« دلنوشته | چهل حدیث با موضوع امام زمان(عج) » |
شهید! فقط به نام تو می شود سکه پیروزی زد که بعد از تو، هر که مانده، در توهم زندگی شناور است. نام تو ای لاله سرخ، معنای زندگیست و غربت بعد از تو، دامن اهالی کوی شجاعت را گرفته؛ ماییم و دلی که جز به بهای خون، نه فروخته میشود و نه خریداریش هست.
کاش بودید!
چفیه های خون آلود، بر شط آرامش پل بسته اند. در لایه های زیرین هستی، غوغایی است. قسم به نام سرخ شهادت که پس از جنگ، راهی که شما به خون گلو پیموده اید، به خون دل می رویم. ما هر روز، در راه مولای شهیدان روی زمین، فلسفه میخوانیم و هر شام، عده ای پشت سیم خاردار ابتذال گیر می کنند. هر روز، روز شماست؛ کاش بودید!
هر روز، برایم شعر میخوانی
هر روز، در خاکریز فکرم شهید میشوی، پشت سنگر احساسم تیر میخوری و از قرارگاه فکرم، پر میکشی. به سوی کربلای آرزوهایم به راه میافتی و من هر روز، شادیام را تشییع میکنم و زندگی مردانه را به خاک میسپارم. من هر روز از شما دور میشوم؛ در حالیکه دست تمنا بهسوی شما دارم. هر روز عهد میکنم که دلم بر سر مزار شما بماند تا شیون مادران فرزند مرده را در هیاهوی تبلیغات خوردنیها و آشامیدنیها گم نکنم.
شعری سرودهام به نام خاک و تو بر روی بیتهایش، با نعش خون آلود افتادهای. کتابی نوشتهام که پلاکت را در همه صفحاتش آویزان کردهای. هر روز برایم سخنرانی میکنی؛ میگویی جان شما و فرمان رهبر! هر روز برایم شعر میخوانی. هر روز برایم نقاشی میکنی. هوا بوی سرخی میدهد و واژه ها و زندگی، رنگ نام شما گرفته.
دریا دریا اشک، در فراق تو
از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزشهای بشر جدید تا سه راهی شهادت کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر شهیدم، به دامن مولایم میبرم و سر به سجدگاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک میریزم و اوست تسکین من.
به قلم : حسین امیری
فرم در حال بارگذاری ...