حکمت 59 نهج البلاغه: ارزش نصیحت و نصیحت کننده
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ.
و فرمود (علیه السلام): آنكه تو را از چيزى بر حذر مى دارد، همانند كسى است كه تو را مژده اى مى رساند.
هشدارى كه بشارت است!
امام(عليه السلام) با هشدارى بجا در اين سخن كوتاه و گرانمايه به اهميت هشدارهاى بجا و سودمند پرداخته مى فرمايد: «كسى كه تو را (از امورى كه خطرناك است) بترساند همچون كسى است كه به تو بشارت دهد (به امورى كه مايه سرور و خوشحالى است)»; (مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ).
در مصادر نهج البلاغه در ذيل اين حديث شريف افزون بر ذكر مدارك، نكته قابل ملاحظه اى آمده كه مى گويد: تحذير شناساندن انسان به چيزى است كه مصلحت او در آن است و زيان و خطر را از او دفع مى كند و اينكه امام مى فرمايد چنين كسى مانند كسى است كه به تو بشارت مى دهد مفهومش اين است كه بايد از اين هشدارها همان گونه خوشحال شوى كه از خبرهاى مسرت بخش خوشحال مى شوى و بايد از چنين كسى همان گونه تشكر كنى كه از بشارت دهنده تشكر مى كنى، زيرا او اگر خير تو را نمى خواست به تو هشدار نمى داد و از افتادن در شر برحذر نمى داشت.
تحذير به معناى ترساندن و هشدار دادن در برابر خطرات قطعى يا احتمالى است و تبشير به معناى بشارت دادن در برابر پيروزى هاست. از آنجا كه پرهيز از خطرات خود يك پيروزى بزرگ است امام مى فرمايد: كسى كه تو را از خطر و ضرر قطعى يا احتمالى برحذر مى دارد مانند كسى است كه تو را بشارت دهد به امورى كه مايه خوشحالى توست. بنابراين، دوستان خوب كسانى هستند كه هم انسان را نسبت به پيروزى ها دلگرم سازند و هم نسبت به خطرات آگاه نمايند و اين كه يكى از حقوق مؤمنان بر يكديگر نصيحت شمرده شده اشاره به همين گونه هشدارهاست، بلكه گاه مى شود برحذر داشتن و هشدار دادن به خطرها اثرات مهم ترى از بشارت ها دارد، زيرا بشارت دهنده بسيار مى شود كه به كارهاى نيك انجام شده و پيروزى ها بشارت مى دهد، بشارتى كه تغييرى در سرنوشت نخواهد داشت; ولى تحذيركننده هميشه پيش از خطر هشدار مى دهد و چه بسا سبب برطرف شدن خطرات مهمى مى گردد. پيام اين گفتار حكيمانه مولا اين است كه هنگام ترساندن و برحذر داشتن نسبت به خطرات نه تنها ناراحت نشويد، بلكه آن را به منزله يك بشارت براى خود تلقى كنيد.
در حديثى در كتاب شريف كافى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم كه به يكى از ياران خود فرمود: «اِتَّبِعْ مَنْ يُبْكيكَ وهُو لَكَ ناصِحٌ وَلا تَتَّبِع مَن يُضحِكَكَ وَهُو لَكَ غاشٍّ; (1) از كسى پيروى كن كه تو را مى گرياند ولى خيرخواه توست از كسى كه تو را مى خنداند اما به تو دروغ مى گويد و حقايق را وارونه نشان مى دهد، پيروى مكن».(2)
*****
پی نوشت:
(1). کافى، ج2، ص 638، ح 2.
(2). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر نهج البلاغه مرحوم خطیب مى گوید این جمله حکمت آمیز را طرطوشى در کتاب سراج الملوک و آمدى در کتاب غررالحکم آورده، هر چند این دو نویسنده بعد از مرحوم سیّد رضى مى زیسته اند ولى آمدى چیزى افزون بر آنچه در نهج البلاغه است آورده که نشان مى دهد از منبع دیگرى آن را گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 51).
حکمت 58 نهج البلاغه: رابطه مال و شهوات
وَ قَالَ (علیه السلام): الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ.
و فرمود (علیه السلام): ثروت اصل و مايه شهوت هاست.
ريشه اصلى شهوات:
امام(علیه السلام) در این کلام کوتاه و پرمایه اشاره به نکته اى درباره رابطه ثروت با شهوت کرده مى فرماید: «مال و ثروت ماده اصلى همه شهوات است»; (الْمالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ).
بدیهى است که منظور از شهوت در اینجا هرگونه علاقه مفرط نفسانى و هوس آلود است. اعم از این که مربوط به شهوت جنسى باشد یا مقام یا تشریفات و زرق و برق دنیا و یا انتقام جویى و امثال آن.
این نکته نیز روشن است که براى رسیدن به خواسته هاى نفسانى و هوا و هوس ها مال نقش اصلى را بازى مى کند و هر قدر فزونى یابد خطر افتادن در شهوات بیشتر است.
اضافه بر این ثروت مایه غرور است و غرور ریشه اصلى بسیارى از گناهان، به علاوه مال هر چه بیشتر شود انسان را به خود مشغول تر مى سازد و طبعاً از یاد خدا و اطاعت حق باز مى دارد. روى این جهات سه گانه مى توان به عمق کلام امام پى برد.
بدیهى است آنچه امام در این گفتار حکیمانه فرموده هشدارى است به غالب مردم که در فزونى مال نکوشند، زیرا خطرات زیادى را به دنبال دارد اما چنان نیست که هر ثروتمندى هواپرست و شهوت پرست باشد. این حکم کلى مانند احکام دیگرى نظیر آن استثنائاتى دارد. گروه زیادى راه قارون را پیمودند و اموالشان مایه غرور و کفرشان شد، جمع اندکى نیز از مال براى رسیدن به مهم ترین طاعات الهى بهره گرفتند.
