موضوعات: اخلاق
   یکشنبه 19 دی 1395نظر دهید »

 

برای رسیدن به آرامش سه چیز را ترک کن :


*اینکه دائم دیگران را کنترل کنی *


*اینکه بخوای دائم مورد تایید دیگران قرار بگیری*


*اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران پیش داوری کنی یا خود مورد پیش داوری قرار بگیری*


همیشه بگو :


خدایا ، کمک کن دیرتر برنجم ، زودتر ببخشم ، کمتر پیش داوری کنم و بیشتر فرصت دهیم.

 


موضوعات: عمومی
   یکشنبه 19 دی 1395نظر دهید »

 

1. داوطلبانه به دیگران کمک کنید


گاهی اوقات ما فراموش می‌کنیم افرادی هستند که به کمک ما نیاز دارند. وقتی به دیگران


کمک می‌کنیم در وجود خودمان احساس رضایتی حس می‌کنیم که با هیچ چیز دیگری


قابل جایگزین نیست. به زمانی فکر کنید که به کسی کمکی کرده‌اید، احساسی که آن


لحظه داشتید را به خاطر آورید. کمک کردن به دیگران را جزئی از برنامه‌های هفتگی‌تان


قرار دهید. در این صورتزندگی دو نفر را تغییر داده‌اید؛ خودتان و فردی که به او کمک


رسانده‌اید.


2. صبح زود بیدار شوید


اگر هر روز صبح نیم ساعت زودتر از زمان مورد نیازتان، از خواب بیدار شوید، آرام‌تر خواهید


بود و کنترل بیشتری روی خودتان خواهید داشت و در نتیجه شادتر زندگی می‌کنید.


زود بیدار شدن مانع عجله کردن شما و داشتن استرس می‌شود. تمرین کنید هر روز زودتر


بیدار شوید تا زندگی شادتر و سالم‌تری داشته باشید.


3. برای ماجراجویی‌ها و تجربیات جدید پول خرج کنید


تحقیقات نشان می‌دهد که داشتن پول شما را خوشبخت و خوشحال نمی‌کند. پول تنها

 

می‌تواند برای مدتی ما را خوشحال و راضی کند. آنچه که ما را با داشتن پول خوشحال


می‌کند داشتن تجربه‌های جدید است. همین الان برای خودتان در یک جای زیبا و آرمش‌


بخش، جا رزو کنید و پولی را که برای خرید لپتاپ کنار گذاشته بودید، برای یک سفر


هیجان‌انگیز خرج کنید.


4. بخندید و گریه کنید


اندروفین یا همان هورمون خوشحالی با خندیدن آزاد می‌شود و حس خوبی به شما


می‌دهد. ممکن است فکر کنیم گریه کردن احساس خوبی به ما می‌دهد. در واقع نگه


داشتن اشک‌ها حس بدی به ما می‌دهد و رها کردن اشک‌ها به ما حس خوشحالی


می‌دهد. بنابراین دفعه بعد که حس کردید اشک در چشمانتان جمع شده، اشک‌هایتان


را رها کنید.


5. شیر بادام بنوشید


شیر بادام مزایای فوق‌العاده‌ای دارند. تا می‌توانید شیر معمولی نخورید و به جای آن


از شیر بادام استفاده کنید. سیستم قلبی-عروقی و اسکلتی شما از مزایای شیر


بادام بهره‌مند می‌شود و شما پوست بهتری هم خواهید داشت. این تغییر کوچک در


زندگی شما منجر به سالم‌تر زیستن شما خواهد شد.


6. لبخند بزنید


لبخند زدن نیز هورمون شادی یا اندروفین را در بدن آزاد می‌کند که شما را خوشحال‌تر


می‌کند. اگر یک خودکار را به صورت افقی برای چند دقیقه بین دندان‌هایتان قرار دهید،


مجبور می‌شوید لبخند بزنید و همین لبخند اجباری هم حالتان را خوب می‌کند. یک عکس


قدیمی از آلبومتان بردارید، متوجه می‌شوید که ناخودآگاه به آن عکس لبخند می‌زنید.



