از مهلت الهى بترس:
امام(علیه السلام) در این سخن حکمت آمیزش به گنهکاران مغرور هشدار مى دهد و مى فرماید: «اى فرزند آدم! هنگامى که مى بینى پروردگارت نعمت هایش را پى در پى بر تو مى فرستد در حالى که تو معصیت او را مى کنى از او بترس (مبادا مجازات سنگینش در انتظار تو باشد)»; (یَا بْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَأَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ).
گنهکاران سه دسته اند: گروهى آلودگى کمى دارند و یا اعمال نیک بسیار توأم با صفاى دل. خداوند این گروه را در همین جهان گرفتار مجازات هایى مى کند تا پاک شوند و پاک از جهان بروند.
گروه دیگرى گناهان سنگین تر و مجازات بیشترى دارند که خداوند به آنها فرمان توبه داده و اگر توبه نکنند در آخرت گرفتارند.
گروه سومى هستند که طغیان و سرکشى را به حد اعلى رسانده اند خداوند آنها را در همین دنیا گرفتار عذاب استدراج مى کند. منظور از عذاب استدراجى این است که لطف و رحمت خود را از آنها مى گیرد و توفیق را از آنها سلب مى کند، میدان را براى آنها باز مى گذارد، بلکه هر روز نعمت بیشترى به آنها مى دهد تا پشت آنها از بار گناه سنگین گردد. ناگهان مجازات سنگین و دردناکى به سراغشان مى آید و آنها را در هم مى کوبد و به یقین مجازات در این حالت که در ناز و نعمت به سر مى برند بسیار دردناک تر است. این درست به آن مى ماند که شخصى ساعت به ساعت از شاخه هاى درختى بالا برود و هنگامى که به انتهاى آن برسد ناگهان تعادل خود را از دست بدهد و فرو افتد و تمام استخوان هایش در هم بشکند.
قرآن مجید بارها به عذاب استدراجى اشاره مى فرماید; درباره گروهى از امت هاى پیشین مى گوید: ما آنها را گرفتار رنج و ناراحتى ساختیم شاید بیدار شوند و تسلیم گردند… «(فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَىْء حَتّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ); هنگامى که آنچه را به آنها تذکر داده شده بود به فراموشى سپردند درهاى همه چیز (از نعمت ها) را به روى آنها گشودیم تا (کاملاً) خوشحال شدند (و به آن دل بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) و در این هنگام همگى مأیوس شدند».(1)
در سوره اعراف آیه 182 و 183 نیز مى خوانیم: «(وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ * وَأُمْلى لَهُمْ إِنَّ کَیْدى مَتینٌ); و آنها که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از جایى که نمى دانند گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد * و به آنها مهلت مى دهیم (تا مجازاتشان دردناک تر باشد) زیرا تدبیر من قوى (و حساب شده) است».
در کتاب شریف کافى از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْد خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَة وَیُذَکِّرُهُ الاِْسْتِغْفَارَ وَإِذَا أَرَادَ بِعَبْد شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَة لِیُنْسِیَهُ الاِْسْتِغْفَارَ وَیَتَمَادَى بِهَا; هنگامى که خداوند نیکى بندگى را بخواهد، به هنگامى که گناهى انجام مى دهد او را گوشمالى مى دهد تا به یاد توبه بیفتد و هنگامى که بدى براى بنده اى (بر اثر اعمالش بخواهد) هنگامى که گناهى مى کند نعمتى به او مى بخشد تا استغفار را فراموش کند و به کار خود ادامه دهد و این همان چیزى است که خداوند متعال مى فرماید: «(سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ) بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی; ما آنها را تدریجا از آنجا که نمى دانند (به سوى عذاب) مى بریم با بخشیدن نعمت به هنگام گناه».(2)
در اینجا این سؤال پیش مى آید که کار خداوند هدایت و بیدار ساختن است نه غافل کردن و گرفتار نمودن. در پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه داشت که توفیقات الهى بر اثر لیاقت هاست; گاه افرادى چنان مست و مغرور و سرکش مى شوند که هر گونه شایستگى هدایت را از دست مى دهند و در واقع اعمال آنهاست که آنها را آن قدر از خدا دور کرده که حتى لیاقت هشدار ندارند، بلکه به عکس مستحق مجازات هاى سنگین اند.(3)
*****
پی نوشت:
(1). انعام، آیه 44.