این معنا در آیات مربوط به قارون آمده است: «(وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَْرْضِ إِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ); در آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را بطلب و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده (به بندگان خدا) نیکى کن وهرگز در جستجوى فساد در زمین مباش که خدا مفسدان را دوست ندارد».(1)
بر همین اساس است که در بسیارى از آیات قرآن از مال نکوهش شده و در بعضى از آیات از آن مدح و ستایش به عمل آمده و به عنوان خیر (نیکى) از آن یاد شده است.
در آیه 180 سوره «بقره» در مورد وصیت مى فرماید: «(اِنْ تَرَکَ خَیراً …); کسى که اموالى از خود به یادگار گذاشته است…». و در آیه 8 سوره «عادیات» در مذمت بعضى از طغیانگران مى فرماید: «(وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ); اموال را بسیار دوست دارند».
در روایات اسلامى نیز آثار این مذمت و مدح درباره اموال فراوان دیده مى شود که آوردن آنها ما را از شرح این کلام دور مى کند.
تنها به ذکر این روایات پرمعنا که از ابن عباس نقل شده و قاعدتاً آن را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) یا امیرمؤمنان على(علیه السلام) شنیده است قناعت مى کنیم. او مى گوید: «إنَّ أوَّلَ دِرْهَم وَدینار ضُرِبا فِی الاْرْضِ … أنْ یُحِبُّوکُما; نخستین درهم و دینارى که سکه آن در زمین زده شد شیطان نگاهى به آنها افکند هنگامى که آن را دید آنها را برگرفت و روى چشم خود گذارد سپس به سینه خود چسبانید آن گاه فریاد شادى کشید بار دیگر آن را به سینه خود چسبانید سپس خطاب به آنها گفت: شما نور چشمان من و میوه دل من هستید هرگاه بنى آدم شما را دوست دارند من به آن قانعم، هر چند بتى را پرستش نکنند (چه بتى بالاتر از شما) براى من همین بس که فرزندان آدم به شما عشق بورزند».(2)
کوتاه سخن آنکه مال ابزارى است مشترک مانند انرژى اتم که هم مى توان از آن بمب ویرانگر ساخت و هم به وسیله آن نیروى برق تولید کرد که دنیا را روشن سازد و کارخانه ها را به حرکت درآورد، هر چند این نیرو هنگامى که به دست ناصالحان بیفتد غالباً در جنبه هاى ویرانگر به کار گرفته مى شود.(3)
*****
پی نوشت:
(1). قصص، آیه 77.
(2). بحارالانوار، ج 70، ص 137، ح 3.
(3). سند گفتار حکیمانه: این کلام حکمت آمیز به عین همین عبارت در کتاب غررالحکم و مجمع الامثال میدانى و مطالب السؤول آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 50). در کتاب تمام نهج البلاغه نیز این کلام حکمت آمیز را ضمن خطبه «وسیله» نقل کرده است. (تمام نهج البلاغه، ص 162).
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج در آستانهی یوم الله 9 دی ، نشست برخط بصیرتی- سیاسی با موضوع «پارادایم های انقلاب و پروژه نفوذ» با حضور استاد حسین امیدیان برگزار شد.
این نشست در سامانه سیما برگزار گردید و با استقبال طلاب روبرو شد.
استاد امیدیان به جهت بیان اهمیت بحث نفوذ، مطالب خود را با فرمایشی از مقام معظم رهبری آغاز کردند که فرمودهاند: «من از روی اطلاع عرض میکنم که برنامهی نفوذ در کشور یک برنامهی جدی استکبار است؛ برنامهی جدی آمریکاییها است؛ دارند دنبال میکنند که نفوذ کنند»
ایشان سپس اشارهای به ریشهها و پیامدهای نفوذ داشتند و در ادامه، به تبیین پارادایم های انقلاب پرداخته و فرمودند: انقلاب اسلامی از آغاز مبارزات در سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ، در پارادایم پیروزی، فاصلهی سال های 1358 تا 1368 در پارادایم حفظ، دو دهه، از 1368 تا 1388 در پارادایم تثبیت و از 1388 تا کنون در پارادایم اقتدار قراردارد.
ایشان افزودند: اگر کشوری بتواند دوران حفظ و تثبیت را پشت سر بگذارد به دوران اقتدار میرسد که البته حفظ اقتدار هم بسیار مرحله سختی است و منجر به ابرقدرتی میشود. به عنوان نمونه اتحاد جماهیر شوروی در دوران تثبیت اقتدار شکست خورد.
استاد امیدیان در ادامه فرمودند در تخاصم بین دو کشور ۵ ابزار وجود دارد و هر کدام از این ابزارها در یکی از دورانها و پارادایم هایی که گفته شد، به عنوان ابزار استراتژیک کاربرد دارد. جنگ سخت در پارادایم حفظ، تروریسم و تحریم، در طول انقلاب، فتنه سیاسی در پارادایم تثبیت و نفوذ در پارادایم اقتدار.
ایشان فرمودند اگر دشمن در ابتدای انقلاب اسلامی با فرهنگ اسلامی مردم ایران آشنایی داشت با ما وارد جنگ سخت نمیشد چراکه در این فرهنگ، شهادت وجود دارد و بر خلاف انتظار آنان، با جنگ سخت، انقلاب مستحکمتر و ریشه دارتر شد.