7. با افراد شاد و مثبت معاشرت کنید

 

عادات و خلق وخوی ما بر روی مردم اطرافمان تاثیر می‌گذارد. انسان‌ها از نظر روانی اثرپذیر


هستند و این مسئله درباره گرفتن انرژی از اطرافیان هم صدق می‌کند. اگر ما در گروهی


باشیم که همه شاد و خوشحال‌اند، بی شک ما هم خوشحال خواهیم بود. بنابراین افرادی


که با آنها معاشرت می‌کنید را با دقت انتخاب کنید.


8. درست تنفس کنید


وقتی استرس داشته باشید نفس کشیدنتان ایراد پیدا می‌کند. هر زمان احساس کردید به


کندی نفس می‌کشید، کمی صبر کنید و نفس عمیق بکشید. یک ثانیه نفستان را نگه


دارید و بعد آزاد کنید. چند بار این کار را تکرار کنید تا تنفستان طبیعی شود. بعد از این


تمرین احساس آرامش خواهید کرد. این کار برای ریه‌ها، گوارش، گردش خون و کنترل


کردن استرس واضطرابتان مفید است.


9. طنز بخوانید


درست همانند انتخاب همراه و اطرافیان، مراقب متن‌هایی که می‌خوانید و برنامه‌هایی که


می‌بینید نیز باشید. کمدی‌های خوب ببینید، کتاب‌های طنز بخوانید.


10. یک کار جدید را تا ماه آینده امتحان کنید


لیست کارهای کوچکی که ماه آینده باید انجام دهید را بنویسید. قرار نیست کارهای


بسیار مهمی باشید، همین کارهای روزانه‌ای که انجام می‌دهید را لیست کنید و در


کنار این لیست، یک کار جالب و جدید هم قرار دهید مثل قایق سواری یا رنگ کردن


موهایتان. بر عهده خود شماست که در این لیست چه مواردی قرار دهید.


11. زمان خوابتان را تغییر دهید


هر شب راس ساعت مشخصی بخوابید و راس ساعت مشخصی از خواب بیدار شوید. در


این صورت هیچ گاه خسته نخواهید بود. سعی کنید هر شب هشت ساعت بخوابید.


هرچند شب هایی هم استثنائاً وجود دارد که دیرتر و کمتر بخوابید اما در حالت کلی این


روند را طی کنید.


12. معنویت را وارد زندگی‌تان کنید


ارتباط داشتن با یک گروه مذهبی، با کائنات، طبیعت و به طور کلی قدرتی که فراتر از قدرت


انسان است مطمئن‌ترین راه دعوت شادی به زندگی‌تان است. در فعالیت‌های مذهبی


همواره انرژی مثبت زیادی وجود دارد. بنابراین وارد یک گروه مذهبی شوید.


13. بخورید و خوشحال باشید


منظورم از خوردن در غذا، زیاده‌روی کردن نیست بلکه در حد تعادل بخورید. وقتی یک تکه


کیک شکلاتی می‌خوریم یا یک غذای خوشمزه، باز هم اندروفین در بدنمان آزاد می‌شود


و حسخوشایندی به ما دست می‌دهد.خوردن چای سیاه و سبز علاوه بر اینکه سالم


هستند، ما را خوشحال می‌کنند. چای سبز حاوی آنتی اکسیدان نیز هست و همین


مسئله باعث می‌شود سیستم بدنی ما را تمیز کند و ما را برای کار بهتر آماده کند.


بنابراین پاکت‌های قهوه‌تان رو دور بریزید و به جای آن دمنوش گیاهی مصرف کنید.



14. وزنه بزنید


گفته می‌شود بهترین راه داشتن تناسب اندام و قوی کردن عضلات وزنه زدن است. در


نتیجه وزنه زدن، ما به تناسب اندام می‌رسیم و داشتن تناسب اندام هم به ما زندگی


شاد‌تر و سالم‌تری می‌بخشد.



15. سپاسگزار باشید


از شکرگزاری به عنوان ابزاری برای خوشحالی و سالم زیستن یاد می‌شود. هر روز چند


دقیقه وقت بگذارید و برای آنچه که دارید شکرگزار باشید و بعد ببینید چه اتفاقی رخ


می‌دهد. وقتی برای چیزی که دارید سپاسگزاری می‌کنید، همان چیز را چند برابر دریافت


می‌کنید. مثلاً اگر برای سلامتی‌تان شکرگزار بودید، سلامتی‌تان روز به روز بیشتر می‌شود.