(2). کافى، ج 2، ص 452، ح 1.
(3). سند گفتار حکیمانه: این سخن حکمت آمیز را آمدى در غررالحکم با تفاوتى آورده که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته است و همچنین ابن جوزى در تذکرة الخواص. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 25). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله حکمت آمیز ضمن کلام مبسوطى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) به شخص نیازمندى فرمود آمده است. (تمام نهج البلاغه، ص 556).
حکمت 25 نهج البلاغه: ترس از نافرمانی خدا
وَ قَالَ (علیه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ، فَاحْذَرْهُ.
و فرمود (علیه السلام): اى پسر آدم، اگر ديدى كه خداى سبحان، نعمتش را پى درپى به تو ارزانى
مى دارد و تو نافرمانيش مى كنى، از كيفر او بترس.
کفّاره گناهان بزرگ:
امام(علیه السلام) در این سخن نورانى اش اشاره به بعضى از کفارات گناهان بزرگ مى کند; کفاره اى که مى تواند آن گناه را جبران نماید. مى فرماید: «از جمله کفاره هاى گناهان بزرگ، به فریاد بیچاره و مظلوم رسیدن و تسلّى دادن به افراد غمگین است»; (مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ، وَالتَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ).
«ملهوف» معناى وسیعى دارد که هر فرد مظلوم و بیچاره اى را شامل مى شود; خواه بیمار باشد یا گرفتار طلبکار و یا فقیر نادار و یا زندانى بى گناه. کسى که به کمک این گونه افراد بشتابد مى تواند عفو الهى را در برابر گناهانى که انجام داده به خود متوجه سازد.
«مکروب» به هر شخص غمگین گفته مى شود; خواه غم او در مصیبت عزیزش باشد یا غم بیمارى یا فقر یا شکست در امر تجارت و یا هر غم دیگر.
«تنفیس» همان زدودن غم است. در جایى که ممکن است عامل غم برطرف شود زدودنش از این طریق خواهد بود; مانند زدودن فقر از طریق کمک مالى و آنجا که نمى توان عامل آن را برطرف کرد مى توان از طریق تسلى دادن، غم و اندوه را سبک نمود مانند کسى که عزیزش را از دست داده با تسلیت گفتن و دلدارى دادن به وسیله دوستان، غم و اندوهش کاهش مى یابد یا برطرف مى شود. اینها همه مصداق تنفیس است.
در یک جمله کمک هاى مردمى در اسلام به هر شکل و به هر صورت اهمیت فوق العاده اى دارد; هم موجب برکت در زندگى و هم سبب برطرف شدن بلاها و هم کفاره گناهان است.