البته در همان دورانِ جنگ سخت، هم تحریم، هم ترور و هم نفوذ وجود داشت. ما ۱۷۰۰۰ شهید ترور داریم که در سال های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ اتفاق افتاد و یا انواع تحریم ها را از زمان تسخیر لانه جاسوسی داشته ایم. یا جریان نفوذ از همان ابتدا فعال بوده اند مثلا کشمیری در کنار شهید بهشتی قرار میگیرد و او را ترور میکند.
ولی سلاح محوری در پارادایم حفظ، جنگ سخت بود و سایر ابزارها در خدمت جنگ سخت بودند، یعنی رئیس جمهوری را ترور می کنند که پایبند جنگ است. یا فرماندهان دفاع مقدس مورد ترور قرار میگیرند تا انقلاب اسلامی در جنگ سخت شکست بخورد.
دشمن پس از سال 1368 دیگر توان ادامه بیشتر این جنگ را نداشت و این مرحله تمام شد و انقلاب وارد مرحله بعدی شد که پارادایم تثبیت را شکل می دهد و سلاح محوری دشمن در این مقطع عمدتا فتنه های مختلف سیاسی است. مانند فتنه های سال 1378 و 1388 و فتنه های ریز و درشت دیگر. از جمله برای صدمه زدن به آرمان جمهوری اسلامی که ایجاد تمدن اسلامی است تلاش کردند بسیاری از نهادهای انقلابی که متولی این کار بودند را حذف نمایند. مانند جهاد سازندگی که با وزارت کشاورزی ادغام شد. و البته مقام معظم رهبری در برابر برخی از آنها مانند ادغام سپاه و ارتش با وجود فشارهای فراوان مقاومت نمودند.
در این سال ها، فتنه های کف خیابان هم انجام شد. قویترین فتنه ای که در دنیا وجود دارد فتنه انقلاب رنگین است و آمریکا تقریبا در هرجایی از دنیا که این فتنه، را برنامه ریزی کرده، موفق شده و به نتیجه رسیده است اما در فتنه سال 1378 که متاسفانه حتی تعدادی از وزرا پای کار فتنه بودند و با آن همراهی کردند ولی موفق نشدند چون مردم در 23 تیرماه 78 با راهپیمایی خود قائله را ختم نمودند.
ایشان به فتنه 88 هم اشاره کردند که بسیار فتنهی عجیب و پیچیده ای بود. در این فتنه ها از مشهورین نظام استفاده می شود که به اندازه بقیه مسئولین پایبند آرمان های انقلاب نیستند. البته در ایام این فتنه ها سایر اشکال تخاصم مانند تحریم و نفوذ هم وجود داشت و البته نوعی از جنگ سخت هم در حال طراحی و شکل گیری بود این بار نه بر علیه جمهوری اسلامی بلکه بر علیه انقلاب اسلامی. چون هدف دشمن انقلاب اسلامی است و جمهوری اسلامی فقط بخشی از انقلاب اسلامی به شمار میآید.
استاد امیدیان به پروژه کسینجر درباره انقلاب اسلامی اشاره کردند که می گوید در آینده پژوهی با سه آینده داریم: آینده مطلوب که فروپاشی نظام اسلامی در ایران بود که امکان ندارد، آینده ممکن که محدود کردن و منزوی کردن انقلاب اسلامی که آن هم امکانپذیر نیست و آینده محتمل که کند کردن سرعت انتشار است. بخاطر همین جنگ سخت در منطقه را رقم می زنند. بنابراین سلاح محوری در پارادایم تثبیت فتنههای سیاسی است و بقیه ابزارها در حال کمک کردن به این فتنهها است.
اگر کشوری پارادایم اقتدار را طی کند به ابر قدرت تبدیل می شود. ما نمی دانیم که پارادایم اقتدار تا چه زمانی طول خواهد کشید ولی از نظر علمی به این می رسیم که اگر دولت و مجلس و قوه قضاییه دست جریان های موافق انقلاب بیفتد پارادایم انقلاب پایان می پذیرد.
اصطلاح ابرقدرت به کشور و نظامی گفته میشود که جغرافیای گسترده، جمعیت بالا ( پنتاگون به فرانسه تذکر می دهد که اگر دقت نکنیم بیشترین جمعیت مسلمان خواهد بود) و سلاح بازدارنده داشته باشد و انقلاب اسلامی در حال حاضر این ویژگی ها را داراست. اما این پارادایم به اقتدار مطلوب خود نرسیده چراکه جریان نفوذ اجازه این کار را نمی دهد.
استاد امیدیان هدف کلان و نهایی پروژه نفوذ را نابودی انقلاب اسلامی دانستند که تلاش می کند با تغییر باورها، ارزشها و آرمانها آن را محقق کند. هدف نفوذ در خارج از ایران با ایران اسلامی هراسی و شکستن اقتدار الگویی ایران اسلامی رقم می خورد. جریان نفوذ در داخل کشور به دنبال تغییر رفتار بر اساس تغییر باورها در مردم (در جهت تغییر باورها، پروژه نفرت را با جدیت دنبال مینمایند و هدفشان اینست که مردم از چند چیز متنفر شوند ( دین- ولایت فقیه- مسئولین(با کارهایی از قبیل پررنگ کردن حقوق های نجومی که تعداد زیادی از مسئولان را شامل نمیشد) و نفرت مردم از یکدیگر) و تغییر محاسبات و تصمیم گیری ها در مسئولین. (مسئولی که آمریکا را دشمن میداند و مسئولی که دشمن را کدخدا می داند)
ایشان در تعریف نفوذ گفتند این کلمه برگرفته از اصطلاحات نظامی و به معنای ورود نیروی اطلاعاتی دشمن در بین نیروهای خودی (ستون پنجم) بهصورت مستقیم و غیرمستقیم است. و مفهوم آن شکست در سایر وضعیت هاست. انواع نفوذ هم یا مربوط به قبل از پارادایم اقتدار (از ابتدای مبارزه تا سال 88) که نفوذ، کمک کننده بر سایر ابزارها بود. یا بعد از پارادایم اقتدار ( از سال 88 به بعد) که نفوذ، محور است و سایر ابزارها مثلا تحریم در خدمت جریان نفوذ و رشد نفوذی ها قرار میگیرد.
