أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانهارَ بِهِ فىِ نَارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لَا یَهدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ
آیا كسى كه بنیاد [امورش] را بر پایهی تقواى الهى و رضاى او نهاده بهتر است یا كسى كه بنیاد [امورش] را بر لب پرتگاهى سست و فروریختنى نهاده؟! و آن بنا با بناكنندهاش در جهنم سقوط مىكند و خدا گروه ستمكاران را هدایت نمىكند.
پیام آیه
آیه 109 سورهی مبارکهی توبه، بیانگر حال دو گروه منافقان و مۆمنان است که یکی بنایی ساخته بر لبهی زمینی که آب زیر آن را شسته و در حال فرو ریختن است و هیچ اطمینانى به دوام و استوارى آن نیست و در آخر خودش و بنایش به آن پرتگاه سقوط میکنند. این گروه، منافقان اند که خود و هر آنچه ساخته و بافتهاند با هم به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.
دیگری مۆمنان هستند كه زندگی خود را بر خداترسی و امید به بخشش او؛ یعنى بر روى دو پایهی ترس از عذاب خدا و امید به خشنودی او بنا كردهاند.
قرآن کریم با بیان حال این دو گروه و قراردادن مخاطب در مقام سنجش، قضاوت را بر عهدهی او قرار میدهد تا خود با کمک عقل سلیم و به دور از هوا و هوس، بر راستی و درستی روش یکی از این دو گروه، حکم کند.
مثالی برای دو گروه مۆمن و منافق
این آیه مثلى است كه پایه و اساس زندگى مۆمنین و منافقین را به تصویر میکشد و آن، روش و آیینی است كه هر یک در زندگی دنبال مىكنند؛ دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است.[1]
برای همین در آیه بعد میفرماید:
«لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً» یعنى منافقین همواره آن بنائى را كه بنا نهادهاند در بیثباتی و تزلزل است.
و برای آنکه نشان دهد این مثالی است مادی و بیرونی، برای آنچه که در درون دل های منافقان میگذرد، فرمود:
«فِى قُلُوبِهم» یعنی این لرزش و تردید و بیثباتی مخرب، وضعیتی است که بر دل های ایشان حاکم است.
مۆمنان به كسى مىمانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مىكند؛ اما منافقان به كسى مىمانند كه ساختمان خود را بر لبهی رودخانهاى مىسازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم
و بعد اضافه میکند که این وضعیت نابهنجار، زاییدهی فکر و فرهنگ خود اینهاست که اگر تغییر کرد و از کفر و نفاق به ایمان تبدیل شد؛ اینها نیز به مانند مۆمنان بر زمین و زمینهای محکم و استوار، زندگی خواهند کرد و عاقبتی نیکو خواهند داشت؛ اما اگر بر کفر و نفاق خود اصرار داشته باشند ، هیچگاه روی یقین و آرامش را نخواهند دید : «إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُم» مگر آنکه دل هایشان که سبب این تردید است متلاشی شود و با از بین رفتن آن، این تردید نیز برطرف شود.
شرح آیه
«بنیان» یعنى بنا و ساختمان؛ «شَفا» به معنى لبهی چیزى است و «جُرُف» به معنى حاشیهی نهر و یا چاه است كه آب زیر آن را شسته و خالى كرده به گونه ای كه بالاى آن هر لحظه در شرف ریختن است و «هار» به معنى شخص یا ساختمان سستى است كه در حال سقوط است.[2]
برای آشنایی با معنای این آیه که در ادامه و در نقش نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار بیان شده ، نخست لازم است مروری گذرا بر داستان مسجد ضرار داشته باشیم:
داستان مسجد ضرار
خلاصهی داستان آنگونه كه از تفاسیر و احادیث مختلف استفاده مىشود چنین است:
گروهى از منافقان نزد پیامبر صلی الله و علیه وآله آمدند و عرض كردند به ما اجازه دهید مسجدى در میان قبیلهی بنى سالم (نزدیك مسجد قبا) بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار در آن نماز گزارند؛ همچنین در شب هاى بارانى كه گروهى از مردم توانایى آمدن به مسجد شما را ندارند فریضه اسلامى خود را در آن انجام دهند، و این در موقعى بود كه پیامبر صلی الله و علیه وآله عازم جنگ تبوك بود.
