در بسیاری از دعاهای وارد شده در ماه مبارک رمضان، به «حج» اشاره و از خداوند درخواست زیارت بیت الله الحرام شده است. سوال این است که در میان همه اعمال و مناسک الهی، چرا در مهم ترین ماه و بزرگترین ضیافت الهی، این همه بر روی حج و زیارت بیت الله تاکید شده است؟!

 

 

 

«حج» یکی از شعائر مهم در دین مبین اسلام محسوب می شود. نکته ای که این نوشتار در پی آنست نقش پر رنگ حج در ادعیه ماه مبارک رمضان است. در بسیاری از دعاهایی که در این ماه وارد شده، اشاره به حج کرده و از خداوند درخواست حج بیت الله الحرام شده است. سوال این است که در میان همه اعمال و مناسک الهی، چرا در مهم ترین ماه و بزرگترین ضیافت الهی، این همه بر روی حج و زیارت بیت الله تاکید شده است؟!

جایگاه حج در دین اسلام
حج در لغت به معنای « آهنگ کردن»، « قصد کردن» و « با دلیل بر دشمن غلبه کردن» است و در اصطلاح سفری است که به مکه، در ماه ذی الحجه، به منظور زیارت خانه خدا ( کعبه) و برگزاری مراسمی خاص در بیت الله الحرام و محل هایی در اطراف آن، که به مجموع این مراسم ، مناسک حج گفته می شود. این سفر معنوی بر هر مسلمانی در تمام عمر یک بار واجب می شود ، به شرط آنکه از نظر مالی و قدرت بدنی توان انجام آن را داشته باشد و راه نیز بر او باز باشد.

حج در نگاه اسلام، اهمیت و ارزش بسیار والایی دارد و همین سبب شده است حج را در فروع دین اسلام جای دهند.[1] در قرآن کریم سوره ای بنام «حج» وجود داشته و در کتب روایی، هزاران حدیث در باب حج آمده است. در اهمیت حج همین بس که امام صادق (ع) آن را برتر از روزه و جهاد، بلکه هر عبادتی بجز نماز دانسته است.[2]

حکمت های حج
هر یک از عبادات و مناسک دینی دارای ظاهر و باطنی است. حج نیز غیر از اعمال ظاهری و افعال مختلفی که در رساله های علمیه آمده است دارای حکمت هایی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

1- اصلاح نفس از رذائل و رشد معنوی: یکی از حکمت های حج خودسازی و پیرایش انسان از آلودگی ها و دلبستگی به ماسوی الله است. در روایات، گفتگویی از امام سجاد (ع) و شخصی به نام شبلی آمده است که به این حکمت اشاره می کند. وقتی امام سجاد(ع) از اِحرام‌بستن شبلی اطلاع می‌یابد، این عمل را ظاهری می‌داند و توجه شبلی را به باطن اِحرام می‌کشاند: «آیا در آن موقع تصمیم گرفتی لباس گناه را از تن خود بیرون کنی و لباس طاعت بپوشی؟ … آیا به هنگام برهنه‌شدن از لباس دوخته‌ات، توجه داشتی که از ریا و نفاق و انجام امور شبهه‌ناک دوری کنی؟ شبلی: خیر. … امام سجاد(ع): بنابراین نه در میقات رفته‌ای و نه از لباس دوخته، خلاص شده‌ای».[3]

2- فرصتی برای تامل در سبک زندگی: حج موقعیتی است که به انسان این مجال را می دهد تا در زندگی روزمره خود کمی تامل کند و از تارهای در هم تنیده ای که او در حیات دنیوی محاصره کرده اند رها کرده و نسبت به حلال و حرام الهی حساس تر شود. حاجی تمرین می کند تا توحید را محور زندگی قرار داده و همه افعال خود را با آن تنظیم نماید. او در حج، سبک خاصی از زندگی را تجربه می کند و آماده می شود تا در زندگی آینده حیاتی نو را آغاز نماید.

3- وحدت مسلمانان و سربلندی و ابهّت جهانی اسلام: از دیگر حکمت های حج، می توان به اجتماع پر شکوه مسلمانان از رنگ ها و قومیت های مختلف در این کنگره جهانی نام برد. بی گمان، اجتماع عظیم حج، بزرگترین اجتماع مردمی با محوریت توحید به شمار رفته و این واقعه بی بدیل که هر ساله تکرار می شود، نشان گر عظمت جهان اسلام و علامتی برای ابهّت امت مسلمان می باشد.

4- تقویت روحیه ی ولایت مداری: حکمت های متعدد دیگری نیز برای حج، قابل ذکر است که به دلیل رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر کرده و در اینجا به آخرین و البته مهمترین فلسفه و حکمت پرداخته می شود.

طبق روایات متعدد، «ولایت و امامت» به منزلۀ روح برای حج محسوب می شود و همانگونه که جسم بی روح مرداری بیش نیست، حج بدون ولایت نیز ارزش چندانی ندارد. در آیینه روایات، تنها حجی کامل و اثر بخش است که در ذیل پذیرش جایگاه اهل بیت عصمت و طهارت انجام شده و بدون معرفت امام و اذعان به مقام ولایت او، حج، ناقص و غیر مقبول خواهد بود.