استاد امیدیان ابزارهای کلان جریان نفوذ را پول و جاذبه های جنسی (پروژه اندلسی کردن) بر شمردند و از ابزارهای میدانی به اینترنت و شبکه های مجازی- سازماندهی ها ( موسسات و سمن ها )- اقلام فرهنگی : کتاب ، مجله و نشریات و…- ماهواره - اندیشه سازی ( استحکام نهضت ترجمه) - اطرافیان علما و مسئولین اشاره نمودند.
ایشان به عنوان راهکارهای مقابله با جریان نفوذ به موارد زیر اشاره کردند:
تقویت ایمان فردی (مومن انقلابی )- تقویت بنیهی معرفتی و بینههای فکری- تقویت ایمان اجتماعی- مطالبه گری از مسئولین - بصیرت در تشخیص نفوذ- بصیرت در اقدام طبق نظر ولی( به موقع و دقیق)
همچنین برای شناخت نفوذ به دو نشانه مهم اشاره کردند که باید نسبت به آنها خصوصا در انتخابات پیش رو حساس بود. اولا نفوذی ها اعمال شان مخالف اقتدار در عرصه های مختلف است و همچنین منویات رهبری را بر نمی تابند.
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج مراسم جشن مجازی به مناسبت میلاد با سعادت عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در شب میلاد این بانوی اسوه صبر و صلابت در تاریخ 29/9/1399 برگزار گردید.
این مراسم با تلاوت قرآن توسط قاری بین المللی جناب آقای آقایی آغاز شد. سپس ایشان به مولودی خوانی در این شب عزیز پرداختند .
سپس حجه الاسلام و المسلمین میلانی نژاد پس از توسل به ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به ایراد سخنرانی با موضوع مقامات و کرامات حضرت زینب کبری سلام الله علیها و شخصیت بزرگ این بانو و نیز نقش وجایگاه پرستاران پرداختند.
ایشان فرمودند: همه مستحضرند که حضرت زینب سلام الله علیها معروف به صبر هستند. صبر تقسیم بندی های متداولی دارد مثل صبر بر معصیت، صبر بر مصیبت و صبر بر طاعت. ولی موضوع بحث امشب ما صبر در قرآن است. صبر فقط در این موارد نیست بلکه صبر در حوزه سیاسی همان جبهه مقاومت است و در حوزه اجتماعی از آن تعبیر به ظرفیت میشود. و در همه موارد صبر مثبت، موضوع مورد توجه ما خواهد بود نه صبر از روی ناچاری و …
در آیه 7 سوره مدثر خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، می فرماید« به خاطر خدا صبر کن». چراکه پیامبر اکرم در معرض انواع آزارهای زبانی و بدنی و… قرار داشتند و خداوند به پیامبر اکرم امر میکند که به خاطر خدا صبر نماید.
ایشان به عنوان نمونه ای از صبر در دوران معاصر به سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی اشاره کردند و فرمودند: این همه نیرویی که فردی مثل حاج قاسم سلیمانی دارد یک جهتش بخاطر صبر و تحمل بالا ی او همچنین بخاطر الهی بودن مقاومت او بود.
ایشان در ادامه افزودند: یکی دیگر از صبرها، صبر بر حکم خداست. ( فاصبر لحکم ربک) خداوند دستور داده است بر صبر براحکام الهی مانند صبر درکسب حلال. اگر انسان مومن برای خدا صبر کند، مشمول وعده های بسیارعجیبی به صابران خواهد بود که خداوند در قرآن به صابران داده است.
ایشان ضمن اشاره به آیه 128سوره اعراف فرمودند برای ایجاد صبر در وجودمان باید از خداوند کمک بخواهیم. وقتی امیرالمومنین در نیمه های شب می خواست بدن مطهر صدیقه طاهره را به خاک بسپارد، پس از اقامه نماز از خداوند طلب صبر نمود.
«فاصبر ان وعد الله حق» آدم های ضعیف و دنیاپرست باعث نشوند که تو مسیرت را گم کنی.کثرت جبهه باطل باعث نشود که تو صبرت را از دست بدهی.چراکه وعده خداوند در اجر به صابران وعده حق است. «ان العاقبه للمتقین» صبر کن که عاقبت با پرهیزکاران است. نمونه روشن آن صبر حضرت یوسف علیه السلام بر مصائب فراوانش است که او را در دنیا و آخرت به مقامات بالا رسانید و او را عزیز کرد.
در ادامه استاد میلانی نژاد به جایگاه پرستاری اشاره کرده و فرمودند: در کتاب ثواب الاعمال صفحه 289 از پیامبر اکرم نقل شده است که :«هرکس از یک بیماری یک شبانه روز پرستاری کند با ابراهیم خلیل محشور می شودو از پل صراط به آسانی عبور می کند». کسی که در رفع مشکلات بیمار و رفع حاجت بیماری بکوشد، حتی اگر از خویشان و افراد خانواده خودش باشد، شامل این مقامات می شود.
در روایت هست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمانی که امیرالمومنین بیمار و تب دار بودند، شب تا صبح بر بالین آن حضرت به پرستاری و دعا پرداختند. امام سجاد می فرماید عمه ام زینب از من پرستاری کرد.، در شبی که فردای آن روز پدرم به شهادت رسید، در حالی که در تب می سوختم، عمه ام از من پرستاری کرد. جایگاه حضرت زینب آنچنان بالاست که امام معصوم به ایشان التماس دعا می گوید.