پیامبر صلی الله و علیه وآله به آنها اجازه داد، ولى آنها اضافه كردند آیا ممكن است شخصاً بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر صلی الله و علیه وآله فرمود : در حال حاضر من عازم سفرم، هنگام بازگشت به خواست خدا به آن مسجد مىآیم و نماز در آن مى گزارم.
هنگامى كه پیامبر صلی الله و علیه وآله از تبوك بازگشت نزد او آمدند و گفتند : اكنون تقاضا داریم به مسجد ما بیایى و در آنجا نماز بگزارى و از خدا بخواهى ما را بركت دهد، و این در حالى بود كه هنوز پیامبر صلی الله و علیه وآله وارد دروازه مدینه نشده بود.
در این هنگام پیك وحى خدا نازل شد و آیات 107 و 108 سورهی توبه را آورد:
و [از منافقان] كسانى هستند كه بر پایه دورویى و نفاق، مسجدى ساختند براى آسیب رساندن و ترویج كفر و تفرقه افكنى میان مۆمنان و كمینگاهى براى [گردآمدن] كسانى كه پیش از این با خدا و پیامبرش جنگیده بودند، سوگند سخت مىخورند كه ما با ساختن این مسجد جز خوبى [و خدمت] قصدى نداشتیم؛ ولى خدا گواهى مىدهد كه بى تردید آنان دروغگویند.
هرگز [براى عبادت و نماز] در آن مسجد نایست، قطعاً مسجدى كه از نخستین روز بر پایه تقوا بنا شده ، شایسته تر است كه در آن [به نماز و عبادت] بایستى، در آن مردانى هستند كه خواهان پاكیزگى [و طهارت جسم و جان] هستند و خدا پاكیزگان را دوست دارد.
دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است
خداوند متعال با این آیات از اسرار كار آنها که قصد داشتند به نام مسجد و دین، پایگاهی برای تجمع و سازماندهی کفر و نفاق بر علیه اسلام و مسلمانان برپا کنند پرده برداشت.
به دنبال این خبر وحیانی، پیامبر صلی الله و علیه وآله دستور داد آن مسجد را آتش زنند؛ بقایاى آن را ویران كنند و جاى آن را محل ریختن زباله هاى شهر سازند.[3]
آیه 109 نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار و پیام کلی آن داستان
دو آیهی قبل به مقایسه دو مسجد میپردازد که یکی بر پایه تقوا و با هدف جلب رضایت الهی ساخته شد و دیگری بر پایه کفر و نفاق و با هدف ضربه به دین الهی بناگردید و در این آیه (109)، بانیان این دو مسجد را با هم مقایسه میکند و در نهایت، به روشنى، بىثباتى و سستى كار منافقان و استحكام و بقاى كار اهل ایمان و برنامههاى آنها را بیان میدارد.
بر اساس این آیه، مۆمنان به كسى مى مانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مىكند؛ اما منافقان به كسى مى مانند كه ساختمان خود را بر لبهی رودخانه اى مىسازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم.
همانگونه که این ساختمان در شرف تخریب و ویرانی است؛ مكتب اهل نفاق نیز در معرض زوال و نابودی است.
علامه طباطبایی (ره) این سقوط را سقوط منافق با تمام ساخته و بافتههایش به قعر جهنم تفسیر میکند.[4]
پی نوشت ها:
[1] ترجمه المیزان، ج9، ص: 532
[2] ر.ک به تفسیر المیزان و نمونه ذیل آیه
[3] مجمع البیان، تفسیر ابو الفتوح رازى، تفسیر المنار، تفسیر المیزان، تفسیر نور الثقلین و كتب دیگر.
