أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ‏ تَقْوَى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلىَ‏ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانهارَ بِهِ فىِ نَارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لَا یَهدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ

آیا كسى كه بنیاد [امورش‏] را بر پایه‌ی تقواى الهى و رضاى او نهاده بهتر است یا كسى كه بنیاد [امورش‏] را بر لب پرتگاهى سست و فروریختنى نهاده؟! و آن بنا با بناكننده‏اش در جهنم سقوط مى‏كند و خدا گروه ستمكاران را هدایت نمى‏كند.

پیام آیه
آیه 109 سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، بیانگر حال دو گروه منافقان و مۆمنان است که یکی بنایی ساخته بر لبه‌ی زمینی که آب زیر آن را شسته و در حال فرو ریختن است و هیچ اطمینانى به دوام و استوارى آن نیست و در آخر خودش و بنایش به آن پرتگاه سقوط می‌کنند. این گروه، منافقان اند که خود و هر آنچه ساخته و بافته‌اند با هم به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.

دیگری مۆمنان هستند كه زندگی خود را بر خداترسی و امید به بخشش او؛ یعنى بر روى دو پایه‌ی ترس از عذاب خدا و امید به خشنودی او بنا كرده‌اند.

قرآن کریم با بیان حال این دو گروه و قراردادن مخاطب در مقام سنجش، قضاوت را بر عهده‌ی او قرار می‌دهد تا خود با کمک عقل سلیم و به دور از هوا و هوس، بر راستی و درستی روش یکی از این دو گروه، حکم کند.

 

مثالی برای دو گروه مۆمن و منافق
این آیه مثلى است كه پایه و اساس زندگى مۆمنین و منافقین را به تصویر می‌کشد و آن، روش و آیینی است كه هر یک در زندگی دنبال مى‏كنند؛ دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است.[1]

برای همین در آیه بعد می‌فرماید:

«لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً» یعنى منافقین همواره آن بنائى را كه بنا نهاده‏اند در بی‌ثباتی و تزلزل است.

و برای آنکه نشان دهد این مثالی است مادی و بیرونی، برای آنچه که در درون دل های منافقان می‌گذرد، فرمود:

«فِى قُلُوبِهم» یعنی این لرزش و تردید و بی‌ثباتی مخرب، وضعیتی است که بر دل های ایشان حاکم است.

مۆمنان به كسى مى‏مانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مى‏كند؛ اما منافقان به كسى مى‏مانند كه ساختمان خود را بر لبه‌ی رودخانه‏اى مى‏سازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم
 

و بعد اضافه می‌کند که این وضعیت نابهنجار، زاییده‌ی فکر و فرهنگ خود اینهاست که اگر تغییر کرد و از کفر و نفاق به ایمان تبدیل شد؛ اینها نیز به مانند مۆمنان بر زمین و زمینه‌ای محکم و استوار، زندگی خواهند کرد و عاقبتی نیکو خواهند داشت؛ اما اگر بر کفر و نفاق خود اصرار داشته باشند ، هیچگاه روی یقین و آرامش را نخواهند دید : «إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُم» مگر آنکه دل هایشان که سبب این تردید است متلاشی شود و با از بین رفتن آن، این تردید نیز برطرف شود.

 

شرح آیه
«بنیان» یعنى بنا و ساختمان؛ «شَفا» به معنى لبه‌ی چیزى است و «جُرُف» به معنى حاشیه‌ی نهر و یا چاه است كه آب زیر آن را شسته و خالى كرده به گونه ای كه بالاى آن هر لحظه در شرف ریختن است و «هار» به معنى شخص یا ساختمان سستى است كه در حال سقوط است.[2]

برای آشنایی با معنای این آیه که در ادامه و در نقش نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار بیان شده ، نخست لازم است مروری گذرا بر داستان مسجد ضرار داشته باشیم:

 

داستان مسجد ضرار

خلاصه‌ی داستان آنگونه كه از تفاسیر و احادیث مختلف استفاده مى‏شود چنین است:

گروهى از منافقان نزد پیامبر صلی الله و علیه وآله آمدند و عرض كردند به ما اجازه دهید مسجدى در میان قبیله‌ی بنى سالم (نزدیك مسجد قبا) بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار در آن نماز گزارند؛ همچنین در شب هاى بارانى كه گروهى از مردم توانایى آمدن به مسجد شما را ندارند فریضه اسلامى خود را در آن انجام دهند، و این در موقعى بود كه پیامبر صلی الله و علیه وآله عازم جنگ تبوك بود.

پیامبر صلی الله و علیه وآله به آنها اجازه داد، ولى آنها اضافه كردند آیا ممكن است شخصاً بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر صلی الله و علیه وآله فرمود : در حال حاضر من عازم سفرم، هنگام بازگشت به خواست خدا به آن مسجد مى‏آیم و نماز در آن مى‏ گزارم.

هنگامى كه پیامبر صلی الله و علیه وآله از تبوك بازگشت نزد او آمدند و گفتند : اكنون تقاضا داریم به مسجد ما بیایى و در آنجا نماز بگزارى و از خدا بخواهى ما را بركت دهد، و این در حالى بود كه هنوز پیامبر صلی الله و علیه وآله وارد دروازه مدینه نشده بود.

در این هنگام پیك وحى خدا نازل شد و آیات 107 و 108 سوره‌ی توبه را آورد:

و [از منافقان‏] كسانى هستند كه بر پایه دورویى و نفاق، مسجدى ساختند براى آسیب رساندن و ترویج كفر و تفرقه ‏افكنى میان مۆمنان و كمینگاهى براى [گردآمدن‏] كسانى كه پیش از این با خدا و پیامبرش جنگیده بودند، سوگند سخت مى‏خورند كه ما با ساختن این مسجد جز خوبى [و خدمت‏] قصدى نداشتیم؛ ولى خدا گواهى مى‏دهد كه بى‏ تردید آنان دروغگویند.

هرگز [براى عبادت و نماز] در آن مسجد نایست، قطعاً مسجدى كه از نخستین روز بر پایه تقوا بنا شده ، شایسته‏ تر است كه در آن [به نماز و عبادت‏] بایستى، در آن مردانى هستند كه خواهان پاكیزگى [و طهارت جسم و جان‏] هستند و خدا پاكیزگان را دوست دارد.

دین مۆمن، تقوا و پرهیز از محرمات الهی و طلب خشنودى او است که بر ایمان و باور به خدا استوار است؛ اما دین منافق که کفر است و بی دینی بر شك و تزلزل بنا نهاده شده است
 

خداوند متعال با این آیات از اسرار كار آنها که قصد داشتند به نام مسجد و دین، پایگاهی برای تجمع و سازماندهی کفر و نفاق بر علیه اسلام و مسلمانان برپا کنند پرده برداشت.

به دنبال این خبر وحیانی، پیامبر صلی الله و علیه وآله دستور داد آن مسجد را آتش زنند؛ بقایاى آن را ویران كنند و جاى آن را محل ریختن زباله‏ هاى شهر سازند.[3]

 

آیه 109 نتیجه گیری از داستان مسجد ضرار و پیام کلی آن داستان
دو آیه‌ی قبل به مقایسه دو مسجد می‌پردازد که یکی بر پایه تقوا و با هدف جلب رضایت الهی ساخته شد و دیگری بر پایه کفر و نفاق و با هدف ضربه به دین الهی بناگردید و در این آیه‌ (109)، بانیان این دو مسجد را با هم مقایسه می‌کند و در نهایت، به روشنى، بى‏ثباتى و سستى كار منافقان و استحكام و بقاى كار اهل ایمان و برنامه‏هاى آنها را بیان می‌دارد.

بر اساس این آیه، مۆمنان به كسى مى‏ مانند كه براى بناى یك ساختمان، زمین بسیار محكمى را انتخاب كرده و آن را با مصالحى پردوام و مطمئن بنا مى‏كند؛ اما منافقان به كسى مى‏ مانند كه ساختمان خود را بر لبه‌ی رودخانه‏ اى مى‏سازد كه سیلاب زیر آن را به كلى خالى كرده و هر آن، آماده سقوط است؛ همانگونه كه نفاق ظاهر دینى دارد؛ اما از درون کفر است و تهی از ایمان؛ چنین ساختمانى نیز ظاهرى دارد زیبا اما بدون پایه و زیرساختی محکم.

همانگونه که این ساختمان در شرف تخریب و ویرانی است؛ مكتب اهل نفاق نیز در معرض زوال و نابودی است.

علامه طباطبایی (ره) این سقوط را سقوط منافق با تمام ساخته و بافته‌هایش به قعر جهنم تفسیر می‌کند.[4]

 

پی نوشت ها:

[1] ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 532

[2] ر.ک به تفسیر المیزان و نمونه ذیل آیه

[3] مجمع البیان، تفسیر ابو الفتوح رازى، تفسیر المنار، تفسیر المیزان، تفسیر نور الثقلین و كتب دیگر.

[4] ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 532

 

   دوشنبه 5 شهریور 1403نظر دهید »

بانو مجتهده امین یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت .اویک زن روحانی مطابق قرآن بود.

ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت.

او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد.

دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود.

بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند.

حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند:

آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟

ایشان در پاسخ گفتند:

اگر می دانستم صلوات چه گنجی ست که تمام عمر صلوات می فرستادم.

پاورقی کتاب بابا سعید - گروه فرهنگی ابراهیم هادی- صفحه ۹۰

   جمعه 26 اسفند 1401نظر دهید »

ماه شعبان از آن جهت حائز اهمیت است که فرصتی روحی و معنوی جهت آمادگی برای ورود به باارزش‌ترین ماه سال یعنی ماه مبارک رمضان فراهم می‌کند، حال به تدریج به روزهای پایانی ماه شعبان نزدیک می‌شویم، ماهی که بسیار می‌توانستیم از آن بهره ببریم و به مهمانی خداوند برویم. به همین مناسبت به توصیه‌هایی از حضرت امام رضا (ع) برای روزهای پایانی ماه شعبان اشاره می‌کنیم، به امید آنکه در واپسین روزها و شب‌های مبارک ماه شعبان توشه‌ای پُر برای ماه رمضان ماه همانی خدا برگیریم.
 
ابَوُالصّلت هَروی روایت کرده است که در جمعه آخر ماه شعبان به خدمت حضرت امام رضا (ع) رفتم. حضرت فرمود: ای ابوالصَّلْت! بیشتر ماه شعبان رفت و این جمعه آخر آن است، پس جبران کن کوتاهی‌هایی را که در ایّام گذشته این ماه کردی، در آن چه از این ماه مانده است. بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است، دعا، استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن و به سوی خدا از گناهان خود توبه کن تا وقتی ماه مبارک فرا رسید، خود را برای خدا خالص کرده باشی. امانتی بر گردن خود باقی مگذار مگر آنکه آن را ادا کنی و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنی نباشد مگر اینکه آن را از دل بیرون کنی. تقوای الهی را پیشه کن و در پنهان و آشکار امور خود بر خدا توکل کن زیرا هرکه بر خدا توکّل کند خدا او را بس است. و بسیار بخوان در بقیّه این ماه این دعا را: «اللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضی مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِیَ مِنْهُ؛ (خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده‌ای در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان». به درستی که حقّ تعالی در این ماه، بنده های بسیاری را از آتش جهنّم به حرمت ماه مبارک رمضان آزاشد می‌گرداند.

* متن کامل روایت: «عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (ع) فِی آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لِی: یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَی أَکْثَرُهُ وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ فَتَدَارَکْ فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ تَقْصِیرَکَ فِیمَا مَضَی مِنْهُ وَ عَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَی مَا یَعْنِیکَ وَ تَرْکِ مَا لَا یَعْنِیکَ وَ أَکْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَی اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکَ لِیُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِی عُنُقِکَ إِلَّا أَدَّیْتَهَا وَ لَا فِی قَلْبِکَ حِقْداً عَلَی مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَکِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ فِی سِرِّ أَمْرِکَ وَ عَلَانِیَتِکَ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً وَ أَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُعْتِقُ فِی هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان»‏.

 

(منبع: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص  51)
 
 
 

   جمعه 26 اسفند 1401نظر دهید »

ماه رمضان بهار عبادت است همان طوری که بهار در جسم انسان نشاط به وجود می‏آورد در ماه رمضان هم انسان باید بر اثر عبادت نشاط روحی پیدا کند و این میسر نیست مگر اینکه انسان قبلا آمادگی پیدا کند و این آمادگی در درجه اول توبه است.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در یادداشتی به تبیین آداب ورود به ماه مبارک رمضان و آثار و برکات این ماه با عظمت پرداخته اند که به این شرح است:

در فرهنگ اسلامی و روایات پیشوایان دین، برای مناسبت ‏های ماه های قمری، آداب و اعمالی نقل شده است؛[۱] آداب و اعمالی برای آغاز هر ماه که پیوند خلق با خالق را محکم می‏کند، یاد خدا را در خاطره ‏ها زنده نگه می‏دارد، و انسان را در پناه قدرت لایزال او قرار می‏ دهد؛ به یقین این توجه، سبب حل بسیاری از مشکلات و دفع بلاها و آفات خواهد شد.[۲]

در این میان در تمام سال، ماهی به عظمت ماه پربرکت رمضان نیست؛[۳] ماه ضیافت و میهمانی خدا، که بهترین پذیرایی خداوند مهربان در این ماه پربرکت، همان «قرآن مجید» است که در این ماه نازل شده و چه ضیافتی بالاتر از این که میزبان، برای میهمانان خویش کتابی فرو فرستد که تمام سعادت بشر در آن باشد.[۴]

از سوی دیگر، ماهی است که شب قدر در آن واقع شده، شبی که مقدرات یکسال انسان ها بر حسب شایستگی‏ ها و لیاقت ‏هایشان تعیین می‏گردد و عبادت آن برتر از عبادت هزار ماه است![۵]

هم چنین، بهار عبادت و ماه تعلیم و تربیت، ماه طهارت و پاکی، و ماه تقوا و خودسازی است؛ ماهی که مراحل قرب‏ الهی و سیر و سلوک الی‏ الله را با گام‏ های سریع و استوار می‏ توان پیمود.[۶]

لذا ماه مبارک رمضان‏، از جمله گوهرهای بسیار با ارزشی است که بهره‏ گیری صحیح از آن؛ از جمله ورود در آن ماه، مرهون شناخت و معرفت کافی آن است.

بدون آمادگی نمی‏ توان به استقبال ماه مبارک رمضان رفت؛[۷] همیشه در ضیافت و مهمانی هم میزبان باید آماده باشد و هم میهمان، میزبان باید وسایل پذیرایی را آماده کند و میهمان باید از نظر لباس و نظافت خود را آماده کند. خداوند که میزبان ما در این ماه است چون رحمتش عام و بی‏ پایان است همیشه آماده پذیرایی می‏ باشد، و این ما هستیم که برای ورود در این ضیافت،[۸] و بهره ‏مندی هرچه بیشتر از این فرصت گران بها، باید خویشتن را با آداب‏ و مقدماتی که بعضاً در روایات نیز آمده است، آماده کنیم.

ورود به رمضان نیازمند توبه و استغفار
ماه رمضان بهار عبادت است همان طوری که بهار در جسم انسان نشاط به وجود می‏آورد در ماه رمضان هم انسان باید بر اثر عبادت نشاط روحی پیدا کند و این میسر نیست مگر اینکه انسان قبلا آمادگی پیدا کند و این آمادگی در درجه اول توبه است.[۹] لذا باید در روزهای آخر ماه شعبان بسیار استغفار کنیم تا نشاط عبادت بیابیم.[۱۰]

در خطبه ‏ای از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) که در آخرین جمعه ماه شعبان درباره ماه رمضان‏ ایراد فرمودند، چنین می‏ خوانیم: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفارِکم‏…؛ ای مردم روان ها و نفس های شما درگرو اعمال شما است، پس با استغفار و توبه رهایشان کنید…».[۱۱]

آری نفس ما و حرّیت آن در گرو اعمال ما است، اعمال زشت و گناهان ما غل و زنجیرهای دست و پای نفس ما هستند که با استغفار باز می‏شوند و نفس آزاد می‏ گردد.[۱۲]

بی شک آن سفارش مهم نبوی، خطاب به همه است، وقتی انسان هر گناهی که رسید انجام می‏ دهد در نهایت به خود وعده می‏ دهد وقتی ماه رمضان‏ آمد توبه می‏ کنم، این به تأخیر انداختن، از حیله ‏های شیطان و نفس است. در حالی که اگر کسی به میهمانی و ضیافت الهی می‏ رود باید اول خود را شست‏ و شو دهد و لباس تمیز بر تن کند، آن‏گاه در میهمانی آن شخص بزرگ قدم بگذارد، نه اینکه با لباس آلوده در آن شرکت جوید.[۱۳]

ثواب روزه سه روز آخر ماه شعبان
 از امام صادق علیه السلام نقل شده است که هر کس سه روز از آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به ماه مبارک رمضان‏ متصل سازد، خداوند متعال ثواب روزه دو ماه متوالی را برای او بنویسد.[۱۴]

توصیه های امام رضا (علیه السلام) برای جمعه آخر ماه شعبان
اباصلت هروی می‏گوید: جمعه آخر ماه شعبان خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم. حضرت فرمود: ای اباصلت! اکثر ماه شعبان رفت و امروز جمعه آخر ماه است، پس تقصیر ها و کوتاهی‏ های گذشته را در بقیه این ماه جبران کن، و به آنچه برای تو سودمند است روی آور؛ بسیار دعا کن و استغفار نما و قرآن را بسیار تلاوت کن و از گناهان خود توبه نما، تا وقتی که ماه رمضان‏ داخل می‏شود، خود را برای خدا خالص ساخته باشی و هر دین و امانتی بر عهده داری، ادا کن و کینه هر کس که در دل داری بیرون نما و گناهانی را که انجام می‏دادی ترک کن و از خدا بترس و در امور پنهان و آشکار خود بر خدا توکل نما، که هر کس بر خدا توکل کند، خداوند امور او را کفایت می‏نماید، و در بقیه این ماه این دعا را بسیار بخوان: «اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضی مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِیَ مِنْهُ؛ بار خدایا، اگر مرا در روزهای سپری شده از شعبان نیامرزیده ‏ای در باقیمانده آن مرا بیامرز».[۱۵]

امام علیه السلام در ادامه فرمود: خداوند به احترام و عظمت ماه مبارک رمضان، بنده‏ های بسیاری را در ماه شعبان از آتش جهنم آزاد می‏ گرداند.[۱۶]

کینه زدایی، مقدمه ورود به ماه رمضان
از جملۀ آمادگی ها برای ورود به ماه مبارک رمضان این است که روح و قلبمان را صفا دهیم و کینه ‏ها و حسادت ‏ها و غل و غش ‏ها را از روحمان بزداییم.[۱۷]

 پیامر اکرم صلی الله علیه و آله در ادامه خطبه شعبانیه حضرت شرایط دعا کردن را بیان می‏فرمایند: «فاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صادِقَةٍ وقُلوبٍ طاهِرَة؛ پس، از پروردگار خویش با نیّات راستین و با دل های پاک بخواهید». یعنی باید قلب که محل نیت انسان است از کینه ‏ها و رذایل اخلاقی پاک باشد.[۱۸]

بی شک همان گونه که دوست داریم اگر خطایی کردیم عذرمان را بپذیرند، باید نسبت به دیگران نیز چنین باشیم، و عذر تقصیرشان را پذیرا باشیم. عجیب است که در مظان اجابت دعا، انتظار داریم خداوند متعال تمام گناهان و خطاهای ما را بخشیده، و قلم عفو بر جرائم اعمالمان بکشد، اما نسبت به خطای دیگران، گاه سال ها کینه‏ آن را در سینه نگه می‏داریم، و به هیچ وجه حاضر به بخشیدن او نیستیم.[۱۹]

طهارت و پاکی، شرط ورود به ماه رمضان
برای ورود در ماه رمضان باید در ماه شعبان آماده شد؛ چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ؛ ماهی که در آن شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند».‏[۲۰]

حال انسانی که به مهمانی خداوند دعوت شد، با لباس پاک وارد آن می‏شود نه اینکه با لباس کثیف وارد مهمانی شود و در آنجا لباس کثیف را بیرون بیاورد و بشوید. باید با لباس تقوا و پاکی وارد ماه رمضان شد تا از فیوضات آن بهره‏مند شد؛ ان شاء الله.[۲۱]

توصیه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای آخرین جمعه شعبان
از روایات استفاده می‏شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اواخر ماه شعبان مردم را هشدار می‏داد و آماده می ‏کرد،[۲۲]از جمله در آخرین جمعه ماه شعبان که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای آماده ساختن یاران خود جهت استقبال از ماه مبارک رمضان خطبه ‏ای خواند و اهمیت این ماه را چنین گوشزد نمود:

 «ای مردم! ماه خدا با برکت، آمرزش و رحمت به سوی شما رو می‏آورد.این ماه برترین ماه ها است. روز های آن برتر از روزهای دیگر، و شب های آن بهترین شب ها است، لحظات و ساعات این ماه بهترین ساعات است.

ماهی است که به میهمانی خدا دعوت شده ‏اید و از کسانی که مورد اکرام خدا هستند می‏باشید.

نفس های شما همچون تسبیح، خوابتان چون عبادت، اعمالتان مقبول، و دعایتان مستجاب است.

