به گزارش معاونت فرهنگی موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه جشن میلاد با سعادت عقیلهی بنی هاشم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها با حضور استاد ارجمند، موسس محترم زینبیه، حجه الاسلام و المسلمین الهی برگزار گردید.
به گزارش معاونت فرهنگی موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه جشن میلاد با سعادت عقیلهی بنی هاشم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها در روز سه شنبه 10/10/98 با حضور استاد ارجمند، موسس محترم زینبیه، حجه الاسلام و المسلمین الهی برگزار گردید.
در این نشست، استاد الهی با موضوع «زینب سلام الله علیها، اسطورهی بصیرت و دشمن شناسی» به ایراد سخنرانی پرداختند.
ایشان در بخش اول فرمایشات خود، توصیههای اخلاقی برای طلاب خواهر داشتند. و با بیان روایاتی با موضوع، نتایج دنیوی و اخروی اعمال صالح و فاسد به آثار وضعی اعمال در دنیا، اشاره کردند.
در بخش دوم سخنرانی به بیان رابطه عمیق روحی حضرت زینب سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام و برخی ویژگیهای خاص اخلاقی و مقام منزلت معنوی حضرت زینب سلام الله علیها پرداختند و در ادامه به عمق بینش و بصیرت این بانوی بزرگ اشاره نمودند که در به ثمر نشستن و معرفی دشمنان اسلام و اهل بیت علیهم السلام، نقش بسیار مهم و اساسی داشتند.
این بانوی بزرگوار با وجود تألمات روحی بسیار سنگین، در سخنرانیهای خود در کاخ یزید و ابن زیاد به افشاگری های بی نظیر پرداختند و پیام عاشورا را با استواری و عزت به گوش مردم رساندند بطوری که طنین صدای ایشان، هنوز از حنجرهی تاریخ به گوش میرسد.
نمونهای از بصیرت آن حضرت ارجاع دادن مردم به ریشهها و علل پدیدآورندهی واقعه عاشوراست با این تعبیر در سخنانشان که «خیمه های حسین سلام الله علیه در روز دوشنبه به آتش کشیده شد!» در حالیکه، واقعهی عاشورا در روز جمعه اتفاق افتاد و دوشنبه، روزِ برگزاری جلسهی شوم سقیفه پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم و غصب جایگاه ولایت اهل بیت علیهم السلام بود.
پس از روشنگری آن حضرت، این مطلب در آثار و اشعار بزرگان منعکس گردید. مثلاً مرحوم آیة الله غروی کمپانی اینچنین سروده است :
فَما رَماهُ اِذْ رَماهُ حَرمَلَه/ وَانما رَماهُ مَنْ مَهدَ لَه/ سَهمٌ اَتی مِن جانِبِ السقیفَةِ/ وَقَوسُهُ عَلی یدِ الخَلیفَة/ وَ ما أصابَ سَهْمُهُ نَحْرَ الصبِی/ بَل کبِدَ الدینِ وَ مُهجَةَ النبی
حرمله نبود که تیرانداخت ، بلکه کسی که زمینه ساز آن بود ، تیری از سوی سقیفه آمد که کمان آن به دست خلیفه بود و تیر او نه بر گلوی کودک ، بلکه بر دل دین و قلب پیامبر نشست .
بنابراین روشنگری های این بانو باعث شد ریشه ها و اهداف فتنه ها شناخته شود. چرا که اگر واقعه شوم سقیفه نبود ، هرگز جنایتهای بعدی که اوج آن در عاشورا بود ، پیش نمی آمد و مسیر تاریخ اسلام و شیعه به گونه دیگری بود .
استاد الهی در آخر به درسی که ملت فهیم و انقلابی ایران، از حضرت زینب سلام الله علیها گرفته اند اشاره کردند که با بصیرت خود دشمنان اسلام و انقلاب را تحقیر میکنند و با وجود هجمههای تمار عیار دشمن در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی هرگز مرعوب دشمنان نشدهاند.
ملت ایران ثابت کرده اند که با تأسی از زینب کبری سلام الله علیها هشیارانه در خط رهبری و ولایت هستند و نمونهی این بصیرت مردم در یوم الله 9 دی متجلی شده است.
در ادامهی برنامه سرکار خانم طالقانی به مولودی سرایی پرداختند و از مهمانان با شیرینی و شکلات و ناهار پذیرایی بعمل آمد.ه در خط رهبری و ولایت هستند و نمونهی این بصیرت مردم در یوم الله 9 دی متجلی شده است.
در ادامهی برنامه سرکار خانم طالقانی به مولودی سرایی پرداختند و از مهمانان با شیرینی و شکلات و ناهار پذیرایی بعمل آمد.
معاونت پژوهشی موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه از برگزاری دومین نشست از سلسه نشستهای تخصصی گفتمان انقلاب اسلامی در تاریخ 98/9/27 در محل موسسه خبر داد.
در این نشست دکتر رضا عیسینیا دکتری علوم سیاسی وهیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه اسلامی به معرفی کتاب تألیفی خود با عنوان «درآمدی بر الزامات تحول در حوزه علمیه؛ روحانیت؛ تهدیدها و فرصتها» پرداختند.
دکتر عیسینیا ابتدائاً به معرفی اجمالی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پرداختند تا پژوهشگران علاقه مند از برنامه ها و آثار این مجموعهی وزین استفاده نمایند.
این پژوهشگاه یکی از پژوهشگاههای اسلامی است که ده پژوهشکده دارد از جمله پژوهشکده فلسفه و کلام، فقه و حقوق، مهدویت،علوم اجتماعی تمدنی و… و از نظر مطالعات اسلامی بسیار موفق است وآثار زیادی داشته است. بطور مثال تا پاییز 98، 250 کتاب چاپ کرده است. نشر دیجیتالی این پژوهشگاه نیز بسیار غنی است.
پژوهشگران این پژوهشگاه بصورت هدفمند در ذیل کلان پروژههای متنوع، در قالب نشست، همایش، تألیف کتاب و… در حال پژوهش هستند.
یکی از این برنامههای کلان، در حوزه روحانیت و سیاست است. دکتر عیسی نیا، چند کتاب در این حوزه دارند از جمله کتاب درآمدی بر الزامات تحول در حوزه علمیه (روحانیت، تهدیدها و فرصت ها) که در این نشست به معرفی اجمالی این اثر پرداختند.