امام صادق (ع) در پاسخ به یکی از یاران که از معنای «وَمَنْ دَخَله کانَ آمنا»[4] پاسخ دادند: «آن کس که قصد زیارت این خانه کند، در حالی که بداند خداوند بدان امر فرموده و ما خاندان را آن گونه که شایسته و حق و معرفت ماست، بشناسد. چنین کسی در دنیا و آخرت در امان خواهد بود»؛[5] و یا در روایت دیگری فرمودند: «کسی که از روی معرفت به کعبه بنگرد و حق و حرمت ما را بشناسد آن گونه که حق و حرمت کعبه را شناخته است، خداوند گناهانش را بیامرزد و مشکل دنیا و آخرتش را کفایت کند.»[6]
این روایت دارای نکته ظریفی است و آن عبارت «سنگ ها» برای کعبه است. طبق این روایت طواف به دور کعبه، بدون امامت و ولایت، تنها چرخیدن به دور سنگ هایی بیش نیستدر روایات دیگر، شناخت ولایت و اعلام آمادگی برای یاری ولایت از شروط حج بیان شده است. امام باقر (ع) در فرازی از سخنان خود می فرمایند: «از مکّه آغاز کنید و به ما ختم نمایید»؛[7] ایشان در روایتی دیگر می فرمایند: «مردم مأمور شده اند به سوی این خانه که از سنگ ها ساخته شده بشتابند و بر آن طواف کنند سپس نزد ما آمده و ولایت و محبت خود و آمادگی شان را برای یاری ما عرضه کنند.»[8] این روایت دارای نکته ظریفی است و آن عبارت «سنگ ها» برای کعبه است. طبق این روایت طواف به دور کعبه بدون امامت و ولایت، تنها چرخیدن به دور سنگ هایی بیش نیست.

حضرت آیت الله جوادی آملی در همین رابطه به حرکت حرم در سرزمین مکه اشاره کرده می فرمایند: « به هر تقدیر، حرمت سرزمینی که خداوند هر چیزی را در آن محترم شمرده بر اثر حرمت کعبه است، لیکن گرچه کعبه آن هم بُعْد خاص و مکان ویژه‏ای که کعبه آن را اشغال کرده و از دل زمین تا اعماق آسمان امتداد دارد، یگانه قبله و مطاف جهانیان است و همه مسلمانان زندگی و مرگشان به سمت آن می‏باشد و آهنگ به سوی آن همان هجرت به سوی خداست، از این‏رو اگر مرگی در این هجرت اتفاق افتد پاداش مهاجر و اجر او را خدا شخصاً تعهّد فرموده است: «ومن یخرج من بیته مهاجراً إلی الله ورسوله ثمّ یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله» و نیز گرچه برای مکه ویژگیهای فقهی و سیاسی ثابتی است که دیگر مکانها و شهرها فاقد آن است و همچنین گرچه برای حج و مواقف آن ابعاد خاص سیاسی عبادی مطرح است که دیگر عبادتها این خصوصیات را ندارد، ولی همه این مزایا و ویژگیها مرهون ولایت و امامت است.

از نکته اخیر این است که هم رهبریهای ملکوتی اعمال و نیّات و ادعیه و مشاهده آیات بیّنات و پی‏بردن به اسرار معنوی حج و مانند آن در پرتو ولایت تکوینی امام معصوم(علیه السلام) است که حج او امام حجّها بوده، پیشاپیش اعمال امت به سوی بارگاه قبول الهی صعود می‏کند و آنگاه اعمال دیگران به دنبال آن صاعد می‏شود: «إلیه یصعد الکلم الطّیّب والعمل الصّالح یرفعه» و هم رهبریهای سیاسی حج و مواقف آن و جهت دادن به اجتماع انبوه جهانیان بر محور بنایی پاک و آزاد و بهره‏برداری از افکار اقطار عالم و سیراب کردن تشنگان استقلال و نجات از استعباد و استکبار جهانی، بالإصاله در پرتو امامت امام معصوم (ع) و بالنّیابه در غیبت او در شعاع نایبان آن حضرت است.»[9]

البته لازم به ذکر است که شرط ولایت، تنها منحصر به حج نبوده و همه اعمال، تنها در پرتو پذیرش ولایت و امامت، مورد قبول درگاه الهی واقع می شود. در روایتی در امام سجاد (ع) آمده است: «بهترین نقطه روی زمین، بین رکن مقام است. حال اگر کسی آنقدر عمر کند که نوح در میان قوم خود و درنگ کرد، نهصدپنجاه سال و روزها را به روزه داری و شبها را به شب زنده داری در این مکان مقدّس به سر برد، آنگاه خدای ـ عزّوجلّ ـ را بدون ولایت ما ملاقات کند، این عبادتها به حال وی سودی نرساند.»[10] به عبارت دیگر عبادات بدون ولایت حضرات معصومین (ع) فاقد ارزش بوده و در رشد و اعتلای معنوی انسان بی ثمر خواهد. ابان بن تغلب نقل می کند: با امام باقر علیه السّلام در مسجد الحرام بودم که مردم دور کعبه لبّیک مى‌گفتند. امام فرمود: «آیا اینها (مخالفان) را که لبّیک مى‌گویند مى‌بینى‌؟! به خدا سوگند! صداى آنها نزد خداوند از صداى الاغ بدتر است»[11].

آیت الله جوادی به زیبایی شرط ولایت را برای قبولی اعمال تبیین و ترسیم نموده اند: حج بدون «ولایت» و آهنگ کعبه بدون «امامت» و حضور در عرفات بدون «معرفت امام» و قربانی در منا بدون «فداکاری در راه امامت» و رمی جمره بدون «طرد شیطان استکبار درونی و بیرونی» و سعی بین صفا و مروه بدون «کوشش در شناخت و اطاعت امام» بی‏حاصل بوده، سودی نخواهد داشت؛ زیرا گرچه یکی از مبانی اسلامْ حج است: «بنی الإسلام علی خمسٍ: علی الصَّلاة والزَّکاة والصَّوم والحجِّ والولایة»، لیکن هیچ یک از نماز و روزه و زکات و حج همانند ولایت، رکن استوار اسلام نیست، از این‏رو در ادامه روایت مزبور آمده است: هیچ دعوتی از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولایت و امامت نیست: «ولم یناد بشی‏ءٍ کما نودی بالولایة»؛[12] زیرا انسان کامل که خود اسلام ممثل است می‏تواند به همه ابعاد اسلامی آشنا باشد و آشنایی دهد و مردم را به روح توحید که همان فریاد و قیام علیه طاغوت است جهت بخشد.[13]

