الهی! از من آهی و از تو نگاهی.
الهی! عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم.
الهی! غبطه ملائکه ای را می خورم که جز سجود نمی دانند،
کاش حسن از ازل تا ابد در یک سجده بود.
الهی! تا کی عبدالهوی باشم، به عزت تو عبدالهو شدم.
الهی! سست از آن که مست تو نیست کیست؟
الهی! هر که شادی خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل شکسته ده.
بی تو آسمان دلم آبی نیست آقا نه دل من آسمان هیچ جا آبی نیست آقا،
باران هم کم میبارد خیلی کم، هرچند باران اشک آسمان است در فراق تو
ولی انگار اشک آسمان خشک می شود، در این زمانه خشکسالی و قحطی
همه چیز نایاب است حتی اشک، آقا بی تو هیچ چیز خودش نیست باور نمی کنی
بیا ببین حتی میوه ها هم دیگر مزه میوه ندارند،
باران که نمی بارد زمین خشک می شود، زمین که خشک شود گرد وخاک
زیاد می شود،گردو خاک که زیاد شود فضا غبارآلود می شود،در فضای غبار آلود فتنه ها
جا می گیرند، منافقان جای پا بازمی کنند و شغال ها دلیر می شوند،
خورشید کم سو می شود،چقدر سخت است
راه یافتن در این فضا، خورشید که کم شود هوا هم سرد می شود
سرد و خشک هوای سرد زوزه گرگ ها را شدیدتر می کند،
«هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی…. »
وقتی بچه دستش در دست های پدر باشداز هیچ چیز نمی ترسد زوزه گرگ، واق واق سگ،
هیچ چیز حتی نعره شیر،اما وقتی که تنهاست از همه چیز می ترسد، از همه کس حتی کوچه تاریک و خالی.
آقا بی تو ترس جانمان را گرفته است.
بی تو مرده ایم، زندگیمان تکرار مردن است . آقا بگیر دستهای سردمان را، آقا جوانیمان تمام شد بیا!
آقا بیا که شوق پریدن دارداین دلهای سرد ما، شوق عروج
«یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد»
زینب کمایی در هشتم خرداد ماه سال 1346 هنگام اذان مغرب در شهر آبادان به دنیا آمد. قبل از انقلاب نه تنها نماز و روزه اش ترک نمی شد بلکه در میان خانواده و دوستانش به رعایت حجاب مشهور بود. او عاشق خدا بود. این جمله ها بر سر برگ تمام دفترهایش دیده میشد: « می خواهم لحظه ای فراموش نکنم که در محضر خداوند هستم و هیچ گاه گناه نکنم. »
همیشه غسل شهادت می کرد. قبل از شهادتش نیزغسل شهادت کرده بود. در اسفند ماه سال 1360 درتمیز کردن خانه به مادرش کمک کرده بود و از او خواسته بود که بگذارد روز آخر سال برای خواندن نماز مغرب و عشاء به مسجد برود. آن نماز، آخرین نماز زینب چهارده ساله بود. وقتی از مسجد بر می گشت منافقان او را با چادرش خفه کردند و به شهادت رساندند.
زینب در قسمتی از وصیت نامه اش نوشته است: «مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی، حال که وصیت من را می خوانی خوشحال باش که ازامتحان خدا سربلند بیرون آمدی. هرگز در نبود من ناراحت نشو زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم. چه چیزی از این بهتر که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق. »
مهر سپهر آسمان ولايت اختر تابان فلك امامت نور ديده علي النقي امام همام حضرت امام حسن عسگري
عليه السلام پيشواي يازدهم شيعيان جهان است كه شناسايي او از راه معرفت و عرفان و نورانيت باطني و
ايمان مايه آرامش جهان و آسايش روان است و پدر تا جدار امام منتظر حضرت صاحب الزمان (عج) و مظهر
ذات غيب خاق زمين و آسمان است.
امام حسن عسگري عليه السلام يازدهمين پيشواي شيعيان در سال 232 ه.ق در مدينه چشم به جهان گشود .
پدر آن بزرگوار امام هادي عليه السلام و مادرش بانوي پارسا و شايسته حديثه است كه برخي از او
به نام سوسن ياد كرده اند.
از مشهورترين القاب آن حضرت نقي و زكي و كنيه اش ابو محمد است و القاب ديگر آن بزرگوار خالص و سراج است.
فرازی از وصیت نامه طلبه شهید محسن آقاخانی :
« به همه مردم توصیه می کنم دست از دامان ائمه عليهم السلام برندارند که ما بدون ائمه عليهم السلام هیچیم و
کاری از بر نمی آید. آنهایی که علی علیه السلام را ندارند چه دارند؟ آنها که حسین علیه السلام را ندارند چه
دارند؟ هیچ ندارند. اگر می خواهید پیروز شوید علوی باشید، اگر می خواهید رستگار شوید حسینی باشید و
اگر می خواهید همه چیز باشید شیعه باشید»
« برگرفته از کتاب آیه های بی نشان. اثر محمد حسین امیری»
<< 1 ... 128 129 130 131 132 ...133 ...134 135 136 ...137 ...138 139 >>