در کتاب تمام نهج البلاغه این سخن حکمت آمیز با اضافاتى آمده است. مى فرماید: «مِنْ کَفّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَهُ الْمَلْهُوفِ، وَمِنْ أَفْضَلِ الْمَکَارِمِ التَّنْفیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ، إِقْرَاءُ الضُّیُوفِ، وَمِنْ أَفْضَلِ الْفَضَائِلِ اصْطِنَاعُ الصَّنَائِعِ، وَبَثُّ الْمَعْرُوفِ; از جمله کفارات گناهان بزرگ کمک به مظلوم و از برترین فضایل اخلاقى برطرف ساختن غم اندوهگین و پذیرایى از مهمانان و از افضل فضایل، نیکى کردن و نشر کارهاى پسندیده است».(1)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نقل مى کند: «مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً نَفَّسَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْهُ ثَلاَثاً وَسَبْعِینَ کُرْبَةً وَاحِدَةً فِی الدُّنْیَا وَثِنْتَیْنِ وَسَبْعِینَ کُرْبَةً عِنْدَ کُرَبِهِ الْعُظْمَى قَالَ حَیْثُ یَتَشَاغَلُ النَّاسُ بِأَنْفُسِهِمْ; کسى که انسان باایمانى را یارى دهد خداوند متعال هفتاد و سه اندوه را از او زایل مى کند; یکى در دنیا و هفتاد و دو اندوه به هنگام اندوه بزرگ (در قیامت) در آنجا که همه مردم مشغول به خویشند».(2)
کفاره ـ چنان که از نامش پیداست ـ چیزى است که امر دیگرى را مى پوشاند. در روایات اسلامى امور زیادى به عنوان کفاره گناه ذکر شده است; از جمله: فقر، بیمارى، ترس از حاکم ظالم، خسارات مالى، غم و اندوه، ترس و وحشت، سجده هاى طولانى، انجام حج و عمره، زیارت قبور معصومان(علیهم السلام) مخصوصاً زیارت امام حسین(علیه السلام) و صلوات بر محمد و آل محمد.(3)
این سخن را با کلامى از امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) پایان مى دهیم که مى فرماید: «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلاَةِ عَلَى مُحَمَّد وَآلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما; کسى که توانایى ندارد کفاره اى براى گناهان خود فراهم سازد فراوان بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد که گناهان را نابود مى کند»(4). (5)
*****
پی نوشت:
(1). تمام نهج البلاغه، ص 158.
(2). کافى، ج 2، ص 199، ح 2.
(3). براى آگاهى از روایات مربوط به این موضوع مى توانید به میزان الحکمه، ح 6661-6699 (باب مکفرات الذنوب) مراجعه نمائید.
(4). بحارالانوار، ج 91، ص 47، ح 2.
(5). سند گفتار حکیمانه: نویسنده کتاب مصادر نهج البلاغه مى گوید: این سخن حکمت آمیز را أبو حیان توحیدى که پیش از سیّد رضى مى زیسته در البصائر و الذخائر و بعد از سیّد رضى، قاضى قضاعى در دستور معالم الحکم، سبط ابن جوزى در تذکرة الخواص آورده است. با توجه به اینکه ابن جوزى در کتاب خود تصریح مى کند این کلمات را که با سندهاى معتبرى نزد من ثابت شده در کتاب خود آورده ام، نشان مى دهد آن را از منبع دیگرى گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 24). در کتاب تمام نهج البلاغه نیز این جمله هاى حکمت آمیز در ضمن خطبه اى معروف به «خطبة الوسیلة» آمده است. (تمام نهج البلاغه، ص 158).
حکمت 24 نهج البلاغه: ارزش رفع غم و گرفتاری از مردم
وَ قَالَ (علیه السلام): مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ، إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ.
و فرمود (علیه السلام): از كفاره هاى گناهان بزرگ، به فرياد رسيدن ستمديدگان است و شاد كردن غمگينان.
در بسیاری از دعاهای وارد شده در ماه مبارک رمضان، به «حج» اشاره و از خداوند درخواست زیارت بیت الله الحرام شده است. سوال این است که در میان همه اعمال و مناسک الهی، چرا در مهم ترین ماه و بزرگترین ضیافت الهی، این همه بر روی حج و زیارت بیت الله تاکید شده است؟!
«حج» یکی از شعائر مهم در دین مبین اسلام محسوب می شود. نکته ای که این نوشتار در پی آنست نقش پر رنگ حج در ادعیه ماه مبارک رمضان است. در بسیاری از دعاهایی که در این ماه وارد شده، اشاره به حج کرده و از خداوند درخواست حج بیت الله الحرام شده است. سوال این است که در میان همه اعمال و مناسک الهی، چرا در مهم ترین ماه و بزرگترین ضیافت الهی، این همه بر روی حج و زیارت بیت الله تاکید شده است؟!
جایگاه حج در دین اسلام
حج در لغت به معنای « آهنگ کردن»، « قصد کردن» و « با دلیل بر دشمن غلبه کردن» است و در اصطلاح سفری است که به مکه، در ماه ذی الحجه، به منظور زیارت خانه خدا ( کعبه) و برگزاری مراسمی خاص در بیت الله الحرام و محل هایی در اطراف آن، که به مجموع این مراسم ، مناسک حج گفته می شود. این سفر معنوی بر هر مسلمانی در تمام عمر یک بار واجب می شود ، به شرط آنکه از نظر مالی و قدرت بدنی توان انجام آن را داشته باشد و راه نیز بر او باز باشد.