بنا بر این با نیت های خالص و دل های پاک از خداوند بخواهید تا شما را در روزه‏ داشتن و تلاوت قرآن در این ماه توفیق دهد، چرا که بدبخت کسی است که از آمرزش الهی در این ماه بزرگ محروم گردد.

با گرسنگی و تشنگی خویش در این ماه به یاد گرسنگی و تشنگی رستاخیز باشید، بر فقراء و بینوایان بخشش کنید، پیران خویش را گرامی دارید، به خردسالان رحمت آورید، پیوند خویشاوندی را محکم سازید.

زبان هایتان را از گناه باز دارید، چشمان خویش را از آنچه نگاه‏کردنش حلال نیست بپوشانید، گوش های خویش را از آنچه شنیدنش حرام است فرا گیرید بر یتیمان مردم شفقت و محبت کنید، تا با یتیمان شما چنین کنند…».[۲۳]

خودسازی، مهم ترین الزام در ورود به مهمانی خدا
گفتنی است مردم در مقابل ماه رمضان سه دسته هستند:[۲۴]

۱. کسانی که نه قبل از ماه رمضان خود را می ‏سازند و نه در ماه رمضان، مصداق این جمله می‏ شوند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در جمعه آخر ماه شعبان فرمود: «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ, العظیم‏؛ براستی بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ از آمرزش خدا محروم گردد».[۲۵]

۲. گروهی هستند که وقتی وارد ماه رمضان شدند خود را می ‏شویند و در حالی که پاک شده ‏اند از ماه رمضان خارج می‏ شوند.[۲۶]

۳. بندگان خاص خدایند که قبل از ماه رمضان خود را می‏ سازند و وارد ماه رمضان می‏ شوند و ماه رمضان آنها ماه راز و نیاز با خدا و ماه خلوت با محبوب است.[۲۷]

سخن آخر: (خوشبخت واقعی چه کسی است؟!)
از مجموع نکات مذکور به خوبی استفاده می‏ شود که این ماه، ماه تهذیب نفوس و خودسازی و آغاز یک دوره جدید سیر و سلوک الی الله است، خوشا به حال آنان که قدر و منزلت این ماه را بدانند و از آن بهره کافی بگیرند.[۲۸] زیرا خوشبخت و سعادتمند واقعی کسانی هستند که ارزش والای این ماه را بشناسند و از برکات بی‏ پایان آن بهره گیرند و مشکلات معنوی و مادی خود را به برکت روزه‏ ها و عبادات در این ماه حل کنند.[۲۹]

معبودا! اکنون که آخرین روز های ماه شعبان، و در آستانه ماه رحمت ماه رمضان‏ قرار داریم، همه ما را مشمول رحمت خاصت قرار داده،[۳۰] وتوفیق بندگی خالص و تسلیم مطلق در برابر فرمانت و تلاوت آیات قرآن مجیدت را به ما مرحمت فرما.[۳۱]

خداوندا! هر روز گوشه تازه ‏ای از آیات عظمتت را بما نشان ده تا تو را هر روز بهتر و بیشتر بشناسیم، و به شکر اینهمه مواهبی که نصیب ما کرده ‏ای بپردازیم.[۳۲]

بارالها! انبوهی از مشکلات جامعه اسلامی ما را فرا گرفته و دشمنان‏ در داخل و خارج سخت تلاشی می‏ کنند تا نور تو را خاموش سازند.[۳۳]ما را بر این دشمنان پیروز بگردان و آنها را که قابل هدایت نیستند در هم بشکن![۳۴]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 منابع:

۱.کلیات مفاتیح نوین

۲. گفتار معصومین(علیهم السلام)

۳. تفسیر نمونه

 


[۱] کلیات مفاتیح نوین، ص۵۹۸.

[۲] همان، ص۵۹۵.

[۳] همان، ص۶۹۵.

[۴] والاترین بندگان، ص۱۱.

[۵] کلیات مفاتیح نوین، ص۶۹۵.

[۶] همان.

[۷] گفتار معصومین(ع)، ج‏۲، ص۱۲۲.

[۸] همان.

[۹] گفتار معصومین(ع)، ج‏۲، ص۱۲۲.

[۱۰] همان.

[۱۱]وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۲۷؛ (اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۳۶).

[۱۲] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲ ، ص۳۶.

[۱۳] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص۹۷.

[۱۴] اقبال، صفحه ۷۲۳،( این روایت در زادالمعاد، صفحه ۸۱، از امام رضا علیه السلام نقل شده است)؛ (کلیات مفاتیح نوین، ص۶۹۱).

[۱۵] کلیات مفاتیح نوین، ص۶۹۲.

[۱۶]زاد المعاد، ص ۸۱ و ۸۲؛ (کلیات مفاتیح نوین، ص۶۹۲).

[۱۷] گفتار معصومین(ع)، ج‏۲، ص۱۲۲.

[۱۸] همان، ص۱۲۵.

[۱۹] از تو سوال می کنند(مجموعه سوالات قرآنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)، ص۷۹.

[۲۰] گفتار معصومین(ع)، ج‏۲، ص۱۲۱.

[۲۱] همان.

[۲۲] همان، ص۱۲۲.

[۲۳] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۶۳۶.

[۲۴] گفتار معصومین(ع)، ج‏۲، ص۱۲۰.

[۲۵] عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۲۳۰؛ روضة المتقین، ج ۳، ص ۲۷۷؛ اربعین شیخ بهایی، ص ۸۴؛ (گفتار معصومین(ع)، ج‏۲، ص۱۲۰).

[۲۶] گفتار معصومین(ع)، ج‏۲، ص۱۲۰.

[۲۷] همان، ص۱۲۱.

[۲۸] کلیات مفاتیح نوین، ص۶۲۴.

[۲۹] همان، ص۶۹۶.

[۳۰] تفسیر نمونه، ج‏۱۱، ص۴۶۶.

[۳۱] همان، ج‏۱۵، ص۵۷۷.

[۳۲] همان.

[۳۳] همان.

[۳۴] تفسیر نمونه ؛ ج‏۱۵ ؛ ص۵۷۷

   جمعه 26 اسفند 1401نظر دهید »

آیت الله العظمی جوادی آملی:

“به ما گفتند شبانه‌ روز حتماً يك مقدار زمان را برای محاسبه بگذاريد و هر كاری كه مي‌كنيد، يك قرنطينه داشته باشيد، اول بگوييد «بسم الله الرحمن الرحيم»، بعد وارد كار بشويد، همين است. اين «به نام خدا» قرنطينه است، چيزی انسان مي‌خواهد بگويد،بخواهد بنويسد، بگويد خدايا! به نام تو.
اين قرنطينه باعث مي‌شود كه انسان كار حرام و مكروه نكند؛چون كار حرام و مكروه را كه نمي‌شود گفت خدايا! به نام تو؛ قهراً كارهای ما يا واجب است يا مستحب. درست است «بسم الله» گفتن، ثواب دارد؛ اما گفتند هر كاری كه مي‌كنيد بگو «بسم الله»؛ يعنی بايد كار طوری باشد كه انسان بتواند بگويد خدايا! به نام تو”

 

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   پنجشنبه 18 اسفند 1401نظر دهید »

تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی از لسان مبارک آیت الله جوادی

 

 

گرچه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است ، فضیلت مخصوص است . در این فرصت كوتاه كه شرح اجمالی دعای نورانی ابوحمزة ثمالی به عرضتان می رسد ، متون و خطوط اصلی این دعا بازگو خواهد شد.
این دعائی است كه وجود مبارك امام سجاد، زین العابدین سلام الله علیه در تمام سحرهای ماه مبارك رمضان این دعا را می‌خواندند. شایسته است پیروان عترت طاهرین تأسّی كنند و در سحرها بیدار باشند و این دعای نورانی را قرائت كنند. این دعا در جوامع روائی و حدیثی ما‌ آمده است. در مصباح كَفعَمی است، و در اقبال سیّدبن طاووس هست. مرحوم سیّدبن طاووس می‌گوید: با سند خاصی كه ما به هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری داریم، او از حسن بن محبوب ضَرّآء، و او از ابوحمزة ثمالی نقل می‌كند. این هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری كه ابن طاووس (رضوان الله علیه) سلسله سندش در نقل این دعای نورانی به او ختم می‌شود، از بزرگان حدیث است. مورد وثوق است.
دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد.

نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است.
اُكبُر از رجال به نام اسلام است . مكان و منطقة مخصوصی به عنوان طَلّ اُكبُری نام گذاری شده است كه این هارون بن موسی مال آن منطقه و محدوده خاص است. هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری! او از حسن بن محبوب كه هم به صَرّآء و هم به ضَرّآء ملقّب است نقل می‌كند كه او هم موثّق است .
حسن بن محبوب از ثابت بن دینار، مُكنّی به ابوحمزة ثمالی نقل می‌كند. ابوحمزة ثمالی طبق بیاناتی كه از ائمه علیهم‌السلام رسیده است از نظر زهد، سلمان عصر خود بود. از وجود مبارك امامِ رضا سلام الله علیه نقل شده است كه ابوحمزه ثمالی لقمان عصر خود بود. او چهار امام را اِدراك كرد. از محضر نورانی چهار امام، معارف الهی را فرا گرفت. خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسید، شاگردی امام باقر سلام الله علیه افتخار او شد. تلمّذ محضر امام صادق سلام الله علیه بهره او شد.
و مقداری هم از عصر امام كاظم سلام الله علیه را درك كرده است. بنابراین این حدیث نورانی از نظر سند تام است. گذشته از این كه از جهت مضمون و محتوا بسیار بلند است. روایت را از دو جهت می‌توان معتبر دانست. یكی از نظر سند كه طریق، طریقیت دارد، نه موضوعیت. گاهی ممكن است روایت ضعیف باشد، ولی محتوای او بسیار عمیق و بلند باشد. با خطوط كلّی قرآن و روایات هماهنگ باشد. این هم یك تبیّن علمی است. یعنی انسان وثوق دارد، اطمینان دارد كه این مضمون از غیر خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین نمی‌رسد و نرسیده است. و این كه گفته شد: إنْ جآءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیَّنُوا (2)برای آن است كه انسان وثوق پیدا كند این مطلب رسیده است. وثوق به صحّت مطلب گاهی از راه طریق است و گاهی از نظر متن . ولی در اینجا جامع بین طریق و محتواست. یعنی هم سند معتبر است، و هم مضمون و محتوا.


مطلب دیگر آن است كه دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد. نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است. این بیان از امام سجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه او نقل شده است.
مطلب سوم آن است كه همانطوری كه قرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً، یَنْطِقُ بَعضُهُ بِبَعض، یَشهَدُ بَعضُهُ بِبَعض، آیات را باید با یكدیگر تفسیر كرد. ادعیه این چنین است، احادیث این چنین است، روایات دیگر این چنین است. اگر ما خواستیم دعاها را خوب تفسیر كنیم، باید از یكدیگر كمك بگیریم . برخی از دعاها شاهد و مفسّر دیگراند. مخصوصاً آنچه كه از امام سجاد سلام الله علیه در این زمینه رسیده است. یعنی صحیفه سجادیه یك شرح نورانی است برای دعای ابوحمزه ثمالی. این دعا كه امام سجاد را با سائر ادعیه آن وجود مبارك می‌توان به خوبی حل كرد.


مطلب بعدی آن است كه در غالب این ادعیه كلمه بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم در طلیعه و آغازش نیست. با این كه به ما دستور دادند هر كاری كه شروع می‌كنید اول نام ذات أقدس إله را ببرید. پاسخ این سئوال این است كه هر كاری را باید به نام خدا شروع كرد. نام خدا گاهی به صورت بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم است، گاهی به صورت اذكار و اُوراد دیگر . هیچ دعائی نیست كه بدون نام خدا شروع نشده باشد. همین دعای ابوحمزه ثمالی گرچه اولش بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ندارد، اما اول «الهی» و مانند آن است. إِلَهِي لا تُؤدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكْ وَلا تَمْكُرْ بِی فِی حِیلَتِكْ پس به نام خدا شروع شده است. چون به نام شروع شده است، مشمول آن احادیثی نخواهد بود كه هر كاری كه به نام خدا شروع نشده است، ابتر و بی نتیجه است.

مطلب بعدی آن است كه این دعای نورانی، فرازهای گوناگون و جمله‌های متعددی دارد. همه اینها یك سطح نیست. چون همه دعا كنندگان یك سطح نیستند. بعضی مشكل خوف دارند، بعضی در مرحله رجاء مشكل دارند. بعضی دیگر مشكلات دیگر دامنگیر آنها شده است. لذا این دعای جامع برای همگان سودمند است. البته بحث‌های محوری این دعا همان مسئله توحید است كه در خِلال این مسائل بازگو می‌شود. اینها یك سلسله مسائل اجمالی است كه در دالان ورودی شرح كوتاه دعای سحر امام سجاد سلام الله علیه كه به وسیله ثابت بن دینار ابوحمزه ثمالی (رضوان الله علیه) نقل شده است، بازگو می‌شود. كه إن شآءَ الله اگر ذات أقدس إله توفیق داد در نوبت بعد آغاز این دعا شرح می‌شود تا در هر فرصت كوتاهی كه نصیب ما شد، با شما روزه‌داران الهی در میان خواهیم گذاشت.

غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَكاتُه.

 

 

 

   یکشنبه 5 اردیبهشت 1400نظر دهید »

 

مرگ و زندگی جاودان در بهشت یا جهنم


إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ.

زندگى دنيوى، تنها بازيچه و سرگرمى است و اگر ايمان آوريد و پروا پيشه كنيد، خداوند به شما پاداش مى‌دهد و همه اموالتان را نمى‌خواهد. (سوره محمد، آیه36)

 

 پیام ها

1- دلدادگى به دنيا و دنياطلبى، از عوامل اساسى سستى و ضعف مؤمنان است.

2- دنيا منهاى ايمان و تقوا، بازيچه است.

3- آفرينش الهى بر اساس لهو و لعب نيست، «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ ؛ بلكه اين انسان است كه به خاطر عدم استفاده صحيح، آن را لهو و لعب و وسيله زينت و تفاخر و تكاثر قرار مى‌دهد.

4- ايمان و تقوا دو عاملى است كه دنياى انسان را از پوچى خارج مى‌كند.

5- ايمان و تقوا، منافاتى با داشتن ثروت ندارد.

6- فرمان انفاق، اطعام، زكات، خمس و صدقه، براى رشد ماست، نه پرداخت مزد هدايت.

 

يوسف عليه السلام در نزد پدر، فرزندى عزيز؛ در ديد برادران، رقيب؛ در ديد كاروانيان كه او را بيرون آوردند، برده؛ در ديد زليخا، معشوق و در ديد زندانيان خوابگذار است.
دنيا نيز در ديد اكثر مردم، وسيله‌ى سرگرمى و كاميابى است، ولى در نگاه مؤمنان؛ كلاس خداشناسى و همه چيز آن آيات الهى و بازار تجارت عمل صالح و مزرعه آخرت و كسب فضيلت است.

 

حجه الاسلام و المسلمین استاد قرائتی، تفسیر نور

   سه شنبه 25 آذر 1399نظر دهید »


پیامبر(ص) گواه بر اعمال همگان

سوره نساء، آیه ۴۱

فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِيدًا

 ترجمه: پس چگونه است [حال مردم] هنگامی که از هر امتی گواهی [که پیامبر آنان است بر اعمالشان] بیاوریم و تو را بر آنان گواه آوریم؟


 توضیح: بنابر این آیه، پیامبر گرامی اسلام(ص) نه تنها چون سایر انبیا الهی، شاهد بر اعمال امت خویش است؛ بلکه گواه بر اعمال انبیای گذشته نیز می باشد. ( ضمیر هولاء در روایات به گواه آن امت های پیشین؛ یعنی انبیای سابق بر می گردد.) این فضیلتی بسیار بزرگ برای آن حضرت می باشد. مقصود از شهادت بر اعمال در قرآن، بیان حقیقت و باطن اعمال است. بر این اساس، انبیاء و اولیای الهی و در راس همه، وجود گرامی پیامبر اسلام(ص) به عنوان انسان کامل و برترین مخلوقات از چنان مرتبه ای برخوردار می‌گردند که می‌توانند باطن و حقیقت بندگان را مشاهده و در روز قیامت در صف شاهدان اعمال برآمده و نیک سیرتی یا پلیدی آنان گواهی دهند. دیگر شاهدان اعمال در روز قیامت، زمین، اعضای بدن، فرشتگان و … می باشد. گفتنی است ادای شهادت در روز قیامت، به معنای آگاهی و علم به اعمال در دنیا می باشد.


حدیث: امام صادق(ع) : ” تعرض الاعمال على رسول الله صلى الله عليه وآله أعمال العباد كل صباح أبرارها وفجارها فاحذروها، همه اعمال بندگان اعم از نیکان و اشرار هر صبح بر پیامبر خدا عرضه می گردد.”

 کافی، ج ۱ ص ۲۱۹ح1

 

 

   شنبه 17 آبان 1399نظر دهید »


 

سفارش های لقمان به فرزندش:

پسرم! خروس از تو زیرک تر نباشد و نگهداری اش به «نماز» از تو بیشتر نباشد، آیا نمی بینی آنرا در سحرها و هنگامیکه برای نماز اذان گفته می شود صدایش را بلند می کند، در حالیکه تو در خوابی؟

پسرم!

هرکس مالک زبانش نباشد، پشیمان می شود
و هرکس جدال زیاد کند، فحش می شنود.
و هرکس در جاهای بد برود، به او تهمت زده می شود.
و هرکس رفیق همراه بد باشد، سالم نمی ماند.
هرکس هم نشینی دانشمند را کند غنیمت دانش می برد.

پسرکم! «توبه» را عقب نینداز؛
زیرا که مرگ، ناگهان فرا می رسد . . .


 إرشادالقلوب دیلمی،ج1، ص176



   سه شنبه 15 مهر 1399نظر دهید »



رابطه ی عدل الهی با بلاها:
برخی بلاها، جزای اعمال

سوره شوری،آیه ۳۰

وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ

ترجمه: و هر آسیبی به شما رسد به سبب اعمالی است که مرتکب شده اید، و از بسیاری [از همان اعمال هم] درمی گذرد.

 توضیح: لازمه ی مختار بودن انسان این است که برخی بندگان بر دیگران ظلم کرده و بر آنان مصیبت های ناگواری چون قتل و خونریزی و فقر و نداری و … وارد سازند. آری! اگر پادشاهان و خونخواران عالم دست از جنایات فجیع خود برداشته و ثروتمندان و زورگویان، حقوق اقتصادی دیگران را پایمال نمی کردند و به وظایف شرعی خود در قبال ضعیفان عمل می کردند، شاهد این همه بلا و ناگواری های زندگی نبودیم. در کنار این مطلب، باید توجه داشت سنت حتمی عالم این است که اگر کسی در راه عبادت و بندگی قدم بردارد، عوامل و اسباب طبیعی عالم نیز او را یاری می کنند؛ اما اگر کفر و نافرمانی پیشه ورزد، از نعمت های طبیعی خداوند بی بهره خواهد شد. بنابراین، عامل بسیاری از حوادث ناگوار طبیعی و غیرطبیعی، شیوع فساد و جنایات بشری است و این موضوع منافاتی با عدل الهی ندارد.

حدیث: پیامبر اکرم(ص) : « مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَ لَا نَکبَةِ قَدَمٍ اِلَّا بِذَنبٍ؛ هر خراشی که از چوبی بر تن انسان وارد می شود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سر زده است».