موضوعات: عمومی
   یکشنبه 19 دی 1395نظر دهید »

امروز لابلای شلوغی ها ، صدایی آرام برایم آشنا بود اما نشناختمش، کمی آن طرف تر با خودم گفتم

سالهاست که به عطر نفس های تو خو گرفته ام.

نکند ببینمت و ……

کاش آشناترینت باشم، یوسف 

 


موضوعات: امام زمان (عج)
   شنبه 18 دی 1395نظر دهید »

 

آدم های خوش اخلاق راحت  و آرام هستند. آتش نمی گیرند عصبانی نمی شوند.

برخورد ناشایست ندارند و به دیگران هم آرامش می دهند. خوش اخلاقی بهترین

رفیق است. انسان خوش اخلاق همیشه راحت و آرام زندگی می کند.

گزیده ای از سخنان حجه الاسلام فرحزاد در برنامه سمت خدا


موضوعات: عمومی
   جمعه 17 دی 1395نظر دهید »

اصبغ بن نباته گوید: هنگامى كه امیرمؤمنان علیه‏السلام ضربتى بر فرق مباركش فرود آمد


كه به شهادتش انجامید مردم بردر دارالاماره جمع شدند و خواستار كشتن ابن ملجم


- لعنة الله - بودند.


امام حسن علیه‏السلام بیرون آمد و فرمود: اى مردم! پدرم به من وصیت كرده كه كار قاتلش


را تا هنگام وفات پدرم رها سازم. اگر پدرم از دنیا رفت تكلیف قاتل روشن است و اگر زنده


ماند خودش در حق او تصمیم مى‏گیرد. پس بازگردید خدایتان رحمت كند.


مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: اى اصبغ! آیا


سخن مرا درباه پیام امیرمؤمنان نشنیدى؟ گفتم: چرا. ولى چون حال او را مشاهده كردم


دوست داشتم به او بنگرم و حدیثى از او بشنوم، پس براى من اجازه بخواه خدایت رحمت


كند. امام داخل شد و چیزى نگذشت كه بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل


شدم دیدم امیر مؤمنان علیه‏السلام دستمال زردى به سر بسته كه زردى چهره ‏اش بر


زردى دستمال غلبه داشت و از شدت درد و كثرت سم پاهاى خود را یكى پس از دیگرى


بلند مى‏كرد و زمین مى‏ نهاد. آن گاه به من فرمود: اى اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدى؟


گفتم: چرا، اى امیرمؤمنان، ولى شما را در حالى دیدم كه دوست داشتم به شما بنگرم


و حدیثى از شما بشنوم. فرمود: بنشین كه دیگر نپندارم كه از این روز به بعد از من حدیثى


بشنوى.


بدان این اصبغ، كه من به عیادت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم همانگونه كه


تو اكنون آمده ‏اى، به من فرمود: اى اباالحسن، برو مردم را جمع كن و بالاى منبر برو و یك


پله پایین‏تر از جاى من بایست و به مردم بگو: «هش دارید،هر كه پدر و مادرش را ناخشنود


كند لعنت ‏خدا بر او باد. هش دارید، هر كه از صاحبان خود بگریزد لعنت ‏خدا بر او باد. هش


دارید هر كه مزد اجیر خود را ندهد لعنت ‏خدا بر او باد.»


اى اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عمل كردم، مردى از


آخر مسجد برخاست و گفت: اى اباالحسن، سه جمله گفتى، آن را براى ما شرح بده.


من پاسخى ندادم تا به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم و سخن آن مرد


را بازگو كردم.


اصبغ گفت: در اینجا امیرمؤمنان علیه‏السلام دست مرا گرفت و فرمود: اى اصبغ، دست


خود را بگشا. دستم را گشودم. حضرت یكى از انگشتان دستم را گرفت و فرمود: اى اصبغ،


رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نیز همین گونه یكى از انگشتان دست مرا گرفت،


سپس فرمود: هان، اى اباالحسن، من و تو پدران این امتیم هر كه ما را ناخشنود كند لعنت‏


خدا بر او باد. هان كه من و تو مولاى این امتیم هر كه از اجرت ما بكاهد و مزد ما را ندهد


لعنت‏ خدا بر او باد. آن گاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم.


اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد،باز به هوش آمد و فرمود: اى اصبغ آیا هنوز نشسته ‏اى؟


گفتم: آرى مولاى من. فرمود: آیا حدیث دیگرى بر تو بیفزایم؟


گفتم: آرى خدایت از مزیدات خیر بیفزاید. فرمود: اى اصبغ! رسول خدا صلى الله علیه و آله


و سلم در یكى از كوچه‏ هاى مدینه مرا اندوهناك دید و آثار اندوه در چهره ‏ام نمایان بود.


فرمود: اى اباالحسن! تو را اندوهناك مى‏ بینم؟ آیا تو را حدیثى نگویم كه پس از آن هرگز


اندوهناك نشوى؟


گفتم: آرى، فرمود: چون روز قیامت ‏شود خداوند منبرى بر پا دارد برتر از منابر پیامبران و


شهیدان، سپس خداوند مرا امر كند كه بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر كند كه تا یك پله


پایین‏تر ازمن بالا روى، سپس دو فرشته را امر كند كه یك پله پایین‏تر از تو بنشیند و چون


بر منبر جاى گیریم احدى از گذشتگان و آیندگان نماند جز آنكه حاضر شود. آن گاه فرشته ‏اى


كه یك پله پایین‏تر از تو نشسته ندا كند: اى گروه مردم; بدانید: هر كه مرا مى‏ شناسد كه


مى ‏شناسد و هر كه مرا نمى ‏شناسد خود را به او معرفى مى‏ كنم، من «رضوان‏» دربان


بهشتم، بدانید كه خداوند به من و كرم و فضل و جلال خود مرا فرموده كه كلیدهاى بهشت


را به محمد بسپارم و محمد مرا فرموده كه آنها را به على بن ابى‏ طالب بسپارم، پس گواه


باشید كه آنها را بدو سپرده ‏ام.


سپس فرشته دیگر كه یك پله پایین‏تر از فرشته اولى نشسته بر مى‏ خیزد و به گونه‏ اى


كه همه اهل محشر بشنوند ندا كند: اى گروه مردم، هر كه مرا مى‏ شناسد كه


مى‏ شناسد و هر كه مرا نمى‏ شناسد خود را به او معرفى مى‏ كنم، من «مالك‏» دربان


دوزخم، بدانید كه خداوند به من و فضل و كرم و جلال خود مرا امر فرموده كه كلیدهاى


دوزخ را به محمد بسپارم و محمد مرا امر فرموده كه آنها را به على بن ابى ‏طالب بسپارم،


پس گواه باشید كه آنها را بدو سپردم. پس من كلیدهاى بهشت و دوزخ را مى‏ گیرم. آن


گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود: اى على، تو به دامان من مى‏ آویزى


و خاندانت ‏به دامان تو وشیعیانت ‏به دامان خاندان تو مى‏ آویزند. من (از شادى) دست زدم


و گفتم: اى رسول خدا،همه به بهشت مى‏ رویم؟ فرمود: آرى به پروردگار كعبه سوگند.


اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم كه حضرتش چشم از جهان پوشید درود


خدا بر او باد.





 

 

   پنجشنبه 16 دی 1395نظر دهید »

شب جمعه است…هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم


ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم


سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم


دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم

به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم


“وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم”


جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم… می میرم!


شعرهایم همگی درد فراق است… ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم


شاعر : محمد جواد شیرازی




موضوعات: شعر
   پنجشنبه 16 دی 1395نظر دهید »

1 ... 71 72 73 ...74 ... 76 ...78 ...79 80 81 ... 139

 << < اردیبهشت 1403 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
ذکر ایام هفته
آمار
  • امروز: 101
  • دیروز: 115
  • 7 روز قبل: 1414
  • 1 ماه قبل: 4669
  • کل بازدیدها: 167874
نماز حاجت