حج در نگاه اسلام، اهمیت و ارزش بسیار والایی دارد و همین سبب شده است حج را در فروع دین اسلام جای دهند.[1] در قرآن کریم سوره ای بنام «حج» وجود داشته و در کتب روایی، هزاران حدیث در باب حج آمده است. در اهمیت حج همین بس که امام صادق (ع) آن را برتر از روزه و جهاد، بلکه هر عبادتی بجز نماز دانسته است.[2]
حکمت های حج
هر یک از عبادات و مناسک دینی دارای ظاهر و باطنی است. حج نیز غیر از اعمال ظاهری و افعال مختلفی که در رساله های علمیه آمده است دارای حکمت هایی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
1- اصلاح نفس از رذائل و رشد معنوی: یکی از حکمت های حج خودسازی و پیرایش انسان از آلودگی ها و دلبستگی به ماسوی الله است. در روایات، گفتگویی از امام سجاد (ع) و شخصی به نام شبلی آمده است که به این حکمت اشاره می کند. وقتی امام سجاد(ع) از اِحرامبستن شبلی اطلاع مییابد، این عمل را ظاهری میداند و توجه شبلی را به باطن اِحرام میکشاند: «آیا در آن موقع تصمیم گرفتی لباس گناه را از تن خود بیرون کنی و لباس طاعت بپوشی؟ … آیا به هنگام برهنهشدن از لباس دوختهات، توجه داشتی که از ریا و نفاق و انجام امور شبههناک دوری کنی؟ شبلی: خیر. … امام سجاد(ع): بنابراین نه در میقات رفتهای و نه از لباس دوخته، خلاص شدهای».[3]
2- فرصتی برای تامل در سبک زندگی: حج موقعیتی است که به انسان این مجال را می دهد تا در زندگی روزمره خود کمی تامل کند و از تارهای در هم تنیده ای که او در حیات دنیوی محاصره کرده اند رها کرده و نسبت به حلال و حرام الهی حساس تر شود. حاجی تمرین می کند تا توحید را محور زندگی قرار داده و همه افعال خود را با آن تنظیم نماید. او در حج، سبک خاصی از زندگی را تجربه می کند و آماده می شود تا در زندگی آینده حیاتی نو را آغاز نماید.
3- وحدت مسلمانان و سربلندی و ابهّت جهانی اسلام: از دیگر حکمت های حج، می توان به اجتماع پر شکوه مسلمانان از رنگ ها و قومیت های مختلف در این کنگره جهانی نام برد. بی گمان، اجتماع عظیم حج، بزرگترین اجتماع مردمی با محوریت توحید به شمار رفته و این واقعه بی بدیل که هر ساله تکرار می شود، نشان گر عظمت جهان اسلام و علامتی برای ابهّت امت مسلمان می باشد.
4- تقویت روحیه ی ولایت مداری: حکمت های متعدد دیگری نیز برای حج، قابل ذکر است که به دلیل رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر کرده و در اینجا به آخرین و البته مهمترین فلسفه و حکمت پرداخته می شود.
طبق روایات متعدد، «ولایت و امامت» به منزلۀ روح برای حج محسوب می شود و همانگونه که جسم بی روح مرداری بیش نیست، حج بدون ولایت نیز ارزش چندانی ندارد. در آیینه روایات، تنها حجی کامل و اثر بخش است که در ذیل پذیرش جایگاه اهل بیت عصمت و طهارت انجام شده و بدون معرفت امام و اذعان به مقام ولایت او، حج، ناقص و غیر مقبول خواهد بود.