 

مجمع البیان، ج۹ ص ۴۷

 

 

   چهارشنبه 29 مرداد 1399نظر دهید »

عيوب پنهان:


امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش اشاره به نكته مهمى كرده مى فرمايد: «عيب تو (از چشم ها) پنهان است تا وقتى دنيا به تو اقبال دارد» (عَيْبُكَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَكَ جَدُّكَ).
«جَدّ» در لغت معانى زيادى دارد از جمله: عظمت، كه آيه شريفه (إنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبّنا) به آن ناظر است و به معناى بهره، نصيب، نعمت و بخت. در جمله بالا اشاره به همان بهره و نصيب دنيوى است كه گاهى از آن به بخت و شانس تعبير مى شود. امام در واقع در اين عبارت كوتاه به چند نكته اشاره فرموده است:
نخست هنگامى كه دنيا به كسى اقبال كند تمام عيوب او را به فراموشى مى سپارند، بلكه گاهى عيب را حُسن معرفى مى كنند و به عكس، هنگامى كه دنيا به كسى پشت كند صفات برجسته او را ناديده مى گيرند، بلكه گاهى عيب مى شمرند و اين اشتباه بزرگى است كه بسيارى از مردم گرفتار آن اند.
ديگر اين كه انسان بايد تنها نگاه به سخنان مردم نكند و بكوشد عيوب خويش را كه از چشم آنها به سبب اقبال دنيا پنهان شده، دريابد و نيز محاسن و صفات نيك خود را كه به دليل پشت كردن دنيا به او در نظر مردم ناچيز شمرده مى شود كم نشمرد.
ديگر اين كه از زوال نعمت ها نگران نشود شايد خداوند مى خواهد بدين وسيله عيوب او را روشن سازد تا براى برطرف كردن آن بكوشد كه اين خود نعمتى از سوى پروردگار محسوب مى شود.
اين گفتار حكيمانه امام پيام ديگرى نيز دارد و آن اين كه به هنگام اقبال دنيا به انسان، مغرور نشود و خود را برىء از عيوب نداند، چرا كه مردم عيوب او را ناديده مى گيرند و اى بسا از وى چنان تمجيد كنند كه سبب غرور او گردد. شبيه اين گفتار سخن حكيمانه اى است كه در حكمت نهم آمده بود كه امام فرموده بود: (إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَد أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَإِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ; هنگامى كه دنيا به كسى روى آورد نيكى هاى ديگران را به او عاريت مى دهد و هنگامى كه دنيا به كسى پشت كند نيكى هاى خودش را نيز از او سلب مى نمايد).
در زبان عرب ـ و احتمالاً زبان هاى ديگر ـ نيز ضرب المثل هاى جالبى در اين زمينه آمده است از جمله در يك ضرب المثل عربى مى خوانيم: «إذا أقْبَلَ الْبَخْتُ لَباضَتِ الدُّجاجَةُ عَلَى الوَتَد، وَإذا أدْبَرَ الْبَخْتُ أسْعَرَ الْهاوَنُ فِي الشَّمْسِ; (1) هنگامى كه دنيا به انسان اقبال كند مرغ روى نوك ميخ تخم مى گذارد و هنگامى كه دنيا به انسان پشت كند هاون در برابر آفتاب آتش مى گيرد».(2)
*****
(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 181.
(2). سند گفتار حکیمانه: تنها منبعى که نویسنده کتاب مصادر براى این جمله حکیمانه امام به جز نهج البلاغه ذکر کرده ربیع الابرار دانشمند معروف اهل سنت زمخشرى است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 48). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله حکیمانه در لابه لاى خطبه وسیله ذکر شده است (این خطبه در نهج البلاغه نیامده است و در کتاب تمام از جلد هشتم کافى نقل شده در حالى که با مراجعه به کافى روشن مى شود که این جمله در آنجا نیست، هرچند جمله هاى بعد از آن ذکر شده است و معلوم نیست کتاب تمام نهج البلاغه آن را از کجا آورده است). (تمام نهج البلاغه، ص 166). جمله حکیمانه پیش گفته علاوه بر کتاب ربیع الابرار زمخشرى در کتب دیگرى از دانشمندان هم عصر زمخشرى یا بعد از او نیز آمده است.

   دوشنبه 20 مرداد 1399نظر دهید »

بی ‌تردید واقعه غدیر خم فقط یک رویداد تاریخی نیست. بلکه حادثه ‌ای بزرگ برای حفظ دستاوردهای بعثت همه­ پیامبران الهی و خصوصاً پیامبر (ص) قلمداد می ‌شود. به تعبیر دقیق‌تر استمرار خط و آموزه‌ های نبوت است که جریان رسالت را به امامت پیوند می ‌دهد و در تعیین صحیح مسیر اسلام و مسلمانان نقش محوری و اساسی دارد. زیرا حفظ دستاوردهای رسالت و فهم دقیق از قرآن مجید بدون پیام غدیر ممکن نیست. به مناسبت در پیش بودن عید سعید غدیر خم و اهمیت و جایگاه این عید بزرگ به بازخوانی بیانات علما و مراجع عظام تقلید درباره آن می ‌پردازیم که در ادامه می ‌آید:

آیت‌الله ‌العظمی حسین نوری همدانی


غدیر پاسخ عقلی به مباحث توحیدی است و امامت بخش اصلی اعتقاد به توحید است و جامعه بدون امامت و ولایت نابود شدنی است. عید غدیر عیدی تاریخی و سرنوشت‌ ساز تا روز قیامت به شمار می‌‌آید. امامت و غدیر یک موضوع مهم توحیدی است. امام علی (ع) تکمیل‌کننده نبوت و هدایت انسان‌ ها بودند بنابراین شناخت این خیمه ‌گاه و ستون اصلی دین، جزو ضروریات است. باید مواظب غدیر باشیم تا همانند زمان‌ های گذشته در شناخت و معرفی آن انحراف ایجاد نکنند، زیرا غدیر موضوع اصلی شیعه است.

آیت‌الله ‌العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی


این روز (عید غدیر) از اعیاد بزرگ اسلامی و مذهبی ما است و بلکه طبق برخی روایات بزرگترین عید است و چرا این گونه نباشد در حالی که اصل قبولی تمام اعمال ولایت است و این روز نیز عید ولایت است.

مرحوم آیت‌الله ‌العظمی محمدعلی اراکی


به طور قطع و یقین مولائی که حضرت رسول‌الله الاعظم فرمودند به معنای سرپرستی و ولایت است و اگر به معنای دوستی باشد جمله غلط است، یعنی «کسی که من دوست او هستم این علی هم و باید دوست او باشد»، این جمله تکلیف است برای علی نه برای مردم و اگر رسول‌الله می‌ خواستند تکلیف مردم را روشن کنند باید می‌ فرمودند: « من کان مولای فلیکن مولا علی» یعنی کسی که دوست من است باید دوست علی باشد».

مرحوم آیت‌الله العظمی محمدتقی بهجت


عیدی که از همه اعیاد بالاتر است عید ولایت، عید غدیر خم است. چه طور این عید بالاتر است؟ به اعتبار این که «چون که صد آمد نود هم پیش ماست.»

بعید نیست استحباب جماعت در نماز عید غدیر، که به امید مطلوبیت خوانده شود.

مرحوم آیت‌الله العظمی میرزا جواد تبریزی


از آن نظر که ولایت افضل واجب اعمال است، عید غدیر افضل از اعیاد مذهبی دیگر است و باید به آن اهمیت بیشتر داده شود و اختصاص به ملت خاص ندارد، عید امت اسلام است.

مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی


پیامبر اسلام در غدیرخم با معرفی علی(ع) به عنوان متصدی اسلام، اندیشه معاندان را باطل کرد و فرمود: الله ‌اکبر از کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و رضایت خدا و ولایت علی (ع) بعد از من. غدیر آغاز خروج جامعه انسانی از تاریکی جهل و تیرگی و جهالت عملی و ورود به فضای روشن دانش و صحنه منوّر بینشی است که همان هدف اصیل بعثت رسول مکرم اسلام است.

آیت‌الله شهید مرتضی مطهری


در آن روز (غدیر) جریانی رخ داده که آن قدر با اهمیت است که آن را مکمل دین و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است. آن موضوعی که بتواند نامش مکمل دین و متمم نعمت و آن چیزی باشد که با نبودنش، اسلام، اسلام نیست، چه بوده است؟ «… از آیاتی که در این مورد (امامت در قرآن) در سوره مائده وارد شده یکی این آیه است: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته (سوره مائده، آیه ۶۷). سوره مائده به اتفاق شیعه و سنی، آخرین سوره ‌ای است که بر پیغمبر‌(ص) نازل شده.

شیعه سؤال می ‌کند: این دستوری (آیه ۶۷ سوره مائده) که جزء آخرین دستورها است و آن قدر مهم است که اگر پیغمبر(ص) آن را ابلاغ نکند، همه گذشته‌ ها کان لم یکن (هیچ و پوچ) است، چیست؟ ما می ‌گوییم آن موضوع، مسأله امامت است که اگر نباشد، همه چیز کان لم یکن است، یعنی شیرازه اسلام از هم می ‌پاشد. شیعه از کمالات و روایات خود اهل تسنن دلیل می آورد که این آیه (آیه ۶۷ سوره مائده) در غدیرخم نازل شده است. غدیر در همه قرن‌ ها در ادب و فرهنگ مردم حضور داشته است. (الغدیر) از جنبه ادبی هم استفاده کرده است، چون در هر عصری هر مطلبی که در میان مردم وجود داشته باشد، شعر آن را منعکس می ‌کنند. در هر قرنی ما می ‌بینیم که مسأله غدیر، جزء ادبیات آن قرن است بنابراین، چگونه می ‌توانیم این حدیث را انکار کنیم؟

مرحوم آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی


گسترش فرهنگ غدیر، موهبتی بی ‌بدیل در وادی هدایت و سعادت بشریت است. تجلیات غدیر باید در مراکز تشیع و در جهان اسلام متبلور شود. غدیر روز استمرار رسالت و روز امامی است که ما را به راه مستقیم فضیلت، اخلاق، اعتقاد، نیروی بصیرت و اراده هدایت کرده است. امام خمینی (ره) غدیر را معیار حکومت جمهوری اسلامی می ‌دانست. زیرا ادامه پیام غدیر، امامت حضرت ولی‌عصر(عج) است. آنچه که به طور قطع و یقین ما را به خداوند می‌ رساند کسی نیست جز امام برحق و معصوم و راهی نیست جز راه ولایت و امامت و این جمله در سایه وحدت دینی تحقق پیدا می ‌کند. امام علی(ع) از آن چنان جایگاه رفیعی در تاریخ اسلام برخوردار هستند که بخش اعظمی از آیات و روایات اسلامی در خصوص مقام والای ایشان نازل و بیان شده است.

مرحوم آیت‌الله محمدرضا مهدوی ‌کنی


قدر ندانستن نعمت بزرگ ولایت و غدیر، عامل اصلی تسلط دشمنان بر مسلمین است. در مسأله غدیر آنچه که در تاریخ مؤثر بوده است جنبه اثباتی این قضیه است؛ تبلیغ یعنی رساندن پیام همان ‌طور که پیامبر اکرم (ص) در روز هجدهم ذی‌الحجه مأمور به تبلیغ می ‌شوند به طوری که خداوند متعال فرموده است اگر تبلیغ نکنی اصل رسالت به مردم نرسیده است. برای رساندن جایگاه دین تنها «رسالت نبی» کافی نیست «ولایت ولی» هم لازم است. امام خمینی (ره ) در عین این که منادی اتحاد بین مسلمانان بودند؛ تأکید بر شناساندن غدیر داشتند. بر تک تک ما وظیفه است که با توجه به امکانات در راه شناساندن ولایت ایثار کنیم و زحمت بکشیم.

 

منبع: سایت حوزه

   سه شنبه 14 مرداد 1399نظر دهید »

مسأله‌ غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (ع) به عنوان ولى ‌امر امت اسلامى از سوى پیامبر مکرم اسلام (ص) یک حادثه‌ بسیار بزرگ و پر معناست؛ در حقیقت دخالت نبى مکرم در امر مدیریت جامعه است. معناى این حرکت که در روز هجدهم ذى ‌الحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسأله‌ مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه مى‌کند. این ‌طور نیست که امر مدیریت در نظام اسلامى و جامعه‌ اسلامى، رها و بى‌اعتنا باشد. در باب غدیر، انسان از ابعاد گوناگونی می ‌تواند نظر بیندازد و بهره معنوی و فکری بگیرد. مشکل بشریت امروز، در حقیقت فقدان عدالت و اسلام و حکومت علوی و روش و منهاج امیرالمؤمنین (ع) است. حقیقتاً مسلمین عالم می ‌توانند از همین حادثه غدیر، وسیله ‌ای برای رشد و هدایت وافی و اکمل جهان اسلام پیدا کنند. غدیر نتیجه فضایل، مزایا و کمالات آن حضرت (ع) بود. غدیر یک مفهوم مترقی و نجات بخش است. غدیر یک مسأله اسلامی است، یک مسأله فقط شیعی نیست.

بی ‌تردید واقعه غدیر خم فقط یک رویداد تاریخی نیست. بلکه حادثه ‌ای بزرگ برای حفظ دستاوردهای بعثت همه­ پیامبران الهی و خصوصاً پیامبر (ص) قلمداد می ‌شود. به تعبیر دقیق‌تر استمرار خط و آموزه‌ های نبوت است که جریان رسالت را به امامت پیوند می ‌دهد و در تعیین صحیح مسیر اسلام و مسلمانان نقش محوری و اساسی دارد. زیرا حفظ دستاوردهای رسالت و فهم دقیق از قرآن مجید بدون پیام غدیر ممکن نیست. به مناسبت در پیش بودن عید سعید غدیر خم و اهمیت و جایگاه این عید بزرگ به بازخوانی بیانات علما و مراجع عظام تقلید درباره آن می ‌پردازیم که در ادامه می ‌آید:

 

مرحوم آیت‌الله العظمی سیدروح‌الله خمینی


مسأله غدیر، مسأله ‌ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر (ع) یک مسأله ‌ای پیش بیاورد، حضرت امیر مسأله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای حضرت امیر (ع) ارزش ندارد؛ آنکه ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است.

ولایتی که در حدیث غدیر است که به معنای حکومت است و به معنای مقام معنوی.
غدیر یک مسأله روز است. غدیر یعنی نباید دین را از سیاست جدا کرد. حکومت آمیخته با سیاست است و حکومت صالح و عادل، عین اسلام و دین است. آنان که سیاست را از دین جدا می ‌دانند، در حقییقت منکر غدیر هستند. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است. این است که قابل نصب است و الا مقامات معنوی قابل نصب نیست.

 

آیت‌‌الله العظمی سید علی خامنه ‌ای


مسأله‌ غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (ع) به عنوان ولى ‌امر امت اسلامى از سوى پیامبر مکرم اسلام (ص) یک حادثه‌ بسیار بزرگ و پر معناست؛ در حقیقت دخالت نبى مکرم در امر مدیریت جامعه است. معناى این حرکت که در روز هجدهم ذى ‌الحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسأله‌ مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه مى‌کند. این ‌طور نیست که امر مدیریت در نظام اسلامى و جامعه‌ اسلامى، رها و بى‌اعتنا باشد. در باب غدیر، انسان از ابعاد گوناگونی می ‌تواند نظر بیندازد و بهره معنوی و فکری بگیرد. مشکل بشریت امروز، در حقیقت فقدان عدالت  و اسلام و حکومت علوی و روش و منهاج امیرالمؤمنین (ع) است. حقیقتاً مسلمین عالم می ‌توانند از همین حادثه غدیر، وسیله ‌ای برای رشد و هدایت وافی و اکمل جهان اسلام پیدا کنند. غدیر نتیجه فضایل، مزایا و کمالات آن حضرت (ع) بود. غدیر یک مفهوم مترقی و نجات بخش است. غدیر یک مسأله اسلامی است، یک مسأله فقط شیعی نیست.

 

آیت‌الله ‌العظمی سیدعلی حسینی سیستانی


شیعه باید از حقوق اجتماعی و سیاسی اهل سنت پیش از خود آن‌ها دفاع کند … من همیشه گفته و می ‌گویم که نگویید برادران اهل سنت، بلکه بگویید «اهل سنت ما». شکی نیست که عید غدیر از اعظم اعیاد است.

 

آیت‌الله ‌العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی


مکتب غدیر مکتب جهاد، مکتب ایمان، مکتب قرآن و مکتب همه انبیاء است. باید غدیر در تمام حوزه ‌ها و دانشگاه‌ ها تدریس شود و همگان پیام‌ های جامع و جهانی آن را دریافت نمایند و کرسی ‌های غدیرشناسی در مراکز علمی معتبر ایجاد شود. روز تاریخی و بزرگ عید سعید غدیر مانند روز عظیم بعثت با اهمیت و بی ‌نظیر است. این دو روز با یکدیگر پیوند و بستگی کامل دارند. بعثت اصل، اساس و پایه انقلاب الهی، جهانی و جاودانی اسلام و روز غدیر مکمل و تداوم ‌بخش آن است.

 

آیت‌الله ‌العظمی ناصر مکارم شیرازی


اما اگر شرق و غرب عالم را بگردیم، تمام آیات و روایات را ببینیم و تمام تاریخ اسلام را بررسی کنیم تا داستان غدیر را در کنار آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده قرار ندهیم، تفسیر این آیه شریف برای ما غیرممکن است. اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که واقعه تاریخی غدیر در تمامی قرون و اعصار به صورت یک تاریخ زنده که قلوب و دل‌ ها به سوی آن جذب می شوند؛ بماند. جوانان مسلمان را به حفظ حدیث غدیر وادار کنیم، خطبه غدیر را به طور فراگیر در اختیار مردم، جوانان و نوجوانان قرار بدهیم و در مقابل حفظ این خطبه، جایزه بگیرند و تشویق شوند، به خصوص در میان نسل جوان که آگاهی آنها بر مسأله غدیر لازم است، انتشار گسترده و وسیعی پیدا کند، آمیخته با محبت و تشویق. کمتر واقعه تاریخی در جهان؛ به سان رویداد «غدیر» مورد توجه طبقات مختلف از محدّث و مفسر و متکلم و فیلسوف و خطیب و شاعر و سیره ‌نویس واقع شده است.

 

آیت‌الله‌ جعفر سبحانی


رویداد غدیر، یکی از حادثه‌ های قطعی و انکارناپذیر در سیره رسول خدا و تاریخ اسلام است. تعیین خلیفه از جانب خدای متعال که پیام حدیث غدیر است، یک نعمت و موهبت آسمانی است و شایسته است انسان به  خاطر این موهبت جلسه شکرگزاری برپا کند و آن روز را جشن و سرور بشمارد. کمتر حدیثی از نظر تواتر و کثرت راویان به پای حدیث غدیر می ‌رسد، زیرا صد و بیست نفر از صحابی و نود نفر از تابعین و سیصد و شصت نفر از دانشمندان اهل سنت، گفتار رسول خدا را در روز غدیر درباره امیرمؤمنان نقل کرده ‌اند.

 

آیت‌الله ‌العظمی عبدالله جوادی آملی


آنچه که مورد عنایت ذات اقدس اله در صحنه غدیر بود آن است که خلیفه خود را به وسیله رسول خود مشخص کند. غدیر آغاز خروج جامعه انسانی از تاریکی جهل و تیرگی جهالت عملی و ورود به فضای روشن دانش و صحنه منور بینشی است. که همان هدف اصیل بعثت رسول مکرم اسلام است. چون نعمتی برتر از ولایت علی و اولاد علی نیست، عید غدیر برترین اعیاد امت اسلامی است. بهترین معرف برای عظمت روز غدیر و حادثه جهانی این روز، قرآن و عترت است. اگر کسی به همه «ماجاء به النبی» - و قوانین دین مقدس اسلام - مؤمن باشد ولی به غدیر ایمان نیاورد، به هیچ چیز ایمان نیاورده است.

 

 

منبع:https://hawzah.net

   دوشنبه 13 مرداد 1399نظر دهید »

 

رحمت خاص خداوند بر مومنان
سوره آل عمران، آیه ۷۴

يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

ترجمه: هر که را بخواهد، به رحمت خود اختصاص می دهد و خدا دارای فضل بزرگ است.

توضیح: همان گونه که گفته شد، سفره ی رحمت و فضل خداوند بر همه مخلوقات جهان گسترده شده و همه را متنعم و بهره مند می سازد، ولی در این میان، خداوند دارای فضل و احسان ویژه ای نیز می باشد که مختص مومنان و اولیای الهی می باشد. از جلوه های بارز این رحمت می توان به توفیق عبادت و بندگی بیشتر، ولایت اهل بیت (علیهم السلام) ، بهره مندی از پاداش اخروی و … اشاره نمود. اختصاص این رحمت به مومنان از آن جهت است که آنان از رحمت عام الهی در مسیر صحیح استفاده کرده اند و بدین ترتیب، از ظرفیت و قابلیت بیشتری برای کسب فیض و رحمت الهی برخوردار می شوند. به عبارت دیگر، این کافران هستند که با ناسپاسی در برابر نعمت های هدایت گر الهی درهای احسان خدا را بر خود بسته و از نعمت بیشتر محروم می گردند.

حدیث: امام حسن عسکری (ع) :
« خداوند رحمان است که بر بندگانش ترحم نموده و رزق آنان را می دهد؛ حتی اگر او را اطاعت نکنند و رحیم است که بر مؤمنان در عباداتشان تخفیف داده است».

تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص۳۴ ح۱۲

 

   شنبه 11 مرداد 1399نظر دهید »

 

 

قدرت بینهایت خداوند
سوره آل عمران، آیه ۱۸۹

وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۸۹﴾

❇️ترجمه: و مالکیت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره ی خداست و خدا بر هر کاری تواناست.

❇️توضیح: آیات فراوانی از قرآن به قدرت بی پایان خداوند اشاره دارد. بزرگی، گستردگی، وسعت و بی شمار بودن پدیده های هستی نشانه ی آشکار قدرت بی انتهای خداست. در آیه ی فوق، به حکومت و فرمانروایی خداوند بر پهنه ی گیتی اشاره شده و تاکید گردیده است که خداوند بر هر کار ممکنی قادر و تواناست.


?حدیث: امام صادق علیه السلام:
« لاَ یُوصَفُ بِقَدَرٍ، إِلاَّ کَانَ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِکَ ؛ خداوند به حدی از قدرت توصیف نمی شود؛ مگر آن که از آن بالاتر است. (حد و مرزی برای قدرت او نیست.) »

کافی؛ ج۱ ص۱۰۳ ح۱۱

   سه شنبه 7 مرداد 1399نظر دهید »

وسعت علم الهی
سوره انعام آیه 59


وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿٥٩﴾

❇️ترجمه: و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است. (۵۹)


❇️توضیح: آیه ی فوق گستره ی علم الهی را تبیین می نمایدکه هیچ محدودیتی ندارد و شامل ریز و درشت و پیدای وقایع جهان هستی می گردد. خداوند در قرآن بارها تاکید نموده است که علم غیب مختص ذات اوست و تنها بخشی از آن را به بندگان خاص خود عطا نموده است. مقصود از علم غیب، آگاهی و دانش نسبت به هر آن چیزی است که با حس و درک آدمی فهمیده نمی گردد. مراد از « کتاب مبین » نیز صفحه ی علم الهی یا همان « ام الکتاب » است که در آن احوال یکایک موجودات جهان قبل از خلقت و پس از آن ثبت و احصاء گردیده است.