[4] ترجمه المیزان، ج9، ص: 532
شکایت پیامبر (ص) از مهجوریت قرآن
سوره فرقان، آیه ۳۰
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ترجمه: پیامبر(ص) در قیامت می گوید: ای پروردگار من همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند.
توضیح: قرآن سرمایه معنوی مسلمانان و ودیعه ماندگار پیامبر اسلام است که بارها امتش را به تمسک به آن سفارش نمود، ولی با نهایت تاسف جوامع اسلامی این رکن مهم هدایت را وانهاده و به احکام و معارف آن عمل نمی کنند. قرآن هم در تلاوت، هم در حفظ، هم در تفسیر، هم در تدبر، هم در عمل و هم در برپا شدن احکام آن در جامعه و خلاصه در همه ابعاد آن مهجور واقع شده است. متاسفانه کم نیستند کسانی که روزها، ماه ها و حتی سالها از عمرشان می گذرد، ولی آیه ای از قرآن را تلاوت نکرده اند. آیه فوق از شکایت پیامبر(ص) نسبت به گروهی از مسلمانان حکایت می کند که قرآن را به انزوا کشیده اند. نکته ی قابل توجه آن که در آیه ی مذکور، پیامبر اکرم(ص) نفرموده است: امت من قرآن را رها کردند، بلکه می فرماید: امتم آن را در اختیار گرفته و به مهجوریت کشانده اند؛ یعنی گرچه در ظاهر به قرآن می پردازند، ولی دستورات آن را بر زمین نهاده اند.
حدیث: امام صادق(ع) : ” ثَلاثَةٌ یَشکُونَ اِلَی اللهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ مَسجِدٌ خَرابٌ لا یُصَلّی فیهِ اَهلُهُ وَ عالِمٌ بَینَ جُهّالٍ وَ مُصحَفٌ مُعَلَّقٌ قَد وَقَعَ عَلَیهِ الغُبارُ لا یُقرَاُ فیهِ” ؛ سه چیز است که در قیامت به درگاه خدا شکایت می کند: 1.مسجد ویرانی که اهلش در آن نماز نخوانند. 2.عالمی که میان نادان ها باشد . 3.قرآنی که غبار بر آن نشسته و خوانده نشود.
کافی، ج۲ ص۶۱۳ ح۳
برخی آداب تلاوت قرآن
تلاش برای حفظ قرآن
سوره قمر، آیه ۱۷
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ
ترجمه: و یقینا ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، آیا پند گیرنده ای هست؟
توضیح: این آیه، چهار بار در سوره قمر ذکر شده است و بندگان را به بهره گیری از نعمت بزرگ قرآن فرا میخواند. از امتیازات قرآن نسبت به کتب آسمانی دیگر، این است که حقایق عالی و پیچیده را با زبانی شیوا و قابل فهم برای همگان تنزل داده است. قرآن تنها کتاب دانشمندان و علمای ربانی نیست؛ بلکه عموم مردم به فراخور افق های مختلف و و درکشان از آن بهره می برند. زبان قرآن زبان جهانی فطرت است که آسان، قابل فهم و پر از شواهد بیرونی و درونی است.
از آیه فوق یکی دیگر از امتیازات قرآن نیز برداشت شده است و آن اینکه از میان کتب آسمانی، قرآن تنها کتاب آسمانی است که به دلیل شیوایی و جذابیت ادبی و محتوایی، قابل حفظ کردن و تلاوت است. بسیاری از مفسران، مقصود از ذکر در آیه را علاوه بر تذکر و پند گیری حفظ کردن نیز دانستهاند.
