«بهشتی یک ملت بود.» بهراستی این جمله به چه معناست؟ مگر یک «ملت» دارای چه خصلتها و ویژگیهایی است که شهید آیتالله دکتر بهشتی، بهتنهایی صاحب همه آنها بود؟ بدون شک یک ملت داراي مجموعهای از ویژگیهای انسانی، اخلاقی، سیاسی و فرهنگی است و شهید بهشتی به گواه تاریخ، حائز همه ویژگیهای ذاتی یک ملت بزرگ، آن هم ملتی چون «ملت ایران» بود. شخصیتی مجتهد، فقیه، فیلسوف، مکتبشناس، سیاستدان، اقتصاددان، جامعهشناس، سخندان، سخنران، مدیر، مدبر و مسلط به چهار زبان زنده دنیا بود.
شهید دکتر بهشتی از شخصیتهای نادر تاریخ معاصر ایران و بلکه دنیای اسلام بود. بیتردید، او یکی از برجستهترین رهبران انقلاب اسلامی بود که در تمامی مراحل پر فراز و نشیب مبارزه و نیز در گذار انقلاب نوپای اسلامی از بحرانهای بنیان برافکن سالهای اولیه پیروزی، نقشي بیبدیل داشت. او به اعتراف دوست و دشمن و به مدد خودسازی روحی و معنوی و نیز توان فوقالعاده مدیریتی، پس از حضرت امام (ره)، تأثیرگذارترین شخصیتی بود که در پیشبرد و تثبیت انقلاب اسلامی نقشي اساسی ایفا کرد.
همین موقعیت برجسته شهید بهشتی سبب شد که فرصتطلبان و معاندان انقلاب اسلامی، به خیال واهی خویش، با زدن انگها و تهمتها سعی کنند او را از سر راه بردارند تا به مطامع و منافع دنیوی خود دست یابند، لیکن آیتالله بهشتی کسی نبود که با جوسازی معاندان و کج فهمی جاهلان، میدان مبارزه را خالی کند و عافیتطلبی پیشه سازد. مدیریت اعتصابات و تظاهرات خیابانی، هماهنگی نیروهای انقلاب در قالب شکلهایی چون جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی، مدیریت جلسات خبرگان قانون اساسی، مدیریت قوه قضاییه و نیز تألیف دهها اثر علمی در حوزه مباحث دینی، بخشی از فعالیتهای وی- چه قبل و چه در فردای پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی- است؛ لذا دشمنان تنها چاره کار را در ترور فیزیکی ایشان دیدند و در شامگاه هفتم تیر 1360 با به شهادت رساندن دکتر بهشتی، مظلومیت وی و روسیاهی خود را در تاریخ ثبت كردند.
ویژگیهای بارز شخصیتی همراه با تسلط بر فرهنگ، اجتماع و سیاست، در کنار تواضع و فروتنی انسان وارستهای چون او، مظلومیت هر چه بیشتر وی را به تصویر میکشد و شاید بیعلت نبود که بنيانگذار جمهوری اسلامی ایران در نخستین و گویاترین جملاتی که پیش از شهادت ایشان بر زبان جاری ساختند، گفتند : «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم رفت، بهشتی بهتنهایی یک ملت بود.»
بیشک پیشبرد اندیشه و عمل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر فردی در گرو سیره، شخصیت و اخلاق فردی و اجتماعی اوست و این دو قرین و ملازم یکدیگرند. در خصوص آیتالله شهید دکتر بهشتی نیز راز و رمز تحقق اندیشههای وي و برتری فکری و عملی نسبت به دیگران، قطعاً مدیون شخصیت و اخلاق اوست. علم، بینش، تقوا، مدیریت، نظم، اندیشه و تعقل، اعتماد به نفس، شجاعت، تواضع، شفقت به خلق، هجرت، جهاد و مبارزه، تعبد و … از ویژگیهای ممتاز اوست که خود الگویی برگرفته از زندگی رسول اکرم (ص) و ائمه است.