?حدیث: امام باقر علیه السلام: «إِنَّ لِلَّهِ لَعِلْماً لاَ يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ وَ عِلْماً يَعْلَمُهُ مَلاَئِكَتُهُ

اَلْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِيَاؤُهُ اَلْمُرْسَلُونَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ ؛ خداوند علمی دارد که احدی جز

خودش از آن آگاه نیست و علمی دارد که فرشتگان مقرب و پیامبران و ما

( امامان) آن را می دانیم».


?توحید صدوق،ص138،ح15

   یکشنبه 5 مرداد 1399نظر دهید »

 

 

23ذی القعده روزی بسیار شریف، روز زیارتی مخصوص امام رضا علیه السلام و زیارت آن حضرت از دور و نزدیک سنت است.
مرحوم شیخ عباس قمی در وقایع الایام و مفاتیح الجنان در فضیلت ماه ذی القعده و به خصوص روز زیارتی امام رضا علیه السلام می نویسد:
بدان که این ماه اول ماههای حرام است که حق تعالی در قرآن مجید ذکر فرموده و آنها ذی القعده و ذی الحجه، محرم و رجب است که در اسلام معظم و مکرم بوده اند و سید ابن طاووس روایتی نقل کرده که ذی القعده محل اجابت دعاست در وقت شدت و در روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که مجملش آن است که هر که آنرا به جا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و خصماء او در روز قیامت از او راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود.

روایت شده که هر که در یکی از ماههای حرام سه روز متوالی که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگیرد ثواب 900 سال عبادت برای او نوشته شود.

علامه ی مجلسی می گوید :
زیارت حضرت رضا علیه السلام در روزهای مقدس اسلامی افضل است ؛ خصوصا روزهایی که اختصاص به آن حضرت دارد. مثل روز ولادت (11 ذی القعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز 23 ذی القعده (طبق روایتی روز شهادت آن حضرت) نیز نقل می کند و در پایان می نویسد : استحباب زیارت آن حضرت در ماه رجب گذشت (بحار الانوار جلد 99 صفحات 43 و 44) . مرحوم محدث قمی روز 25 ذی القعده را نیز به این موارد ضمیمه کرده است.

قال سیدبن طاووس فی الاقبال:
و رایت فی بعض تصانیف اصحابنا العجم رضوان الله علیهم، انه یستحب ان یزار مولانا الرضا علیه السلام یوم ثالث وعشیرین من ذی القعده، من قرب او بعید. ببعض زیارته المعروفه او بما یکون کالزیاره من الروایه بذلک.

صلوات خاصه حضرت:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ: خدایا درود فرست بر على بن موسى الرضا آن امام پسندیده با تقواى پاک و حجت تو بر هر که روى زمین و هر که در زیر زمین است آن راستگوى شهید درودى بسیار و تام و تمام و پاکیزه و پیوسته و پى در پى و دنبال هم مانند بهترین درودى که مى فرستى بر یکى از دوستانت

زیارت مختصر امام رضا علیه السلام :

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللَّهِ وَابْنَ وَلِیِّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اِمامَ الْهُدى وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى ما مَضى عَلَیْهِ آبآؤُکَ الطّاهِرُونَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلى هُدىً وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ اِلى باطِلٍ وَاَنَّکَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَاَدَّیْتَ الاَْمانَةَ فَجَزاکَ اللَّهُ عَنِ الاِْسْلامِ وَاَهْلِهِ خَیْرَ الْجَزآءِ اَتَیْتُکَ بِاَبى وَ اُمّى زآئراً عارِفاً بِحَقِّکَ مُوالِیاً لاَِوْلِیآئِکَ مُعادِیاً لاَِعْدآئِکَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ رَبِّکَ

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْهادى وَالْوَلِىُّ الْمُرْشِدُ اَبْرَءُ اِلَى اللَّهِ مِنْ اَعْدآئِکَ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ بِوِلایَتِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ

سلام بر تو اى ولى (و نماینده ) خدا و فرزند ولى او سلام بر تو اى حجت خدا و فرزند حجت او سلام برتو اى پیشواى هدایت و رشته محکم حق ، و رحمت خدا و برکاتش نیز بر تو باد گواهى دهم که تو به همان راهى رفتى که پدران پاکت بدان راه رفتند درودهاى خدا بر ایشان باد اختیار نکردى کورى (گمراهى ) را بر هدایت و تمایل نگشتى از حق بسوى باطل و تو براستى خیرخواهى کردى براى خدا و پیامبرش و پرداختى امانت را پس خداوند پاداشت دهد از دین اسلام و مسلمانان به بهترین پاداش ، آمده ام پدرم و مادرم به فدایت به درگاه تو براى زیارت با معرفت به حق تو و دوستدارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت کن از من در نزد پروردگارت

سلام بر تو اى مولا و سرور من اى فرزند رسول خدا و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد گواهى دهم که توئى امام راهنما و سرپرست با رشد و هدایت بیزارى جویم بدرگاه خداوند از دشمنانت و تقرب جویم بدرگاه خدا بوسیله دوستى تو درود خدا و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد.


توصیه آیت الله بهجت برای زیارت امام رضا (ع)
زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا(ع) اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید: « أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟ » به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت(ع) به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهدا (ع) گریه است، اگر اشک آمد امام حسین(ع) اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.
 
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
 
زیارت امام رضا (ع) از زیارت امام حسین(ع) بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین(ع) می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی‌عشری به زیارت حضرت امام رضا (ع) می‌آیند.

 

 

   چهارشنبه 25 تیر 13991 نظر »


?اگر کسی مستمراً تقوا را ادامه داد، نه این‌که یک هفته یا دو هفته، بلکه مستمراً تقوا را ادامه داد، یکی از آثارش این است که «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»؛ یعنی خدا در مضائق و تنگناهای زندگی دنیایی برایش راه بیرون شد، فراهم می‌کند.

?خدا می‌گوید: منِ خدا بلدم؛ قدرت دارم؛ علم دارم؛ امّا انسان نه قدرت دارد و نه علم؛ پس وقتی تقوا را مراعات می‌کند، به منِ خدا ضمیمه می‌شود و از علم و قدرت من استفاده می‌کند و برایش «راهِ بیرون شد» فراهم می‌شود؛

?لذا راهی را که می‌رود، می‌بیند همان راهی بود که باید می‌رفت، بعضی‌ها به چهل راه می‌روند و بر می‌گردند، امّا کارشان درست نمی‌شود.
تقوا اثرش این است که خدا کاری می‌کند که از اوّل وارد راهی می‌شوی که بنا بوده وارد شوی.

حضرت آیت الله خوشوقت

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 19 خرداد 1399نظر دهید »


موضوعات: راهی به سوی نور
   چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399نظر دهید »

شرحی بر دعاى افتتاح


سید بن طاووس در كتاب «ألاقبال بالأعمال الحسنه» به سند خویش این دعا را از كتاب دعاى ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمرى رضى‏اللّه عنه نقل كرده و مى‏نویسد: در این كتاب دعاهاى بسیارى وجود دارد كه ابوجعفر محمدبن عثمان به خواندن آن اهتمام داشته است.

سّیدبن‌طاووس در کتاب “الاقبال بالاعمال الحسنه” به سند خویش این دعا را از کتاب دعای ابوجعفر محمد بن ‌عثمان‌بن‌سعید عمری رضی‌الله عنه نقل کرده، که در شبهای ماه رمضان خوانده می‌شود.

سیدبن طاووس مى‏گوید: «من از آن كتاب دعاهاى فراوانى را نسخه‏بردارى كردم و از جمله آنها همین دعاى افتتاح است كه در شبهاى ماه رمضان خوانده مى‏شود.1 نگارنده مى‏گوید گرچه این دعا بر حسب ظاهر از امام معصوم(ع) نقل نشده است لكن با توجه به این كه ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمْرى از نُوّاب خاص2 حضرت بقیّه‏اللّه روحى له‏الفداء بوده و به خواندن این دعا مداومت داشته و نیز با توجه به مضامین عالیه دعا و اعتماد مرحوم سید بن طاووس، مى‏توان اطمینان پیدا كرد كه این دعا از ناحیه مباركه امام عصر(عج) و یا از سایر معصومین(علیهم السلام) به دست ایشان رسیده باشد . والله العالم.

 

نام دعا

دعاى افتتاح در شبهاى ماه مبارك رمضان قرائت مى‏شود و این دعا داراى مضامین عالیه از حمد و ثنای الهى و راز و نیاز عارفانه و صلوات و درود بر معصومین(علیهم السلام) و در پایان، دعا براى ظهور باهرالنور حضرت مهدى ارواحنا له‏الفداء و تشكیل حكومت كریمه آن امام همام است و ترجمه و شرح آن با زبان ساده براى عموم مؤمنان مفید است تا در هنگام قرائت به مفاهیم آن توجه داشته باشند و با حضور قلب با خدا راز و نیاز كنند و با عرفان و شناخت بیشتر و با صفا و اخلاص در پیشگاه ربوبى عرض حاجت نمایند .

ضمنا باید دانست هر چند خداوند سبحان اذن داده است كه ما همه چیز را از كوچك و بزرگ از او بخواهیم ولى شایسته است كه مطالب و هدفهاى عالى را در اولویت قرار داده و حاجتهاى كوچك و ناچیز را در مرتبه دوم از او درخواست كنیم كه در پیشگاه شخص بزرگ از كوچك و خُرد آغاز كردن زیبنده نیست .

 

 

 

بخشهای مختلف دعا

دعای افتتاح از سه بخش کلی تشکیل می‌گردد که نخستین بخش آن حمد و ثنای الهی می‌باشد، بسیاری از معارف دینی به زبان حمد و ثنا و تسبیح و راز و نیاز و سوز و گداز بیان می‌شود. در این بخش واژه‌های حمد، مدح، ثنا و تسبیح بیش از نوزده بار تکرار می‌شود. و در واقع این بخش چگونگی راز و نیاز با خدا را در زبان دعا به ما آموزش می‌دهد .

بخش دوم دعا: صلوات بر محمد و آل و محمد با اوصاف ویژه .

بخش سوم: به مساله انتظار فرج و شکایت از غیبت حضرت ولی عصر عجل الله و زیادی دشمنان و کمی دوستان و آرزوی دولت کریمه و آمادگی برای جانفشانی و خدمت در آن دولت می‌پردازد و در آخر با دعای نصرت و عزت برای مسلمانان به پایان می‌رسد .

این دعا، «افتتاح» است. زیرا، این دعا با حمد و ثناى الهى اینگونه آغاز مى‏شود: «اللهم انى افتتح الثناء بحمدك … . بار خدایا من ثناى تو را با حمدت آغاز مى‏كنم .

 اِنّی اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ َ اَللّـهُمّ

خدایا من ستایش را بوسیله حمد تو مى گشایم

 نام دعا از همین فراز اول گرفته شده افتتاح یعنی گشودن، باز کردن. چه چیز را قرار است آغاز کنیم؟ ثنا را. ثنا یعنی ستایش. ثنا را با چه آغاز خواهیم کرد؟ با حمد خداوند. حمد یعنی چه؟ یعنی ستایش! اما ستایش خاص. حمد یعنی ستایش کسی که کاری را از روی اختیار انجام داده اما مدح از حمد عام تر است. شما زیبایی گل را مدح می کنید اما حمد نمی کنید زیرا گل در این زیبایی از خود اختیاری ندارد .

ما که آفریده‌ی خداوندیم باید او را به نحوی ستایش کنیم که خود فرموده همچنان كه در حدیث مورد اتفاق شیعه و سنى از رسول خدا (ص) رسیده كه مى گفت : «لا احصى ثناء علیك ، انت كما اثنیت على نفسك» (پروردگارا من ثناء تو را نمى توانم بشمارم، و بگویم، تو آنطورى كه بر خود ثنا كرده اى). امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: استر پدر من گم شد (استر: حیوانی که سوار آن می‌شوند), ایشان گفتند كه اگر حق تعالى , آن حیوان گـم شـده را بـه مـن بـاز رسـانـده او را آنطور سـتـایش می كنم كه پسندیده‌ی مقام جلال او باشد. زمان کوتاهی نگذشت که استر را یافتند و با زین و لجام حاضر ساختند. امام سوار شدند و حاضران مـتـرصد بودند كه ببینند ایشان خدا را چگونه ثنا می‌گوید؟  ایشان فقط فرمودند الحمدللّه و  هیچ جمله‌ی دیگری نگفتند. یـكـ نفر از  امام پرسید كه : یابن رسول اللّه , شما شرط كرده بودید كه بعد از یافتن حیوان گمشده خداوند را ثنایى گویید كه موجب رضاى او شود و لایق كبریاى او باشد و جـز به كلمه الحمدللّه تكلم نفرمودید؟ فرمودند كه با این كلمه طیبه همه ثنا و ستایش ها را نثار بارگاه عزت وى كردم.

فصرت ادعوك آمنا و اسئلك مستأنسا لا خائفا ولاوَجِلاً مُدِلاًّ علیك فیما قصدت فیه الیك فان ابطأ عنى عَتَبْتُ بجهلى علیك و لعل الذى أبطأ عنى هو خیرلى لعلمك بعاقبة الامور …

در این بخش از دعا مى‏گوییم: پروردگارا لطف و رحمت تو موجب شده كه من با این همه گناه با آرامش خاطر تو را بخوانم و با احساس محبت و انس از تو حاجت بخواهم بى‏آنكه بیم و هراسى به خود راه دهم در حالى كه مقصودم را عاشقانه و با ناز و كرشمه با تو در میان مى‏گذارم و اگر حاجتم دیر آید، از روى نادانى با عتاب و خطاب با تو چون و چرا مى‏كنم. با این كه ممكن است دیر شدن اجابت به سود من باشد، زیرا سرانجام كارها را تو مى‏دانى و من از اسرار عالم آگاه نیستم و از آینده چیزى نمى‏ دانم .
هر چند لطف خداوند اقتضا دارد كه ما هیچ گاه از درگاهش نومید نباشیم و همواره با امیدوارى عرض حاجت كنیم ولى باید بدانیم كه لطف او با حكمت و مصلحت همراه است و بسیارى از تقاضاها و حاجتهاى ما به صلاح ما نیست زیرا این عالم، عالم ماده و عالم تضاد و تزاحم است و چه بسیار چیزها كه در محدوده تزاحم و تضاد نه به صلاح ما و نه به صلاح دیگران است و چه بسا در این محدوده امكان وجود ندارد البته خدا دعاى ما را بى‏پاسخ نمى‏گذارد و بى‏درنگ لبیك مى‏گوید و اگر خواسته ما را نمیدهد ولى براى ما پاداشى بزرگ مقدر مى‏فرماید و براى روز گرفتارى (روز قیامت) ما ذخیره مى‏كند .

نخست: خدا را خواندن و او را صدا زدن و اسماء صفاتش را به زبان آوردن. دوم: از او حاجت خواستن. در بعد نخست هیچ دعایى و هیچ ندایى بى پاسخ نمى‏ماند. اما بعد دوم دعا ممكن است گاهى به تأخیر بیفتد .

در این بخش از دعا مى‏توان به چند نكته اشاره كرد:

الف) ادب دعا: كه مبادا لطف و عنایت الهى سبب شود كه ما ادب دعا و ادب حضور را فراموش كرده و در برابر پروردگار خود را طلب‏كار بدانیم زیرا ما هیچگونه حقى بر خداوند نداریم كه آن را مطالبه كنیم .

ب) آنكه دعاهاى ما بى پاسخ نمى‏ماند و وعده الهى به مقتضاى (اذا سئَلَكَ عِبادى عَنّى فإنّى قریبٌ أجیبُ دَعْوةَ الداعِ إذادَعانِ…» عملى خواهد شد .

ج) آنكه مبادا تأخیر در پاسخ سبب نومیدى شود چون بعضى از خواسته‏هاى ما به صلاح ما نیست و خدا صلاح ما را بهتر مى‏داند و آنرا به آینده موكول مى‏كند و این آینده ممكن است روز قیامت باشد چه بسا تقاضایى كه در دنیا عملى نیست، زیرا دنیا دار تزاحم است و بندگان خدا گاهى چیزهاى متضاد مى‏خواهند كه در محدوده این عالم و در جهان ماده قابل تحقق نیست و به قول شاعر :

هر كه نقش خویشتن بیند در آب                       برزگر باران و گازر آفتاب

دو دشمن هر یك پیروزى خود و شكست حریف را مى‏خواهند و جمع پیروزى و شكست براى هر دو امكان ندارد پس خداوند دعاها را بر طبق حكمت و نظام احسن مستجاب مى‏فرماید و در صحنه تزاحم دعاى مؤمنان با پاداش نیك و دعاى كافران با پاداش متناسب به اجابت مى‏رسد و احیانا اگر براى كافران در ظاهرپیروزى دیده مى‏شود این پیروزى به خیر آنها نیست. و این گونه رخ دادها ممكن است در واقع براى مؤمنان آزمایش و براى كافران و املاء و استدراج باشد خداوند در قرآن مى‏فرماید :

والذین كذّبوا بآیاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون

آنانكه آیات ما را تكذیب كنند آنها را به تدریج نابود مى‏كنیم .

و نیز مى‏فرماید:

ولایَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلى لَهُم خیرٌ لانفسهم إنَّما نُملى لهم لِیَزدادوا إثْما و لَهُم عذاب مهین

كافران گمان نكنند كه این مهلت چند روزه به سود آنها است ما آنها را مهلت مى‏دهیم تا به گناه خویش بیفزایند و گرفتار عذابى دردناك شوند .

در برابر اگر مؤمنان دچار درد و رنج مى‏شوند براى آن است كه سره از ناسره (خالص از ناخالص) جدا شود و مؤمنان مخلص از پاداش بیشتر بهره گیرند .

پس دعا و درخواست مؤمنان هیچگاه بى پاسخ نمى‏ماند. در روایات اهل بیت علیهم‏السلام آمده است كه مؤمنان در روز قیامت با پاداشهاى بزرگى روبرو مى‏شوند كه خود نمى‏دانند پاداش كدام عمل آنها است به آنها گفته مى‏شود كه این پاداش دعاهایى است كه در دنیا به اجابت نرسید و خدا آنرا براى روز نیاز و تنگدستى شما ذخیره كرده بود كه اینك به شما اعطا مى‏شود چنانكه در حدیثى از امام صادق (علیه‌‌لسلام) آمده است:

إنَّ المؤمنَ لَیَدْعُو اللّهَ عَزَّوَجلَّ فى حاجته فیقول الله عزوجل أخِّرُوا إجابته شوقا الى صوته و دُعائه فاذا كان یَومَ القیامة قال الله عزوجل: عبدى دَعَوْتَنى فأخَّرْتُ إجابَتَك و ثَوابَكَ كذا و كذا و دَعَوْتَنى فى كذا و كذا فَأخَّرت إجابَتَك و ثَوابَكَ كذا و كذا، قال: فَیَتَمَنَّى المُؤمنُ انه لم یُسْتَجَبْ له دعوة فى الدنیا مما یرى مِنْ حُسْنِ الثواب

براستى مؤمن خداى عزوجل را درباره حاجت خود مى‏خواند و خدا دستور مى‏دهد اجابت او را به تأخیر اندازید بخاطر شوقى كه به آواز او دارم آنگاه كه روز قیامت شود خدا مى‏فرماید اى بنده من تو مرا خواندى (دعا كردى) و من اجابتت را به تأخیر انداختم اینك ثواب و پاداش توچنین و چنان است، و باز در باره فلان چیز و فلان چیز مرا خواندى و من اجابتت را به تأخیر انداختم و پاداش تو چنین و چنان است آنگاه مؤمن آرزو مى‏كند كاش هیچ دعایى از او در دنیا اجابت نشده بود بخاطر ثواب و پاداش نیكى كه مى‏بیند.
پس هیچگاه از دعا خسته نشوید و همواره خدا را بخوانید كه لطف پروردگار مرهون دعاهاى شما است چنانكه مى‏فرماید: قل ما یعبأبكم ربى لولا دعاؤكم؛ بگو اگر دعاهاى شما نباشد پروردگار من به شما عنایتى نمى‏ كند.
دعا نشانه بندگى و وسیله عروج بنده به سوى خدا است. با دعا و راز و نیاز ونماز انسان به معراج مى‏رود و به خدا نزدیك مى‏شود و سرّ نماز و حقیقت آن دعا است كه صلوة در اصل به معنى دعا و دعا مغز عبادت است نماز وسیله تقرب هر انسانِ پرهیزكار به خدا است .

فلم ارمولىً كریما اصبر على عبدلئیم منك على یا رب، انك تدعونى فاولى عنك و تتجبب الىّ فاتبغض الیك و تودّد الى فلا اقبل منك كان لى التطول علیك فلم یمنعك ذلك من الرحمة لى و الاحسان الىّ والتفضّل علىّ بجودك و كرمك فارحم عبدك الجاهل وجد علیه بفضل احسانك انك جواد كریم.

