« پیام شهید والا مقام | تقدم واجبات بر مستحبات » |
مستحبات بی ارزش :
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه مى فرمايد: «كارهاى مستحب اگر به واجبات زيان برساند موجب قرب به خدا نمى شود»; (لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ).
روشن ترين تفسيرى كه براى اين گفتار حكيمانه امام(عليه السلام) به نظر مى رسد اين است كه هرگاه كارهاى مستحب ضررى به واجبات بزند ارزش آن كاسته مى شود و ثواب آن كم مى گردد، مثل اين كه كسى از سر شب تا بعد از نيمه شب مشغول عزادارى باشد ولى خواب بماند و نماز صبح او قضا شود. همه مى گويند آن مستحبى كه به اين فريضه لطمه زد كم ارزش است. يا اين كه به سراغ كارهاى خير و كمك به مستمندان برود; ولى در اداى ديون خود و يا حج واجب كوتاهى كند. دليل آن هم روشن است، فرائض و واجبات مصالحى دارد كه اگر ترك شود به انسان لطمه جدّى مى زند در حالى كه مستحبّات چنين نيست و به اين مى ماند كه كسى داروى اصلى درد خود را رها كرده و به داروهاى اضافى و غير ضرورى بپردازد.
در حديثى كه در غررالحكم از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «يَسْتَدَّلُ عَلى إدْبارِ الدُّوَلِ بِأرْبَع تَضييعِ الاُْصُولِ وَ التَمَسُّكِ بِالْفُرُوعِ وَتَقْديمِ الاْراذِلِ وَتَأخيرِ الاْفاضِلِ; چهار چيز است كه دليل بر سقوط دولت ها مى شود: ضايع ساختن اصول، و چسبيدن به فروع و مقدم داشتن اراذل و مؤخر داشتن افاضل».(1)
تفسير ديگرى كه براى اين گفتار حكيمانه است اين كه در بعضى از عبادات اگر واجبات را رها كنند و به مستحبات بپردازند مستحب اساساً باطل است; مانند كسى كه روزه قضاى واجب بر اوست اگر روزه مستحب بگيرد از اساس باطل است و يا اين كه حج واجب را رها كند و به سراغ حج مستحب برود كه به عقيده جمعى حج مستحب او باطل است.
احتمال سوم نيز در تفسير اين سخن اين است كه اشاره به مسئله ضدين كه در علم اصول آمده باشد، زيرا جمعى معتقدند كه امر به شى نهى از ضدّ خاص آن مى كند و بر اين اساس معتقدند كسى كه بدهكارى فورى داشته باشد اگر در وسعت وقت نماز بخواند نماز او باطل است، زيرا انجام نماز در وسعت وقت به واجب فورى لطمه زده و چون امر به شى نهى از ضد مى كند اين نماز قابل تقرب نيست و باطل است; ولى اخيراً محققان اين مطلب را نپذيرفته اند و امر به شى را سبب نهى از ضد خاص نمى دانند. البته جمع ميان همه اين تفسيرها نيز منعى ندارد; ولى مناسب تر همان تفسير اوّل است.(2)
*****
پی نوشت:
(1). غررالحکم، ح 7835.
(2). سند گفتار حکیمانه: به گفته صاحب مصادر نهج البلاغه، آمدى که بعد از سیّد رضى مى زیسته در کتاب غررالحکم این حکمت را چنین نقل کرده است: «إذا أضَّرَتِ النَّوافِلُ بِالْفَرائِضِ فَارْفُضُوها; هنگامى که نوافل به فرائض ضرر برساند آن را رها کنید». این تفاوت نشان مى دهد که آمدى آن را از منبع دیگرى گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 37). ولى گویا مرحوم خطیب صاحب مصادر از این موضوع غفلت کرده که در کلمات قصار نهج البلاغه، کلمه 279 عین این عبارت «آمدى» آمده است. در کتاب تمام نهج البلاغه این دو جمله با اضافات دیگرى که همه مربوط به همین مضمون و محتواست در ضمن وصیت نامه اى که براى اصحابش در زمینه تعلیم آداب دین و دنیا بیان فرموده ذکر شده است. عبارات آن چنین است: «إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا لاَ تَقْضُوا النّافِلَةَ فی وَقْتِ الْفَریضَةِ لکِنِ ابْدَؤُوا بِالْفَریضَةِ ثُمَّ صَلُّوا مَا بَدَا لَکُمْ فَإِنَّهُ لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ وَلاَ یُصَلِّی الرَّجُلُ نَافِلَةً فی وَقْتِ فَریضَة، وَلاَ یَتْرُکُهَا إِلّا مِنْ عُذْر، وَلکِنْ یَقْضی بَعْدَ ذَلِکَ إِذَا أَمْکَنَهُ الْقَضَاءَ فَإِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ یَقُولُ: (الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ) یَعْنِی الَّذینَ یَقْضُونَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ اللَّیْلِ بِالنَّهَارِ وَمَا فَاتَهُمْ مِنَ النَّهَارِ بِاللَّیْلِ…». (تمام نهج البلاغه، ص 728).
فرم در حال بارگذاری ...