جمع بندی
همانگونه که گذشت، حج، یکی از مهم ترین اعمالی است که در دین مبین اسلام به عنوان شعائر معرفی و از ارکان آن به شمار می رود. علت تاکید زیاد در ادعیه ماه مبارک رمضان، بر موضوع «حج» و درخواست زیارت بیت الله الحرام را باید در حکمت های آن جستجو کرد. حج، دارای حکمت هایی است که به برخی از مهترین آنها اشاره شد، اما مهمترین فلسفه حج، تجدید بیعت با ولایت و امامت، اذعان و اعتراف به جایگاه عظیم اهل بیت (ع) و اعلام آمادگی برای نصرت و یاری ایشان است؛ امری که فلسفه همه مناسک و افعال شرعی به شمار رفته و به بیانی دیگر، روح همه عبادات به شمار می رود. در اصل، درخواست حج، درخواست توفیق تجدید بیعت با امام معصوم (ع) و تقاضای توفیق برای اعلام وفاداری و آمادگی برای نصرت خلیفه الهی است.

پی نوشت:
[1] . اطیب البیان، ج۶، ص۲۹۶.
[2] . الکافی، ج۴، ص۲۵۴.
[3] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۰، ص۱۶۶.
[4] . سوره آل عمران / آیه 97
[5] . وسائل الشیعه، ج 8 ، ص 68
[6] . فروع الکافی، ج 2، ص 241
[7] . من لا یَحضرهُ الفقیه، ج 2، ص 334
[8] . همان، ج 2، ص 334
[9] . آیت الله جوادی آملی، ولایــت، روح حـــج، مجله الکترونیکی اسراء 1388 شماره 6.
[10] . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص159.
[11] . الکافی، ج 4، ص 540.
[12] . همان، ج ۲، ص ۱۸.
[13] . آیت الله جوادی آملی، همان.

 

 


موضوعات: مناسبتها
   شنبه 13 اردیبهشت 1399نظر دهید »

 

اهل بیت عصمت و طهارت با برشمردن ویژگی‌های خاص این ماه مردم را در بهره جستن بیشتر از این ماه ترغیب می‌کردند. یکی از بیانات بسیار معروف درباره ماه مبارک رمضان خطبه پیامبر(ص) در آخرین جمعه ماه شعبان است که مردم را نسبت به آمدن این ماه بزرگ بشارت می‌دادند.

 

 

خطبه پیامبر در جمعه آخر شعبان

امام ابو جعفر محمد باقر عليه السلام فرمود:

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در آخرين جمعه ماه‏ شعبان‏ براى مردم خطبه خواند، و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «اى مردمان! به ماهى نزديك شده‏ايد كه شبى در اين ماه، واقع مى‏گردد كه از هزار شب برتر است، و آن ماه رمضان است. خدا در اين ايّام روزه‏اش را واجب ساخته است؛ و شبى را كه در اين ماه به عبادت بگذرانيد، مانند هفتاد شب در ماههاى ديگر قرار داده است.»

براى كسى كه در اين ماه عملى از اعمال خير و احسان را به قصد تقرّب الهى و نزديكى به خداوند به جا آورد، پاداشى مقرّر داشته برابر با پاداش كسى كه عمل واجب از واجبات خداى عزّ و جلّ را ادا كند.كسى كه در اين ماه، عملى واجب از واجبات خدا را به جا آورد، مانند كسى است كه هفتاد عمل واجب را در ماههاى ديگر به جاى آورده باشد.

رمضان ماه صبر است

اين ماه، ماه صبر است، و پاداش صبر، بهشت است. اين ماه، ماه مواسات و همدردى است؛ ماهى است كه خدا، روزى مؤمنان را در آن مى‏افزايد. كسى كه مؤمنى روزه‏دار را در اين ماه افطار دهد، خدا به پاداش اين كار، ثواب آزاد كردن بنده‏اى و آمرزش گناهان گذشته‏اش را، خواهد داد. اين ماهى است كه اول آن رحمت، وسطش مغفرت، و پايانش اجابت دعا و آزادى از آتش دوزخ است.

در اين ماه حاجت‌هاى خود را از خدا بخواهيد و بهشت و عافيت را از او درخواست كنيد، و از آتش دوزخ به او پناه بريد.

ماه رمضان به علت شرافت خاصی که خداوند برای آن قرار داده از سایر ماه‌ها و ایام سال برتر است، اما نکته‌ای که نباید از آن غافل شد آن است که چرا با تمام نیکی‌ها و صفات ممدوحه‌ای که برای ماه مبارک برشمرده‌اند، رمضان در سخنان معصومین ماه صبر خوانده شده است؟

وجه تسمیه رمضان به ماه صبر چیست؟

صبر در اذهان عامه زمانی تداعی می‌شود که مسئله‌ای ناگوار و ناخوشایند در جریان باشد و لازم است انسان نسبت به مشکلات و مصائب پیش آمده صبر کند. سوال اساسی آن است که مسئله سخت و ناهموار ماه رمضان چیست که لازم است مومنین بر آن صبر کنند تا آن جا که رمضان، ماه صبر خوانده شده است؟

برای روشن شدن وجه تسمیه ماه مبارک رمضان احادیث گرانبهای اهل بیت بهترین منبع به شمار می‌آید. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «صبر بر سه قسم است: صبر در مصيبت، صبر بر طاعت‏ و صبر از گناه؛ پس هر كه بر مصيبت صبر كند تا آن را با تسلى خوبى رد كند، خدا برايش 300 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان آسمان و زمين باشد و هر كه بر طاعت صبر كند خدا برايش 600 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان قعر زمين تا عرش باشد و هر كه‏ از گناه صبر كند، خدا برايش 900 درجه نويسد كه ميان هر دو درجه باندازه فاصله ميان قعر زمين تا پايان عرش باشد.»