? حدیث: امام صادق(ع): “اَلْحَافِظُ لِلْقُرْآنِ اَلْعَامِلُ بِهِ مَعَ اَلسَّفَرَةِ اَلْكِرَامِ اَلْبَرَرَةِ؛ حافظ قرآن که به آن عمل نماید، همراه سفیران گرامی و نیک کردار پروردگار خواهد بود”
?کافی، ج۲ ص ۶۰۳ ح ۲
نزول دفعی قرآن در شب قدر
سوره قدر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾
ترجمه: به نام خداوند رحمتگر مهربان. ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم (۱) و از شب قدر چه آگاهت كرد (۲) شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است (۳)در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى [كه مقرر شده است] فرود آيند (۴) [آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است (۵)
توضیح: تاریخ گواه بر آن است که قرآن به طور تدریجی و در طول ۲۳ سال بر رسول خدا(ص) نازل شده است. از سویی در آیه ۱۸۵ و نیز آیات ابتدایی سوره قدر و دخان آمده است که تمام قران در ماه رمضان و در شب قدر نازل شده است. از این دو مطلب فهمیده می شود که قرآن دارای دو نزول بوده است: ۱.نزول تدریجی: که در قرآن غالباً از آن به “تنزیل” یاد میشود. ۲. نزول دفعی: که در قرآن از آن به “انزال” یاد میشود. حقیقت نزول دفعی قرآن تبیین شده است.
حدیث: امام باقر(ع): ” بر مخالفان خود احتجاج کنید که بر آنان پیروز خواهید شد این سوره حجت خدا بر مردم پس از رسول خداست.”
کافی، ج۱، ص۲۴۹ح۶
مرگ و زندگی جاودان در بهشت یا جهنم
إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ.
زندگى دنيوى، تنها بازيچه و سرگرمى است و اگر ايمان آوريد و پروا پيشه كنيد، خداوند به شما پاداش مىدهد و همه اموالتان را نمىخواهد. (سوره محمد، آیه36)
پیام ها
1- دلدادگى به دنيا و دنياطلبى، از عوامل اساسى سستى و ضعف مؤمنان است.
2- دنيا منهاى ايمان و تقوا، بازيچه است.
3- آفرينش الهى بر اساس لهو و لعب نيست، «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ ؛ بلكه اين انسان است كه به خاطر عدم استفاده صحيح، آن را لهو و لعب و وسيله زينت و تفاخر و تكاثر قرار مىدهد.
4- ايمان و تقوا دو عاملى است كه دنياى انسان را از پوچى خارج مىكند.
5- ايمان و تقوا، منافاتى با داشتن ثروت ندارد.
6- فرمان انفاق، اطعام، زكات، خمس و صدقه، براى رشد ماست، نه پرداخت مزد هدايت.
يوسف عليه السلام در نزد پدر، فرزندى عزيز؛ در ديد برادران، رقيب؛ در ديد كاروانيان كه او را بيرون آوردند، برده؛ در ديد زليخا، معشوق و در ديد زندانيان خوابگذار است.
دنيا نيز در ديد اكثر مردم، وسيلهى سرگرمى و كاميابى است، ولى در نگاه مؤمنان؛ كلاس خداشناسى و همه چيز آن آيات الهى و بازار تجارت عمل صالح و مزرعه آخرت و كسب فضيلت است.
حجه الاسلام و المسلمین استاد قرائتی، تفسیر نور
پیامبر(ص) گواه بر اعمال همگان
سوره نساء، آیه ۴۱
فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِيدًا
ترجمه: پس چگونه است [حال مردم] هنگامی که از هر امتی گواهی [که پیامبر آنان است بر اعمالشان] بیاوریم و تو را بر آنان گواه آوریم؟
توضیح: بنابر این آیه، پیامبر گرامی اسلام(ص) نه تنها چون سایر انبیا الهی، شاهد بر اعمال امت خویش است؛ بلکه گواه بر اعمال انبیای گذشته نیز می باشد. ( ضمیر هولاء در روایات به گواه آن امت های پیشین؛ یعنی انبیای سابق بر می گردد.) این فضیلتی بسیار بزرگ برای آن حضرت می باشد. مقصود از شهادت بر اعمال در قرآن، بیان حقیقت و باطن اعمال است. بر این اساس، انبیاء و اولیای الهی و در راس همه، وجود گرامی پیامبر اسلام(ص) به عنوان انسان کامل و برترین مخلوقات از چنان مرتبه ای برخوردار میگردند که میتوانند باطن و حقیقت بندگان را مشاهده و در روز قیامت در صف شاهدان اعمال برآمده و نیک سیرتی یا پلیدی آنان گواهی دهند. دیگر شاهدان اعمال در روز قیامت، زمین، اعضای بدن، فرشتگان و … می باشد. گفتنی است ادای شهادت در روز قیامت، به معنای آگاهی و علم به اعمال در دنیا می باشد.