سپس ایشان در معرفی کتاب خود به بررسی رفتار و ماهیت روحانیت بهطور خلاصه به ویژگیها و محورهای اساسی سه نظریهی ارادهگرایی، ساختارگرایی و نظریهی ساختبندی گیدنز از این کتاب اشاره کردند.
ایشان ادامه دادنددر ساخت بندی به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که نظم اجتماعی چگونه حاصل میشود؟ برای تحقق نظم اجتماعی هم مشوق و هم تنبیهاتی لازم است ولی از همه پایدارتر اینست که افراد به ارزشها دست بیابند. نظم اجتماعی مبتنی بر کنشگری اجتماعی متداول و تکرار شونده حاصل میشود.
برای تسلط در دنیای امروز قطعاً به سه مولفهی دانش، ثروت و رسانه نیاز است. بنابراین لازم است روحانیت در متن حقیقت مادی مردم هم نقش داشته باشند. و بتوانند این ارزشها را در جامعه رسوخ دهند.
بحث بعدی ایشان در این کتاب ایضاح مفهومی و سپس تیپ شناسی و ویژگی های ساختاری و کارگزاری روحانیت است. ایشان در موضوع روحانیت؛ تهدیدها و فرصت ها به برخی از مولفههای جامعهی امن که مولف محترم در کتاب مورد توجه قرار داده است، از جمله استقرار جامعه اسلامی، اتحاد مسلمانان ، استقلال سیاسی و حفظ امنیت و آزادی و عدم جدایی دین از سیاست و… پرداختند.
ایشان در ادامه به چرایی تهدیدات سیاسی اشاره نمودند. ودر آخر تاکید کردند برای تاثیرگذاری باید تحمل پذیری در این قشر بالا باشد و با استناد به روایت کونوا دعاه الناس بغیرالسنتکم مهمترین وظیفه روحانیت را عمل به آموزه های والای دینی دانستند.
به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه زینبیه کرسی آزاداندیشی با موضوع ” جامعه اسلامی ، ارزش ها و ضد ارزش ها ” برگزار گردید.
به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه زینبیه کرسی آزاداندیشی با موضوع ” جامعه اسلامی ، ارزش ها و ضد ارزش ها ” در تاریخ 98/9/23 با حضور سرکار خانم علیزاده ، سرکار خانم ابوالقاسمی و سرکار خانم محمدی برگزار گردید.
استاد علیزاده به عنوان استاد ارائه کننده گفتند: حجاب در لغت به معنای ستر و پوشش و در اصطلاح پوشش خاص بانوان است .پیشینه بحث حجاب به آفرینش انسان برمی گرددو حجاب یک امر فطری می باشد و بر اساس مذهب یا تمدن ایجاد نشده است حجاب در بین تمام زنان در تمامی ادوار تاریخ معمول بوده است و در ایران باستان در کتاب اوستا در اشعار فردوسی نیز وجود داشته است . حکم و فلسفه حجاب از آیه 59 سوره احزاب بدست می آید که ملاک های رفتاری و گفتاری زنان برای حضور در عرصه اجتماع رابیان می کند . حجاب یک حکم است نه یک حق و چون حکم است اراده مکلف در آن تاثیر گذار نمی باشد . طبق تحقیقات انجام شده بیشترین فسادی که در جامعه ایجاد می گردد به خاطر بدحجابی می باشد و در جریان بی حجابی اولین کسی که آسیب می بیند بانوان هستند و از جمله آسیب ها : 1- از دست دادن امنیت روانی زن 2- از دست دادن امنیت جامعه 3- از بین رفتن منزلت زن 4- از بین رفتن بنیان خانواده در حین ارائه مباحث از سوی استاد علیزاده سرکار خانم ابوالقاسمی به عنوان استاد منتقد مواردی را متذکر شدند و شش شبهه مربوط به حجاب را بیان نمودند و برای هریک پاسخ قاطع ارائه نمودند. وایشان در ادامه به نتایجی که از بد حجابی بدست می آید نظیر :فروپاشی بنیاد خانواده .-هرج و مرج در کانون تصمیم گیری خانواده -عامل نهادینه شدن برخی از رذائل اخلاقی نظیر طمع ، حرص …-خروج از دائره تکلیف و عبودیت- مانع تحقق ازدواج و تشکیل خانواده- طغیانگری در جامعه گسترش فقر و فحشا در جامعه اشاره نمودند .
در پایان دبیر جلسه سرکار خانم محمدی به جمع بندی مباحث پرداختند .
نشست سیاسی با حضور جناب آقای امیدیان و طلاب مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه برگزار گردید.
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه زینبیه، نشست سیاسی روز سه شنبه مورخ 1398/9/5 با حضور جناب آقای امیدیان، طلاب مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه برگزار گردید.
امیدیان ضمن گرامیداشت هفته بسیج گفت: یکی از ویژگی هایی از رهبری مشاهده کردیم این است که در جزئی ترین امور خط کش های دقیق و طرازهای انقلاب اسلامی را ارائه نمودند. طراز سازی برای انقلاب اسلامی یکی از نیازهای جدی انقلاب بود که در طول 31 سال مقام معظم رهبری ایجاد کردند.
کارشناس مسائل سیاسی اذعان کرد: در دوران ما که دست ما از دامان امام زمان(عج) کوتاه است، امور به دست نایب ایشان یعنی ولی فقیه انجام می شود و اطاعت از فرمان ایشان به معنای رضایت ایشان می باشد.
امیدیان تاکید کرد: بر هر طلبه ای واجب است که منشور روحانیت را مطالعه کند،که یکی از معجزات محسوب می شود که امام خمینی (ره) گذشته، حال و آینده این انقلاب را در این منشور ذکر کرده اند.
وی در خاتمه افزود: مقام معظم رهبری در فرمایشات خود می فرمایند که بسیجی باید دو ویژگی داشته باشد: یکی اینکه احساس مسئولیت داشته باشد. بی خیال و ولش کن نداریم. یکی از مصداق های مسئولیت پذیری فریضه امر به معروف و نهی از منکر است. کسی که نگران مسلمانان دیگر نباشد بسیجی نیست.
دومین ویژگی که یک بسیجی باید داشته باشد این است که بصیرت داشته باشد. بصیرت به این معناست که فرد بسیجی دشمن شناس، دوست شناس، اولویت شناس، نیازشناس و شیوه شناس باشد.
حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) از آن نظر يك الگوي كامل است كه معصوم است. دست پرورده وحي و رسالت است و در تمام صفات ارزنده الهي گوي سبقت را از همگان ربوده، جامع اضداد است و در تمام جوانب زندگي فردي و اجتماعي، مادي و معنوي، نمونه و آينه تمام نماي اسلام است.
در این مقاله به «سيره عملي امام علي (علیه السلام) » و نمونه هايي از آن اشاره می شود:
اول: عبادت امام
1- عبادت در كودكي:
همه مردم مي ديدند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، حضرت خديجه (س) و كودكي به نام علي (علیه السلام) وارد خانه خدا مي شوند و نماز مي گزارند. امام (علیه السلام) خود فرمود: «من با پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پيش از همه انسان ها نماز خواندم. در حالي كه هفت ساله بودم من اول كسي هستم كه با پيامبر نماز گزاردم» [1]
حتي آن زمان كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) براي عبادت به غار «حراء» مي رفت، علي (علیه السلام) را نيز همراه خود مي برد. وقتي كه جبرئيل براي نخستين بار در همان غار بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نازل شد و آن حضرت را به پيامبري بشارت داد علي (علیه السلام) در كنار آن بزرگوار بود.[2]
2- مدهوش در عبادت:
ابو درداء به نقل عروه بن زبير در مسجد مدينه خطاب به مردم گفت: آيا مي دانيد پارساترين مردم كيست؟ گفتند: شما بگوييد.
پاسخ داد: اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) و آنگاه خاطره اي نقل كرد كه: ما و تعدادي از كارگزاران با علي(علیه السلام) در يكي از باغ هاي مدينه كار مي كرديم، به هنگام عبادت، علي(علیه السلام) را ديدم كه از ما فاصله گرفت و در لابه لاي درختان ناپيدا شد. با خود گفتم شايد به منزل رفته است. چيزي نگذشت كه صداي حزن آور علي (علیه السلام) را در عبادت شنيدم كه با خدا راز و نياز مي كرد.
آرام آرام خود را به علي (علیه السلام) رساندم، ديدم در گوشه اي بي حركت افتاده و آن قدر گريه كرده كه بدن او بي حركت شده است. با خود گفتم: شايد از خستگي كار و شب زنده داري به خواب رفته باشد، كمي صبر كردم. خواستم او را بيدار كنم هرچه تكانش دادم بيدار نشد، خواستم او را بنشانم نتوانستم. با گريه گفتم: انالله و انا اليه راجعون.
فوراً به منزل فاطمه (سلام الله علیها) رفتم و گريان و شتاب زده خبر را گرفتم. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود:
«ابودرداء به خدا علي (علیه السلام) مانند هميشه در عبادت از خوف خدا بي هوش شده است»
آب بردم و به صورت امام (علیه السلام) پاشيدم، به هوش آمد. وقتي مرا گريان ديد، فرمود:
«در قيامت كه مرا براي حساب فرا مي خوانند چگونه خواهي ديد» ابودرداء گويد: به خدا سوگند كه اين حالت را در هيچ كدام از ياران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نديدم.[3]
3- مشاهده معبود:
مولا علي (علیه السلام) فرمود: «ما كنت أعبد ربا لم أره» من آن نيستم كه خدايي را كه با چشم جان و باطن نديده ام عبادت كنم![4]
در عبادت مولاي متقيان همين بس كه «بيرون آوردن تير از پاي مباركش را در حالت معنوي عبادت متوجه نمي شود»
دوم: شجاعت و ايثارگري
شجاعت و ايثارگري، يكي از صفات بارز و مثال زدني مولاي متقيان علي(علیه السلام) است. شجاعتي كه در جهت پيشبرد اهداف الهي و به ثمر رساندن مقاصد اسلام بود. شجاعتي كه ياد دلاوران روزگار را از دلهاي مردم برد و نام دليراني را كه بعدها آمدند، بكلي از خاطره ها زدود.
1- شجاعت و چالاكي در كودكي
نوشته اند:
دركودكي با هريك از هم سالان خود كشتي مي گرفت آنها را بر زمين مي كوبيد. چنان سريع مي دويد كه درحال دويدن به اسبهاي تندرو مي رسيد و بر آنها سوار مي شد.[5]
امام(علیه السلام) خود فرمود: «من دركودكي، بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخه هاي بلند درخت قبيله ربيعه و مضر را درهم شكستم.»[6]
2- شهامت علي(علیه السلام) در نوجواني
يكي از القاب علي(علیه السلام) «قضم» است، هشام از امام صادق(علیه السلام) پرسيد: چرا به علي(علیه السلام) اين لقب را دادند؟ آنحضرت درپاسخ فرمود: «درآغاز بعثت، مشركان به كودكان گفته بودند كه به طرف پيامبر(صلی الله علیه و آله) سنگ بيندازند و آنحضرت هرگاه از خانه بيرون مي آمد، كودكان به طرف او سنگ و خاك مي ريختند، پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين جريان را به علي(علیه السلام) (كه آن وقت نوجواني بود) گفت. علي(علیه السلام) عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، هرگاه از خانه بيرون آمدي مرا نيز خبر كن كه همراه تو بيرون آيم. تا اينكه روز بعد پيامبر(صلی الله علیه و آله) همراه علي(علیه السلام) از خانه بيرون آمدند، كودكان مانند عادت هر روزه به سوي پيامبر(صلی الله علیه و آله) سنگپراني كردند. دراين وقت علي(علیه السلام) به آنها حمله كرد و آنها را مي گرفت و به صورت و بيني و گوش آنها مي زد، كودكان با گريه نزد پدران خود مي رفتند و گريه كنان مي گفتند: «قضمنا علي قضمنا علي» (علي ما را كوبيد علي ما را زد) از اين رو، پس از اين واقعه به آن حضرت قضم گفتند.[7]
3- شجاعت بي همانند امام (علیه السلام)
شجاعت و قدرت بازو و قوام و قدرت روحي امام(علیه السلام) را با هيچ كس و با هيچ قدرتي نمي توان مقايسه كرد.