علم
شهید دکتر بهشتی فردی باهوش و بااستعداد بود و علاوه بر آموزش دروس رایج در حوزهها در محضر اساتیدی چون آیتاللهالعظمی بروجردی و حضرت امام خمینی، با معارف دیگری نيز جز آنچه در حوزه تدریس میشد، آشنایی داشت. وی علاوه بر تسلط بر زبان عربی، با زبان انگلیسی نیز آشنا بود و بر اثر اقامت چند ساله در آلمان، به زبان آلمانی نیز تسلط یافته بود. این توانائي، راه مطالعه و بحث و تحقیق را در منابع غیرفارسی بر او هموار میکرد. (آرشیو بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیت الله دکتر بهشتی، مصاحبه با محمد رضا بهشتی، جلسه دوم)
او در سالهای آخر دهه 1320 توفیق حضور در مجلس درس فلسفه علامه طباطبایی را یافت و یکی از معدود روحانیون جوانی بود که علامه طباطبایی، مقالات چهارده گانه کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نخست برای قرائت و تدریس در جمع آنان تحریر کرده بود. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید دکتر بهشتی، ص ژ: سید علی خامنهای، در وجود بهشتی لطافتی بود که همه را جذب میکرد، ص 4-3)
بهشتی در مدت اقامت در آلمان با فلسفههای جدید اروپایی بیشتر آشنا شد و در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در جلسات هفتگی که در منزل خود داشت، براي جمعی از جوانان دانشگاهی، فلسفه هگل و اقتصاد را تدریس و در این جلسات، مستقیماً به متون اصلی «هگل» و نیز کتاب «کاپیتال» مارکس مراجعه و از آنها استفاده میکرد. (غلامعلی حداد عادل، با یاد شهید بهشتی، ص 39- 38)
در زمينه تحصیلات جدید (دانشگاهی) نیز او بر خلاف تفکر غالب و حاکم بر جوّ حوزههای علمیه آن روز، وارد دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران شد و در فاصله سالهای 1327 تا 1330 دوره لیسانس را گذراند و در رشته فلسفه فارغالتحصیل شد. اشتیاق به فراگیری علوم عقلی و حل پارهای از ابهامات و سئوالات فلسفی، موجب گردید تا شهید بهشتی تصمیم بگیرد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مسافرت كند . وي در امتحانات بورس تحصیلی خارج از کشور نیز قبول شد، لیکن راهنمایی دوست صمیمی و دانشمندش، استاد مطهری، وی را به محضر ساده و پرفیض علامه طباطبایی كشاند و مدت پنج سال از محضر ایشان بهره برد. (مهناز میزبانی، شیفته خدمت، ص 34: با یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید بهشتی، ژ- س).
نويسنده - دکتر امامعلی شعبانی
طلبه مدرسه علمیه زینبیه کرج:
حضرت معصومه(س) الگوی بیبدیل برای سبک زندگی دختران جامعه امروز است.
دختران امروز باید الگوی تام داشته باشند، الگوهایی که تنها در یکی از مسائل مثال زدنی هستند الگوهای تک بُعدی هستند که نمی توان به همه ابعاد وجودی آنها اعتماد کرد اما بعضی از الگوها تام هستند و انسان می تواند به رفتار، گفتار، زندگی اجتماعی و خدایی شدن و همه ابعاد زندگی آنها اعتماد کند، حضرت معصومه الگوی تام دختران هستند.
به گزارش خبرگزاری کوثر از کرج، میلاد با سعادت حضرت معصومه مرور عاشقی ست، عشق خواهر به برادر که بعد از زینب کبری(سلام الله علیها) فاطمه معصومه پرچمش را برداشته و به زمین نیانداخته است. جایی زینب کبری با سخنرانی هایشان مُهر تاییدی بر نهضت سیدالشهدا(علیه السلام) می زند و جایی هم حضرت معصومه به بهانه دیدار برادر و در واقع برای ترویج فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) و ولایتمداری از جانش مایه می گذارد، به تعبیر مقام معظم رهبری این بانوی بزرگوار، این درخت جوان تربیت شده دامان اهل بیت با حرکت خود موجب شده است که شهر قم به عنوان پایگاه اصلی معارف اهل بیت در آن دوره ظلمانی و تاریک حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم را، انوار معارف اهل بیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق به غرب منتقل کند.