حدیث: امام صادق(ع) : ” تعرض الاعمال على رسول الله صلى الله عليه وآله أعمال العباد كل صباح أبرارها وفجارها فاحذروها، همه اعمال بندگان اعم از نیکان و اشرار هر صبح بر پیامبر خدا عرضه می گردد.”
کافی، ج ۱ ص ۲۱۹ح1
رابطه ی عدل الهی با بلاها:
برخی بلاها، جزای اعمال
سوره شوری،آیه ۳۰
وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ
ترجمه: و هر آسیبی به شما رسد به سبب اعمالی است که مرتکب شده اید، و از بسیاری [از همان اعمال هم] درمی گذرد.
توضیح: لازمه ی مختار بودن انسان این است که برخی بندگان بر دیگران ظلم کرده و بر آنان مصیبت های ناگواری چون قتل و خونریزی و فقر و نداری و … وارد سازند. آری! اگر پادشاهان و خونخواران عالم دست از جنایات فجیع خود برداشته و ثروتمندان و زورگویان، حقوق اقتصادی دیگران را پایمال نمی کردند و به وظایف شرعی خود در قبال ضعیفان عمل می کردند، شاهد این همه بلا و ناگواری های زندگی نبودیم. در کنار این مطلب، باید توجه داشت سنت حتمی عالم این است که اگر کسی در راه عبادت و بندگی قدم بردارد، عوامل و اسباب طبیعی عالم نیز او را یاری می کنند؛ اما اگر کفر و نافرمانی پیشه ورزد، از نعمت های طبیعی خداوند بی بهره خواهد شد. بنابراین، عامل بسیاری از حوادث ناگوار طبیعی و غیرطبیعی، شیوع فساد و جنایات بشری است و این موضوع منافاتی با عدل الهی ندارد.
حدیث: پیامبر اکرم(ص) : « مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَ لَا نَکبَةِ قَدَمٍ اِلَّا بِذَنبٍ؛ هر خراشی که از چوبی بر تن انسان وارد می شود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سر زده است».
مجمع البیان، ج۹ ص ۴۷
رابطه ی عدل الهی با بلاها
(حکمت مصائب و بلاها ):
بلا، امتحان الهی
سوره محمد، آیه۳۱
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ
ترجمه: و البته شما را مى آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسيدگى كنيم.
توضیح: هنگامی که سخن از عدالتخداوند به میان می آید، گروهی از مردم به وجود شرور، بلاها و ناعدالتی ها در جهان معترض شده و می پرسند: «اگر خداوند عادل است، پس چرا به برخی بندگان نعمت فراوان داده و برخی را در انواع مشکلات و بلاها غوطه ور ساخته است؟!» در این بخش، به پاسخ این پرسش و تبیین رابطه ی عدل الهی با بلاها می پردازیم. نخست باید توجه داشت که سنت حتمی و حکیمانه ی پروردگار، این است که بندگانش را با انواع امتحانات و بلاها آزمایش کند تا میزان عبودیت و اطاعت آنان معلوم گردد. البته روشن است خداوند خود از میزان صدق و کذب بندگانش آگاه است و هدف از امتحان آنان، اتمام حجت بر خودشان است. بنابراین، حکمت بسیاری از بلاها و مصائب، امتحان و آزمایش بندگان است.
حدیث: امام علی علیه السلام: « لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ ؛ هیچ کس نیست که مبتلا به فتنه و آزمایشی از سوی خدا نباشد».
