« امامت ونصب از نگاه امام رضا(علیه السلام) | مردى از تبار گل یاس » |
آقاترین ! مرا غرق نور کن !
مرا قرین منّت و لطف حضور کن !
وقتی گناه کنج دلم سبز می شود
آقا ! شما شکایت این ناصبور کن !
می ترسم از شبی که به دجّال رو کنیم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن
امتداد ندای ابراهیم، ای که بر دوش خود تبر داری
تو دعا کن برای آمدنت، چه امیدی به این بشر داری؟
حرفهای نگفته مدتهاست، روی لبهایمان کپک زده است
چه بگویم به محضرت آقا، تو که از حال ما خبر داری
اعتراضی دوباره میشنوی، اعتراضی نمیکنی اما
با وجود همه بدیهامان، همه را زیر بال و پر داری
تو شبیه هلال ماه نویی، نه! تو کاملتری از این تشبیه
تو که خورشید پشت ابری، نه! نور و گرمای بیشتر داری
خوش به حال کسی که چشمش را، وقف باران انتظارت کرد
به خدا حاضرم قسم بخورم، تو به این ندبهها نظر داری
تو همین جمعه خواستی برسی، تو همین جمعه، آه اما نه
که خدا گفت: «صبر کن مهدی، سیصدوسیزده نفر داری؟»
سیده زهرا حسینی
موفق باشید.
سلام شعرتون عالی بود به وبلاگ ما هم سر بزنید
فرم در حال بارگذاری ...