امام صادق (ع) در پاسخ به یکی از یاران که از معنای «وَمَنْ دَخَله کانَ آمنا»[4] پاسخ دادند: «آن کس که قصد زیارت این خانه کند، در حالی که بداند خداوند بدان امر فرموده و ما خاندان را آن گونه که شایسته و حق و معرفت ماست، بشناسد. چنین کسی در دنیا و آخرت در امان خواهد بود»؛[5] و یا در روایت دیگری فرمودند: «کسی که از روی معرفت به کعبه بنگرد و حق و حرمت ما را بشناسد آن گونه که حق و حرمت کعبه را شناخته است، خداوند گناهانش را بیامرزد و مشکل دنیا و آخرتش را کفایت کند.»[6]
این روایت دارای نکته ظریفی است و آن عبارت «سنگ ها» برای کعبه است. طبق این روایت طواف به دور کعبه، بدون امامت و ولایت، تنها چرخیدن به دور سنگ هایی بیش نیستدر روایات دیگر، شناخت ولایت و اعلام آمادگی برای یاری ولایت از شروط حج بیان شده است. امام باقر (ع) در فرازی از سخنان خود می فرمایند: «از مکّه آغاز کنید و به ما ختم نمایید»؛[7] ایشان در روایتی دیگر می فرمایند: «مردم مأمور شده اند به سوی این خانه که از سنگ ها ساخته شده بشتابند و بر آن طواف کنند سپس نزد ما آمده و ولایت و محبت خود و آمادگی شان را برای یاری ما عرضه کنند.»[8] این روایت دارای نکته ظریفی است و آن عبارت «سنگ ها» برای کعبه است. طبق این روایت طواف به دور کعبه بدون امامت و ولایت، تنها چرخیدن به دور سنگ هایی بیش نیست.
حضرت آیت الله جوادی آملی در همین رابطه به حرکت حرم در سرزمین مکه اشاره کرده می فرمایند: « به هر تقدیر، حرمت سرزمینی که خداوند هر چیزی را در آن محترم شمرده بر اثر حرمت کعبه است، لیکن گرچه کعبه آن هم بُعْد خاص و مکان ویژهای که کعبه آن را اشغال کرده و از دل زمین تا اعماق آسمان امتداد دارد، یگانه قبله و مطاف جهانیان است و همه مسلمانان زندگی و مرگشان به سمت آن میباشد و آهنگ به سوی آن همان هجرت به سوی خداست، از اینرو اگر مرگی در این هجرت اتفاق افتد پاداش مهاجر و اجر او را خدا شخصاً تعهّد فرموده است: «ومن یخرج من بیته مهاجراً إلی الله ورسوله ثمّ یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله» و نیز گرچه برای مکه ویژگیهای فقهی و سیاسی ثابتی است که دیگر مکانها و شهرها فاقد آن است و همچنین گرچه برای حج و مواقف آن ابعاد خاص سیاسی عبادی مطرح است که دیگر عبادتها این خصوصیات را ندارد، ولی همه این مزایا و ویژگیها مرهون ولایت و امامت است.
از نکته اخیر این است که هم رهبریهای ملکوتی اعمال و نیّات و ادعیه و مشاهده آیات بیّنات و پیبردن به اسرار معنوی حج و مانند آن در پرتو ولایت تکوینی امام معصوم(علیه السلام) است که حج او امام حجّها بوده، پیشاپیش اعمال امت به سوی بارگاه قبول الهی صعود میکند و آنگاه اعمال دیگران به دنبال آن صاعد میشود: «إلیه یصعد الکلم الطّیّب والعمل الصّالح یرفعه» و هم رهبریهای سیاسی حج و مواقف آن و جهت دادن به اجتماع انبوه جهانیان بر محور بنایی پاک و آزاد و بهرهبرداری از افکار اقطار عالم و سیراب کردن تشنگان استقلال و نجات از استعباد و استکبار جهانی، بالإصاله در پرتو امامت امام معصوم (ع) و بالنّیابه در غیبت او در شعاع نایبان آن حضرت است.»[9]
البته لازم به ذکر است که شرط ولایت، تنها منحصر به حج نبوده و همه اعمال، تنها در پرتو پذیرش ولایت و امامت، مورد قبول درگاه الهی واقع می شود. در روایتی در امام سجاد (ع) آمده است: «بهترین نقطه روی زمین، بین رکن مقام است. حال اگر کسی آنقدر عمر کند که نوح در میان قوم خود و درنگ کرد، نهصدپنجاه سال و روزها را به روزه داری و شبها را به شب زنده داری در این مکان مقدّس به سر برد، آنگاه خدای ـ عزّوجلّ ـ را بدون ولایت ما ملاقات کند، این عبادتها به حال وی سودی نرساند.»[10] به عبارت دیگر عبادات بدون ولایت حضرات معصومین (ع) فاقد ارزش بوده و در رشد و اعتلای معنوی انسان بی ثمر خواهد. ابان بن تغلب نقل می کند: با امام باقر علیه السّلام در مسجد الحرام بودم که مردم دور کعبه لبّیک مىگفتند. امام فرمود: «آیا اینها (مخالفان) را که لبّیک مىگویند مىبینى؟! به خدا سوگند! صداى آنها نزد خداوند از صداى الاغ بدتر است»[11].