استاد میلانی نژاد در انتها از خداوند متعال برای همه خواهران خواستار زندگی مجاهدانه و صبورانه در همه عرصه ها شدند.
پس از سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین میلانی نژاد زیارتنامه حضرت زینب علیها سلام قرائت گردید و بعد از آن اهدا صلوات به وجود مبارک دخت امیرالمومنین زینب کبری صورت گرفت.
در برنامه از بین شرکت کنندگان دو نفر هم به قید قرعه انتخاب شدند که شرکت کنندگان برای برآورده شدن حاجات قلبی ایشان، 100 صلوات هدیه نمایند. در آخر برنامه خانم دکتر عبدلی مدیر محترم مدرسه و موسسه زینبیه به قرائت شعری در مدح حضرت زینب پرداختند. و در خاتمه برنامه هم به دو نفر از شرکت کنندگان که نام زینب داشتند هدیه ای تقدیم شد.در این برنامه، برنده مسابقه دلنوشته مربوط به هفته بسیج نیز اعلام گردید.
معاونت پژوهش مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه از برگزاری کرسی آزاد اندیشی با عنوان «اخلاقی سازی جامعه؛ وظیفه حکومت یا فرد» با حضور جناب آقای دکتر گل محمدی به عنوان استاد ارائه کننده بحث و حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر محدر به عنوان استاد منتقد و سرکار خانم علیزاده به عنوان دبیر علمی خبر داد.
استاد گل محمدی در ابتدا چنین بیان داشتند: علیرغم گذشت بیش از 40 سال از تشکیل جمهوری انقلاب اسلامی همچنان شاهد حجم وسیعی از بداخلاقی در بین اقشار مختلف مردم هستیم و در این بین هیچکس خود را مسئول این وضع نمیداند و اگر به همین منوال پیش رود، جامعه از درون دچار فروپاشی خواهد شد. مسئله ما این است که متولی اخلاق جامعه کیست؟
ایشان با این فرضیه که متولی این امر حکومت می باشد، دلایل خود را در سه محور ادله عقلی، ادله نقلی و ادله قانونی ارائه نمودند.
استاد در بیان دلایل عقلی به موارد ذیل اشاره نمودند:
ایشان اولین دلیل عقلی را این چنین بیان نمودند که بسیاری از رفتارهای مردم معلول فرهنگ، پایگاه و نقش، عوامل اقتصادی، سیاسی، قوانین و مقررات، وسایل ارتباط جمعی،رفتارحاکمان و … است و چون این عوامل در دست حکومت است و یا حکومت بازیگر نقش اول آنهاست، پس تنظیم آنها در جهت اخلاقی سازی جامعه نیز برعهده دولت است.
همچنین اخلاقی سازی جامعه نیازمند برنامهریزی، سازماندهی، بسیج امکانات، هدایت، حمایت و نظارت است و این امور جز از طریق حکومت محقق نمی شود.
دلیل سوم ایشان این بود که وظیفه حکومت، تامین و مدیریت نیازهای مردم است، اخلاق یکی از نیازهای مهم و اساسی مردم است. استاد گل محمدی وظیفه حکومت را، رساندن مردم به سعادت حقیقی و خیر اعلا دانست و گفت این هدف جز با زندگی اخلاقی میسر نمی شود و این مورد هم برعهده حکومت است. آخرین دلیل عقلی نیز این می باشد که دین، دارای سه جزء، اعتقادات، احکام و اخلاق است. وظیفه حکومت دینی، تحقق و اجرایی کردن دین در جامعه است. پس می توان نتیجه گرفت حکومت دینی موظف به اخلاقی سازی جامعه است.
ایشان بعد از بیان دلایل عقلی به سوره حج، آیه 44؛ سوره جمعه آیه2؛ سوره حدید، آیه 25؛ سوره آل عمران آیه 104 به عنوان مستندات نقلی اشاره نمودند و در ادامه به خطبه هایی از نهج البلاغه از جمله خطبه 3 و 164 پرداختند که در آنها به نقش مستقیم و غیر مستقیم حکومت ها و رسالت پیامبران به عنوان حاکمان الهی در زمین در جهت تزکیه نفوس و اخلاقی سازی جامعه اشاره شده است.
استاد گل محمدی در ادامه به دلایل قانونی از جمله، اصل سوم قانون اساسی که تصریح میکند: «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای اموری همچون ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی به کار برد».
همچنین اصل هشتم قانون اساسی که میگوید: در جمهوری اسلامی ایران، دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می کند. «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر».
ایشان در ادامه به بخش هایی از بیانات امام خمینی و مقام معظم رهبری در زمینه وظیفه و نقش مهم دولت ها در اخلاقی سازی اشاره کردند. از جمله:
حضرت امام خمینی (ره) در این رابطه چنین میفرمایند:
«همه باهم دنبال این باشند که این کشور را به راه مستقیم هدایت کنند و این کشور را آباد کنند؛ و اخلاق اسلامى- انسانى را در تمام قشرها توسعه بدهند». همچنین در جلد 17 کتاب صحیفه چنین میفرمایند: «یك مسئله که در رأس همه امور است مسئله معنویات است. ما باید کوشش کنیم که معنویات را در بین این ملت عزیز و در بین مسلمین پیاده کنیم، مردم را دعوت به معنویات و دعوت به اخلاق اسلامى و آداب فرهنگ اسلامى کنیم».
و نیز در جای دیگر بیان میدارند مجلسى که اساس یك کشور است باید محلى براى بحث و ساختن اخلاق جامعه باشد.