تحمل گرسنگی و تشنگی در روزهای بلند تابستان

علت وجه تسمیه ماه مبارک رمضان را به ماه صبر می‌توان در احادیث اهل بیت این گونه استنباط کرد که روزه گرفتن، صبر کردن بر دستورات و طاعت خداوندی است. بی‌شک روزه گرفتن و متعاقبا تحمل گرسنگی و تشنگی در روزهای بلند تابستان عملی طاقت فرسا است که احتیاج به صبر کردن و تحمل کردن دارد.

ای گروه شیعیانم شکیبا باشید

امام علی (ع) در بیانی حکمت آمیز می‌فرمایند: «ای گروه شيعيانم شكيبا باشيد بر كردارى كه از ثوابش بى‏نياز نباشيد و خود را شكيبا داريد از ارتكاب كارى كه صبر بر عقابش نداريد، صبر بر طاعت‏ خدا را آسان‏تر دريابيم از صبر بر عذاب خداى عز و جل». (3)

امام علی (ع) از دو جنبه به شیعیان خود در زمینه صبر تذکر می‌دهند؛ اول کسی که توان و طاقت صبر کردن بر انجام اوامر و نواهی خداوند را نداشته باشد، چگونه بر عذاب خداوند می‌تواند صبر کند؟ به بیان واضح‌تر فردی که از روزه گرفتن ماه مبارک رمضان بدون عذر موجه شانه خالی می‌کند و زحمت انجام طاعت را به خود نمی‌دهد، چگونه می‌تواند با عذاب خداوند مواجه شود و آن را تحمل کند؟

دومین جنبه‌ای که امام علی (ع) در داشتن صبر بر اطاعت دستورات الهی به آن متذکر می‌شوند آن است که مومنان به ثواب این اعمال و طاعات احتیاج دارند؛ به بیان دیگر انجام دادن اوامر الهی از جمله روزه گرفتن در روزهای بلند تابستان به مانند ذخیره کردن توشه برای آخرت می‌باشد.

روزه؛ اظهار دوستی با خداوند

صبر بر طاعت و انجام واجبات دینی علی الخصوص روزه ماه مبارک رمضان دارای ابعاد گسترده دیگری در دین است. یکی از ابعاد مهم، جنبه عرفانی و تقرب به حضرت حق است. تمامی عرفا و بزرگان تاریخ سعی داشته‌اند تا با رعایت اصول و قوانینی خود را محبوب حضرت حق قرار دهند و به بارگاه قدس تقرب بجویند.

یکی از طرق اساسی که سالکان برای طی مدارج عرفانی به آن توسل می‌جویند انجام دادن دستورات خداوند است. به دیگر بیان انجام دادن واجبات مانند نماز و روزه نوعی اظهار دوستی کردن با خداوند متعال است. امام جعفر صادق عليه السلام می‌فرماید: «خداى- تبارك و تعالى- فرموده است كه: بنده من اظهار دوستى ننموده به سوى من، به چيزى كه دوست [داشتنى‏] تر باشد از آن‏چه بر او واجب گردانيده‏ام». (4)

روزه گرفتن و انجام واجبات به طور کلی نه تنها انسان را به خداوند نزدیک می‌کند، بلکه در نگاه دینی انجام واجبات به معنای رعایت تقوی نیز تعریف شده است.

از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: عمل كن به واجباتِ خدا، تا از پرهيزگارترينِ مردمان باشى»:

در نتیجه روزه گرفتن که صبر کردن بر طاعت الهی است هم سبب دوستی و تقرب به خداوند می‌شود و از سوی دیگر به معنای رعایت تقوی نیز هست.

ریاضت‌هایی که در محدوده عقل و شرع نمی‌گنجد

برای طی مدارج عرفانی و سیر و سلوک در زندگی احتیاجی به پیمودن راه‌های غیر متعارف و تحمل ریاضت‌هایی که در محدوده عقل و شرع نمی‌گنجد نیست که خود را به مخاطره و زحمت بیندازیم. بهترین و مناسب‌ترین راه برای تقرب به خداوند انجام دادن واجبات الهی و دوری از محرمات است.

هرچند این جمله بسیار مختصر و کوتاه است، اما دنیایی از معانی را در خود نهفته دارد چنان چه امام سجاد (ع) می‌فرماید: «هر كه عمل كند به آن‏چه خدا بر او واجب گردانيده، از جمله بهترينِ مردمان است».

پی‌نوشت:
1- الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 377
2- أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 146
3- الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 109
4- تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى)، ج‏3، ص:

   چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399نظر دهید »

 

 


موضوعات: مناسبتها
   چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399نظر دهید »

حکمت 23 نهج البلاغه: اولویت عمل بر حسب و نسب

 

وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ.

 

و فرمود (علیه السلام): هر كه در كارها درنگ كند، شرف نسب، سبب سرعت در كارش نشود.