آیت الله جوادی به زیبایی شرط ولایت را برای قبولی اعمال تبیین و ترسیم نموده اند: حج بدون «ولایت» و آهنگ کعبه بدون «امامت» و حضور در عرفات بدون «معرفت امام» و قربانی در منا بدون «فداکاری در راه امامت» و رمی جمره بدون «طرد شیطان استکبار درونی و بیرونی» و سعی بین صفا و مروه بدون «کوشش در شناخت و اطاعت امام» بیحاصل بوده، سودی نخواهد داشت؛ زیرا گرچه یکی از مبانی اسلامْ حج است: «بنی الإسلام علی خمسٍ: علی الصَّلاة والزَّکاة والصَّوم والحجِّ والولایة»، لیکن هیچ یک از نماز و روزه و زکات و حج همانند ولایت، رکن استوار اسلام نیست، از اینرو در ادامه روایت مزبور آمده است: هیچ دعوتی از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولایت و امامت نیست: «ولم یناد بشیءٍ کما نودی بالولایة»؛[12] زیرا انسان کامل که خود اسلام ممثل است میتواند به همه ابعاد اسلامی آشنا باشد و آشنایی دهد و مردم را به روح توحید که همان فریاد و قیام علیه طاغوت است جهت بخشد.[13]
جمع بندی
همانگونه که گذشت، حج، یکی از مهم ترین اعمالی است که در دین مبین اسلام به عنوان شعائر معرفی و از ارکان آن به شمار می رود. علت تاکید زیاد در ادعیه ماه مبارک رمضان، بر موضوع «حج» و درخواست زیارت بیت الله الحرام را باید در حکمت های آن جستجو کرد. حج، دارای حکمت هایی است که به برخی از مهترین آنها اشاره شد، اما مهمترین فلسفه حج، تجدید بیعت با ولایت و امامت، اذعان و اعتراف به جایگاه عظیم اهل بیت (ع) و اعلام آمادگی برای نصرت و یاری ایشان است؛ امری که فلسفه همه مناسک و افعال شرعی به شمار رفته و به بیانی دیگر، روح همه عبادات به شمار می رود. در اصل، درخواست حج، درخواست توفیق تجدید بیعت با امام معصوم (ع) و تقاضای توفیق برای اعلام وفاداری و آمادگی برای نصرت خلیفه الهی است.
پی نوشت:
[1] . اطیب البیان، ج۶، ص۲۹۶.
[2] . الکافی، ج۴، ص۲۵۴.
[3] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۰، ص۱۶۶.
[4] . سوره آل عمران / آیه 97
[5] . وسائل الشیعه، ج 8 ، ص 68
[6] . فروع الکافی، ج 2، ص 241
[7] . من لا یَحضرهُ الفقیه، ج 2، ص 334
[8] . همان، ج 2، ص 334
[9] . آیت الله جوادی آملی، ولایــت، روح حـــج، مجله الکترونیکی اسراء 1388 شماره 6.
[10] . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص159.
[11] . الکافی، ج 4، ص 540.
[12] . همان، ج ۲، ص ۱۸.
[13] . آیت الله جوادی آملی، همان.