استاد گل محمدی در ادامه به سخنان مقام معظم رهبری(حفظه الله) اشاره نمودند:
در یك جامعه؛ اگر مردم از اخلاق خوب برخوردار نبودند، اگر فساد در میان مردم رواج داشت. اگر مردم تعلیم و تربیت را درک نکردند، اگر سطح سواد در میان مردم پایین بود … اگر رشد و آگاهی سیاسی به قدر لازم در مردم نبود، مردم آن جامعه را نمیشود ملامت کرد. حکومتهای آن جامعه را باید ملامت کرد. زمامدارانی که سررشته ثروتهای مادی و معنوی دست آنهاست باید مورد شماتت؛ مواخذه، و عقوبت قرار بگیرند.
«سازندگى باید در تمام ابعاد مادّى و معنوى آن صورت گیرد. هم باید چرخهای اقتصاد به حرکت درآید و هم باید روحیه معنوى و اخلاق و رابطه با خدا در ما تقویت شود. همه ما در قبال این وظیفه بزرگ مسئولیم.»
حضرت آقا در بیانات سال 1372 چنین فرمودند: «امروز در جامعه ما، یکى از تلاش های اساسى، باید تغییر اخلاق باشد».
و نیز در جای دیگر می فرمایند: «حکومت اسلامى براى این است که انسان ها در این فضا تربیت شوند، اخلاق آنها تعالى پیدا کند، به خدا نزدیكتر شوند و قصد قربت کنند».
و همچنین ایشان فلسفه نظام اسلامی را برقراری اخلاق و معنویت دانسته و فرمودهاند: «فلسفه نظام جمهورى اسلامى این است که بتواند همچنان که اسلام از مسئولان، انسانها و ملت ها خواسته است، در میان مردم، هم عدالت، هم اخلاق، هم معنویت و هم رفاه مادّى را به وجود آورد».
همچنین ایشان به عدالت و اخلاق به عنوان شاخصههای مهم جامعه اسلامی اشاره کرده و میفرمایند: «جامعه اسلامى آن جامعهاى است که در او عدالت به نحو کامل استقرار داشته باشد؛ اخلاق اسلامى به صورت گسترده در میان مردم وجود داشته باشد». و «چهرهی فرهنگی کشور باید چهره نورانی، اسلامی و کاملاً منطبق با فضیلت های اخلاق اسلامی باشد؛ این یکی از خلأهای ماست».
در ادامه استادگل محمدی به سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404اشاره نمودند و گفتند: جامعه ایرانی در افق این چشمانداز ویژگیهایی از جمله: توسعه یافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود، متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی، با تأکید بر مردم سالاری دینی، عدالت اجتماعی،آزادی های مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسا نها و بهره مندی از امنیت اجتماعی و قضایی. فعال، مسئولیت پذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایت مند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه ی تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن، الهام بخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردم سالاری دینی، توسعه ی کارآمد، جامعه ی اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تأثیرگذار بر همگرایی اسلامی ومنطق های بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشه های امام خمینی (ره) خواهد داشت.
همچنین در بند 24 اصول سیاست فرهنگی کشور نیز به «توسعه و اعتلای تبلیغات فرهنگی و هنری به نحو مناسب به منظور ترویج و تحکیم فضایل اخلاقی» اشاره شده است.
استاد گل محمدی در آخر چنین نتیجه گرفتند که اخلاقی سازی جامعه جزو وظایف ذاتی حکومت است و در صورت عدم اقدام لازم، وظیفه مردم مطالبهگری و وظیفه نهادهای ناظر و بازرسی، مجازات مقصران است. همچنین مسئول بودن حکومت نسبت به اخلاقی سازی جامعه، رافع تکلیف افراد و اشخاص نیست، بلکه هر کس به اندازه توان و مقدورات خود، باید در جهت اخلاقی سازی خود، خانواده و جامعه تلاش کند.
در ادامه کرسی آزاد اندیشی حجت الاسلام و المسلمین به عنوان استاد منتقد چنین بیان نمودند:
اهمیت اخلاق و تزکیه نفس بر کسی پوشیده نیست و تهذیب نفوس انسانی همواره یکی از دل مشغولیهای انسان بوده و است. بشر امروز با وجود پیشرفتهای علمی شگرف نتوانسته بر مشکلات خویش فائق آید. بدون شک یکی از دلایل معناداری زندگی، اخلاق است و زندگی بدون اخلاق به حیات مردگان شباهت بیشتری دارد تا زندگان. این فضایل و ارزشهای اخلاقی هستند که با اتکا بر جهانبینی و مسائل اعتقادی اهداف انسانی را تعیین میکنند و به زندگی انسان معنا میبخشند و انسان را به عالم ملکوت متصل میکنند. رسول گرامی اسلام چه زیبا میفرمایند: «خداوند اخلاق پاك را وسيلهى پيوند خود قرارداده، اين (فضيلت) براى شما بس كه به يك خوبى كه متصل به خداست تمسك جوييد.» به همین دلیل پرورش ارزشهای اخلاقی مردمان و تزکیه و تهذیب آنان از جمله اصلیترین اهداف برانگیختن پیامبران و فرستادن پیامهای آسمانی است. «اوست آنکس كه در ميان درس ناخوانده فرستادهاى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد و [آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.»
قرآن کریم نیز فلاح و رستگاری انسان را در تزکیه نفس و متخلق شدن به ارزشهای اخلاقی میداند: «كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده.» در عظمت اخلاق همین بس که خداوند پیامبر خود را به عظمت اخلاقی میستاید: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ» (قلم/4).