موضوعات: نهج البلاغه
   سه شنبه 9 اردیبهشت 1399نظر دهید »

اگر حق ما را بگيرند…


اين جمله حکمت آميز خواه مقارن ايام سقيفه گفته شده باشد يا در شوراى شش نفره عمر براى انتخاب خليفه پس از او، اشاره به مسئله خلافت دارد که حق مسلّم اهل بيت و امير مؤمنان على(عليه السلام) بود. مى فرمايد: «ما را حقى است که اگر به ما داده شود (آزاديم) وگرنه (همچون اسيران و بردگانى خواهيم بود که) در عقب شتر سوار خواهيم شد، هرچند زمانى طولانى اين سير در تاريکى بگذرد»; (وَقَالَ(عليه السلام): لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ، وَإِلاَّ رَکِبْنَا أَعْجَازَ الاِْبِلِ، وَإِنْ طَالَ السُّرَى).
با توجه به اين که «اعجاز» جمع «عَجُز» به معناى پشت و «سُرى» به معناى سير شبانه است مفسران در اين که منظور از اين تشبيه چيست، احتمالاتى داده اند: مرحوم سيّد رضى مى گويد: «اين کلام از سخنان لطيف و فصيح امام است و معناى آن اين است که اگر حق ما به ما داده نشود همچون افراد خوار و بى مقدار خواهيم بود و اين بدان سبب است که کسى که پشت سر ديگرى سوار بر مرکب مى شود در قسمت عقب مرکب خواهد بود، همچون برده و اسير و مانند آنها»; (قالَ الرَّضىُ وَهذا مِنْ لَطيفِ الْکَلامِ وَفَصيحِهِ وَمَعْناهُ أنّا إنْ لَمْ نُعْطَ حَقَّنا کُنّا أذِلاّءُ وَذلِکَ أنَّ الرَّديفَ يَرْکَبُ عَجُزَ الْبَعيرِ کَالْعَبْدِ وَالاْسيرِ وَمَنْ يَجْرى مَجْراهُما).
تفسير ديگر اينکه منظور اين است اگر حق ما را به ما ندهند به زحمت و مشقت فراوان خواهيم افتاد همان گونه که شخص رديف دوم به هنگام سوار شدن بر شتر چنين حالى را خواهد داشت.
تفسير سوم اين که اگر ما به حقمان نرسيم مخالفان ما براى مدتى طولانى ما را به عقب خواهند انداخت و ما هم طبق فرموده پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) صبر مى کنيم و براى گرفتن حق خويش دست به شمشير نخواهيم برد.
اين احتمال نيز بعيد نيست که هر سه تفسير در مفهوم کلام امام جمع باشد به اين معنا که اگر ما را از حق خود محروم سازند هم ما را به خوارى مى کشانند و هم به زحمت و مشقت مى افکنند و هم مدت طولانى ما را از حقمان محروم مى دارند و به فرمان پيغمبر اکرم ناچاريم صبر کنيم.
هر يک از اين تفسيرهاى سه گانه را انتخاب کنيم اشاره به اين نکته است که مخالفان ما افراد بى رحمى هستند که تنها به غصب حق ما قناعت نمى کنند، بلکه اصرار دارند ما را به ذلت و زحمت بيفکنند و هرچه بيشتر رسيدن ما را به حقمان تأخير بيندازند، همان گونه که تاريخ اين واقعيت را نشان داد که دشمنان امام هفتاد سال بر فراز تمام منابر در سراسر جهان اسلام آن حضرت را لعن مى کردند و فرزندانش را در کربلا به خاک و خون کشيدند و خاندان او را به اسارت کشاندند و آنچه از دستشان بر مى آمد از ظلم و ستم بود روا داشتند ولى آنها صبر کردند، تا اين شب تاريک و سياه و ظلمانى برطرف شود و البته باور ما اين است که پايان اين شب سياه و ظلمانى همان ظهور مهدى موعود خواهد بود که در آن زمان حق به صاحب حق مى رسد و جهان دگرگون مى شود و عالم ديگرى جاى اين عالم ظلمانى را خواهد گرفت.(1)
*****
پی نوشت:
(1). سند گفتار حکیمانه: طبرى (متوفاى 310) در تاریخ خود در حوادث سنه 23 آن را ضمن خطبه اى از امام نقل کرده است و ازهرى در کتاب تهذیب اللغة نیز آن را آورده است. مورخان نوشته اند این سخن جزء خطبه 74 بوده است که امام در روز شورى بعد از مرگ عمر و اجتماع شش نفر براى انتخاب خلیفه فرموده است (مصادر نهج البلاغه، ج 18، ص 133). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله را ضمن خطبه 38 (طبق شمارش همان کتاب) نقل مى کند. (تمام نهج البلاغه، ص 397). در بعضى از نقل ها آمده است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) این سخن را درباره ماجراى سقیفه فرمود. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 252).


موضوعات: نهج البلاغه
   دوشنبه 8 اردیبهشت 1399نظر دهید »

حکمت 22 نهج البلاغه: نظر امیرالمؤمنین(ع) درباره خلافت

 

وَ قَالَ (علیه السلام): لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ، وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى.
(قال الرضي [رحمه الله تعالى] و هذا [القول] من لطيف الكلام و فصيحه، و معناه أنا إن لم نعط حقنا كنا أذلّاء و ذلك أن الرديف يركب عجز البعير كالعبد و الأسير و من يجري مجراهما).

 

و فرمود (علیه السلام): ما را حقى است كه اگر آن را به ما دادند، بگيريم و اگر ندادند، بر ترك شتر سوار مى شويم، هر چند، سير در شب باشد و به دراز كشد.
[سید رضى گويد: اين سخن، سخنى لطيف و فصيح است. يعنى اگر حق ما را ندهند، ما در زمره خوارشدگان باشيم زيرا بنده و اسير و امثال آنها را بر سرين شتر مى نشانند يعنى پشت سر آنكه شتر را مى راند].