فاطمه معصومه بعد از مادرش دومین بانویی است که به نص اهل بیت به مقام شفاعت نائل می شود و چه سعادتی بالاتر برای دختران که روز ولادت بانوی کرامت با نامشان گره خورده است، تقارنی که اگر سرچشمه ای برای الگوی دختران باشد سعادتشان را به همراه خواهد داشت.
دختران امروز باید الگوی تام داشته باشند، الگوهایی که تنها در یکی از مسائل مثال زدنی هستند الگوهای تک بُعدی هستند که نمی توان به همه ابعاد وجودی آنها اعتماد کرد اما بعضی از الگوها تام هستند و انسان می تواند به رفتار، گفتار، زندگی اجتماعی و خدایی شدن و همه ابعاد زندگی آنها اعتماد کند، حضرت معصومه الگوی تام دختران هستند.
حضرت معصومه (س) در اموری همچون عفاف، حیا، حرکت اجتماعی، ایمان و امور دیگر به درجه ای از کمال رسید که توانست در دوره خود امین و مورد اعتماد امام قرار بگیرد، در زیارت نامه حضرت معصومه هم آمده است،
” سلام به بانویی که امین و حجت امامش بود “
یعنی حضرت معصومه به مقامی رسید که مورد اعتماد امام زمانش قرار گرفت و حجت زمین شد.
الگوهای تام عامل تسهیل کننده ای هستند که خداوند در مسیر انسان برای انتخاب های درست قرار داده است و یکی از راه های در مسیر درست ماندن، استفاده از الگوهاست.
بنابراین دختری که می خواهد در مسیر خوب بندگی کردن خدا حرکت بکند باید فطرت و طبیعتش را پاک نگه دارد و آن را آلوده به خطا، گناه، اشتباه و انحراف از مسیر فطرت و طبیعت انسانی نکند.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، زینب کبری(سلام الله علیها)، فاطمه معصومه(سلام الله علیها) و سایر زنان و دختران این خاندان عظمت جنس زن را در طول تاریخ به تصویر کشیده اند، جایگاه و مقامی که دختران با مرور آن می توانند سرچشمه هایی از این عظمت را دریافت کنند و در زندگی خود به کار ببرند.
منبع: کوثر نیوز
یادداشت/رحمت نژاد/ طلبه پایه چهارم/ مدرسه علمیه زینبیه کرج
دهه کرامت هر سال همزمان با ولادت حضرت معصومه (س) تا روز میلاد امام رضا (ع) نامگذاری شده است.
امسال از سوی این دهه عناوین این روزها به شرح زیر است:
سوم تیر ماه ؛تکریم دختران نشانه خانواده فاطمی
چهارم تیر ماه؛ در شادی اهل بیت شاد باشید
پنجم تیر ماه؛ مدافعان سلامت رهروان ایثار و شهادت
ششم تیر ماه؛ خانواده مهدی محور جامعه مهدوی
هفتم تیر ماه؛ امامزادگاه الگوی تمدن دینی و ولایت پذیری
هشتم تیر ماه؛ به نام حضرت شاه چراغ (ع) اسوه عدالت و امین ولایت
نهم تیر ماه؛ تشکلهای مردمی جهادگران خدمت و سلامت
دهم تیر ماه؛ رفاه و امید در سایه جهش تولید
یازدهم تیر ماه؛ شهدا و علما الگوی تحقق گام دوم انقلاب
دوازدهم تیر ماه؛ خادم الرضا شهید سلیمانی الگوی خادمان اهل بیت (ع)
سیزدهم تیر ماه؛ امام رضا (ع) امام رافت و مهربانی
همچنین شعار این دهه خدمت کریمانه مهربانی به رسم اهل بیت (ع) نامگذاری شده است.