بر این اساس اگر در جامعه فردی دست به انجام عملی غیراخلاقی بزند، افزون بر برخوردي كه دستگاههاي انتظامي با او ميكنند، مردم نيز حساسيت نشان ميدهند؛ به عنوان مثال اگر کسی ماشینش را در جای نامناسب پارک کرده باشد، همه مردم واکنش نشان میدهند و ماشينهاي مجاور بوق ميزنند و متخلف را تحت فشار قرار ميدهند. پس از آن جایی که مصالح و مفاسد افراد جامعه در هم تنیده شده است و افراد در جامعه همانند کسانی هستند که در یک کشتی نشستهاند، حساسیت نسبت به مسائل اخلاقی در همه جوامع بشري وجود دارد. دليل آن نيز اين است كه همه مردم متوجه شدهاند كه اگر بنا باشد در يك زندگي اجتماعي كساني از قانون تخلف كنند، سنگ بر روي سنگ بند نميشود و دودش به چشم همه مردم خواهد رفت. بنابراين كسي كه در جامعه زندگي ميكند، نميتواند بگويد من يك چهارديواري دارم و خودم صاحباختيار آنام. پس اين امري عقلي است كه اگر در جامعهاي، مقرراتي كه به نفع جامعه است، رعايت نشود، ديگران بايد حساسيت نشان دهند؛ نه آنكه منتظر شوند تا پليس يا مأموران دولتي جلوي آن عمل را بگيرند.
بنابراین به ضرورت عقلی تلاش برای اخلاقی کردن فضای جامعه وظیفه هر فردی میباشد. آیات و روایات فراوانی نیز در این زمینه وجود دارد. وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِك سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكيمٌ؛ «مردان و زنان مؤمن دوستدار يكديگرند. مردم را به كار نيك امر ميكنند و از كار زشت باز ميدارند و نماز به پا ميدارند و زكات ميپردازند و خدا و پيامبرش را اطاعت ميكنند. البته خدا آنان را مشمول رحمت خود گرداند، و خدا صاحب اقتدار و درستكردار است». یا در آیه دیگر میفرماید: فَلَمّا نَسُوا ما ذُكرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا؛ «پس چون پندي كه به ايشان داده بودند، از ياد بردند، كساني را كه ناهيان از منكر بودند، نجات داديم و ستمكاران را به عذاب گرفتار كرديم». بايد توجه داشت با رواج بداخلاقی در جامعه، قبحش ريخته ميشود و ديگران هم مرتكب آن ميشوند. ارتكاب آن معصيت، آثار اجتماعي زيانباري را نيز در پي دارد. بنابراین به ضرورت عقلی برای دفاع از حقوق خود فرد و همچنین برای دفاع از حقوق دیگر افراد جامعه و همچنین برای دفاع از حقوق فردی که مرتکب خطا میشود حساسیت تمام افراد جامعه و جلوگیری از ترویج منکرات در جامعه لازم است. همانگونه که انسانها نسبت به خطرات مادی مثل سیل، زلزله، بیماری و … احساس مسولیت میکنند.
البته علاوه بر مسئولیت فردی، برخی به شكل گروهي نيز در زمینه مسائل اخلاقی احساس مسئولیت میکنند. براي نمونه، سازمانهايي همچون طرفداران حقوق بشر، ديده بان حقوق بشر، عفو بين الملل، حمايت از حيوانات، هماكنون به شكلي نسبت به منکران اخلاقی واکنش نشان میدهند. بنابراين واکنش به ناهنجاریهای اخلاقی، در ميان عقلا نیز توجيهپذير است و نهادهای حاکمیتی نیز در این زمینه وظیفه دارند. قرآن در این زمینه می فرماید: وَلْتَكن مِّنكمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكرِ وَأُوْلَـئِك هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(2)«و بايد از ميان شما گروهي باشند دعوتگر به خير كه به نيكي فرمان دهند و از ناشايستي باز دارند و اينان رستگارند».
بنابراین اصل مبارزه با كار ناشايست و ناروا نهتنها در جامعه اسلامي، بلكه در همه جوامع مطرح است. بهعبارتديگر، عقل هر انساني حكم ميكند كه بايد با منكرات، كارهاي زشت، و هر عملي كه حقوق انسان را از بين ميبرد، مبارزه كرد؛ اما اينكه مصداق اين منكرات كدام است، اختلاف نظر وجود دارد. حاصل آنكه، انسان بايد در قبال رفتار ديگران احساس مسئوليت كند، اما مراتب چنين احساس مسئوليت و مصاديق كار خوب و بد در جوامع گوناگون، بر اساس نظام ارزشي حاكم بر آنها، متفاوت است. مرتبه حساسيت مردم در قبال رفتار ديگران، به نوع جهانبيني و نگرش آنان درباره انسان و جامعه انساني بستگي دارد. بر همین اساس دیدگاه حاكم بر جوامع را درباره انسانها، ميتوان به دو دسته كلي تقسيم كرد: فردگرايي(1) و جامعه گرايي.(2) بر اساس نگاه لیبرالیستی که فردگرایی از ارکان آن است دخالت افراد در مورد ناهنجاریهای اخلاقی حداقلی است و بیشتر توصیه به تساهل و تسامح اخلاقی دارند مگر در مواردی که منافع خودشان در خطر باشد. اما مكتب انبياي الهي و بهويژه دين مقدس اسلام، نگرش جامعهگرايي را تقويت ميكند؛ بدون اينكه حقوق فردي را ناديده بگيرد. دين اسلام ميكوشد بهگونهاي انسان را تربيت كند كه در همه مراحل زندگي، به كل انسانها بهويژه اعضاي جامعه اسلاميـ نظر داشته باشد. تفاوت دیگر آن است که در غرب و تفکرات لیبرال واکنشها عمدتا به ناهنجاریهایی است که ضرر مادی برای فرد یا جامعه دارد اما در نگاه دینی علاوه بر ضررهای مادی، به ناهنجاریهایی که جنبه معنوی و اخروی دارد نیز توجه شده است و اهمیت این قسم از قسم اول به مراتب بیشتر است.