موضوعات: نهج البلاغه
   دوشنبه 8 اردیبهشت 1399نظر دهید »

شرحی بر دعاى افتتاح


سید بن طاووس در كتاب «ألاقبال بالأعمال الحسنه» به سند خویش این دعا را از كتاب دعاى ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمرى رضى‏اللّه عنه نقل كرده و مى‏نویسد: در این كتاب دعاهاى بسیارى وجود دارد كه ابوجعفر محمدبن عثمان به خواندن آن اهتمام داشته است.

سّیدبن‌طاووس در کتاب “الاقبال بالاعمال الحسنه” به سند خویش این دعا را از کتاب دعای ابوجعفر محمد بن ‌عثمان‌بن‌سعید عمری رضی‌الله عنه نقل کرده، که در شبهای ماه رمضان خوانده می‌شود.

سیدبن طاووس مى‏گوید: «من از آن كتاب دعاهاى فراوانى را نسخه‏بردارى كردم و از جمله آنها همین دعاى افتتاح است كه در شبهاى ماه رمضان خوانده مى‏شود.1 نگارنده مى‏گوید گرچه این دعا بر حسب ظاهر از امام معصوم(ع) نقل نشده است لكن با توجه به این كه ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمْرى از نُوّاب خاص2 حضرت بقیّه‏اللّه روحى له‏الفداء بوده و به خواندن این دعا مداومت داشته و نیز با توجه به مضامین عالیه دعا و اعتماد مرحوم سید بن طاووس، مى‏توان اطمینان پیدا كرد كه این دعا از ناحیه مباركه امام عصر(عج) و یا از سایر معصومین(علیهم السلام) به دست ایشان رسیده باشد . والله العالم.

 

نام دعا

دعاى افتتاح در شبهاى ماه مبارك رمضان قرائت مى‏شود و این دعا داراى مضامین عالیه از حمد و ثنای الهى و راز و نیاز عارفانه و صلوات و درود بر معصومین(علیهم السلام) و در پایان، دعا براى ظهور باهرالنور حضرت مهدى ارواحنا له‏الفداء و تشكیل حكومت كریمه آن امام همام است و ترجمه و شرح آن با زبان ساده براى عموم مؤمنان مفید است تا در هنگام قرائت به مفاهیم آن توجه داشته باشند و با حضور قلب با خدا راز و نیاز كنند و با عرفان و شناخت بیشتر و با صفا و اخلاص در پیشگاه ربوبى عرض حاجت نمایند .

ضمنا باید دانست هر چند خداوند سبحان اذن داده است كه ما همه چیز را از كوچك و بزرگ از او بخواهیم ولى شایسته است كه مطالب و هدفهاى عالى را در اولویت قرار داده و حاجتهاى كوچك و ناچیز را در مرتبه دوم از او درخواست كنیم كه در پیشگاه شخص بزرگ از كوچك و خُرد آغاز كردن زیبنده نیست .

 

 

 

بخشهای مختلف دعا

دعای افتتاح از سه بخش کلی تشکیل می‌گردد که نخستین بخش آن حمد و ثنای الهی می‌باشد، بسیاری از معارف دینی به زبان حمد و ثنا و تسبیح و راز و نیاز و سوز و گداز بیان می‌شود. در این بخش واژه‌های حمد، مدح، ثنا و تسبیح بیش از نوزده بار تکرار می‌شود. و در واقع این بخش چگونگی راز و نیاز با خدا را در زبان دعا به ما آموزش می‌دهد .

بخش دوم دعا: صلوات بر محمد و آل و محمد با اوصاف ویژه .

بخش سوم: به مساله انتظار فرج و شکایت از غیبت حضرت ولی عصر عجل الله و زیادی دشمنان و کمی دوستان و آرزوی دولت کریمه و آمادگی برای جانفشانی و خدمت در آن دولت می‌پردازد و در آخر با دعای نصرت و عزت برای مسلمانان به پایان می‌رسد .

این دعا، «افتتاح» است. زیرا، این دعا با حمد و ثناى الهى اینگونه آغاز مى‏شود: «اللهم انى افتتح الثناء بحمدك … . بار خدایا من ثناى تو را با حمدت آغاز مى‏كنم .

 اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ َ اَللّـهُمّ

خدایا من ستایش را بوسیله حمد تو مى گشایم

 نام دعا از همین فراز اول گرفته شده افتتاح یعنی گشودن، باز کردن. چه چیز را قرار است آغاز کنیم؟ ثنا را. ثنا یعنی ستایش. ثنا را با چه آغاز خواهیم کرد؟ با حمد خداوند. حمد یعنی چه؟ یعنی ستایش! اما ستایش خاص. حمد یعنی ستایش کسی که کاری را از روی اختیار انجام داده اما مدح از حمد عام تر است. شما زیبایی گل را مدح می کنید اما حمد نمی کنید زیرا گل در این زیبایی از خود اختیاری ندارد .

ما که آفریده‌ی خداوندیم باید او را به نحوی ستایش کنیم که خود فرموده همچنان كه در حدیث مورد اتفاق شیعه و سنى از رسول خدا (ص) رسیده كه مى گفت : «لا احصى ثناء علیك ، انت كما اثنیت على نفسك» (پروردگارا من ثناء تو را نمى توانم بشمارم، و بگویم، تو آنطورى كه بر خود ثنا كرده اى). امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: استر پدر من گم شد (استر: حیوانی که سوار آن می‌شوند), ایشان گفتند كه اگر حق تعالى , آن حیوان گـم شـده را بـه مـن بـاز رسـانـده او را آنطور سـتـایش می كنم كه پسندیده‌ی مقام جلال او باشد. زمان کوتاهی نگذشت که استر را یافتند و با زین و لجام حاضر ساختند. امام سوار شدند و حاضران مـتـرصد بودند كه ببینند ایشان خدا را چگونه ثنا می‌گوید؟  ایشان فقط فرمودند الحمدللّه و  هیچ جمله‌ی دیگری نگفتند. یـكـ نفر از  امام پرسید كه : یابن رسول اللّه , شما شرط كرده بودید كه بعد از یافتن حیوان گمشده خداوند را ثنایى گویید كه موجب رضاى او شود و لایق كبریاى او باشد و جـز به كلمه الحمدللّه تكلم نفرمودید؟ فرمودند كه با این كلمه طیبه همه ثنا و ستایش ها را نثار بارگاه عزت وى كردم.