كسي كه دركودكي و نوجواني سر سركشان و دلاوران را به خاك ماليد، كسي كه صخره سنگ بزرگي را كه همه سپاهيان از كندن آن عاجز بودند، از جاي كند تا آب روان را همه بنوشند؛ كسي كه تمام زخم هاي دشمن را از روبرو تحمل كرده و هرگز پشت به دشمن نكرده است؛ و كسي كه پيامبر اكرم به او فرمود:
اگر مردم شرق و غرب دربرابر علي(علیه السلام) بايستند، برهمه آنها غلبه مي كند.[8]
و خود فرمود: «سوگند به خدا اگر تمامي عرب رو در روي من قرارگيرند، فرارنمي كنم.»
و در بزرگ ورودي خيبر را كه دهها نفر آن را باز و بسته مي كردند با دست يداللهي خود از جاي كند و بر روي خندقي قرارداد كه سربازان اسلام از آن عبور كنند و خود فرمود: «سوگند به خدا من اگر دشمنان را درحالي ملاقات كنم كه تمام روي زمين را پركرده باشند، باكي ندارم و وحشتي نخواهم كرد.»[9]
4- امام در ميدان هاي كارزار:
امام علي(علیه السلام) درجنگها درخط مقدم شركت مي كرد و زره مي پوشيد و خود را به قلب سپاه دشمن مي زد و چنان حملات شديدي انجام مي داد كه دشمن چون روباه درمقابلش مي گريختند. نوشته اند درجريان جنگ با شورشيان بصره چند بار شمشير امام (علیه السلام) خم شد و براي اصلاح به خيمه برگشت.
كسي كه اينطور خط شكن جبهه هاست و خود را درتمام جنگ ها درقلب سپاه دشمن فرو مي برد. طبيعي است كه بايد زخم هاي فراواني برتن داشته باشد.
اما دو نكته درباره جراحات بدن مولا علي (علیه السلام) وجود داشت:
الف) همه زخمها درقسمت جلوي بدن او وجود داشت
ب) زخم ها، فراوان و عميق بود. اين بدان جهت بود كه امام به دشمن پشت نمي كرد و همواره درحالت پيش روي و خط شكني و دفاع بود. نوشته اند زره امام تنها قسمت جلوي بدن را مي پوشاند، زيرا نيازي نداشت تا پشت سر را حفظ كند.
5- پرچمدار رسول الله:
مولا علي (علیه السلام) درتمام جنگ همراه پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) بود و پرچم رسول الله درموارد بسياري بدست علي (علیه السلام) بود و درروز بدرهم دردست او قرار داشت. و چون «مصعب بن عمير» در روز احد كه پرچم پيامبر را به دست خويش داشت كشته شد، رسول الله آن را به دست علي (علیه السلام) داد. علي (علیه السلام) شاهد جنگ بدربود و درآن شركت كرد، درحالي كه بيش از 20 سال نداشت (قول ابن سراج).
6- امام (علیه السلام) و شمشير پيامبر (صلی الله علیه و آله) :
درجنگ احد بود كه پيامبر اكرم و مولاعلي (علیه السلام) و يكي ازاصحاب درصحنه مانده بودند علي (علیه السلام) دربرابر حمله هاي دسته جمعي دشمن مي ايستاد و آنها را پراكنده مي كرد. بسياري از افراد دشمن را كشت، دراين ميان شمشيرش شكسته شد.
پيامبراكرم شمشير خود را كه ذوالفقار نام داشت، به مولا علي (علیه السلام) داد، امام علي(علیه السلام) پياپي بدون وقفه، با شمشير از حملات دشمن جلوگيري مي كرد، سراسر بدنش مجروح شده بود و شناخته نمي شد جبرئيل برپيامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:
«اي محمد (صلی الله علیه و آله) ! برادري و فداكاري.يعني اين!»
پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«انه مني و أنامنه» علي از من است ومن از او هستم جبرئيل گفت:«و من از شما هستم» وحاضران زمزمه اي از طرف آسمان شنيدند كه مي گفت: «لاسيف الاذوالفقار، ولافتي! الاعلي: شمشيري جز ذوالفقار نيست. وجوانمردي مانند علي (علیه السلام) وجود ندارد.»[10]
آري فداكاري مولاي متقيان آنچنان شكوهمند بود، كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) افتخار مي كرد كه علي (علیه السلام) ازاو است، وجبرئيل بزرگترين فرشته مقرب درگاه خدا، آرزو مي نمود كه ازپيامبر(صلی الله علیه و آله) و از علي(علیه السلام) باشد، يعني داراي چنان فضائلي گردد كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) و علي (علیه السلام) داراي آن بودند.
سوم: كار و كشاورزي امام (علیه السلام)
امامي كه عبادت وراز و نياز شبانه اش با خدا و شجاعت وجنگ آوريش نظير نداشت. دركار و توليد و سازندگي نيز يگانه دوران بود. از دسترنج خود مي خورد و با كار و عرق جبين، خانواده اش را اداره مي كرد و آن را عبادت خدا مي دانست و بيكاري و فقر و درنتيجه دست سؤال به سوي اين و آن درازكردن را ازصفات زشت و پرنكبت مي دانست.
1- آبياري باغ هاي مدينه
روزي به خانه آمد و ازفاطمه (س) پرسيد، غذايي داريم؟ پاسخ شنيد كه درمنزل چند روزي غذاي كافي نيست. امام سطل آبي گرفت و بيرون رفت وآبياري يكي ازنخلستانهاي اطراف «قبا» را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبياري شد.[11]
2-كارگري امام (علیه السلام)
روزي شرايط مادي زندگي برعلي (علیه السلام) به قدري تنگ شد كه دچار گرسنگي شديد گرديد. از خانه به جستجوي كار،بيرون آمد اما درمدينه كاري پيدا نكرد. تصميم گرفت به حوالي مدينه برود تا شايد درآنجا كارپيدا شود. به آنجا رفت ناگاه ديد زني خاك را غربال كرده و منتظر كارگري است تا آب بياورد و آن را گل نمايد.
حضرت علي(علیه السلام) با او صحبت كرد. دريافت كه او درانتظار كارگر بوده است. پس از توافق درمورد دستمزد مشغول آب كشيدن از چاه و آماده كردن گل براي ساختمان شد و درپايان كار مزد خود را كه مقداري خرما بود از آن زن گرفت و به مدينه بازگشت. وقتي به محضر رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) رسيد، ماجرا را بيان نمود.