خدایا! من هیچ مولاى كریمى را شكیباتر از تو نسبت به بنده لئیم و بخیلى مانند خود ندیده‏ام. پروردگارا! تو مرا مى‏خوانى و من از تو روى مى‏گردانم. تو به من محبت مى‏كنى و من دشمنى، تو نسبت به من اظهار دوستى و مودت مى‏كنى و من پذیرا نیستم گویا كه من بر تو منتى و حقى دارم ولى تمام این برخوردهاى ناشایست من، تو را از رحمت و نیكى و تفضل نسبت به من باز نمى‏دارد. خدایا! رفتار من از روى نادانى است پس بر بنده نادانت مگیر و او را مشمول رحمتت قرار داده و با فضل و احسان و كرمت با او رفتار كن كه تو جواد و كریمى.

و بعد در ادامه می فرماید:

الحمدلله مالك الملك مجرى الفلك مسخّرالریاح فالق الاصباح دیان الدین رب العالمین

در این بخش از دعا مى‏گوییم سپاس خداى را كه مُلك جهان از آن او و نظام عالم با تدبیر و اراده او سامان مى‏یابد. كشتى‏ها در دریاها به اراده او در جریان است و بادها با تسخیر وى در نوسان است. اوست كه سینه افق را شكافته و روشنایى بامداد را از آن بیرون مى‏آورد(و تاریكى شب را به روشنى روز تبدیل مى‏ كند) خدایى كه قانونگذار و آغازگر دین و شریعت است. نظام تكوین و تشریع از سوى او و قانون دین و شریعت از جانب او تنظیم و تدوین مى‏ شود زیرا او رب‏العالمین و پروردگار جهانیان است.

این بخش از دعا در ارتباط با ربوبیت آفریدگار است از این رو با صفت رب العالمین پایان مى‏ یابد.

 

تلخیص از کتاب شرح دعای افتتاح آیت الله مهدوی کنی

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   شنبه 6 اردیبهشت 1399نظر دهید »

دستورالعمل اول

بسمه تعالی
الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »

وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین.
مشهد، ربیع الثانی 1420

دستور العمل دوم

مشهد ربیع الثانی 1420.
بسمه تعالی
کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛ و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین، واللعن علی أعدائهم أجمعین.


دستور العمل سومبسمه تعالی
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم: « کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند. »
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقی البهجة

 دستور العمل چهارم

 الأقل محمد تقی البهج
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین، و اللعن أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:
1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ ناشناسها و همدیگر را نصیحت نمی کنند.

2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن نشد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.

3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »

4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.

5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »

6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )
عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی
أعدائهم أجمعین »
17 ربیع المولود 1419 

دستور العمل پنجم

بسمه تعالی
کسی که به خالق و مخلوق، متیقن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء صلوات الله علیهم، جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادی و عملی به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات، «قلب» را از غیر خدا، خالی نماید، و فارق القلب، نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام، مخالف خود می داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق می داند با او موافق، [و] لعن نماید ملعون او را، و ترحم نماید بر مرحوم او و لو علی سبیل الاجمالی؛ هیچ کمالی را فاقد نخواهد بود و هیچ وِزر و بالی را واجد نخواهد بود.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
العبد محمد تقی البهجة

دستور العمل ششم

العبد محمد تقی البهجه
بسمه تعالی
هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ هیچ ذکر عملی، بالاتر از « ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست. »
و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون « مراقبه دائمیه »، صورت نمی گیرد.

والله الموفق
العبد محمد تقی البهجة

دستور العمل هفتم

بسمه تعالی
من کلام علی علیه السلام:
« إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک: بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست »؛
علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی: بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقتهای آنها؛ و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی؛ { در این صورت } سعادت را از دست نخواهید داد إن شاء الله تعالی.
وفقنا الله و ایاکم لمراضیه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.

دستور العمل هشتم

بسمه تعالی
جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیات مناسبه می باشند، با آنها معامله ذی المقدمه می کنند، کأنه دستور این است که « بگویند و بشنوند، برای اینکه بگویند و بشنوند! » و این اشتباه است.
تعلیم و تعلم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم » با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایی داشته باشید.
بعضی می خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند.
بعضی « التماس دعا » دارند، می گوییم « برای چه؟ » درد را بیان می کنند، دوا را معرفی می کنیم، به جای تشکر و به کار انداختن، باز می گویند: « دعا کنید! »
دور است آنچه می گوییم و آنچه می خواهند؛ شرطیت دعا را با نفسیت آن مخلوط می کنند. ما از عهده تکلیف، خارج نمی شویم، بلکه باید از عمل، نتیجه بگیریم و محال است عمل، بی نتیجه باشد و نتیجه، از غیر عمل، حاصل شود؛ این طور نباشد:
پی مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
خدا کند قوال نباشیم، فعّال باشیم؛ [مبادا] حرکت عملیه بدون علم بکنیم [و] توقف با علم بکنیم.
آنچه می دانیم بکنیم، در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم؛ قطعاً این راه پشیمانی ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به « دفتر شرع » نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

دستور العمل نهم

بسمه تعالی
آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سؤال می شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده اید، عمل کرده اید، یا نه؟
آیا می دانید که: « هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید. »؟
آیا اگر عمل به معلومات - اختیاراً ـ ننماید، شایسته است توقع زیادتی معلومات؟
آیا باید دعوت به حق، از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده: « با اعمال خودتان، دعوت به حق بنماید »؟
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم، یا آنکه یاد بگیریم؟
آیا جواب این سؤالها از قرآن کریم:
( والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا )، و از کلام معصوم:« من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم » و « من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم »، [ روشن نمی شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می دانیم، زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط نمائیم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفته اند:
پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
نشستند و گفتند و برخاستند
وما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت و إلیه انیب.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقی البهجة
مشهد مقدس
یکشنبه 1375 هـ.ش.
مطابق با ربیع الاول 1417 هـ.ق.

دستور العمل دهم

بسمه تعالی
همه می دانیم که رضای خداوند اجّل، با آنکه غنی بالذات [است] و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد، در این است [ که]:
بندگان، همیشه در مقام تقرب به او باشند، پس می دانیم که برای حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [ خداوند] محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.
پس می دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشیم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهیم بود؛ و فرق بین ما و سلمان سلام الله علیه، در درجه طاعت و یاد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.
و آنچه می دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم؛ که آنها هر کدام مورد رضای خداست، ایضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت، عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.
وقفنا الله لترک الاشتغال بغیر رضاه بمحمد و آله صلوات الله علیهم اجمعین.

الأقل محمد تقی بهجة
مشهد مقدس
چهارشنبه 1375 هـ ش
مطابق با ربیع الاول 1417 هـ ق

دستور العمل یازدهم

بسمه تعالی
الحمدلله وحده و الصلاة علی سید الانبیاء محمد و آله سادة الأوصیاء الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم من الأولین و الآخرین.
و بعد، مخفی نیست بر اولی الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است که حرکت، احتیاج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إلیه الحرکه و ما له الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوی مقصد می باشند.
فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرک را شناختیم و از نظم متحرکات، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترین شهید باشد؛ و وای به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.

در عواقب این حرکات، جاهل می گوید: « ای کاش خلق نمی شدم »، عالم می گوید: « کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمایم و باز بر گردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم ».
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده بر گردیم؛ صریحاً می گویم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع.
خداشناس، مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد؛ و آنچه می داند موافق رضای اوست، عمل می نماید؛ و در آنچه نمی داند، توقف می نماید تا بداند؛ و آن به آن، استعلام می نماید و عمل می نماید، یا توقف می نماید؛ عملش، از روی دلیل؛ و توقفش، از روی عدم دلیل.
آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح اطاعت خدای قادر باشیم، قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست، مگر برای خداییان، و ضعفی نیست مگر برای غیر آنها.
حال اگر در این مرحله، صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن این صفات و احوال، بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعی باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنیم، کافی است در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی:
« أفضل زاد الراحل إلیک عزم إرادة ».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
مشهد مقدس
چهارشنبه مرداد ماه هـ.ش.
مطابق با ربیع الاول 1417 ه. ق.

 

ماخذ : کتاب به سوی محبوب و کتاب برگی از دفتر آفتاب

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   چهارشنبه 2 بهمن 1398نظر دهید »

حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) از آن نظر يك الگوي كامل است كه معصوم است. دست پرورده وحي و رسالت است و در تمام صفات ارزنده الهي گوي سبقت را از همگان ربوده، جامع اضداد است و در تمام جوانب زندگي فردي و اجتماعي، مادي و معنوي، نمونه و آينه تمام نماي اسلام است.

 در این مقاله به «سيره عملي امام علي (علیه السلام) » و  نمونه هايي از آن اشاره می شود:

اول: عبادت امام
1- عبادت در كودكي:
همه مردم مي ديدند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، حضرت خديجه (س) و كودكي به نام علي (علیه السلام) وارد خانه خدا مي شوند و نماز مي گزارند. امام (علیه السلام) خود فرمود: «من با پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پيش از همه انسان ها نماز خواندم. در حالي كه هفت ساله بودم من اول كسي هستم كه با پيامبر نماز گزاردم» [1]

حتي آن زمان كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) براي عبادت به غار «حراء» مي رفت، علي (علیه السلام) را نيز همراه خود مي برد. وقتي كه جبرئيل براي نخستين بار در همان غار بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نازل شد و آن حضرت را به پيامبري بشارت داد علي (علیه السلام) در كنار آن بزرگوار بود.[2]

2- مدهوش در عبادت:
ابو درداء به نقل عروه بن زبير در مسجد مدينه خطاب به مردم گفت: آيا مي دانيد پارساترين مردم كيست؟ گفتند: شما بگوييد.

پاسخ داد: اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) و آنگاه خاطره اي نقل كرد كه: ما و تعدادي از كارگزاران با علي(علیه السلام) در يكي از باغ هاي مدينه كار مي كرديم، به هنگام عبادت، علي(علیه السلام) را ديدم كه از ما فاصله گرفت و در لابه لاي درختان ناپيدا شد. با خود گفتم شايد به منزل رفته است. چيزي نگذشت كه صداي حزن آور علي (علیه السلام) را در عبادت شنيدم كه با خدا راز و نياز مي كرد.

آرام آرام خود را به علي (علیه السلام) رساندم، ديدم در گوشه اي بي حركت افتاده و آن قدر گريه كرده كه بدن او بي حركت شده است. با خود گفتم: شايد از خستگي كار و شب زنده داري به خواب رفته باشد، كمي صبر كردم. خواستم او را بيدار كنم هرچه تكانش دادم بيدار نشد، خواستم او را بنشانم نتوانستم. با گريه گفتم: انالله و انا اليه راجعون.

فوراً به منزل فاطمه (سلام الله علیها) رفتم و گريان و شتاب زده خبر را گرفتم. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود:

«ابودرداء به خدا علي (علیه السلام) مانند هميشه در عبادت از خوف خدا بي هوش شده است»

آب بردم و به صورت امام (علیه السلام) پاشيدم، به هوش آمد. وقتي مرا گريان ديد، فرمود:

«در قيامت كه مرا براي حساب فرا مي خوانند چگونه خواهي ديد» ابودرداء گويد: به خدا سوگند كه اين حالت را در هيچ كدام از ياران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نديدم.[3]

3- مشاهده معبود:
مولا علي (علیه السلام) فرمود: «ما كنت أعبد ربا لم أره» من آن نيستم كه خدايي را كه با چشم جان و باطن نديده ام عبادت كنم![4]

در عبادت مولاي متقيان همين بس كه «بيرون آوردن تير از پاي مباركش را در حالت معنوي عبادت متوجه نمي شود»

دوم: شجاعت و ايثارگري
 شجاعت و ايثارگري، يكي از صفات بارز و مثال زدني مولاي متقيان علي(علیه السلام) است. شجاعتي كه در جهت پيشبرد اهداف الهي و به ثمر رساندن مقاصد اسلام بود. شجاعتي كه ياد دلاوران روزگار را از دلهاي مردم برد و نام دليراني را كه بعدها آمدند، بكلي از خاطره ها زدود.

1- شجاعت و چالاكي در كودكي
نوشته اند:

دركودكي با هريك از هم سالان خود كشتي مي گرفت آنها را بر زمين مي كوبيد. چنان سريع مي دويد كه درحال دويدن به اسبهاي تندرو مي رسيد و بر آنها سوار مي شد.[5]

امام(علیه السلام) خود فرمود: «من دركودكي، بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخه هاي بلند درخت قبيله ربيعه و مضر را درهم شكستم.»[6]

2- شهامت علي(علیه السلام) در نوجواني
يكي از القاب علي(علیه السلام) «قضم» است، هشام از امام صادق(علیه السلام) پرسيد: چرا به علي(علیه السلام) اين لقب را دادند؟ آنحضرت درپاسخ فرمود: «درآغاز بعثت، مشركان به كودكان گفته بودند كه به طرف پيامبر(صلی الله علیه و آله) سنگ بيندازند و آنحضرت هرگاه از خانه بيرون مي آمد، كودكان به طرف او سنگ و خاك مي ريختند، پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين جريان را به علي(علیه السلام) (كه آن وقت نوجواني بود) گفت. علي(علیه السلام) عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، هرگاه از خانه بيرون آمدي مرا نيز خبر كن كه همراه تو بيرون آيم. تا اينكه روز بعد پيامبر(صلی الله علیه و آله) همراه علي(علیه السلام) از خانه بيرون آمدند، كودكان مانند عادت هر روزه به سوي پيامبر(صلی الله علیه و آله) سنگپراني كردند. دراين وقت علي(علیه السلام) به آنها حمله كرد و آنها را مي گرفت و به صورت و بيني و گوش آنها مي زد، كودكان با گريه نزد پدران خود مي رفتند و گريه كنان مي گفتند: «قضمنا علي قضمنا علي» (علي ما را كوبيد علي ما را زد) از اين رو، پس از اين واقعه به آن حضرت قضم گفتند.[7]

3- شجاعت بي همانند امام (علیه السلام)
شجاعت و قدرت بازو و قوام و قدرت روحي امام(علیه السلام) را با هيچ كس و با هيچ قدرتي نمي توان مقايسه كرد.

كسي كه دركودكي و نوجواني سر سركشان و دلاوران را به خاك ماليد، كسي كه صخره سنگ بزرگي را كه همه سپاهيان از كندن آن عاجز بودند، از جاي كند تا آب روان را همه بنوشند؛ كسي كه تمام زخم هاي دشمن را از روبرو تحمل كرده و هرگز پشت به دشمن نكرده است؛ و كسي كه پيامبر اكرم به او فرمود:

اگر مردم شرق و غرب دربرابر علي(علیه السلام) بايستند، برهمه آنها غلبه مي كند.[8]

و خود فرمود: «سوگند به خدا اگر تمامي عرب رو در روي من قرارگيرند، فرارنمي كنم.»

و در بزرگ ورودي خيبر را كه دهها نفر آن را باز و بسته مي كردند با دست يداللهي خود از جاي كند و بر روي خندقي قرارداد كه سربازان اسلام از آن عبور كنند و خود فرمود: «سوگند به خدا من اگر دشمنان را درحالي ملاقات كنم كه تمام روي زمين را پركرده باشند، باكي ندارم و وحشتي نخواهم كرد.»[9]

4- امام در ميدان هاي كارزار:
امام علي(علیه السلام) درجنگها درخط مقدم شركت مي كرد و زره مي پوشيد و خود را به قلب سپاه دشمن مي زد و چنان حملات شديدي انجام مي داد كه دشمن چون روباه درمقابلش مي گريختند. نوشته اند درجريان جنگ با شورشيان بصره چند بار شمشير امام (علیه السلام) خم شد و براي اصلاح به خيمه برگشت.

كسي كه اينطور خط شكن جبهه هاست و خود را درتمام جنگ ها درقلب سپاه دشمن فرو مي برد. طبيعي است كه بايد زخم هاي فراواني برتن داشته باشد.

اما دو نكته درباره جراحات بدن مولا علي (علیه السلام) وجود داشت:

الف) همه زخمها درقسمت جلوي بدن او وجود داشت

ب) زخم ها، فراوان و عميق بود. اين بدان جهت بود كه امام به دشمن پشت نمي كرد و همواره درحالت پيش روي و خط شكني و دفاع بود. نوشته اند زره امام تنها قسمت جلوي بدن را مي پوشاند، زيرا نيازي نداشت تا پشت سر را حفظ كند.

5- پرچمدار رسول الله:
مولا علي (علیه السلام) درتمام جنگ همراه پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) بود و پرچم رسول الله درموارد بسياري بدست علي (علیه السلام) بود و درروز بدرهم دردست او قرار داشت. و چون «مصعب بن عمير» در روز احد كه پرچم پيامبر را به دست خويش داشت كشته شد، رسول الله آن را به دست علي (علیه السلام) داد. علي (علیه السلام) شاهد جنگ بدربود و درآن شركت كرد، درحالي كه بيش از 20 سال نداشت (قول ابن سراج).

6- امام (علیه السلام) و شمشير پيامبر (صلی الله علیه و آله) :
درجنگ احد بود كه پيامبر اكرم و مولاعلي (علیه السلام) و يكي ازاصحاب درصحنه مانده بودند علي (علیه السلام) دربرابر حمله هاي دسته جمعي دشمن مي ايستاد و آنها را پراكنده مي كرد. بسياري از افراد دشمن را كشت، دراين ميان شمشيرش شكسته شد.

پيامبراكرم شمشير خود را كه ذوالفقار نام داشت، به مولا علي (علیه السلام) داد، امام علي(علیه السلام) پياپي بدون وقفه، با شمشير از حملات دشمن جلوگيري مي كرد، سراسر بدنش مجروح شده بود و شناخته نمي شد جبرئيل برپيامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:

«اي محمد (صلی الله علیه و آله) ! برادري و فداكاري.يعني اين!»

پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«انه مني و أنامنه» علي از من است ومن از او هستم جبرئيل گفت:«و من از شما هستم» وحاضران زمزمه اي از طرف آسمان شنيدند كه مي گفت: «لاسيف الاذوالفقار، ولافتي! الاعلي: شمشيري جز ذوالفقار نيست. وجوانمردي مانند علي (علیه السلام) وجود ندارد.»[10]

آري فداكاري مولاي متقيان آنچنان شكوهمند بود، كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) افتخار مي كرد كه علي (علیه السلام) ازاو است، وجبرئيل بزرگترين فرشته مقرب درگاه خدا، آرزو مي نمود كه ازپيامبر(صلی الله علیه و آله) و از علي(علیه السلام) باشد، يعني داراي چنان فضائلي گردد كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) و علي (علیه السلام) داراي آن بودند.

سوم: كار و كشاورزي امام (علیه السلام)
امامي كه عبادت وراز و نياز شبانه اش با خدا و شجاعت وجنگ آوريش نظير نداشت. دركار و توليد و سازندگي نيز يگانه دوران بود. از دسترنج خود مي خورد و با كار و عرق جبين، خانواده اش را اداره مي كرد و آن را عبادت خدا مي دانست و بيكاري و فقر و درنتيجه دست سؤال به سوي اين و آن درازكردن را ازصفات زشت و پرنكبت مي دانست.

1- آبياري باغ هاي مدينه
روزي به خانه آمد و ازفاطمه (س) پرسيد، غذايي داريم؟ پاسخ شنيد كه درمنزل چند روزي غذاي كافي نيست. امام سطل آبي گرفت و بيرون رفت وآبياري يكي ازنخلستانهاي اطراف «قبا» را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبياري شد.[11]

2-كارگري امام (علیه السلام)
روزي شرايط مادي زندگي برعلي (علیه السلام) به قدري تنگ شد كه دچار گرسنگي شديد گرديد. از خانه به جستجوي كار،بيرون آمد اما درمدينه كاري پيدا نكرد. تصميم گرفت به حوالي مدينه برود تا شايد درآنجا كارپيدا شود. به آنجا رفت ناگاه ديد زني خاك را غربال كرده و منتظر كارگري است تا آب بياورد و آن را گل نمايد.

حضرت علي(علیه السلام) با او صحبت كرد. دريافت كه او درانتظار كارگر بوده است. پس از توافق درمورد دستمزد مشغول آب كشيدن از چاه و آماده كردن گل براي ساختمان شد و درپايان كار مزد خود را كه مقداري خرما بود از آن زن گرفت و به مدينه بازگشت. وقتي به محضر رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) رسيد، ماجرا را بيان نمود.

پيامبر (صلی الله علیه و آله) و علي (علیه السلام) با هم نشستند و از آن خرماها خوردند و گرسنگي آن روزشان برطرف گرديد.[12]

3- تشويق به كار:
امام به بي نيازي و خودكفايي بسيار توجه داشت و همگان را براي بي نياز شدن، به كار و توليد تشويق مي كرد و خود آنقدر كار مي كرد كه در دستانش پينه و آبله وجود داشت.

در حديثي فرمود: تجارت كنيد و به كار و توليد روي بياوريد تا از آنچه در دست ديگران است بي نياز شويد.[13]

چهارم: سخاوت و دست كرم امام(علیه السلام)
مولا علي(علیه السلام) هم در گفتار و هم در متن زندگي و رفتار خود، به سخاوت و بذل و بخشش در راه حق، اهميت بسيار مي داد.