فصرت ادعوك آمنا و اسئلك مستأنسا لا خائفا ولاوَجِلاً مُدِلاًّ علیك فیما قصدت فیه الیك فان ابطأ عنى عَتَبْتُ بجهلى علیك و لعل الذى أبطأ عنى هو خیرلى لعلمك بعاقبة الامور …

در این بخش از دعا مى‏گوییم: پروردگارا لطف و رحمت تو موجب شده كه من با این همه گناه با آرامش خاطر تو را بخوانم و با احساس محبت و انس از تو حاجت بخواهم بى‏آنكه بیم و هراسى به خود راه دهم در حالى كه مقصودم را عاشقانه و با ناز و كرشمه با تو در میان مى‏گذارم و اگر حاجتم دیر آید، از روى نادانى با عتاب و خطاب با تو چون و چرا مى‏كنم. با این كه ممكن است دیر شدن اجابت به سود من باشد، زیرا سرانجام كارها را تو مى‏دانى و من از اسرار عالم آگاه نیستم و از آینده چیزى نمى‏ دانم .
هر چند لطف خداوند اقتضا دارد كه ما هیچ گاه از درگاهش نومید نباشیم و همواره با امیدوارى عرض حاجت كنیم ولى باید بدانیم كه لطف او با حكمت و مصلحت همراه است و بسیارى از تقاضاها و حاجتهاى ما به صلاح ما نیست زیرا این عالم، عالم ماده و عالم تضاد و تزاحم است و چه بسیار چیزها كه در محدوده تزاحم و تضاد نه به صلاح ما و نه به صلاح دیگران است و چه بسا در این محدوده امكان وجود ندارد البته خدا دعاى ما را بى‏پاسخ نمى‏گذارد و بى‏درنگ لبیك مى‏گوید و اگر خواسته ما را نمیدهد ولى براى ما پاداشى بزرگ مقدر مى‏فرماید و براى روز گرفتارى (روز قیامت) ما ذخیره مى‏كند .

نخست: خدا را خواندن و او را صدا زدن و اسماء صفاتش را به زبان آوردن. دوم: از او حاجت خواستن. در بعد نخست هیچ دعایى و هیچ ندایى بى پاسخ نمى‏ماند. اما بعد دوم دعا ممكن است گاهى به تأخیر بیفتد .

در این بخش از دعا مى‏توان به چند نكته اشاره كرد:

الف) ادب دعا: كه مبادا لطف و عنایت الهى سبب شود كه ما ادب دعا و ادب حضور را فراموش كرده و در برابر پروردگار خود را طلب‏كار بدانیم زیرا ما هیچگونه حقى بر خداوند نداریم كه آن را مطالبه كنیم .

ب) آنكه دعاهاى ما بى پاسخ نمى‏ماند و وعده الهى به مقتضاى (اذا سئَلَكَ عِبادى عَنّى فإنّى قریبٌ أجیبُ دَعْوةَ الداعِ إذادَعانِ…» عملى خواهد شد .

ج) آنكه مبادا تأخیر در پاسخ سبب نومیدى شود چون بعضى از خواسته‏هاى ما به صلاح ما نیست و خدا صلاح ما را بهتر مى‏داند و آنرا به آینده موكول مى‏كند و این آینده ممكن است روز قیامت باشد چه بسا تقاضایى كه در دنیا عملى نیست، زیرا دنیا دار تزاحم است و بندگان خدا گاهى چیزهاى متضاد مى‏خواهند كه در محدوده این عالم و در جهان ماده قابل تحقق نیست و به قول شاعر :

هر كه نقش خویشتن بیند در آب                       برزگر باران و گازر آفتاب

دو دشمن هر یك پیروزى خود و شكست حریف را مى‏خواهند و جمع پیروزى و شكست براى هر دو امكان ندارد پس خداوند دعاها را بر طبق حكمت و نظام احسن مستجاب مى‏فرماید و در صحنه تزاحم دعاى مؤمنان با پاداش نیك و دعاى كافران با پاداش متناسب به اجابت مى‏رسد و احیانا اگر براى كافران در ظاهرپیروزى دیده مى‏شود این پیروزى به خیر آنها نیست. و این گونه رخ دادها ممكن است در واقع براى مؤمنان آزمایش و براى كافران و املاء و استدراج باشد خداوند در قرآن مى‏فرماید :

والذین كذّبوا بآیاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون

آنانكه آیات ما را تكذیب كنند آنها را به تدریج نابود مى‏كنیم .

و نیز مى‏فرماید:

ولایَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلى لَهُم خیرٌ لانفسهم إنَّما نُملى لهم لِیَزدادوا إثْما و لَهُم عذاب مهین

كافران گمان نكنند كه این مهلت چند روزه به سود آنها است ما آنها را مهلت مى‏دهیم تا به گناه خویش بیفزایند و گرفتار عذابى دردناك شوند .

در برابر اگر مؤمنان دچار درد و رنج مى‏شوند براى آن است كه سره از ناسره (خالص از ناخالص) جدا شود و مؤمنان مخلص از پاداش بیشتر بهره گیرند .