پيامبر (صلی الله علیه و آله) و علي (علیه السلام) با هم نشستند و از آن خرماها خوردند و گرسنگي آن روزشان برطرف گرديد.[12]
3- تشويق به كار:
امام به بي نيازي و خودكفايي بسيار توجه داشت و همگان را براي بي نياز شدن، به كار و توليد تشويق مي كرد و خود آنقدر كار مي كرد كه در دستانش پينه و آبله وجود داشت.
در حديثي فرمود: تجارت كنيد و به كار و توليد روي بياوريد تا از آنچه در دست ديگران است بي نياز شويد.[13]
چهارم: سخاوت و دست كرم امام(علیه السلام)
مولا علي(علیه السلام) هم در گفتار و هم در متن زندگي و رفتار خود، به سخاوت و بذل و بخشش در راه حق، اهميت بسيار مي داد.
او، همان مقدار كه به تأمين زندگي خانواده خود مي انديشيد، براي رفع نياز نيازمندان و سير كردن گرسنگان نيز تلاش مي كرد و در كنار خودكفايي و فراهم آوردن وسايل رفاهي براي زن و فرزندان خويش، شب و روز براي رفع نيازمندي هاي تهي دستان جامعه به كار و توليد مي انديشيد.
1- بخشش از درآمد باغ ها:
امام علي(علیه السلام) با كار و تلاش شبانه روزي، باغ هاي زيادي بوجود مي آورد و سپس آنها را مي فروخت و پول آن را بين مستمندان تقسيم مي كرد. شعبي مي گويد: روزي كه امام يكي از باغ ها را فروخت و طلا و نقره را روي هم انباشت. مستمندان زيادي را ديدم كه اجتماع كرده و امام(علیه السلام) همه طلا و نقره ها را به آنها بخشيد و خود دست خالي به منزل باز گشت. البته اين نكته را هم بايد توجه داشت كه امام ضمن بخشش به مستمندان، زندگي زنان و فرزندان خود را نيز تأمين مي فرمود، و باغ هاي منطقه «ينبع» را وقف اهل و عيال خود كرد و به كسي نبخشيد تا آنها كاملا تأمين شده و سربار جامعه نباشند.[14]
2- بخشيدن انگشتر در حال ركوع:
عده اي از مسيحيان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسيدند. يهوديان حاضر در جلسه پرسيدند: هر پيامبري وصي و جانشيني دارد. اگر شما پيامبر خداييد وصي و جانشين شما چه كسي است؟جبرئيل آمد و آيه «و يعطون الزكاه و هم راكعون» را بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) تلاوت كرد (كسي كه در حال ركوع صدقه مي دهد)[15]
مطلب براي حاضران روشن نبود. از اين رو همراه پيامبر برخاستند و وارد مسجد شدند. فقيري را ديدند كه از مسجد خارج مي شود، پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «كسي به تو كمكي نكرد؟» گفت: چرا آن مرد كه نماز مي خواند وقتي صداي مرا شنيد كه از مردم كمك مي خواهم اشاره كرد، به سوي او رفتم و در حالي كه در ركوع بود انگشتري را به من بخشيد.
رسول خدا با شگفتي تكبير گفت و اصحاب هم تكبير گفتند.
پيامبر به مسيحيان و يهوديان رو كرد و فرمود: «علي(علیه السلام) كه در حال ركوع صدقه مي دهد وصي و جانشين من است»[16]
3- بخشيدن غذاي مورد احتياج به فقير:
امام حسن و امام حسين مريض شدند. علي و فاطمه«علیهما السلام» نذر كردند سه روز روزه بگيرند. در منزل نيز غذاي كافي نبود، علي(علیه السلام) از شمعون يهودي مقداري پشم گرفت تا تبديل به نخ كرده در قبال آن جو و گندم دريافت كند. گندم و آرد تهيه شد و 5 قرص نان پخته و سفره افطار آماده گرديد فضه نيز در روزه گرفتن شركت كرده بود، تا خواستند افطار كنند، فقيري در را كوبيد و تقاضاي غذا كرد.
علي(علیه السلام) غذاي خود را داد، حضرت زهرا، و فرزندان بزرگوار و فضه نيز غذاي خود را به فقير بخشيدند. اين حركت ايثارگرانه تا سه روز تكرار شد به طوري كه بدن بچه ها از گرسنگي مي لرزيد و چشم هاي حضرت زهرا(سلام الله علیها) در كاسه سرش فرو رفته بود، وقتي پيامبر(صلی الله علیه و آله) متوجه شد ناراحت گرديد. جبرئيل آمد و بشارت داد: يا رسول الله! سوره «هل أتي» به عنوان پاداش براي اين خانواده نازل شد.[17]
4- بخشيدن همه دارايي ها به مستمندان:
روزي حضرت زهرا(سلام الله علیها) خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله) رسيد و پس از سلام و احوالپرسي از علي(علیه السلام) پرسيد. حضرت زهرا فرمود: اي پيامبر(صلی الله علیه و آله) علي(علیه السلام) از غذا چيزي در خانه باقي نمي گذارد، هرچه دارد، به تهي دستان مي بخشد[18]
احمد بن حنبل در فضائل آورده كه محصول زراعت علي(علیه السلام) چهل هزار دينار بود كه آن را صدقه مستمندان ساخت[19]
5-عيد ضعيفان و مسكينان:
از ابوهريره روايت شده كه گفت: روز عيد بود، ضعيفان و مسكينان بر در خانه امام(علیه السلام) گرد آمده بودند. مولا علي(علیه السلام) دستور داد كه در بيت المال را بگشايند و سيصد هزار درهم به فقرا انفاق كنند. چون «ابوموسي» فرمان امام را به اجراگذاشت و آن حضرت از مراسم به خانه بازگشت؛ من وارد شدم، ديدم چند قرص نان جو بي روغن آوردند، به امام گفتم: اگر مي فرمودي از آن مال يك درهم را روغن مي خريدم چه مي شد؟امام فرمود:
اي ابوهريره! مي خواهي مرا در روز محشر شرمنده گرداني…
6-انفاق علي(علیه السلام) به اعتراف دشمنان:
انفاق بسيار و بخشش بي حساب او آنچنان زياد بود كه سرسخت ترين دشمنان او (معاويه) نيز اعتراف داشت. با اين كه وي همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام در كار دروغ سازي و افترا زدن بود، با اين حال او نمي توانست فضيلت جود و سخاي آن حضرت را انكار كند.