او، همان مقدار كه به تأمين زندگي خانواده خود مي انديشيد، براي رفع نياز نيازمندان و سير كردن گرسنگان نيز تلاش مي كرد و در كنار خودكفايي و فراهم آوردن وسايل رفاهي براي زن و فرزندان خويش، شب و روز براي رفع نيازمندي هاي تهي دستان جامعه به كار و توليد مي انديشيد.

1- بخشش از درآمد باغ ها:
امام علي(علیه السلام) با كار و تلاش شبانه روزي، باغ هاي زيادي بوجود مي آورد و سپس آنها را مي فروخت و پول آن را بين مستمندان تقسيم مي كرد. شعبي مي گويد: روزي كه امام يكي از باغ ها را فروخت و طلا و نقره را روي هم انباشت. مستمندان زيادي را ديدم كه اجتماع كرده و امام(علیه السلام) همه طلا و نقره ها را به آنها بخشيد و خود دست خالي به منزل باز گشت. البته اين نكته را هم بايد توجه داشت كه امام ضمن بخشش به مستمندان، زندگي زنان و فرزندان خود را نيز تأمين مي فرمود، و باغ هاي منطقه «ينبع» را وقف اهل و عيال خود كرد و به كسي نبخشيد تا آنها كاملا تأمين شده و سربار جامعه نباشند.[14]

2- بخشيدن انگشتر در حال ركوع:
عده اي از مسيحيان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسيدند. يهوديان حاضر در جلسه پرسيدند: هر پيامبري وصي و جانشيني دارد. اگر شما پيامبر خداييد وصي و جانشين شما چه كسي است؟جبرئيل آمد و آيه «و يعطون الزكاه و هم راكعون» را بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) تلاوت كرد (كسي كه در حال ركوع صدقه مي دهد)[15]

مطلب براي حاضران روشن نبود. از اين رو همراه پيامبر برخاستند و وارد مسجد شدند. فقيري را ديدند كه از مسجد خارج مي شود، پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «كسي به تو كمكي نكرد؟» گفت: چرا آن مرد كه نماز مي خواند وقتي صداي مرا شنيد كه از مردم كمك مي خواهم اشاره كرد، به سوي او رفتم و در حالي كه در ركوع بود انگشتري را به من بخشيد.

رسول خدا با شگفتي تكبير گفت و اصحاب هم تكبير گفتند.

پيامبر به مسيحيان و يهوديان رو كرد و فرمود: «علي(علیه السلام) كه در حال ركوع صدقه مي دهد وصي و جانشين من است»[16]

3- بخشيدن غذاي مورد احتياج به فقير:
امام  حسن و امام حسين مريض شدند. علي و فاطمه«علیهما السلام» نذر كردند سه روز روزه بگيرند. در منزل نيز غذاي كافي نبود، علي(علیه السلام) از شمعون يهودي مقداري پشم گرفت تا تبديل به نخ كرده در قبال آن جو و گندم دريافت كند. گندم و آرد تهيه شد و 5 قرص نان پخته و سفره افطار آماده گرديد فضه نيز در روزه گرفتن شركت كرده بود، تا خواستند افطار كنند، فقيري در را كوبيد و تقاضاي غذا كرد.

علي(علیه السلام) غذاي خود را داد، حضرت زهرا، و فرزندان بزرگوار و فضه نيز غذاي خود را به فقير بخشيدند. اين حركت ايثارگرانه تا سه روز تكرار شد به طوري كه بدن بچه ها از گرسنگي مي لرزيد و چشم هاي حضرت زهرا(سلام الله علیها) در كاسه سرش فرو رفته بود، وقتي پيامبر(صلی الله علیه و آله) متوجه شد ناراحت گرديد. جبرئيل آمد و بشارت داد: يا رسول الله! سوره «هل أتي» به عنوان پاداش براي اين خانواده نازل شد.[17]

4- بخشيدن همه دارايي ها به مستمندان:
روزي حضرت زهرا(سلام الله علیها) خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله) رسيد و پس از سلام و احوالپرسي از علي(علیه السلام) پرسيد. حضرت زهرا فرمود: اي پيامبر(صلی الله علیه و آله) علي(علیه السلام) از غذا چيزي در خانه باقي نمي گذارد، هرچه دارد، به تهي دستان مي بخشد[18]

احمد بن حنبل در فضائل آورده كه محصول زراعت علي(علیه السلام) چهل هزار دينار بود كه آن را صدقه مستمندان ساخت[19]

5-عيد ضعيفان و مسكينان:
از ابوهريره روايت شده كه گفت: روز عيد بود، ضعيفان و مسكينان بر در خانه امام(علیه السلام) گرد آمده بودند. مولا علي(علیه السلام) دستور داد كه در بيت المال را بگشايند و سيصد هزار درهم به فقرا انفاق كنند. چون «ابوموسي» فرمان امام را به اجراگذاشت و آن حضرت از مراسم به خانه بازگشت؛ من وارد شدم، ديدم چند قرص نان جو بي روغن آوردند، به امام گفتم: اگر مي فرمودي از آن مال يك درهم را روغن مي خريدم چه مي شد؟امام فرمود:

اي ابوهريره! مي خواهي مرا در روز محشر شرمنده گرداني…

6-انفاق علي(علیه السلام) به اعتراف دشمنان:
انفاق بسيار و بخشش بي حساب او آنچنان زياد بود كه سرسخت ترين دشمنان او (معاويه) نيز اعتراف داشت. با اين كه وي همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام در كار دروغ سازي و افترا زدن بود، با اين حال او نمي توانست فضيلت جود و سخاي آن حضرت را انكار كند.

مردي بنام «مخفي بن ابي مخفي ضبي» روزي به معاويه گفت: من از پيش بخيل ترين مردم آمده ام. معاويه بن ابي سفيان گفت: «واي بر تو چگونه مي گويي او بخيل ترين مردم است، حال آن كه اگر او خانه اي از طلا داشته باشد و خانه اي از كاه، طلاي خود را پيش از كاه انفاق خواهد كرد.[20]

7-تهيه مسكن براي مستمندان:
امام علي(علیه السلام) با كار و تلاش فراوان و توليد مناسب، نياز نيازمندان مدينه را برطرف مي فرمود و سالانه چهل هزار دينار درآمد باغ هاي او بود كه در راه خدا به مستمندان مي بخشيد يا در ازدواج جوانان و ترغيبشان به ازدواج و يا تهيه مسكن براي مستمندان استفاده مي كرد.

در تاريخ نوشته شده كه امام خانه هايي مي ساخت و در اختيار مستمندان قرار مي داد بعنوان مثال، امام(علیه السلام) در محله «بني زريق» مدينه چند خانه ساخت و آنها را به خاله هاي خود بخشيد با اين شرط كه پس از آنان وقف مستمندان باشد.

منبع: احمد شرفخاني؛ روزنامه کيهان

پي نوشت ها:

[1] . الغدير ج 3 ص 222.

[2] . خطبه قاصعه (نهج البلاغه).

[3] . امالي شيخ صدوق ص 279.

[4] . حكمت عبادت ص 237 «آيت الله جوادي آملي».

[5] . سفينه البحار «ماده قوا».

[6] . خطبه 192 نهج البلاغه.

[7] . بحار ج 20 ص 67.

[8] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 20 ص 316.

[9] . سفينه البحار ج 1 ص 149.

[10] . علل الشرايع ص 14.

[11] . فروع كافي ج 1 ص 37.

[12] . بحار ج 41 ص 33.

[13] . بحار ج 23 ص 19.

[14] . نهج البلاغه- نامه 24.

[15] . مجمع البيان ج 3.

[16] . امالي شيخ صدوق ص 89.

[17] . بحار ج 43 ص 143.

[18] . امالي شيخ صدوق ص 149.

[19] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 22.

[20] . بحار ج 33 ص.

 

منبع: https://farsi.al-shia.org/


موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 19 اسفند 1397نظر دهید »


من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم.
 
یکی از بازاریان که از شاگردان مرحوم شاه آبادی بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان، با ناراحتی اظهار داشتند:

« چرا افرادی که در اطراف ایشان هستند، حرکتی از خود در جنبه های معنوی نشان نمی دهند؟

می فرمودند:

آخر، مگر شماها نمی خواهید آدم شوید؟ اگر نمی خواهید من این قدر به زحمت نیفتم.»

همین فرد می گوید:

« بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می خواهیم آدم بشویم. چه کنیم؟

ایشان فرمودند: من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم.»

 

سه دستور ایشان چنین بود:

1- مقید باشید نماز را در اول وقتش اقامه کنید. هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد، دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به جماعت خوانده شود.

2- در کاسبی تان انصاف به خرج دهید، و واقعا” اقل منفعتی را که می توانید، همان را در نظر بگیرید . در معاملات، چشم هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری فرق نگذارید. همان اقل منفعت در نظرتان باشد.

3- از نظر حقوق الهی، گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم علیه السلام به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را ادا کنید.

همین فرد می افزاید: من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید. قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می آمدم که، صدای اذان بلند شد. خود را به مسجد نایب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم.

در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند. در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند. پس از نماز به ایشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.

ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم. من از مسجد و منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم.

این اولین مشاهده ی من بود که در اثر دستورات آیه الله شاه آبادی برایم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نیم التزام من به این سه دستور، دید ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم که مشاهدات بعدی من، دیگر قابل بیان نیست.

کدام درست می گوئید؟

یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجب علی خیاط می گوید:

روزی من و شیخ، همراه مرحوم آیت الله محمد علی شاه آبادی در میدان تجریش می رفتیم. شیخ به آیت الله شاه آبادی خیلی علاقه داشت.

شخصی به ما رسید و از مرحوم شاه آبادی پرسید: شما درست می گویید یا این آقا؟ ( اشاره به شیخ رجبعلی خیاط.)

آیت الله شاه آبادی فرمود:

چه چیز را درست می گوید؟ چه می خواهی؟

آن شخص گفت: کدامیک از شما درست می گویید؟

آیت الله شاه آبادی فرمود: من درس می می گویم و یاد می گیرند، ایشان می سازد و تحویل می دهد.

هر چند این سخن حاکی از نهایت تواضع و فروتنی این عارف کامل است، لیکن بیانگر تأثیر کلام و قدرت تربیت و سازندگی جناب شیخ رجبعلی خیاط نیز هست.

نماینده خدا

نقل است که شیخ رجبعلی خیاط فرمود:

از عده ای از علماء و اهل معنا پرسیدم: خداوند انسان را برای چه آفرید؟ جواب قانع کننده ای نشنیدم. تا اینکه از آیت الله شاه آبادی سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

« خداوند انسان را برای نمایندگی خود خلق کرده است؛ إنی جاعل فی الارض خلیفه».


موضوعات: راهی به سوی نور
   چهارشنبه 1 اسفند 1397نظر دهید »

چرا اسلام شناسان غربی شیفته علی(ع) هستند؟
امام علي(ع) رابطه ناگسستني بين حکمت نظري و سياسـت عملي برقرارمي کند وهـدف از زندگي کوتاه دنيـوي را مقدمه و آزمايشگاهي براي زندگي پايدار اخروي مي نامد، برهمين اساس علاوه بر پاسخگويي به مردم ،دادگاه عدل الهي را محکمه اي مي داند که زمامدار بايد درمقابل آن پاسخگوي گفتار، رفتاروکردارخويش باشد.
 
دوره کوتاه زمامداري امام علي (ع) سرشارازآموزه هاي گرانقدري است که مي تواند به عنوان الگويي بي نظيرمورد توجه انديشمندان سياسي و فراترازآن دولتمردان قرار گيرد. امام علي(ع) رابطه ناگسستني بين حکمت نظري و سياسـت عملي برقرارمي کند وهـدف از زندگي کوتاه دنيـوي را مقدمه و آزمايشگاهي براي زندگي پايدار اخروي مي نامد، برهمين اساس علاوه بر پاسخگويي به مردم ،دادگاه عدل الهي را محکمه اي مي داند که زمامدار بايد درمقابل آن پاسخگوي گفتار، رفتاروکردارخويش باشد.

زمامداري امام علي(ع) با نفي استبداد، خودکامگي و جورپيشگي همراه بود و درموارد متعددي در خطبه ها و نامه هاي خويش واليان و مسئولان حکومتي را به رعايت دقيق حقوق مردم فرا مي خواند و آنها را از بيماري مهلک خود رأيي، تماميت خواهي و انحصارطلبي برحذرمي داشت. توصيه به گذشت، چشم پوشي ازاشتباهات مردم و تواضع و فروتني درمقابل آنان نه تنها ازنصايح اخلاقي، بلکه ازدستورات مؤکد وي به کارگزاران امورکشوري و لشکري بود.

امام علي(ع) خود نيـزبـه طريق اولي عامل بـه اين وصايا بود و به مردم مي فرمود: با من آنگونه که با ستمگران سخن مي گوييد، سخن نگوييد، سخناني که ازعصبانيت و خشمگيني شماست ازمن مخفي نکنيد و ازراه سازشکاري با من وارد نشويد. فكرنكنيد که اگر مطلب حقي را گفتيد من ناراحت مي شوم. وي با نفي چابلوسي، تجليل و تمجيد، پند و اندرز مردم در خطاها و اشتباهات احتمالي را از جمله حقوق خويش برمردم مي شمارد و عنوان مي کند از گفتن حق و مشورت عادلانه به من چشم پوشي نکنيد.

سیره علی(ع) الگوی شایسته برای صاحبان قدرت:

چگونگي مواجهه حضرت علي(ع) با منتقدان، مخالفان و معاندان بسي درس آموزاست. وي نه تنها برمنتقدان خرده نمي گرفت، بلكه عمل انتقادي را داراي ارزش مي دانست. امام درعهد نامه مالك اشتر يادآورمي شود كه اي مالك از ميان آنان [مردم] كسي را به خودت نزديك كن كه حرف حقي را كه تلخ است به تو بهترو بيشتربزند. درگفتار و كردارت كه خدا براي دوستانش نمي پسندد كمترتو را ستايش كند هرچند اين كار تو را ناراحت نمايد و دلتنگ شوي (نامه/ 53).

 

گفتاروكردارامام علي(ع) با مخالفان و معاندان نيزداراي آموزه هايي شگفت است. علي(ع) درمقابل تندروي ها ومخالفت هاي خوارج از جاده انصاف، عدالت و آزادي خارج نشد و برآزادي ها و حقوق اين گروه كه ازمخالفان وعنودان سرسخت بودند، پاي فشرد وبه آنان گفت: بدانيد كه شما نزد ما سه حق داريد و تا هنگامي كه همراه ما هستيد آنها را از شما بازنمي گيريم؛ شما را ازمساجد خدا كه نام اورا درآنها بر زبان مي آوريد منع نمي كنيم، شما را ازدرآمد عمومي وغنايم تا زماني كه دستتان درجنگ همراه ماست محروم نمي سازيم وتا جنگ با ما آغاز نكرده ايد با شما نمي جنگيم.

درخصوص رفتار با دشمنان و رعايت عهد و پيمان با آنان نيزبه مالك اشتر مي نويسد: اگر ميان تو و دشمنت پيماني بسته شد و يا اماني به او دادي بايد به پيمان وعهد خود وفاداربماني وامانت را دراماني كه داده اي رعايت كني. هر پيمان وعهدي كه داده اي حفظ آن به عهده توست و براي حفظ آن بايد سينه سپر كني. زيرا در ميان واجب هاي خدا، با همه اختلافي كه درفكر و عقيده ميان مردم هست، واجبي كه مورد بزرگداشت بيش از وفاي به عهد باشد درميان اعمال واجب نيست. مشركان با اينكه ازنظرمعنوي غيرازمسلمانانند، براي پيمان احترام قائلند، زيرا ازتجربه هاي تلخ پيمان شكني و عواقب آن اندرزآموخته اند.

بنابراين دروفاي به عهد دغلكاري مكن وپيمان خويش را مشكن و به دشمن خود نيرنگ مزن، زيرا فقط نادان تيره دل نسبت به خدا گستاخ مي گردد و درحقيقت خدا عهد و امان خود را در پناهگاه رحمت خويش در ميان مخلوق خود قرارداده است تا ازاين دژ به عظمت خدا دست يابند و درسايه عظمت وي آسوده خاطر گردند. بنابرين نه دغلكاري ، نه نيرنگ ونه خيانت بايد ديده شود. هرگاه به سختي افتادي مبادا پيمان را بدون دليل شرعي برهم بزني، زيرا با مشكلات پيمان ساختن به اميد آن كه مشكلاتش بر طرف گردد و پايان شايسته اي داشته باشد، بهترازخيانتي است كه ازعوارض آن وحشت داشته باشي و بهترازاين است كه براثرخيانت به پيمان تحت تعقيب خدا قراربگيري كـه نه در دنيا و نه درآخرت اززير بارمسئوليت آن نتواني بيرون بيايي ( همانجا)

چگونگی برخورد با دشمن:

اوج زيبايي برخورد با دشمن را در موضوع وصيت امام علي(ع) درخصوص ابن ملجم مرادي، قاتل علي(ع) ديده مي شود. وي به فرزندانش امام حسن و حسين چنين سفارش مي كند: من ديروز در ميان شما بودم و امروز مايه پند شما و فردا از ميان شما خواهم رفت. اگرماندم خودم با ابن ملجم حسابم را مي رسم و اگرنابود شدم، نابودي وعده گاه من است. اگرعفو كردم، بخشش وسيله ايست براي تقرب من به خدا و ثوابي است براي شما، بنابراين ازاوصرفنظر كنيد كه خدا مي گويد: آيا دوست نداريد خدا گناهان شما را ببخشد (نهج البلاغه، نامه 23). مواظب باشيد درخونريزي فرو نرويد، نگوييد امير- المومنين كشته شد، امـيرالمومنين به قتل رسيد. توجـه داشته باشيد كـه دربرابركشته شدن مـن، فقط يك ضربت دربرابرضربت وي به اوبزنيد، اورا “مثله” ننماييد، زيرا من ازرسول خدا(ص) شنيدم مي فرمود: ازمثله كردن هرچند نسبت به سگ هار پرهيزنماييد (نامه شماره 47.ص،751). بعد از من خوارج را به قتل نرسانيد، زيرا كسي كه به دنبال حق باشد و آن را نيابد مانند كسي نيست كه دنبال باطل برود و آن را بدست آورد (خطبه/ 60) 

رویکرد امیرالمومنین در لحظات سخت حکمرانی:

اسلام دین تعقل و اندیشه است و از انسان خواسته می شود برای انتخاب بهترین ها اندیشه کند. موعظه، نصیحت و جدال احسن و حتی دعوت مخالفان به گفتگو توصیه می شود. بنابراین یکی از وظایف اصلی رهبران الهی هدایت است. بر همین مبنا است که حضرت به دشمنان مهلت اندیشیدن داده و در آغاز جنگ شتاب نورزیده(خطبه 43) و آن را به تاخیر می اندازد(خطبه55) و قبل از جنگ نیز با طرف مقابل اتمام حجت می کند(خطبه/137) و از لغزشها در می گذرد(خطبه159) و پیمانشکنان را مورد لطف خود قرار می دهد(خطبه/ 4) و بعد از جنگ فرمان عفو عمویم صادر می کند و فرمان عدم تعقیب فراریان را صادر می کند…( نامه/ 29).

رفتار و منش علی در جنگ ها نیز بر معیار عدالت است. آنجایی که عدالت به او اجازه دهد تساهل و مدارا به خرج 

خواهدداد و جایی که عدالت اجازه ندهد دست علی برای مدارا بسته خواهد بود. از همین روست که در جنگ‏ها

 فرمان می دهد:«درختان را قطع نکنید، بیگناهان را نکشید. آب آشامیدنى را مسموم و مسدود نکنید، فراریان را تعقیب نکنید، 

بااسیران به نرمى رفتار کنید، اموال مسلمانان را به غنیمت برندارید و…»( عسکرى، 1375: 2/147) حضرت در وصیت خود بهفرزندش امام حسن مجتبی، نکته های ارزشمندی از تساهل و مدارا را آموزش 

می دهند؛ «هنگامى كه بر دشمنت غلبهكردى، شكر قدرت را عفو او قرار ده»( خطبه/ 86 ، حكمت/ 11).

«هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودی خدا در آن است رد مکن که آسایش رزمندگان و آرامش فکری

 و امنیت کشور در صلح تأمین می‏گردد… اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید یا در پناه خود او را امان دادی، به عهد

 خویش وفادار باش و بر آن‏چه بر عهده گرفتی امانت‏دار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان؛ زیرا هیچ یک از واجبات الهیه

مانند وفای به عهد نیست که همه مردم جهان با همه اختلافاتی که دارند در آن اتفاق نظر دارند…

پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده… پس از محکم کاری در قرارداد نامه

 دستاز بهانه‏جویی بردار. مبادا مشکلات پیمانی که بر عهده‏ات قرار گرفته و خدا آن را بر گردنت نهاده تو را به پیمان

 شکنی وادارد…»( نامه/ 53).  از سوی دیگر خطاب به یارانش که عازم جنگ صفین بودند، فرمودند؛ «اى فرزندان مهاجران، به سوى سرکردگان کفر و بازماندگان جنگ احزاب و دوستان شیطان حمله ور شوید.»( ابن ابى الحدید، 2/194) یا  وقتى

 

 چشمان مبارکش در میدان صفین به پرچم هاى سپاه معاویه افتاد، فرمود: «قسم به کسى که دانه را شکافت و انسان را 

آفرید، آن هااسلام نیاورده بودند، بلکه به ظاهر تسلیم شدند و کفر خویش را پنهان نمودند.».