بر این اساس در نگاه دینی احساس قلبی و ناراحتی از منکرات، اظهار ناراحتی و همچنین نهی لسانی از مهمترین وظیفه افراد در مقابل ناهنجاریهای اخلاقی است. در مقابل نهادهای حاکمیتی و دولت نیز با امکانات فراوانی که در اختیار دارد، وظیفه دارد ضمن تاسیس نهادهای مختلف آموزشی و تربیتی افراد جامعه را به وظایف اخلاقیشان آشنا کند و در جهت تربیت اخلاقی افراد جامعه تلاش کند. « هُوَ الَّذِى بَعَث فى الأُمِّيِّينَ رَسولاً مِّنهُمْ يَتْلُوا عَلَيهِمْ ءَايَتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَب وَ الحْكْمَةَ وَ إِن كانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضلَلٍ مُّبِينٍ؛ اوست خدايى كه به ميان مردمى بىكتاب پيامبرى از خودشان مبعوث داشت تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمتشان بياموزد. اگر چه پيش از آن در گمراهى آشكار بودند.»
وظیفه دیگر حکومت این است که با متخلفین و کسانی که با انجام ناهنجاریهای اخلاقی به حقوق دیگران تعدی میکنند برخورد قاطع و بازدارنده داشته باشد. در سوره حدید این دو وظیفه حاکمیت به زیبایی بیان شده است.« لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلَنَا بِالْبَيِّنَتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَب وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاس بِالْقِسطِ وَ أَنزَلْنَا الحْدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شدِيدٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصرُهُ وَ رُسلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ؛ ما پيامبرانمان را با دليلهاى روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو را نيز نازل كرديم تا مردم به عدالت عمل كنند. و آهن را كه در آن نيرويى سخت و منافعى براى مردم است فروفرستاديم، تا خدا بداند چه كسى به ناديده، او و پيامبرانش را يارى مىكند. زيرا خدا توانا و پيروزمند است.» تعبیر به کتاب و میزان در آیه شریفه، اشاره به دو مسئولیت حکومت دارد.
بنابراین فرمایش جناب دکتر گل محمدی که اخلاقی کردن جامعه را وظیفه حاکمیت میداند صحیح به نظر نمیرسد. با توجه به ضرورت حیات اجتماعی وجود قوانینی که وظیفه هر شخص را تعیین کند و همچنین برای تخلفات احتمالی مجازاتهایی را تعیین کند ضروری میباشد. این هدف زمانی محقق میشود که قوه مجریه از جرم اطلاع و بر مجرم تسلط داشته باشد. بنابراین اگر جرمی در خلوت صورت بگیرد و قوه مجریه از آن اطلاع نداشته باشد در این صورت جلوی جرم گرفته نمیشود. همچنین اگر قوه مجریه ضعیف باشد یا در برخورد با مجرمین سهلانگاری کند و یا اگر مجرمین در بدنه خود قوه مجریه باشند در این صورت هم قوانین موضوعه بیثمر و بینتیجه خواهند بود. بنابراین تا زمانی که مردم احساس مسولیت نکنند و مردم به ملکات فاضله انسانی از قبیل پیروی حق، احترام انسانیت، عدالت و کرامت پایبند نباشند جلوی تخلفات گرفته نخواهد شد. ضمن آنکه مسئولیت اخلاقی کردن جامعه را بر گردن حکومت انداختن در حقیقت سبب میشود قوانین اخلاقی همانند قوانین حقوقی فقط از پشتوانه دولتی برخوردار شوند و این نظریه در حقیقت خوانشی از قراردادگرایی توماس هابز میباشد.
در انتها دکتر گل محمدی اشاره کردند که بر طبق دلایل عقلی، روایی و قانونی وظیفه حکومت به عنوان یک نهاد بزرگ اجتماعی این است که از طریق امکانات، سازمان ها و ارگان های مختلفی که در اختیار دارد و همچنین با وضع قوانین متعدد می تواند مانع بروز بی اخلاقی ها شوند این امر به خصوص در باره حکومت اسلامی امری ضروری تر به نظر میرسد. چرا که یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی اخلاقی کردن جامعه است با توجه به این امر که مردم پیش از انقلاب نیز مناسک دینی و مذهبی خود را نیز اجرا می کردند.
دبیر جلسه سرکار خانم علیزاده در جمع بندی نظرات فرمودند:
با توجه به فرمایشات دکتر گل محمدی و دکتر محدر می توان این طور نتیجه گیری کرد که اخلاقی کردن جامعه، هم وظیفه حکومت است به دلیل داشتن امکانات و مسئولیت بیشتر و هم وظیفه مردم است که با یکدیگر در یک جامعه زندگی می کنند و در سود و زیان جامعه با هم اشتراک دارند به عبارت دیگر وظیفه حکومت در اخلاقی کردن جامعه به معنای سلب مسئولیت از مردم نیست و هر کس در هر موقعیتی که قرار دارد چه به عنوان شهروند عادی و چه به عنوان یک مسئول در یک ارگان و نهاد دولتی باید در جهت اخلاقی کردن جامعه تلاش کند و نقش مؤثری داشته باشد.
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی؛
عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است… چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من،محبوب من ،عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی … مرا در فراق خود بسوزان و بمیران
<< 1 ... 15 16 17 ...18 ...19 20 21 ...22 ...23 24 25 ... 139 >>