مردي بنام «مخفي بن ابي مخفي ضبي» روزي به معاويه گفت: من از پيش بخيل ترين مردم آمده ام. معاويه بن ابي سفيان گفت: «واي بر تو چگونه مي گويي او بخيل ترين مردم است، حال آن كه اگر او خانه اي از طلا داشته باشد و خانه اي از كاه، طلاي خود را پيش از كاه انفاق خواهد كرد.[20]
7-تهيه مسكن براي مستمندان:
امام علي(علیه السلام) با كار و تلاش فراوان و توليد مناسب، نياز نيازمندان مدينه را برطرف مي فرمود و سالانه چهل هزار دينار درآمد باغ هاي او بود كه در راه خدا به مستمندان مي بخشيد يا در ازدواج جوانان و ترغيبشان به ازدواج و يا تهيه مسكن براي مستمندان استفاده مي كرد.
در تاريخ نوشته شده كه امام خانه هايي مي ساخت و در اختيار مستمندان قرار مي داد بعنوان مثال، امام(علیه السلام) در محله «بني زريق» مدينه چند خانه ساخت و آنها را به خاله هاي خود بخشيد با اين شرط كه پس از آنان وقف مستمندان باشد.
منبع: احمد شرفخاني؛ روزنامه کيهان
پي نوشت ها:
[1] . الغدير ج 3 ص 222.
[2] . خطبه قاصعه (نهج البلاغه).
[3] . امالي شيخ صدوق ص 279.
[4] . حكمت عبادت ص 237 «آيت الله جوادي آملي».
[5] . سفينه البحار «ماده قوا».
[6] . خطبه 192 نهج البلاغه.
[7] . بحار ج 20 ص 67.
[8] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 20 ص 316.
[9] . سفينه البحار ج 1 ص 149.
[10] . علل الشرايع ص 14.
[11] . فروع كافي ج 1 ص 37.
[12] . بحار ج 41 ص 33.
[13] . بحار ج 23 ص 19.
[14] . نهج البلاغه- نامه 24.
[15] . مجمع البيان ج 3.
[16] . امالي شيخ صدوق ص 89.
[17] . بحار ج 43 ص 143.
[18] . امالي شيخ صدوق ص 149.
[19] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 22.
[20] . بحار ج 33 ص.
منبع: https://farsi.al-shia.org/
از امام هادی ـ علیه السلام ـ نزد متوكّل سعایت كردند كه در منزل او اسلحه و نوشتههای تحریك برانگیز و اشیای دیگر است كه از شیعیان او در قم به او
رسیده و او عزم شورش بر ضد دولت دارد.
متوكل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند،
آن گاه امام ـ علیه السلام ـ را در اطاقی تنها دیدند كه در به روی خود بسته، جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینی مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت
خدا و تلاوت قرآن مشغول است.
امام را با همان حال نزد متوكل بردند و به او گفتند: «در خانهاش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم كه قرآن میخواند.»
متوكل چون امام ـ علیه السلام ـ را دید، عظمت و هیبت امام ـ علیه السلام ـ او را گرفت و بیاختیار حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشاند و جام شرابی را
كه در دست داشت به آن حضرت تعارف كرد!
امام ـ علیه السلام ـ سوگند یاد كرد و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار!»
متوكل از تقاضایش منصرف شد ولی برای این كه امام ـ علیه السلام ـ را در نظر جمع سبك جلوه دهد گفت: پس شعری بخوان!
امام فرمود: من شعر، كم از بر دارم.
گفت: باید بخوانی.
امام ـ علیه السلام ـ اشعار زیر را خواند:
باتُوا عَلی قُللِ الجِبالِ تَحرُسُهُم غُلْبُ الرّجالِ فَما اَغْنَتهُمُ القُلَلُ
وَ اسْتَنزَلُوا بَعدَ عِزٍّ عن َمَعاقِلِهِم فَاُوَدّعُوا حُفَراً یا بِئسَ مانَزَلُوا
ناداهُم صارِخٌ مِن بعدِ ما قُبِرُوا اَیْنَ الاَساوِرَ و التّیجانُ وَ الحُلَلُ؟
اَینَ الوُجوهُ الّتی كانَت مُنعِمَهً مِنْ دُونِها تَضْرِبُ الاَستارُ وَ الْكُلَلُ؟
فَافصَحُ القَبرُ عَنهُم حینَ ساءَ لَهُم تِلكَ الوُجُوهَ عَلَیها الدَّود یَقتَتِلُ
قَد طالَما اَكَلُوا دَهراً وَ ما شَرَبُوا فَاَصْبَحُوا بَعدَ حُلولِ الاَكُلِ قَد اُكِلُوا
وَ طالَما عَمَّروا دُوراً لِتَحَصُّنِهِمْ فَفارَقُوا الدّوَر عَلَی الاَعداءِ وَ ارْتَحِلُوا
اَضْحَتْ مَنازِلُهُم قَفْراً مُعَطَّلَهً وَ ساكِنُوها اِلی الاَجْداثِ قَدْ رَحَلُوا
ترجمه:
(زمامداران جهانخوار و مقتدر) بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند، در حالی كه مردان نیرومند از آنان پاسداری میكردند،
ولی قلّهها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
آنان پس از مدتها عزّت از جایگاههای امن به زیر كشیده شدند و در گودالها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی!
پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهای فاخر؟
گور به جای آنان پاسخ داد: اكنون كِرمها بر سر خوردن آن چهرهها با هم میستیزند!
آنان مدت درازی در دنیا میخوردند و میآشامیدند، ولی امروز آنان كه خورنده همه چیز بودند، خود خوراك حشرات و كرمهای گور شدهاند!
چه خانههایی ساختند، تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند، ولی سرانجام پس از مدتی این خانهها و خانوادهها را ترك گفتند و به خانه گور شتافتند!
چه اموال و ذخائری انبار كردند، ولی همه آنها را ترك گفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند!
خانهها و كاخهای آباد آنان به ویرانهها تبدیل شد و ساكنان آنها به سوی گورهای تاریك شتافتند!
تأثیر كلام امام ـ علیه السلام ـ چندان بود كه متوكل به سختی گریست، چنان كه ریشش تر شد. دیگر مجلسیان نیز گریستند.