منبع: خبرگزاری ایسنا
مقام معظم رهبری
?بدون تردید نقش حضرت معصومه “سلام الله علیها” در قم شدن قم و عظمت یافتن این شهر عریقِ مذهبىِ تاریخی، یک نقش مالاکلام فیه است. این بانوی بزرگوار، این دختر جوانِ تربیتشدهی دامان اهلبیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه “علیهمالسّلام” و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت “علیهمالسّلام” در آن دورهی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهلبیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند. ۸۹/۷/۲۹
بيمارى و ريزش گناهان:
مطابق این روایت، امام(علیه السلام) هنگامى که یکى از یاران خود را بیمار مى بیند (ضمن احوال پرسى) به او مى فرماید: «خداوند این درد و بیمارى تو را سبب ریزش گناهانت قرار داد»; (وَقَالَ(علیه السلام): لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِی عِلَّة اعْتَلَّهَا: جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِکَ).
این بشارت بزرگى بود که امام(علیه السلام) به آن یار بیمار داد که قطعا سبب شادى او شد، و فشار درد و بیمارى را براى او کاست و روحیه اى را که بیمار براى مبارزه با مرض باید پیدا کند در او دمید.
مى دانیم درد و رنج ها و بلاها و حوادث ناگوار فلسفه ها متعددى دارد; یکى از آن فلسفه ها آمرزش گناهان است; یعنى خداوند مى خواهد بنده صالحش را که لغزشى داشته در همین دنیا پاک کند تا حساب او به قیامت نیفتد.
اضافه بر این، انسان در حال بیمارى توجه خاصى به خدا پیدا مى کند و گاه به یاد مرگ مى افتد و از گناهان خود توبه مى کند و همین بیدارى و آگاهى و توبه نیز سبب دیگرى براى ریزش گناهان اوست.
قرآن مجید در آیه 12 سوره یونس مى فرماید: «(وَإِذا مَسَّ الاِْنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً); هنگامى که به انسان زیان (و ناراحتى و بیمارى) برسد ما را (در هر حال) در حالى که به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است مى خواند»، هر چند براى بعضى این بیدارى موقتى است و با تغییر احوال و اوضاع و برطرف شدن آن ناراحتى به حال سابق باز مى گردند، همان گونه که قرآن در ادامه این آیه مى فرماید: «(فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَّمْ یَدْعُنا إِلَى ضُرّ مَسَّهُ); اما هنگامى که ناراحتى او را برطرف ساختیم چنان مى رود که گویى هرگز ما را براى حل مشکلى که به او رسیده بود نخوانده است».
آن گاه امام راز این نکته را که چرا فرمود: بیمارى سبب سقوط گناهان است و نفرمود: پاداش و اجر دارد، بیان مى کند و مى فرماید: «زیرا بیمارى پاداشى در آن نیست; ولى گناهان را مى ریزد، همچون ریزش برگ درختان»; (فَإِنَّ الْمَرَضَ لاَ أَجْرَ فِیهِ، وَلَکِنَّهُ یَحُطُّ السَّیِّئَاتِ، وَیَحُتُّهَا حَتَّ الاَْوْرَاقِ).
«حطّ» به معناى هرگونه ریزش و پایین آوردن است و «حتّ» در اصل به معناى ریزش برگ از درختان است.
سپس براى توضیح بیشتر مى فرماید: «اجر و پاداش، تنها در گفتار به زبان و عمل با دست و پاست»; (وَإِنَّمَا الاَْجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ، وَالْعَمَلِ بِالاَْیْدِی وَالاَْقْدَامِ).
روشن است که پاداش مربوط به عمل است; خواه با زبان انجام گیرد و یا با اعضاى بدن انسان; ولى یک بیمارى ناخواسته که به انسان عارض مى شود کارى نیست که او انجام داده باشد تا خداوند اجر و پاداشى براى او قرار دهد.