منبع سایت آوینی
 
 


موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 28 بهمن 1397نظر دهید »

 

وقتی که می فرمایند: «جد فی السیر الیه= تلاش می کند برای حرکت به سمت او»، یعنی عشق، تلاش علمی لازم دارد. پس دینداری بدون یاد گرفتن مسائل فقهی نمی شود. باید رساله بخوانیم. باید زبان عربی آموخت. خدا با زبان عربی با تو حرف زده است. زبان این عشق بازی عربی است. زبان عربی زبان عشق و عقل است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «تَعَلَّمُوا اَلْعَرَبِیَّةَ فَإِنَّهَا كَلاَمُ اَللَّهِ اَلَّذِی تَكَلَّمَ بِهِ خَلْقَهُ 1 = زبان عربى را یاد بگیرید؛ زیرا كه آن كلامی است كه خدا با بندگان خود بدان سخن گفته». تلاش به سمت خدا در درون باید اتفاق بیفتد. اولین مرحله، سیر نظری است بعد، عملی. دوره ی نظری تلاش و استقامت می خواهد؛ حرف گوش کردن، نوشته، مطالعه و مباحثه می خواهد؛ یادداشت برداری می خواهد. 

پس سیر نظری، تلاش جدی برای رسیدن به خداست و این که خدایا دوستت دارم و باید تو را بشناسم. برای خداشناسی وقت می گذارم. من می خواهم حرکت کنم، باید خودم را بشناسم، این موجودی که قرار است حرکت کند تا شبیه خدا شود، چه کسی است؟ روی معرفت نفس، امام شناسی وقت می گذارم. قرآن را واسطه قرار دادی، من باید مطمئن شوم که این قرآن کتاب تو است. سوالاتم را در مورد قرآن برطرف می کنم. از کجا بدانم که قرآن حق است، از کجا بدانم که معجزه است؟ این سوالها را برای خودم باید حل کنم تا قلبم آرامش پیدا کند. کفرآمیزترین سوالاتم را مطرح می کنم  تا همه سوالها حل شود تا در وادی عشق بیافتم، برای همین است که خداوند فرمود:

«إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ2 = از میان بندگان خدا، تنها دانایانند كه از او مى‏ ترسند». . کسانی که عاشق حقیقی خداوند هستند و حقیقی و واقعی از خداوند می ترسند، مطالعه کرده اند و به اطمینان رسیده اند. خوابشان از عبادت ما هم بهتر است؛ چون با یقین است و بعد از این سیر نظری، لازم است روی سیر علمی سرمایه گذاری کنیم.

1=الخصال , ج 1 , ص 258.

2=سوره فاطر/28.

منبع:پایگاه فرهنگی منتظران منجی


موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 12 آذر 1397نظر دهید »

عالمان ربانی، چلچراغ‏هاى پر فروغى هستند كه در هرعصرى، در آسمان علم و عمل

 

مى‏درخشندو با كسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت، بر زمینیان تجلى

 

مى‏كنند و آنان را به سوى منابع نور و بركت دودمان وحى، رهنمون مى‏سازند

 

و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله علیه وآله نشانده، بر مشكات ملكوت،

 

عروج مى‏دهند.

 

در میان دین باوران كفر ستیز، چهره محبوب قرن، فقیه تیزبین سیاست مدار،

 

فیلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنیان گذار جمهورى اسلامى،

 

حضرت امام خمینى رضوان الله علیه، از موقعیتى والا و ویژه برخودار است،

 

زیرا روزها و ساعت‏ها و لحظه‏هاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و

 

صدها آیه قرآن را مجسم ساخت و عینیت ‏بخشید. در این مبحث به سیره

 

عملی امام می‌پردازیم تا ره توشه ای برای عاشقان ماه رمضان باشد .

 

حضرت امام (ره) توجه ویژه‏اى نسبت ‏به ماه رمضان داشته و بدین جهت،

 

ملاقات‏هاى خودشان را در ماه رمضان تعطیل مى‏كردند و به دعا و تلاوت

 

قرآن و… مى‏پرداختند.

 

و خودشان مى‏گفتند: «خود ماه مبارك رمضان، كارى است‏».

 

یكى از یاران امام، در این باره گفته است : در این ماه، ایشان شعر نمى‏خواندند

 

و نمى‏سرودند و گوش به شعر هم نمى‏دانند. خلاصه، دگرگونى خاصى متناسب

 

با این ماه در زندگى خود ایجاد مى‏كردند، به گونه‏اى كه این ماه را، سراسر، به

 

تلاوت قرآن مجید و دعا كردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان

 

سپرى مى‏كردند.

 

ایشان، به هنگام سحر وافطار، بسیار كم مى‏خوردند، به گونه‏اى كه خادم‏شان

 

فكر مى‏كردند كه امام، چیزى نخورده است!

 

حضرت امام رحمة الله علیه درباره رمضان چنین مى‏سرایند:

 

ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد

 

عشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد

 

افطـار بــه مى كـــرد بــرم پیر خرابات

 

گفتــم كـه تـو را روزه، به برگ و ثمر افتاد

 

بـا بـاـده، وضو گیـر كه در مـذهب رندان

 

در حضــرت حـــق ایــن عملت ‏بارور افتاد

 

 

عبادت و تهجد

 

از جمله برنامه‏هاى ویژه‏ حضرت امام (ره) در ماه مبارك رمضان، عبادت و تهجد بود.

 

امام عبادت را ابزار رسیدن به عشق الهى مى‏دانستند. و به صراحت ‏بیان مى‏كردند

 

كه در وادى عشق، نباید به عبادت به چشم وسیله‏اى براى رسیدن به بهشت نگاه كرد.

 

اكثر آشنایان امام نقل مى‏كنند كه ایشان از سن جوانى، نماز شب و تهجد، جزء

 

برنامه‏هایشان بود. بعضى از نزدیكان ایشان مى‏گفتند كه وقتى در ظلمت و تاریكى

 

نیمه‏ شب، آهسته وارد اتاق امام مى‏شدم، معاشقه امام را با ایزد احساس مى‏كردم

 

و مى‏دیدم كه با خضوع و خشوعى خاص، نماز مى‏خواندند و قیام و ركوع و سجود

 

را بجا مى‏آوردند كه حقا وصف ناپذیر بود. با خودم فكر مى‏كردم كه شب امام،

 

حقیقتا، لیلة القدر است.

 

یكى از اعضاى دفتر ایشان، دراین باره مى‏گوید: پنجاه سال است كه نماز شب امام،

 

ترك نشده است. امام در بیمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعید،

 

حتى بر روى تخت ‏بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند.

 

امام توجه خاصى به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترك نمى‏كردند. نقل شده

 

است كه امام، در نجف اشرف، با آن گرماى شدید، ماه مبارك رمضان را روزه

 

مى‏گرفت و با این كه در سنین پیرى بودند و ضعف بسیار داشتند، تا نماز

 

مغرب و عشاء را به همراه نوافل به‏جاى نمى‏آوردند، افطار نمى‏كردند!

 

و شب‏ها تا صبح، نماز و دعا مى‏خواندند و بعد از نماز صبح، مقدارى استراحت

 

مى‏كردند و صبح زود، براى كارهایشان آماده مى‏شدند.

 

خانم زهرا مصطفوى مى‏گوید: راز و نیاز امام و گریه‏ها و ناله‏هاى نیمه شب ایشان،

 

چنان شدید بود كه انسان را بى اختیار، به گریه مى‏انداخت.

 

اكثر آشنایان امام نقل مى‏كنند كه ایشان از سن جوانى، نماز شب و تهجد، جزء

 

برنامه‏هایشان بود. بعضى از نزدیكان ایشان مى‏گفتند كه وقتى در ظلمت و تاریكى

 

نیمه‏ شب، آهسته وارد اتاق امام مى‏شدم، معاشقه امام را با ایزد احساس مى‏كردم

 

و مى‏دیدم كه با خضوع و خشوعى خاص، نماز مى‏خواندند و قیام و ركوع و سجود

 

را بجا مى‏آوردند كه حقا وصف ناپذیر بود. با خودم فكر مى‏كردم كه شب امام،

 

حقیقتا، لیلة القدر است.

 

یكى از اساتید قم نقل مى‏كرد: شبى میهمان حاج آقا مصطفى بودم. ایشان، خانه‏

 

جداگانه‏اى نداشتند و در منزل امام زندگى مى‏كردند. نصف شب از خواب بیدار

 

شدم و صداى آه و ناله‏اى شنیدم، نگران شدم كه مگر اتفاقى افتاده است، حاج

 

آقا مصطفى را بیدار كردم و گفتم: «ببین چه خبر است!». ایشان نشست و گوش داد

 

و گفت: «صداى امام است كه مشغول تهجد و عبادت است‏».

 

در ماه مبارك رمضان، این شب زنده دارى و تهجد، وضعیت دیگرى داشت. یكى از

 

محافظان بیت مى‏گوید در یكى از شب‏هاى ماه مبارك رمضان، نیمه شب، براى

 

انجام كارى مجبور شدم از جلوى اتاق امام گذر كنم. حین عبور، متوجه شدم كه

 

امام، زار زار گریه مى‏كردند! هق هق گریه‏ امام كه در فضا پیچیده بود، واقعا مرا

 

تحت تاثیر قرار داد كه چگونه امام، در آن موقع از شب، با خداى خویش راز و

 

نیاز مى‏كند.

 

آخرین ماه مبارك رمضان دوران حیات امام، به گفته‏ ساكنان بیت، از ماه مبارك

 

رمضان‏هاى دیگر متفاوت بود!

 

به این صورت كه امام همیشه، براى خشك كردن اشك چشم‏شان دستمالى را

 

همراه داشتند، ولى در آن ماه مبارك رمضان، حوله‏اى را نیز همراه برمى‏داشتند

 

تا به هنگام نمازهاى نیمه شب‏شان، از آن استفاده كنند!

 

توجه ویژه به قرآن

 

امام خمینى (ره) توجه خاصى به قرآن داشتند، به ‏طورى كه روزى، هفت ‏بار قرآن

 

مى‏خواندند!

 

امام در هر فرصتى كه به ‏دست مى‏آوردند، ولو اندك، قرآن مى‏خواندند. بارها دیده شد

 

كه امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - كه معمولا به بطالت مى‏گذرد

 

 قرآن تلاوت مى‏كنند!13 امام بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح، قرآن مى‏خواند.

 

یكى اطرافیان امام مى‏گوید: امام در نجف، چشم‏شان درد گرفت و به دكتر مراجعه

 

كردند.

 

دكتر بعد از معاینه‏ چشم امام گفت: «شما باید چند روزى قرآن نخوانید و به چشم‏-_

 

تان استراحت ‏بدهید» . امام خندیدند و فرمودند: «دكتر، من، چشم را براى قرآن

 

خواندن مى‏خواهم! چه فایده‏اى دارد كه چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یك

 

كارى كنید كه من بتوانم قرآن بخوانم. »

 

و در ماه رمضان یكى از همراهان امام در نجف، اظهار مى‏كرد كه امام خمینى در ماه

 

مبارك رمضان، هر روز ده جزء قرآن مى‏خواندند ، یعنى در هر سه روز، یك بار قرآن

 

را ختم مى‏كردند.

 

علاوه بر آن، هر سال چند روز قبل از ماه مبارك رمضان ، دستور مى‏دادند كه چند ختم

 

قرآن براى افرادى كه مد نظر مباركشان بود، قرائت ‏شود.

 

گزیدهایى از توصیه‏ها و سفارش‏هاى امام به مناسبت ماه مبارك رمضان

 

شما در این چند روزى كه به ماه رمضان مانده، به فكر باشید، خود را اصلاح كرده،

 

توجه به حق تعالى پیدا نمایید.

 

از كردار و رفتار ناشایسته خود ، استغفار كنید! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتكب

 

عادت دهید! مبادا در ماه مبارك رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر

 

بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى

 

باشید! شما اقلا، به آداب اولیه‏ روزه عمل نمایید و همان ‏طورى كه شكم خود را از

 

خوردن و آشامیدن نگه مى‏دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید!

 

از هم اكنون بنا بگذارید كه زبان را از غیبت، تهمت، بدگویى و دروغ نگهداشته، كینه،

 

حسد و دیگر صفات زشت ‏شیطانى را از دل بیرون كنید!

 

اگر با پایان یافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هیچ گونه تغییرى پدید

 

نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نكرد، معلوم مى‏شود روزه‏اى كه از

 

شما خواسته‏اند، محقق نشده است.

 

اگر دیدید كسى مى‏خواهد غیبت كند، جلوگیرى كنید و به او بگویید! «ما، متعهد

 

شده‏ایم كه در این سى ‏روز ماه مبارك رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزیم.» و

 

اگر نمى‏توانید او را از غیبت ‏باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش كنید!

 

باز تكرار مى‏كنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارك رمضان، مراقب زبان، چشم،

 

گوش و همه‏ اعضاء و جوارح خود باشید.

 

توجه بكنید كه به آداب ماه مبارك رمضان عمل كنید; فقط دعا خواندن نباشد، دعا به

 

معناى واقعى‏اش باشد.

 

منابع:

برداشت‏هایى از سیره‏ امام خمینى( ره)، ج 3، ص 90

 

 پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 286

 

امام در سنگر نماز، ص 83 / هزار و یك نكته، حسین دیلمى، نكته 129 


موضوعات: راهی به سوی نور
   چهارشنبه 17 خرداد 13961 نظر »

گنج الهی در نزد استاد

 

علامه طباطبائی فرمودند: «من در نوجوانی خیلی به منزل آیت الله سید

 

احمد قاضی (برادر آیت الله سید علی قاضی) رفت و آمد می کردم و

 

بیشتر روزها در خانه ایشان مانده و از مهمانان و مراجعان پذیرایی می کردم.

 

روزی خدمت ایشان بودم که همسرشان پشت در اتاقی که ما بودیم، آمد

 

و از مرحوم سید احمد برای خرید نان، پول خواست. آیت الله سید احمد

 

قاضی فرمود: پولی ندارم. همسرشان از شنیدن این سخن ناراحت شد

 

و با لحن قهرآمیزی گفت: این هم شد زندگی؟! و رفت. من دیدم که

 

حال استادم دگرگون شد و در حیاط خانه، بادی چون گردباد وزیدن گرفت

 

و برگ های ریخته شده درختان را از باغچه، در جایی جمع کرد و سپس

 

باد خوابید. آیت الله قاضی به من فرمود: به حیاط برو؛ زیر برگ های

 

جمع شده یک دو تومانی است. آن را بردار و بیا به خانواده من بده.

 

من رفتم و از زیر آن برگ های جمع شده، یک دو تومانی برداشتم و

 

همان گونه که فرموده بود آن را به همسرش دادم و از این اتفاق در

 

کمال تعجب و تحیّر بودم.»

 

«و إن من شی ء إلا عندنا خزائنه و ما ننزّله إلا بقدر معلوم: و چیزی

 

نیست مگر آن که گنجینه ها و معادن آن نزد ماست، و فرو

 

نمی فرستیمش مگر به اندازه معلوم (و حساب شده).

 

سوره حجر/آیه 21»

 

منبع: http://allametabatabaei.ir


موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 25 اردیبهشت 1396نظر دهید »

کامل ترین انسان


وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله سرشار از فضیلت های انسانی و صفت های


پسندیده و سیر و سلوکی پایدار بود که از بزرگی، اصالت و خوی ناب وی را حکایت


می کرد. خداوند او را نیکو تربیت فرمود و از گزند محیطی که در آن می زیست، در امان


نگاه داشت. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آراسته به سجایای نکوی اخلاقی بود، به


همین دلیل خدای متعال او را در قرآن بدین صفت توصیف فرمود: «وإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیم.»


بنابراین، محمد صلی الله علیه و آله برجسته ترین نمونه کمال انسانی و شایسته ترین


الگوی مسلمانان است و از این رهگذر، خداوند به ما فرمان داده است که از او پیروی کنیم


و برای دست یابی به رضوان الهی، به آموزه های وی عمل کنیم. خدای سبحان، مؤمنان


را در قرآن مخاطب ساخته و فرموده است:


لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّه ِ اُسْوَةٌ حَسَنةٌ لِمَنْ کان یَرْجُواللّه َ وَ الیومَ الآخِرَ و


ذَکَرَللّه َ کَثیرا. (احزاب:21)


برای کسانی که به خدا و روز قیامت امیدوارند و خدا را زیاد یاد می کنند، رسول خدا بهترین


الگو است.


این آیه، خود قوی ترین دلیل و بزرگ ترین گواه بر این است که رسول خدا صلی الله علیه و


آله از شایسته ترین اخلاق و پسنده ترین فضیلت های انسانی بهره مند بوده است.


پیام متن:


رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین و شایسته ترین الگوی اخلاقی برای مسلمانان است.




موضوعات: راهی به سوی نور
   جمعه 26 آذر 1395نظر دهید »

حکایت درس‌ آموز در رابطه با ادب حضورنقل می‌کنند که محمود غزنوی، یکی از پادشاهان

ایران، غلامی به نام ایاز داشته که نزد او بسیار محبوب بوده است. ایاز، غلامی بسیار

مؤدب بوده و از جهت محبوبیتی که نزد محمود غزنوی داشته، افراد حسود مکرراً سعایت

و بدگویی او را می‌کرده‌اند تا بتوانند از التفات و محبت سلطان نسبت به ایاز بکاهند.

روزی از روزها بدخواهان در کفش او عقربی انداخته بودند تا او نتواند ادب ایستادن نزد ارباب

خود را مراعات کند، ولی ایاز وقتی در مقابل سلطان ایستاده بود و با وی صحبت می‌کرد،

توجهی به نیش عقب نداشت و در حالی که عقرب او را می‌گزید، همچنان در مقابل ارباب

خود مؤدب ایستاد و صحبت کرد و نیش عقرب از ادب او نکاست.

وقتی سلطان متوجه موضوع شد، به او گفت چرا چنین کردی؟ ایاز گفت: در هر حال و

حتی با نیش عقرب، ادب حضور باید مراعات شود.

در حکایت دیگری نقل می‌کنند که محمود غزنوی و همراهان او از سفر هندوستان بر

می‌گشتند و بار آنها مرواریدها و درهایی بود که از هندوستان به وطن خود می‌بردند.

در بین راه یکی از کیسه‌های پر از در گرانبها بر زمین افتاد و درهای آن در بیابان پخش

شد. محمود غزنوی از درهای ریخته، گذشت و اعلام کرد، هر کس هر مقدار در و مروارید

بردارد، مال خودش می‌شود.

در آن هنگام همه اهل کاروان به سوی درها شتافتند و هر کس هر چه می‌توانست

جمع کرد، ولی از بین کاروان فقط یک نفر از محمود غزنوی جدا نشد و برای جمع آوری

در نرفت و او ایاز بود.

محمود غزنوی از ایاز پرسید: تو چرا نرفتی؟ ایاز گفت: من دری گرانبهاتر و مطلوب‌تر

از محمود غزنوی سراغ نداشتم و به این جهت نزد شما ماندم.

در حکایت دیگری، نقل می‌کنند روزی محمود غزنوی یک دُر شب چراغ را آورد و از وزرای

خود خواست که در مقابل جمعیت، آن دُر را بشکنند. وزرا و سران حکومت، هر یک

در برابر دستور پادشاه توجیهی درست کردند و چون آن در بسیار باارزش بود، حرف

پادشاه را نشنیدند و در را نشکستند.

پس از آن، محمود، آن در را به دست ایاز داد و گفت بشکن. ایاز هم بدون درنگ و

معطلی در را شکست. وزرا او را ملامت کردند و گفتند: چرا این در با ارزش را شکستی؟

ایاز گفت: اگر در را نمی‌شکستم کلام محمود را می‌شکستم و شکستن در برای من

بهتر از شکستن کلام مولا و اربابم است.

از این حکایات آموزنده باید استفاده و بهره‌برداری معنوی در جهت رعایت ادب حضور

در محضر خداوند متعال بشود. اهل معرفت با درس‌آموزی از اینگونه داستان‌ها و با عمل

به نکات آموزنده آن، مسیر کمال و تقرب را طی می‌کنند.

کسانی که به راستی به ماه مبارک رمضان و برکات و ارزش‌های معنوی آن اهمیت می‌دهند

و ادب حضور در محضر خداوند متعال را نظیر ادب ایاز در مقابل مولای خود، مراعات می‌کنند،

در آخر ماه مبارک رمضان خود مولا و خود خداوند متعال را پاداش می‌گیرند. نظیر ایاز که با

مراعات ادب در برابر مولا، تمام محبت و التفات محمود غزنوی را به سوی خود جلب کرده

بود و در واقع، محمود غزنوی را پاداش گرفته بود.

وقتی خداوند، خودش عیدی و پاداش کسی شود، همه‌ عالم وجود و هه ثروت‌ها و متعلقات

دنیا، در نظر او و در برابر خداوند متعال و ارزش‌های معنوی، هیچ ارزش و جلوه‌ای ندارد.