اهل بیت عصمت و طهارت با برشمردن ویژگیهای خاص این ماه مردم را در بهره جستن بیشتر از این ماه ترغیب میکردند. یکی از بیانات بسیار معروف درباره ماه مبارک رمضان خطبه پیامبر(ص) در آخرین جمعه ماه شعبان است که مردم را نسبت به آمدن این ماه بزرگ بشارت میدادند.
خطبه پیامبر در جمعه آخر شعبان
امام ابو جعفر محمد باقر عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در آخرين جمعه ماه شعبان براى مردم خطبه خواند، و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «اى مردمان! به ماهى نزديك شدهايد كه شبى در اين ماه، واقع مىگردد كه از هزار شب برتر است، و آن ماه رمضان است. خدا در اين ايّام روزهاش را واجب ساخته است؛ و شبى را كه در اين ماه به عبادت بگذرانيد، مانند هفتاد شب در ماههاى ديگر قرار داده است.»
براى كسى كه در اين ماه عملى از اعمال خير و احسان را به قصد تقرّب الهى و نزديكى به خداوند به جا آورد، پاداشى مقرّر داشته برابر با پاداش كسى كه عمل واجب از واجبات خداى عزّ و جلّ را ادا كند.كسى كه در اين ماه، عملى واجب از واجبات خدا را به جا آورد، مانند كسى است كه هفتاد عمل واجب را در ماههاى ديگر به جاى آورده باشد.
رمضان ماه صبر است
اين ماه، ماه صبر است، و پاداش صبر، بهشت است. اين ماه، ماه مواسات و همدردى است؛ ماهى است كه خدا، روزى مؤمنان را در آن مىافزايد. كسى كه مؤمنى روزهدار را در اين ماه افطار دهد، خدا به پاداش اين كار، ثواب آزاد كردن بندهاى و آمرزش گناهان گذشتهاش را، خواهد داد. اين ماهى است كه اول آن رحمت، وسطش مغفرت، و پايانش اجابت دعا و آزادى از آتش دوزخ است.
در اين ماه حاجتهاى خود را از خدا بخواهيد و بهشت و عافيت را از او درخواست كنيد، و از آتش دوزخ به او پناه بريد.
ماه رمضان به علت شرافت خاصی که خداوند برای آن قرار داده از سایر ماهها و ایام سال برتر است، اما نکتهای که نباید از آن غافل شد آن است که چرا با تمام نیکیها و صفات ممدوحهای که برای ماه مبارک برشمردهاند، رمضان در سخنان معصومین ماه صبر خوانده شده است؟
وجه تسمیه رمضان به ماه صبر چیست؟
صبر در اذهان عامه زمانی تداعی میشود که مسئلهای ناگوار و ناخوشایند در جریان باشد و لازم است انسان نسبت به مشکلات و مصائب پیش آمده صبر کند. سوال اساسی آن است که مسئله سخت و ناهموار ماه رمضان چیست که لازم است مومنین بر آن صبر کنند تا آن جا که رمضان، ماه صبر خوانده شده است؟
برای روشن شدن وجه تسمیه ماه مبارک رمضان احادیث گرانبهای اهل بیت بهترین منبع به شمار میآید. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «صبر بر سه قسم است: صبر در مصيبت، صبر بر طاعت و صبر از گناه؛ پس هر كه بر مصيبت صبر كند تا آن را با تسلى خوبى رد كند، خدا برايش 300 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان آسمان و زمين باشد و هر كه بر طاعت صبر كند خدا برايش 600 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر باندازه فاصله ميان قعر زمين تا عرش باشد و هر كه از گناه صبر كند، خدا برايش 900 درجه نويسد كه ميان هر دو درجه باندازه فاصله ميان قعر زمين تا پايان عرش باشد.»
تحمل گرسنگی و تشنگی در روزهای بلند تابستان
علت وجه تسمیه ماه مبارک رمضان را به ماه صبر میتوان در احادیث اهل بیت این گونه استنباط کرد که روزه گرفتن، صبر کردن بر دستورات و طاعت خداوندی است. بیشک روزه گرفتن و متعاقبا تحمل گرسنگی و تشنگی در روزهای بلند تابستان عملی طاقت فرسا است که احتیاج به صبر کردن و تحمل کردن دارد.
