« دلیل استحباب اذان و اقامه | تعقیب نماز » |
شهید احمد کیایی از آن منتخبین بود. مداحی می کرد.
وداع کرد، ساعتی بعد مزدش را گرفت و دعایش مستجاب شد.خدا طلبیدش. یکی از پاهایش هنگام دفن کردن
نبود.قطع شده بود.یک سال گذشت تا این که قبل از عملیات والفجر 4 به قلاویزان رفتم و سری به محل شهادت
او زدم تا بلکه پای او را پیدا کنم.
منطقه هنوز پر از مین گوجه ای والمری بود. تجهیزات بچه ها همچنان روی خاک افتاده و دست نخورده باقی
مانده بود.جلوتر که رفتم،پس از جستجو، پای قطع شده ی احمد را در گودالی یافتم. هنوز هم داخل پوتین بود.
شماره ی پای هر دوی ما یک اندازه بود. آن را برداشته و با خود به تهران آوردم تا به بدن ملحق کنم.آوردم و
به خانه که رسیدم،رو به ننه ام گفتم:"این امانت است.کسی به آن نزدیک نشود و دست نزند".
ننه کنجکاوی کرد و اصرار.بالاخره پا را دید و از تعجب دهانش باز ماند.
باورش نمی شد که سوغاتی جبهه پای قطع شده و پوتین باشد.به هر حال پای امانتی را به خانواده
احمد کیایی رساندم و بعد توسط آنها به قطعه 53بهشت زهرا(سلام الله علیها) منتقل شد و در آن جا به
بدن متصل و دفن گردید.
فرم در حال بارگذاری ...