البته اگر این بیمارى بر اثر اعمال و طاعاتى باشد; مثلا سرباز مجاهدى که به سوى میدان جنگ مى رود، خسته و ناتوان و بیمار گردد این بیمارى که زاییده اطاعات اوست ممکن است اجر داشته باشد، همان طور که قرآن درباره مجاهدان فى سبیل الله مى فرماید: «(ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ فی سَبیلِ اللّهِ… إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ); این به خاطر آن است که هیچ تشنگى، خستگى و گرسنگى در راه خدا به آنها نمى رسد… مگر این که به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مى شود».(1)
آن گاه امام(علیه السلام) در پایان این سخن مى افزاید: «خداوند سبحان کسانى را از بندگانش که بخواهد (و لایق بداند)، به موجب صدق نیت و پاکى باطن داخل بهشت مى کند»; (وَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّیَّةِ وَالسَّرِیرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ).
اشاره به این که خداوند به نیت خوب و اراده اعمال صالح به انسان پاداش مى دهد، زیرا نیت و اراده، عملى است باطنى که در بسیارى از روایات براى آن پاداش ذکر شده است. سریره صالح و باطن نیکو نیز مولود اعمال صالحى است که در گذشته انجام داده و آن هم داراى پاداش نیک است. گاه کسانى هستند که تصمیم بر کارهاى نیک گسترده اى دارند; ولى دستشان به جایى نمى رسد و یا در سایه خودسازى داراى سریره صالحه شده اند. خداوند به لطف و کرمش، این گونه افراد را وارد بهشت مى کند.(2)
مرحوم سیّد رضى در ذیل این کلام حکمت آمیز (گویا نیاز به توضیح دیده و با عبارات شیوایى آن را شرح مى دهد و) مى گوید: «آنچه امام(علیه السلام) فرموده راست و درست است; بیمارى اجر و پاداش ندارد، چرا که از قبیل امورى است که استحقاق عوض دارد (نه اجر و ثواب) زیرا عوض و پاداش را انسان در مقابل کارهاى خداوند نسبت به بندگانش مانند بیمارى ها و مانند آن مستحق مى شود; اما اجر و ثواب، در مقابل فعل بندگان است، بنابراین بین این دو فرق است; فرقى که امام با آن علم نافذ و نظریه صائب خود به آن اشاره فرموده است»; (قالَ الرَّضىُ: وَأقُولُ: صَدَقَ(علیه السلام)، إنَّ الْمَرَضَ لا أجْرَ فیهِ، لاِنَّهُ لَیْسَ مِنْ قَبیلِ ما یُسْتَحِقُّ عَلَیْهِ الْعِوَضُ، لاِنَّ الْعِوَضَ یُسْتَحِقُّ عَلى ما کانَ فی مُقابِلَة فِعْلِ اللّهِ تَعالى بِالْعَبْدِ، مِنَ الاْلامِ وَالاْمْراضِ، وَما یَجْرى مَجْرى ذلِکَ، وَالاْجْرٌ وَالثَّوابُ یُسْتَحِقانِ عَلى ما کانَ فى مُقابِلَةِ فِعْلِ الْعَبْدِ، فَبَیْنَهُما فَرْقٌ قَدْ بَیَّنَهُ(علیه السلام)، کَما یَقْتَضیهِ عِلْمُهُ الثّاقِبُ وَرَأیُهُ الصّائِبُ).
در واقع مرحوم سیّد رضى به نکته تازه اى اشاره مى کند و آن فرق میان عوض با اجر و پاداش است; یکى را مربوط به فعل خدا مى داند و دیگرى را مربوط به فعل بندگان خدا. این شبیه چیزى است که متکلمان در علم کلام گفته اند که خداوند حکیم اگر گروهى را گرفتار آفات و بلاها مى کند حکمتش ایجاب مى کند که در برابر آن عوضى به آنها بدهد وگرنه با حکمت خدا سازگار نیست.