ای گروه شیعیانم شکیبا باشید
امام علی (ع) در بیانی حکمت آمیز میفرمایند: «ای گروه شيعيانم شكيبا باشيد بر كردارى كه از ثوابش بىنياز نباشيد و خود را شكيبا داريد از ارتكاب كارى كه صبر بر عقابش نداريد، صبر بر طاعت خدا را آسانتر دريابيم از صبر بر عذاب خداى عز و جل». (3)
امام علی (ع) از دو جنبه به شیعیان خود در زمینه صبر تذکر میدهند؛ اول کسی که توان و طاقت صبر کردن بر انجام اوامر و نواهی خداوند را نداشته باشد، چگونه بر عذاب خداوند میتواند صبر کند؟ به بیان واضحتر فردی که از روزه گرفتن ماه مبارک رمضان بدون عذر موجه شانه خالی میکند و زحمت انجام طاعت را به خود نمیدهد، چگونه میتواند با عذاب خداوند مواجه شود و آن را تحمل کند؟
دومین جنبهای که امام علی (ع) در داشتن صبر بر اطاعت دستورات الهی به آن متذکر میشوند آن است که مومنان به ثواب این اعمال و طاعات احتیاج دارند؛ به بیان دیگر انجام دادن اوامر الهی از جمله روزه گرفتن در روزهای بلند تابستان به مانند ذخیره کردن توشه برای آخرت میباشد.
روزه؛ اظهار دوستی با خداوند
صبر بر طاعت و انجام واجبات دینی علی الخصوص روزه ماه مبارک رمضان دارای ابعاد گسترده دیگری در دین است. یکی از ابعاد مهم، جنبه عرفانی و تقرب به حضرت حق است. تمامی عرفا و بزرگان تاریخ سعی داشتهاند تا با رعایت اصول و قوانینی خود را محبوب حضرت حق قرار دهند و به بارگاه قدس تقرب بجویند.
یکی از طرق اساسی که سالکان برای طی مدارج عرفانی به آن توسل میجویند انجام دادن دستورات خداوند است. به دیگر بیان انجام دادن واجبات مانند نماز و روزه نوعی اظهار دوستی کردن با خداوند متعال است. امام جعفر صادق عليه السلام میفرماید: «خداى- تبارك و تعالى- فرموده است كه: بنده من اظهار دوستى ننموده به سوى من، به چيزى كه دوست [داشتنى] تر باشد از آنچه بر او واجب گردانيدهام». (4)
روزه گرفتن و انجام واجبات به طور کلی نه تنها انسان را به خداوند نزدیک میکند، بلکه در نگاه دینی انجام واجبات به معنای رعایت تقوی نیز تعریف شده است.
از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: عمل كن به واجباتِ خدا، تا از پرهيزگارترينِ مردمان باشى»:
در نتیجه روزه گرفتن که صبر کردن بر طاعت الهی است هم سبب دوستی و تقرب به خداوند میشود و از سوی دیگر به معنای رعایت تقوی نیز هست.
ریاضتهایی که در محدوده عقل و شرع نمیگنجد
برای طی مدارج عرفانی و سیر و سلوک در زندگی احتیاجی به پیمودن راههای غیر متعارف و تحمل ریاضتهایی که در محدوده عقل و شرع نمیگنجد نیست که خود را به مخاطره و زحمت بیندازیم. بهترین و مناسبترین راه برای تقرب به خداوند انجام دادن واجبات الهی و دوری از محرمات است.
هرچند این جمله بسیار مختصر و کوتاه است، اما دنیایی از معانی را در خود نهفته دارد چنان چه امام سجاد (ع) میفرماید: «هر كه عمل كند به آنچه خدا بر او واجب گردانيده، از جمله بهترينِ مردمان است».
پینوشت:
1- الخصال / ترجمه جعفرى، ج1، ص: 377
2- أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 146
3- الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمرهاى، متن، ص: 109
4- تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى)، ج3، ص:
<< 1 ... 38 39 40 ...41 ...42 43 44 ...45 ...46 47 48 ... 139 >>