأمون می گشت.
ایشان ادامه دادند، از دیگر فعالیت های امام، مبارزه با افکار و تبلیغات ضدشیعی و منحرف از جمله غلات بود.
و نیز از دیگر اتفاقات ویژه‌ی دوران امام رضا، بحث ولایتعهدی ایشان در دستگاه خلافت مأمون بود.خانم عظیمی در آخر به اهداف مأمون از این کار و همچنین تصمیمات امام برای خنثی کردن نقشه های موذیانه او اشاره نمودند.

 

   یکشنبه 15 تیر 1399نظر دهید »

1 ... 28 29 30 ...31 ... 33 ...35 ...36 37 38 ... 139

 << < آذر 1403 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
ذکر ایام هفته
آمار
  • امروز: 212
  • دیروز: 147
  • 7 روز قبل: 2022
  • 1 ماه قبل: 8706
  • کل بازدیدها: 216238
نماز حاجت



 
مداحی های محرم