آنچه در کلام حکمت آمیز بالا آمد بیان یکى از آثار بیمارى است در حالى که در حدیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دو اثر دیگر نیز براى بیمارى ذکر شده است آنجا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در عیادت سلمان فارسى فرمود: «یَا سَلْمَانُ إِنَّ لَکَ فِی عِلَّتِکَ إِذَا اعْتَلَلْتَ ثَلاَثَ خِصَال أَنْتَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى بِذِکْر وَدُعَاؤُکَ فِیهَا مُسْتَجَابٌ وَلاَ تَدَعُ الْعِلَّةُ عَلَیْکَ ذَنْباً إِلاَّ حَطَّتْهُ; اى سلمان براى تو به هنگام بیمارى سه فایده (بزرگ است) تو به یاد خدا مى افتى و دعاى تو در این حالت مستجاب است و بیمارى هیچ گناهى بر تو نمى گذارد مگر این که آن را فرو مى ریزد».(3)
بدیهى است انسان در مشکلات بیش از هر زمان دیگر به یاد خداست مخصوصاً در حال بیمارى که افزون بر یاد خدا به فکر مرگ و معاد و قیامت نیز مى افتد و از گناهان خود توبه مى کند و سعى دارد مسیر زندگى نادرست خویش را اصلاح کند و روشن است که در چنین حالتى دعا به استجابت مقرون تر است. مجموعه این جهات سبب مى شود که گناهان انسان به سبب بیمارى فرو بریزد.
این نکته نیز شایان توجه است که در بعضى از روایات اجر و ثواب هایى براى بیمارى ذکر شده که منظور از آن همان فرو ریختن گناهان و یا تفضلات الهى به بیماران با ایمانى است که تقصیرى در ابتلاى به بیمارى نداشتند. از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که عباداتى که انسان در حالت سلامت انجام مى داد اگر بر اثر بیمارى ترک شود خداوند از باب تفضل ثواب آنها را براى او مى نویسد.(4)
*****
نكته:
يك داستان آموزنده:
در كتاب صفين نصر بن مزاحم چنين نقل شده است هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) از صفين باز مى گشت و گروهى همراه او بودند به «نخيله» (اردوگاهى نزديك كوفه) رسيدند و خانه هاى كوفه از دور نمايان بود. امام پيرمردى را ديد كه در سايه ديوارى نشسته و آثار بيمارى در چهره اش نمايان است. به او فرمود: چرا چهره تو را اين گونه درهم و منقلب مى بينم؟ آيا از بيمارى است؟ عرض كرد: آرى. فرمود: شايد از اين بيمارى ناراحت شده باشى؟ عرض كرد: دوست نمى داشتم كه چنين بيمارى اى به من عارض شود. فرمود: آيا اين بيمارى را تقدير نيك الهى نمى دانى؟ عرض كرد: آرى مى دانم. امام(عليه السلام) فرمود: بشارت باد بر تو به رحمت پروردگار و آمرزش گناهانت. سپس فرمود: نامت چيست؟ عرض كرد: صالح بن سليم فرمود: از كدام قبيله؟ عرض كرد: اصل من از «سلامان بن طىّ» و زندگى من در كنار «بنى سليم بن منصور» است. امام(عليه السلام) فرمود: سبحان الله چه اسم خوبى تو دارى و چه نام خوبى پدرت دارد و چه اسم خوبى قبيله ات. (تمام آنها سلامت است و صلاح).
آن گاه امام(عليه السلام) از او سؤال كرد: تو در ميدان صفين با ما بودى؟ عرض كرد: والله نبودم ولى دلم مى خواست شركت مى كردم! اين بيمارى و آتش سوزان تب مرا باز داشت. امام(عليه السلام) آيه شريفه (لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى…)(5) را تلاوت فرمود که دلیل بر معذور بودن این گونه افراد از شرکت در میدان جهاد است. سپس فرمود: بگو ببینم مردم درباره آنچه میان ما و اهل شام اتفاق افتاد چه مى گویند؟ عرض کرد: گروهى خوشحال اند (که این جنگ به نتیجه نهایى منتهى نشد) آنها افراد نادان و کودنى هستند; ولى گروهى دیگر تأسف مى خورند و آنها خیرخواهان تو در برابر مردم اند. آن مرد مى خواست از خدمت امام مرخص شود که امام به او فرمود: «صَدَقْتَ جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِک…; راست گفتى خداوند این بیمارى تو را سبب ریزش گناهان تو قرار داد… (تا پایان عبارتى که در بالا آمد)(6)». (7)
*****
پی نوشت:
(1). توبه، آیه 120.