پس دعا و درخواست مؤمنان هیچگاه بى پاسخ نمى‏ماند. در روایات اهل بیت علیهم‏السلام آمده است كه مؤمنان در روز قیامت با پاداشهاى بزرگى روبرو مى‏شوند كه خود نمى‏دانند پاداش كدام عمل آنها است به آنها گفته مى‏شود كه این پاداش دعاهایى است كه در دنیا به اجابت نرسید و خدا آنرا براى روز نیاز و تنگدستى شما ذخیره كرده بود كه اینك به شما اعطا مى‏شود چنانكه در حدیثى از امام صادق (علیه‌‌لسلام) آمده است:

إنَّ المؤمنَ لَیَدْعُو اللّهَ عَزَّوَجلَّ فى حاجته فیقول الله عزوجل أخِّرُوا إجابته شوقا الى صوته و دُعائه فاذا كان یَومَ القیامة قال الله عزوجل: عبدى دَعَوْتَنى فأخَّرْتُ إجابَتَك و ثَوابَكَ كذا و كذا و دَعَوْتَنى فى كذا و كذا فَأخَّرت إجابَتَك و ثَوابَكَ كذا و كذا، قال: فَیَتَمَنَّى المُؤمنُ انه لم یُسْتَجَبْ له دعوة فى الدنیا مما یرى مِنْ حُسْنِ الثواب

براستى مؤمن خداى عزوجل را درباره حاجت خود مى‏خواند و خدا دستور مى‏دهد اجابت او را به تأخیر اندازید بخاطر شوقى كه به آواز او دارم آنگاه كه روز قیامت شود خدا مى‏فرماید اى بنده من تو مرا خواندى (دعا كردى) و من اجابتت را به تأخیر انداختم اینك ثواب و پاداش توچنین و چنان است، و باز در باره فلان چیز و فلان چیز مرا خواندى و من اجابتت را به تأخیر انداختم و پاداش تو چنین و چنان است آنگاه مؤمن آرزو مى‏كند كاش هیچ دعایى از او در دنیا اجابت نشده بود بخاطر ثواب و پاداش نیكى كه مى‏بیند.
پس هیچگاه از دعا خسته نشوید و همواره خدا را بخوانید كه لطف پروردگار مرهون دعاهاى شما است چنانكه مى‏فرماید: قل ما یعبأبكم ربى لولا دعاؤكم؛ بگو اگر دعاهاى شما نباشد پروردگار من به شما عنایتى نمى‏ كند.
دعا نشانه بندگى و وسیله عروج بنده به سوى خدا است. با دعا و راز و نیاز ونماز انسان به معراج مى‏رود و به خدا نزدیك مى‏شود و سرّ نماز و حقیقت آن دعا است كه صلوة در اصل به معنى دعا و دعا مغز عبادت است نماز وسیله تقرب هر انسانِ پرهیزكار به خدا است .

فلم ارمولىً كریما اصبر على عبدلئیم منك على یا رب، انك تدعونى فاولى عنك و تتجبب الىّ فاتبغض الیك و تودّد الى فلا اقبل منك كان لى التطول علیك فلم یمنعك ذلك من الرحمة لى و الاحسان الىّ والتفضّل علىّ بجودك و كرمك فارحم عبدك الجاهل وجد علیه بفضل احسانك انك جواد كریم.

خدایا! من هیچ مولاى كریمى را شكیباتر از تو نسبت به بنده لئیم و بخیلى مانند خود ندیده‏ام. پروردگارا! تو مرا مى‏خوانى و من از تو روى مى‏گردانم. تو به من محبت مى‏كنى و من دشمنى، تو نسبت به من اظهار دوستى و مودت مى‏كنى و من پذیرا نیستم گویا كه من بر تو منتى و حقى دارم ولى تمام این برخوردهاى ناشایست من، تو را از رحمت و نیكى و تفضل نسبت به من باز نمى‏دارد. خدایا! رفتار من از روى نادانى است پس بر بنده نادانت مگیر و او را مشمول رحمتت قرار داده و با فضل و احسان و كرمت با او رفتار كن كه تو جواد و كریمى.

و بعد در ادامه می فرماید:

الحمدلله مالك الملك مجرى الفلك مسخّرالریاح فالق الاصباح دیان الدین رب العالمین

در این بخش از دعا مى‏گوییم سپاس خداى را كه مُلك جهان از آن او و نظام عالم با تدبیر و اراده او سامان مى‏یابد. كشتى‏ها در دریاها به اراده او در جریان است و بادها با تسخیر وى در نوسان است. اوست كه سینه افق را شكافته و روشنایى بامداد را از آن بیرون مى‏آورد(و تاریكى شب را به روشنى روز تبدیل مى‏ كند) خدایى كه قانونگذار و آغازگر دین و شریعت است. نظام تكوین و تشریع از سوى او و قانون دین و شریعت از جانب او تنظیم و تدوین مى‏ شود زیرا او رب‏العالمین و پروردگار جهانیان است.

این بخش از دعا در ارتباط با ربوبیت آفریدگار است از این رو با صفت رب العالمین پایان مى‏ یابد.

 

تلخیص از کتاب شرح دعای افتتاح آیت الله مهدوی کنی

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   شنبه 6 اردیبهشت 1399نظر دهید »

1 ... 38 39 40 ...41 ... 43 ...45 ...46 47 48 ... 139

 << < اردیبهشت 1403 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
ذکر ایام هفته
آمار
  • امروز: 2141
  • دیروز: 226
  • 7 روز قبل: 1056
  • 1 ماه قبل: 4833
  • کل بازدیدها: 168100
نماز حاجت