متوكل دستور داد بساط شراب جمع كنید و چهار هزار درهم به امام ـ علیه السلام ـ تقدیم كرد و آن حضرت را با احترام به منزل برگرداند. [1 ]
—————پی نوشت—————————————————
[1] . مسعودی، مروج الذّهب، بیروت،دار الاندلس، ج 4، ص 11؛ شبلنجی، نور الابصار، قاهره، مكتبه المشهد الحسینی، ص 166؛
سبط ابن الجوزی، تذكره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، 1383 هـ .ق، ص 361؛ ابن خلكان، وفیات الاعیان
، منشورات شریف رضی، 1364 هـ .ش، ج 3، ص 272؛ قلقشندی، مآثر الأناقه فی معالم الخلافه، الطبعه الثانیه، مطبعه حكومت الكویت، ج 1، ص 232.
در متن پیش رو بخش هایی از سلسله سخنرانی های استاد محمد شجاعی با عنوان “پرواز در آسمان رجب"تقدیمتان می گردد.
ماه رجب، ماه رهایی از سردرگمی های زندگی است
ما در عمرمان سردرگمی های زیادی در مسائل جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی داریم. مثلاً میخواهی یک کار اقتصادی بکنی سردرگم هستی که این کار را بکنم یا نکنم. این معامله را انجام بدهم یا نه. این شغل را انتخاب بکنم یا نه. این دارو را بخورم یا نه. با این شخص ازدواج بکنم یا نه. این رشته تحصیلی را انتخاب کنم یا نه.
در مسائل معنوی هم سردرگم است. نمیداند که ارتباطش با خانواده آسمانیش چطوری است؟ با اهل بیت چطوری است؟ با خود خدا، با ملائکة الله چطور است؟ یعنی هدایتهایی را میخواهد که مربوط به جنبههای فوق عقلانی است. نمیداند باید چه کار بکند. در هر پنج شأن وجودی، انسان سردرگمی و بلاتکلیفی دارد و نمیداند باید چه کار بکند. اما باید بدانیم که در همه اینها خدا هدایت میکند. چون فرمود: «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ= هر کس از من هدایت بخواهد، هدایتش میکنم». هر کس از من رفع بلاتکلیفی بخواهد در این ماه، من تکلیفش را میکنم. یعنی خدا با یک وسیلهای دل آدم را میبرد به یک سویی که درست است. مختلف هم هست؛ ولی بالاخره هدایت میکند و یک نور و روشنایی نصیبش میکند.
یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، این است که ببینیم خدا در این ماه از ما چه چیزی خواسته. دعاهای این ماه، نقش هدایتگری برای ما دارند و ما را از بلا تکلیفیهای زیادی در میآورند. اگر اهل بیت نبودند ما که از رجب سر در نمیآوردیم و نمیدانستیم رجب چیست و چه خصوصیاتی دارد. کور و کر وارد آن میشدیم و کور و کر هم از آن خارج میشدیم. اما الان به ما بصیرت میدهند و میگویند حواستان باشد که ماه رجب است. ماه رجب، زمان و منطقه امن است و با ماههای دیگر خیلی فرق دارد.
پس چه کسی از باطن ملکوت این ماه به ما خبر میدهد؟ اهل بیت (علیهم السّلام) به ما یاد دادند که در این ماه چه کار کنیم و چطوری وارد اردوگاه زمانی ماه رجب بشویم و چطور از مواهب آن استفاده بکنیم. از همان شب اول، قدم به قدم معصوم دست تو را گرفته و میگوید این حرفها را بزن و با خدا اینطوری بگو. «یا من یعطی من لم یسئله و لم یعرفه= ای کسی که عطا می کنی به کسی که از تو درخواستی نمی کند و تو را نمی شناسد». خدا میگوید تو من را بشناسی یا نشناسی، از من بخواهی یا نخواهی، من در این ماه به تو میدهم. چه رسد به کسی که خدا را می شناسد و از او درخواست می کند.
ماه رجب، ماه استجابت دعاهاست
ماه رجب مقدمه ای برای پرواز و اوج گرفتن است. خداوند در ماه رجب، درب آسمان را به روی انسانها گشوده و ندا می دهد اگر کسی از من درخواست کند او را می آمرزم و هدایت می کنم. این ماه حبل بین بنده و خداست و این ریسمان از آسمان هفتم آویخته شده تا بندگان از طریق آن به خدا برسند.
در ادامه فراز حدیث قدسی که فرشتۀ عزیز الهی در ماه رجب از آسمان هفتم تا صبح ندا میدهد، به اینجا رسیدیم که «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ = هر كه در این ماه مرا بخواند اجابتش كنم».
«دعانی» یعنی هر کس صدایم کند. یعنی جواب کسی که مرا صدا کند را میدهم. در روایت داریم که خدا اصلاً جواب بعضی ها را نمیدهد و برای شنیدن حرف بعضیها خدا گوشی ندارد. چون دوستشان ندارد و حوصلهشان را ندارد و قبولشان ندارد، حرفهایشان را هم که حرفهای بیمنطقی است گوش نمیکند. پس اصلاً دعاها را اجابت نمیکند. مثلاً کسی که کار نمیکند، مدام از خدا روزی میخواهد، تنبل است. او روزیش را خودش میبنندد. یا بعضیها به روزی کم قانع نیستند، و میخواهند روزی شان یک دفعه زیاد بشود. اما کار نمیکنند و میگویند این کارها که کار نیست. در حالی که این فکر اشتباهی است. زیرا هر کس با کار و درآمد کم کارش را شروع بکند، روزیش زیاد میشود. بعد هم دعا میکند خدایا چرا مشکل من حل نمیشود. خدا میگوید یک کار کم را شروع کن تا روزیت را زیاد کنم.
بیکاری ننگ و گناه است. از یک رزق کوچک شروع کن تا خدا برکت را به تو بدهد. ولی اینکه تو از الان انتظار داری یک دفعه یک درآمد چند میلیونی داشته باشی، معقول نیست. هیچ وقت کم را رها نکنید به خاطر اینکه کم است. با کم شروع کنید، خدا به شما برکت میدهد. یا مثلاً درس نمیخواند بعد میگوید خدایا من در دانشگاه و امتحان و کنکور قبول بشوم.