(2). درباره آثار نیت خوب و بد در ذیل حکمت 32 بحث کرده ایم.
(3). من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 375.
(4). کافى، ج 3، ص 113، ح 1.
(5). توبه، آیه 91.
(6). صفین، ص 528. مرحوم علاّمه شوشترى نیز در جلد 14، صفحه 518 آن را از صفین نقل کرده است.
(7). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه را نصر بن مزاحم در کتاب صفین و طبرى در تاریخ معروف خود آورده اند. عیاشى نیز در تفسیر خویش با کمى تفاوت و شیخ طوسى در کتاب امالى ذکر کرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 39).
حکمت 42 نهج البلاغه: بیمارى سبب ریزش گناهان
وَ قَالَ (علیه السلام) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا:
جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ، وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ. وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةََ.
[قال الرضي رحمه الله تعالى و أقول صدق (علیه السلام)، إن المرض لا أجر فيه لأنه ليس من قبيل ما يستحق عليه العوض لأن العوض يستحق على ما كان في مقابلة فعل الله تعالى بالعبد من الآلام و الأمراض و ما يجري مجرى ذلك و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان في [مقابل] مقابلة فعل العبد، فبينهما فرق قد بيّنه (علیه السلام) كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب].
به يكى از اصحابش كه بيمار شده بود چنين فرمود:
خداوند بيمارى تو را كه از آن شكوه مى كنى، سبب كاستن از گناهانت قرار داده. زيرا در بيمارى اجر و ثوابى نيست، ولى گناهان را مى ريزد، آنسان، كه برگ درختان مى ريزند. اجر و ثواب، حاصل گفتار به زبان است و كردار به دست و پاى. خداوند به سبب صدق نيت و باطن پاك، هر كس را كه خواهد، به بهشت مى برد.
سید رضی مى گويد: امام (ع) راست گفته است و در بيمارى اجر و ثوابى نيست زيرا بيمارى از چيزهايى است كه آن را عوض است نه مزد. عوض در برابر دردها و بيماريهايى است كه از سوى خداوند بر بنده مى رسد، ولى اجر و ثواب در برابر عملى است كه از بنده سر زده است پس ميان عوض و ثواب فرقى است كه امام با علم نافذ و رأى صواب خويش بيان فرموده است.
معاونت پژوهش مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج از برگزاری سلسله نشست های فقه نظام ولایی بصورت مجازی با حضور استاد حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسرو پناه خبر داد.
استاد خسروپناه محقق و پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ابتدا فرمودند: برای اینکه عنوان «فقه نظام ولایی» تبیین شود، لازم است توضیحی دربارهی فقه در مقام تعریف و فقه در مقام تحقق داده شود تا معلوم شود فقها، فقه را چطور تعریف کرده و چطور تحقق بخشیده اند؛ سپس فقه در مقام بایسته را که همان فقه نظام ولایی است تبیین نماییم.
فقها در مقام تعریف فقه فرموده اند: فقه، علم به احکام افعال مکلفین در حوزه احکام تکلیفی خمسه یا احکام وضعی است.
احکامی که در کتاب های فقه آمده، مثل «شرایع الاسلام» محقق اول یا «مستمسک» آیت الله حکیم، هم ناظر به افعال مکلفین است و هم ناظر به پدیدههاست و این همان فقه در مقام تحقق است. مثلاً در فقه گفته می شود خون یا خوک نجس است. خون یا خوک که افعال مکلف نیست بلکه یک پدیده است. بنابراین فقه در مقام تحقق به احکام اشیاء نیز پرداخته است و روشن است که بین فقه در مقام تعریف و فقه در مقام تحقق تفاوتهایی وجود دارد.