نهج البلاغه، حکمت۹۳
رحمت خاص خداوند بر مومنان
سوره آل عمران، آیه ۷۴
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
ترجمه: هر که را بخواهد، به رحمت خود اختصاص می دهد و خدا دارای فضل بزرگ است.
توضیح: همان گونه که گفته شد، سفره ی رحمت و فضل خداوند بر همه مخلوقات جهان گسترده شده و همه را متنعم و بهره مند می سازد، ولی در این میان، خداوند دارای فضل و احسان ویژه ای نیز می باشد که مختص مومنان و اولیای الهی می باشد. از جلوه های بارز این رحمت می توان به توفیق عبادت و بندگی بیشتر، ولایت اهل بیت (علیهم السلام) ، بهره مندی از پاداش اخروی و … اشاره نمود. اختصاص این رحمت به مومنان از آن جهت است که آنان از رحمت عام الهی در مسیر صحیح استفاده کرده اند و بدین ترتیب، از ظرفیت و قابلیت بیشتری برای کسب فیض و رحمت الهی برخوردار می شوند. به عبارت دیگر، این کافران هستند که با ناسپاسی در برابر نعمت های هدایت گر الهی درهای احسان خدا را بر خود بسته و از نعمت بیشتر محروم می گردند.
حدیث: امام حسن عسکری (ع) :
« خداوند رحمان است که بر بندگانش ترحم نموده و رزق آنان را می دهد؛ حتی اگر او را اطاعت نکنند و رحیم است که بر مؤمنان در عباداتشان تخفیف داده است».
تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص۳۴ ح۱۲
قدرت بینهایت خداوند
سوره آل عمران، آیه ۱۸۹
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۸۹﴾
❇️ترجمه: و مالکیت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره ی خداست و خدا بر هر کاری تواناست.
❇️توضیح: آیات فراوانی از قرآن به قدرت بی پایان خداوند اشاره دارد. بزرگی، گستردگی، وسعت و بی شمار بودن پدیده های هستی نشانه ی آشکار قدرت بی انتهای خداست. در آیه ی فوق، به حکومت و فرمانروایی خداوند بر پهنه ی گیتی اشاره شده و تاکید گردیده است که خداوند بر هر کار ممکنی قادر و تواناست.
?حدیث: امام صادق علیه السلام:
« لاَ یُوصَفُ بِقَدَرٍ، إِلاَّ کَانَ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِکَ ؛ خداوند به حدی از قدرت توصیف نمی شود؛ مگر آن که از آن بالاتر است. (حد و مرزی برای قدرت او نیست.) »
کافی؛ ج۱ ص۱۰۳ ح۱۱
وسعت علم الهی
سوره انعام آیه 59
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿٥٩﴾
❇️ترجمه: و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است. (۵۹)
❇️توضیح: آیه ی فوق گستره ی علم الهی را تبیین می نمایدکه هیچ محدودیتی ندارد و شامل ریز و درشت و پیدای وقایع جهان هستی می گردد. خداوند در قرآن بارها تاکید نموده است که علم غیب مختص ذات اوست و تنها بخشی از آن را به بندگان خاص خود عطا نموده است. مقصود از علم غیب، آگاهی و دانش نسبت به هر آن چیزی است که با حس و درک آدمی فهمیده نمی گردد. مراد از « کتاب مبین » نیز صفحه ی علم الهی یا همان « ام الکتاب » است که در آن احوال یکایک موجودات جهان قبل از خلقت و پس از آن ثبت و احصاء گردیده است.
?حدیث: امام باقر علیه السلام: «إِنَّ لِلَّهِ لَعِلْماً لاَ يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ وَ عِلْماً يَعْلَمُهُ مَلاَئِكَتُهُ
اَلْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِيَاؤُهُ اَلْمُرْسَلُونَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ ؛ خداوند علمی دارد که احدی جز
خودش از آن آگاه نیست و علمی دارد که فرشتگان مقرب و پیامبران و ما
( امامان) آن را می دانیم».
?توحید صدوق،ص138،ح15