خدا جز با رعایت مجاری طبیعی که خودش قرار داده، به کسی چیزی نمی دهد. چون این ناموس و قوانین خودش هست. خدا میگوید این مسیری که من گفتم را برو، از من هم کمک بخواه تا من هم به تو کمک کنم.
گفتیم ماه رجب خیلی خاص است و همه شرائط، قوانین، مقررات و همه چیز در ماه رجب برداشته میشود. حتی خدا واسطهها را هم برمیدارد. در واقع در ماه رجب خود بنده شرافت دارد، خود بنده اعتبار پیدا میکند. حتی اگر گناهکار هم باشد، یک قیمت و ارزشی دارد. ماه رجب خیلی خیلی ویژه است. متوجه این باشید که خدا با همه وجودش آغوشش را به روی بندگانش باز کرده است. برای همین فرمود: «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ= اگر کسی من را در این ماه صدا کند، من اجابتش میکنم و جوابش را میدهم. پس ناامید نشوید و نگویید من هزار تا مشکل دارم، گناه دارم، آلوده هستم، معصیت کردم، چنین و چنان هستم. اصلاً این حرفها را نزنید. هر کس و هر طور باشی، خدا جوابت را میدهد. ماه رجب، غیر از ماههای دیگر است.
ماه رجب ریسمانی است بین بنده و خدا
خدا می گوید: «وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی= من این ماه را یک ریسمان بین خودم و بندهام قرار دادم». ببینید خداوند چقدر رسا حرف میزند. رجب اینقدر قشنگ است. اما گرفتن این ریسمان هنر و آمادگی و وقت گذاشتن و تمرکز میخواهد. باید بدانی که در این ماه چطوری رفتار کنی. باید «تصمیماتمان، افکارمان، آرزوهایمان و عشقهایمان» را در این ماه تنظیم کنیم.
«فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی= هر کس اعتصام بکند به ریسمان ماه رجب، به خودم وصل میشود». ببینید خدا چقدر قشنگ حرف میزند. می فرماید ماه رجب، حبل اتصال به خود خداست. چه چیزی از این قشنگتر که یک دفعه آدم همه موانع را بردارد و به خدا وصل بشود. خوش به حال کسی که حرف زدن عاشقانه با خدا را بلد باشد و این رمزها را بشناسد و بداند خدا چه طور با او حرف میزند.
یکبار دیگر نامه خدا را با هم مرور کنیم: «یَقُولُ اللهُ تَعَالَى أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِی فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی= خداوند تعالی می گوید: من همنشین کسی هستم که همنشین من باشد. من مطیع کسی هستم که مطیع من باشد. من آمرزنده ی کسی هستم که از من طلب آمرزش کند. این ماه، ماه من است و بنده بنده ی من است و رحمت رحمت من است. پس هر کس در این ماه مرا بخواند، اجابتش می کنم و هر کس از من درخواست کند، عطایش می کنم. هر کس از من طلب هدایت کند، هدایتش می کنم. این ماه را ریسمانی بین خودم و بنده ام قرار دادم؛ پس هر کس به آن چنگ زند، به من می رسد»
این نامه عاشقانه خدا به بنده اش است. آدم باید زبانفهم باشد. خدا 22 بار به بنده میگوید من هستم. شما تا حالا شده پیش کسی که خیلی عاشقت است، مثلا پدر و مادرت ۲۲ بار به تو بگوید من هستم و من پشت تو هستم و من هستم و هر چه بخواهی، در کنارت هستم و اجابتت میکنم و حرفهایت را گوش میکنم و هر چه بخواهی هدایتت میکنم!
اگر گوش داشته باشیم، این ندا را از آسمان هفتم میشنویم. اگر با چنین وضعی، کسی جهنم برود حقش هست و لیاقتش همان جهنم رفتن است.
آدمهایی که به جهنم رفتند، شیفته جهنم بودند و عاشق جهنم بودند که رفتند. از بهشت خوششان نمیآمد. از مظاهر خدا، رنگ خدا، بوی خدا، مظاهر خانواده آسمانی، رنگ و بوی خانواده آسمانیشان، از سبک زندگی بهشتیان خوششان نمیآمده که به جهنم رفتند. خودش خواسته جهنم برود، دوست داشته جهنم برود.
دعاها و اعمال مشترک ماه رجب
«یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِین» از امام زینالعابدین است که بعد از نمازها خوانده میشود.
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك …». یعنی خسران میرود سراغ کسی که در این ماه برود در خانه کسی غیر از خود خدا و التماس کسی را بکند و از کسی خواهش بکند و خودش را کوچک و ذلیل بکند. فقط در خانه خدا برو، به هیچ کس و آدمی فکر نکن.
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَك …» خدا کند که بشود در خلوت آدم اینها را بخواند.«وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِی»؛
«اللَّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ وَ النِّعَمِ الْجَسِیمَة …»؛
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ …» خدایا من هر چیزی که اهل بیت میخواهند، من همه آنها را میخواهم. این دعای امام زمان علیهالسلام خیلی ویژه است. یعنی اگر کسی دعاشناس باشد، حتی اگر نداند امام زمان این را گفته، میخواند میگوید این مال آقا است. چون آقا شیعیان را خیلی تحویل گرفته، درجه خواستهها را خیلی بالا برده، امام زمان علیهالسلام خیلی مهربان است. اما ما مهربان نیستیم.
در آخر، استغفارها را برای خودتان بنویسید و سعی کنید از الان یک دفترچه برای خودتان تهیه کنید و اعمال ماه رجب را در آن بنویسید و همیشه همراهتان داشته باشید. هر روز استغفار بگویید که عالی است. اینها اعمال مشترک هستند.
یکسری اعمال در ماه رجب، از شب اول شروع میشود به همراه نمازها تا ایام البیض.اگر می توانید سه روز اعتکاف را بروید. در این شبها و بخصوص ایام البیض چند دعای خیلی زیبا دارد که خیلی غوغا است. روزهها را خیلی جدی بگیرید، روزهها مرحله به مرحله آدم را اوج میدهد. هر کس هر چه بیشتر میتواند روزه بگیرد. وجود انسان را صاف و نورانی میکند. اگر کسی روزه نمی تواند بگیرد، دعاهایی هست که ثواب روزه را دارد.
<< 1 ... 50 51 52 ...53 ...54 55 56 ...57 ...58 59 60 ... 139 >>