ایشان افزودند: نهادها، ساختارها و سازمان هایی که در جامعه وجود دارند نیز، علاوه بر افراد و اشیاء، نیازمند احکام خاص خود هستند.
یعنی فقه علاوه بر فعل مکلف ( چه در عرصه افعال فردی مانند نماز فرادا یا افعال اجتماعی مانند نماز جماعت یا جهاد) و احکام اشیاء باید مشتمل بر احکام این نهادها(مثل نهاد تعلیم و تربیت و خانواده) و ساختارها و سازمان ها نیز باشد.
اینها مجموعهای از مباحثی هستند که احکام خاص خود را می طلبند و سه واقعیت دیگراند که فقیه باید درباره آنها نظر دهد و یکی از احکام تکلیفی یا وضعی را بر آن بار نماید. مثلاً نهاد تعلیم و تربیت در جامعه ایران متناسب است با حکم وجوب شرعی.
استاد و پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه افزود: مقصود از نهاد، عبارت است از تلقی عمومی و مقبول جامعه نسبت به یک امر کلان. آن نهاد توسط تقنیق (قانون گذاری) تبدیل به ساختار میشود و آن ساختار به سازمان تبدیل می شود. بطور مثال، سازمان تعلیم و تربیت در کشور، آموزش و پرورش، آموزش عالی و حوزههای علمیه هستند.
در ادامه، استاد خسروپناه فرمودند این مسئله باید به صورت سیستماتیک و نظام مند مورد توجه قرار گیرد و سیستم عبارتست از دال مرکزی یا محوری که بقیه مفاهیم بصورت ساختارمند و نظام مند دور آن محور قرار می گیرند.
بنابراین در فقه ولایی، احکام در شش حوزه مورد بررسی قرار می گیرند که عبارتند از:1. احکام اشیاء؛ 2. احکام فعل رفتاری؛ 3. احکام فعل اجتماعی؛ 4. احکام نهاد؛ 5. احکام ساختار و6. احکام سازمان.
ایشان در ادامهی تبیین عنوان فقه ولایی، درباره واژهی « ولایی» فرمودند: ولایی همان عنصر ولایت است که در روایت متعدد آمده از جمله امام باقر (علیه السلام) فرموده اند: بنی الاسلام علی خمس که آخرین آن ولایت است. که محور اصلی تمام احکام -از طهارت تا دیات- از امر ولایت است که در کلّ افعال سریان دارد. به همین جهت است که گفته می شود کسی که ولایت امیرالمؤمنین را نپذیرد صوم و صلاة اوپذیرفته نیست.»
استاد خسروپناه ادامه دادند: در ذیل نظام ولایی، فقه های نظام اجتماعی قرار می گیرد. مثل فقه نظام سیاسی، فقه نظام اقتصادی، فقه نظام فرهنگ، فقه نظام هنر، فقه نظام حکمرانی و سیاسی و سایرعرصه ها.
و تاکید کردند قبل از بیان احکام، در فقه نظام ولایی، باید به اصول و مبانی آن توجه نمود. مثل اصل عدالت، اصل آزادی و اصولی از این قبیل که مکتب فقه نظام ولایی را تعیین می کند. شبیه کاری که شهید صدر در «اقتصادنا» انجام داد.
و پیش از مکتب فقه نظام ولایی، باید به جهان بینی فقه نظام ولایی که به آن مبانی فقه نظام ولایی نیز گفته می شود، پرداخته شود. که عبارتند از مبانی هستی شناختی، مبانی معرفت شناختی، مبانی ارزش شناختی، مبانی انسان شناختی و مبانی دین شناختی. همچنین این فقه، روش شناسی خاصی دارد که از آن تعبیر به روش علمی- اجتهادی می شود. معنی و روش اجتهاد متعارف در اینجا کافی نبوده و اجتهاد قسم اول و دوم و سوم لازم است تا این فقه نظام ولایی که همان فقه بایسته است تحقق یافته و تدوین شود.
<< 1 ... 30 31 32 ...33 ...34 35 36 ...37 ...38 39 40 ... 139 >>