به همه دنیا پشت پا می‌زند، زیرا دائما و کاملاً به خداوند توجه دارد.

امام حسین(ع)‌ نه فقط دنیا و زندگی دنیوی، بلکه خود و حتی عیال و فرزندان خود را

فدای خدا و دین خدا کردند؛ چرا که هیچ چیزی و هیچ کسی در نظر آن حضرت، با ارزش‌تر

از خداوند و محبوب‌تر از اطاعت امر خداوند متعال نیست.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند:

«وَ اللَهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا

جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُهُ»

به خدا قسم، اگر نه تنها کره زمین، بلکه عالم وجود را به من بدهند و بگویند با امر خداوند

مخالفت کن، چنین نخواهم کرد.

امیرالمؤمنین(ع) حاضر نیستند به اندازه گرفتن پوست جو از دهان مورچه، با فرمان حق

تعالی مخالفت کنند، گر چه در مقابل این مخافت به ظاهر کوچک، همه عالم را به

ایشان بدهند.

پیام این روایت امیرالمؤمنین(ع) و پیام آن ایثار و فداکاری امام حسین(ع) در کربلا و نیز

پیام گفتار و رفتار همه معصومین(ع)این است که ای شیعیان! باید در برابر خداوند متعال،

ادب حضور را مراعات کنید و خود را در محضر خداوند متعال و معصومین بدانید و گناه

نکنید، نافرمانی خداوند متعال را نکنید، ظلم نکنید و با گفتار و کردار خود خداوند متعال

و معصومین(ع)را نیازارید.


توصیه‌های آیت‌الله مظاهری




موضوعات: راهی به سوی نور
   شنبه 29 خرداد 1395نظر دهید »

1-پایه ‏هاى اسلام


قال الباقر علیه السلام:

بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.


امام باقر علیه السلام فرمود:


اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى).

فروع کافى، ج 4 ص 62، ح 1

2-فلسفه روزه

قال الصادق علیه السلام:

انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.

من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1

3-روزه آزمون اخلاص

قال امیرالمومنین علیه السلام:

فرض الله … الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏امام على علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.

نهج البلاغه، حکمت 252

4-روزه یاد آور قیامت

قال الرضا علیه السلام:

انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر.

امام رضا علیه السلام فرمود:

مردم به انجام روزه امر شده‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه

آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.

وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرایع، ص 10

5-روزه زکات بدن

قال رسول الله صلى الله علیه و آله لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

الکافى، ج 4، ص 62، ح 3

6-روزه سپر آتش

قال رسول الله صلى الله علیه و آله:

الصوم جنة من النار.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در

امان خواهد بود.»

الکافى، ج 4 ص 162

7-اهمیت روزه

الصوم فى الحر جهاد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

روزه گرفتن در گرما، جهاد است.

بحار الانوار، ج 96، ص 257

8-روزه نفس

قال امیرالمومنین علیه السلام

صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام.

امیرالمومنان على علیه السلام فرمود:

روزه نفس از لذتهاى دنیوى سودمندترین روزه‏هاست.

غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64

9-روزه واقعى

قال امیرالمومنین علیه السلام

الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.

امام على علیه السلام فرمود:

روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنى و نوشیدنى پرهیز مى‏کند.

بحار ج 93 ص 249

10-برترین روزه

قال امیرالمومنین علیه السلام

صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.

امام على علیه السلام فرمود:

روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.

غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80

11-روزه چشم و گوش

قال الصادق علیه السلام

اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.

امام صادق علیه السلام فرمود:

آنگاه که روزه مى‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.

«یعنى از گناهان پرهیز کند.»

الکافى ج 4 ص 87، ح 1

12-روزه اعضا و جوارح

عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها

ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.

حضرت زهرا علیها السلام فرمود:

روزه‏دارى که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه‏اش به چه

کارش خواهد آمد.

بحار، ج 93 ص 295

13-روزه ناقص

قال الباقر علیه السلام

لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة

حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر.

امام باقر علیه السلام فرمود:

روزه این افراد کامل نیست:

1 - کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند.

2 - بنده فرارى تا زمانى که برگردد.

3 - زنى که اطاعت‏شوهر نکرده تا اینکه توبه کند.

4 - فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.

بحار الانوار ج 93، ص 295.

14-روزه بى ارزش

قال امیرالمومنین علیه السلام

کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه

الا السهر و العناء.

امام على علیه السلام فرمود:

چه بسا روزه‏دارى که از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا

شب زنده‏دارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمى‏برد.

نهج البلاغه، حکمت 145

15-روزه و صبر

عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل

«واستعینوا بالصبر و الصلوة‏»

قال: الصبر الصوم.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز

کمک بگیرید، صبر، روزه است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3

16-روزه و صدقه

قال الصادق علیه السلام

صدقه درهم افضل من صیام یوم.

امام صادق علیه السلام فرمود

یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6

17-پاداش روزه

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله تعالى

الصوم لى و انا اجزى به

رسول خدا فرمود خداى تعالى فرموده است:

روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.

وسائل الشیعه ج 7 ص 294، ح 15 و 16 ; 27 و 30

18-جرعه نوشان بهشت

قال رسول الله صلى الله علیه و آله

من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا على الله ان یطعمه من طعام الجنة

و یسقیه من شرابها.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

کسى که روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد برخداست که به او از

غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند.

بحار الانوار ج 93 ص 331

19-خوشا بحال روزه داران

قال رسول الله صلى الله علیه و آله

طوبى لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اینان در روز قیامت‏

سیر مى ‏شوند.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح‏2.

20-مژده به روزه‏داران

قال الصادق علیه السلام

من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون

وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس که در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته

را مى‏گمارد تا دست‏به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامى که افطار کند.

الکافى، ج 4 ص 64 ح 8; بحار الانوار ج 93 ص 247

21-شادى روزه دار

قال الصادق علیه السلام

للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه

امام صادق علیه السلام فرمود:

براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است:

1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)

وسائل الشیعه، ج 7 ص 290 و 294 ح‏6 و 26.

22-بهشت و باب روزه‏دارن

قال رسول الله صلى الله علیه و آله

ان للجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

براى بهشت درى است‏بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح‏31.

معانى الاخبار ص 116

23-دعاى روزه‏داران

قال الکاظم (علیه السلام)

دعوة الصائم تستجاب عند افطاره

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:

دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.

بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33.

24-بهار مومنان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره

فیستعین به على صیامه.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى

کوتاهش براى روزه دارى بهره مى‏گیرد.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 302، ح 3.

25-روزه مستحبى

قال الصادق (علیه السلام)

من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه

در هر ماه است.

وسائل الشیعه، ج 7، ص 313، ح 33

26-روزه ماه رجب

قال الکاظم (علیه السلام)

رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من

رجب سقاه الله من ذلک النهر.

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:

رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر هرکس یک

روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مى‏نوشاند.

من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56 ح 2

وسائل الشیعه ج 7 ص 350 ح 3

27-روزه ماه شعبان

من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان کتب الله له صوم شهرین

متتابعین.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند

ثواب روزه دو ماه پى در پى را برایش محسوب مى‏کند.

وسائل الشیعه ج 7 ص 375،ح 22

28-افطارى دادن(1)

قال الصادق (علیه السلام)

من فطر صائما فله مثل اجره

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

هر کس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.

الکافى، ج 4 ص 68، ح 1

29-افطارى دادن (2)

قال الکاظم (علیه السلام)

فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک.

امام کاظم (علیه السلام) فرمود:

افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.

الکافى، ج 4 ص 68، ح 2

30-روزه خوارى

قال الصادق (علیه السلام)

من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه

امام صادق (علیه السلام)فرمود:

هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا مى‏شود

وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5

من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9

31-رمضان ماه خدا

قال امیرالمومنین

شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى

امام على (علیه السلام) فرمود:

رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 266، ح 23.

32-رمضان ماه رحمت

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

… و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش

آزادى از آتش جهنم.

بحار الانوار، ج 93، ص 342

33-فضیلت ماه رمضان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة

منه

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرین شب آن

بسته نخواهد شد.

بحار الانوار، ج 93، ص 344

34-اهمیت ماه رمضان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله)

لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یکون رمضان السنة

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

اگر بنده «خدا» مى‏دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتى وجود دارد]

دوست مى‏داشت که تمام سال، رمضان باشد.

بحار الانوار، ج 93، ص 346

35-قرآن و ماه رمضان

قال الرضا (علیه السلام)

من قرا فى شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فى غیره

من الشهور.

امام رضا (علیه السلام) فرمود:

هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماه هاى

دیگر تمام قرآن را بخواند.

بحار الانوار ج 93، ص 346

36-شب سرنوشت‏ساز

قال الصادق (علیه السلام)

راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده

نوشته مى‏شود.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8

37-برترى شب قدر

قیل لابى عبد الله (علیه السلام)

کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل

فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر.

از امام صادق (علیه السلام) سوال شد:

چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟

حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد

بهتر است.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2

38-تقدیر اعمال

قال الصادق (علیه السلام)

التقدیر فى لیلة تسعة عشر و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة

ثلاث و عشرین.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مى‏گیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم

و تنفیذ آن در شب بیست‏سوم.

وسائل الشیعه، ج 7 ص 259

39-احیاء شب قدر

عن فضیل بن یسار قال:

کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدى و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین

اخذ فى الدعا حتى یزول اللیل فاذا زال اللیل صلى.

فضیل بن یسار گوید:

امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیست‏سوم ماه رمضان مشغول

دعا مى‏شد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان مى‏رسید نماز صبح را مى‏خواند.

وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4

40-زکات فطره

قال الصادق (علیه السلام)

ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنى الفطرة کما ان الصلوة على النبى (صلى الله

علیه و آله) من تمام الصلوة.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر

(صلى الله علیه و آله) کمال نماز است.

وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   سه شنبه 18 خرداد 1395نظر دهید »

” وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ” (اسراء آیه79)


و پاسی از شب را به قرائت قرآن و اقامه نماز بیدار باش . این وظیفه اي افزون براي تو


است ، امید است که پروردگارت تو را به جایگاهی پسندیده ( و در خور ستايش ) برانگیزد.


این دستوری است که خداوند به پیامبرشداده تا بیشتر ازشب را و همچنین برای دیگران


است تا قسمتی از شب را بیدار و به عبادت خدا بپردازند.


نکاتی چند :


1.ما باید در شب بخوابیم سپس قسمتی یا قسمتی هایی از آن را بیدار شویم(فتهجد به)


2.در این آیه خداوند به ما دستور داده است که در شب حقیقتا کمی بیدار شویم نه اینکه


خواب آلوده باشیم.(فتهجد به)


3.این یک نفع ویژه ای برای ما دارد. مثال بهوسیله نماز شب در نیمه شب) (نافله لک)


4.چرا که خداوندمی خواهد ما را به جایگاهی ستوده مهیا کند.اگر ما حتی قسمتی از


نیمه شب را حقیقتا بیدار شویم اما ما را به آن جایگاه ویژهو ارزشمند می رساند ان شا الله


عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا “



 

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   چهارشنبه 5 خرداد 1395


آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری، مدیر حوزه های علمیه سراسر کشور با اشاره

به برگزاری مسابقات قرآنی دانشجویان به میزبانی استان قم در دانشگاه علوم و معارف

قرآن کریم گفت: حضور دانشجویان در این مسابقات بیانگر اهتمام و عنایت آنها به کلام

الهی است که بسیار مهم است.

وی افزود: آنچه شایسته فضای علمی کشور است آشنایی با مفاهیم عالی قرآنی و

توفیق عمل به آموزه های آن است که باید جوانان ما به این امر اهتمام ویژه داشته

باشند.

مدیر حوزه های علمیه سراسر کشور با بیان اینکه امروز مراکز علمی ما  بیش از هر

زمان به معارف الهی نیازمندند گفت: باید با گسترش این مسائل تلاش کرد تا به

شبهات پاسخ داده و نسل جوان را از باتلاق هوای نفسی که برایش ایجاد کرده اند

نجات داد.

آیت الله حسینی بوشهری گفت: قرآن کتاب هدایتگر و راهنمای انسان است که باید

نسل جوان ما از هم اکنون با آن آشنا شده تا مسیر زندگی خود را در مسیر قرآنی

قرار دهند.

وی تاکید کرد: اگر امروز ملت ایران توانسته هر روز گام جدی به سوی علم و دانش

بردارد و دانشمندان جوان آن گوی سبقت را از دیگران بربایند بخاطر دلبستن به

پیام های روشن قرآن است.

مدیر حوزه های علمیه سراسر کشور تصریح کرد: امید است این مسابقات قرآنی

راهگشایی برای نسل جوان برای توجه به مفاهیم قرآن کریم و درس گرفتن از آن باشد.


منبع: خبرگزاری مهر


موضوعات: راهی به سوی نور
   جمعه 22 آبان 1394نظر دهید »

 

ادعیه و زیارات با صدای استاد مهدی سماواتی

 

زیارت وارث


حدیث کساء


دعای مجیر


زیارت عاشورا


زیارت آل یس


زیارت جامعه کبیره

 

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 12 مرداد 1394نظر دهید »

آیات اولیه سوره قمر حاكی از این است كه ماه در گذشته شكاف عظیمی برداشته

و دو نیم شده است و عكس‌هایی كه توسط فضانوردان موسسه ناسا از سطح كره

ماه گرفته شده است شكاف‌هایی را بر روی این كره نشان می‌دهد كه وقوع این

معجزه عظیم را اثبات می‌كند.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایكنا)، متن فوق بخشی از سخنان آیت‌الله

بی‌آزار شیرازی در نشست «شق‌القمر معجزه پیامبر اعظم (ص) با استناد به

تحقیقات ناسا» است كه به همت معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی (مركز

پژوهش‌ها و فعالیت‌های قرآن و عترت)، 12 مهرماه در نمایشگاه بین‌المللی

قرآن كریم برگزار شد. …

دكتر عبدالكریم بی‌آزار شیرازی با قرائت آیه «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ»

گفت:همان‌طور كه ‌می‌دانید در قرآن سوره‌ای به‌نام «قمر» آمده است. ابتدای

این سوره در مورد معجزه بزرگی است كه توسط ‌پیامبر (ص) برای مردم

مكه ارائه شده است و آن مسأله این است كه مردم مكه مانند سایر امم پیشین

وقتی با معجزات طبیعی مواجه می‌شدند آن را حمل بر سحر و جادو می‌كردند

تا این كه مطرح كردند كه چگونه متوجه شدیم كه او پیامبر (ص) است؛

زیرا هر كاری كه او انجام می‌دهد می‌گویند سحر است.

وی در ادمه سخنانش گفت: در این زمینه آیات اولیه سوره قمر نازل شده است

آن‌چه كه این آیات بیان می‌كند این است كه ماه در گذشته شكاف عظیمی برداشته

است و دو نیم شده است و صریحا می‌فرماید: «وَانشَقَّ الْقَمَرُ» دوم اینكه شكاف

آن‌قدر بزرگ است كه به عنوان آیت خدا یا معجزه الهی یاد شده است «و إن یروا

آیة اگر ببیند این آیت و معجزه الهی» راه سوم برخی شكافته شدن ماه را مشاهده

كردند؛ اما این را باز به حساب سحر و جادو گذاشتند و «وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ»

برخی این معجزه را تكذیب كردند و «وَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا» و بسیاری فعل گذشته «انشَقَّ»

را به فعل مضارع كه در آینده است تفسیر كردند و این دو نیم شدن به عنوان یكی

از آثار ظهور صورت می‌گیرد.


منبع : سایت رسمی تبیان


به گردآوری زهرا مختاری طلبه پایه اول



موضوعات: راهی به سوی نور
   سه شنبه 25 فروردین 1394نظر دهید »


سرّ در عالم

هیچ شیئی در عالم وجود نیست مگر آن که دارای ظاهری و باطنی است.

ظاهرش همان است که برای همه انسان‌ها قابل درک است و باطنش آن

چیزی است که جز دارندگان عقل‌های فروزان، که به ظاهر امور بسنده

نکرده و از آن به عنوان راهی برای رسیدن به باطن و حقیقت استفاده

می‌کنند، از عهدة درک آن برنمی‌آیند.

ایشان همانانی هستند که قرآن کریم از ایشان از عنوان اهل تفکر،

تدبر، تعقل و صاحبان خرد نام برده است.

معنای رایج «سرّ» عبارت از چیزی است که پیچیده و در نتیجه پوشیده

باشد. چنین چیزی وجود [خارجی] ندارد، زیرا تمام آن‌چه در عالم طبیعت

است، ظاهر می‌باشد یا حداکثر آن که غالب انسان‌ها به دنبال آن

نیستند؛ مانند معادنی که بیش از میلیون‌ها سال در درون زمین مخفی

بود و مردم به آن توجهی نداشتند اما همین که متوجه آن شدند و

درباره‌اش به جست‌وجو و کاوش پرداختند به آن دست یافتند. این وصف

دربارة سایر امور علمی و فکری نیز وجود دارد و تنها تفاوت در رسیدن

یا نرسیدن افراد [به حقیقت سرّ] است.

بنابراین ممکن است مطلبی نسبت به شخص زید که به واقع امر آگاه

نیست، سرّ باشد اما نسبت به عمرو که نسبت به آن امر آگاهی یافته

است، سرّ نباشد.هم‌چنین ممکن است مسئله‌ای برای یک شخص

در یک زمان معین سر باشد اما در زمان دیگرنباشد.1

مصادیق ظاهر و باطن

از بارزترین اموری که دارای ظاهر و باطن است می‌توان موارد زیر

را نام برد:

1. خداوند متعال: او ظاهر و باطن است چنان که خود فرموده است:


هو الأوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن و هو بکلّ شیءٍ علیمٌ. 2

اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست.

این دو اسم ـ ظاهر و باطن ـ به وجوه متعددی تفسیر شده است که

مهم‌ترین آن عبارت است از این‌که، خداوند متعال به وسیلة آیاتش،

که آن‌ها را در موارد قدرت و آثار حکمت خویش آشکار ساخته، ظاهر

است در حالی‌که از وجه کنه و حقیقت ناپیدایش باطن است.
3
2.قرآن کریم: از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمودند:

هیچ آیه‌ای در قرآن نیست مگر آن که دارای ظاهر و باطنی است.4


3.امامان(ع): ائمه اطهار(ع) دارای ظاهر و باطن‌اند. ظاهرشان عبارت

از اعمالی ظاهری است که در ارتباط با افراد بشر و در تعامل با انسان‌

ها از ایشان صادر شده و باطنشان عبارت از حقیقت ایشان است که

آن را جز کسی که خدا او را برای این امر برگزیده باشد، نمی‌تواند

درک نماید.

روایات شریف بعضی از اسرار [امامت] و مهم‌ترین آن را چنین

برشمرده‌اند:

الف) امامان(ع) دارای [مقام] ولایت تکوینی و تشریعی هستند؛


ب) امامان(ع) دارای مقام محمود، که دیگری را امکان وصول

بدان نیست، هستند؛

ج) نزد امامان(ع) علم مکنون مخزون، معارف الهی، اسم اعظم

[خداوند] و علوم والای دیگری موجود است؛

د) نزد امامان(ع) اسرار قرآن کریم موجود است، بلکه ایشان خود،

سرّ قرآن‌اند؛ و روایات مبارکی وجود دارد که مشتمل بر بیان بخشی

از این اسرار عجیب است، که توجه خوانندگان را به بعضی از آن‌ها

جلب می‌کنیم.

از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که به حضرت علی(ع) فرمودند:

ای علی، خداوند به من فرمود: ای محمد، من علی را همراه

دیگر انبیا ـ باطناً ـ ولی همراه تو ـ ظاهراً ـ مبعوث نمودم.5

از همان حضرت(ص) روایت شده است که فرمودند:

ظاهر من نبوت و باطن من ولایت است.6

و) ظاهرم، نبوت و باطنم غیبی است که قابل درک نیست.

 
آن حضرت(ص) می‌فرماید:

فاطمه، حوری انسانی است.

همانا در رابطه با هر یک از شرایط حضرت فاطمه زهرا(س)

اسرار ویژه‌ای وجود دارد؛

سری در خلقت ایشان از طعام بهشتی،

سری در حمل حضرت در شکم مادر،

سری در ازدواج با امام امیرالمؤمنین علی(ع)،

سری در ولادت دو امام همام حسنین(ع) توسط آن حضرت،

و سرّی در شهادت و تدفین آن حضرت.


از این‌جاست که در دعا می‌خوانیم:

اللّهمّ إنّی اسألک بحقّ فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السرّ

السمتودع فیها.

خداوندا از تو درخواست می‌کنم به حق فاطمه و پدرش، شوهر و

فرزندانش و آن سرّ به ودیعت نهاده شده در او.


در تفسیر «السرّ المستودع فیها» موارد زیر ذکر شده است:

الف ـ امام مهدی(ع)؛

ب ـ امامت و ولایت؛

ج ـ امر ائمه(ع)؛

د ـ علوم ربانی؛


معناي سر اين است و اين كه چه سري با حضرت فاطمه(س) است

همان طور كه از نامش پيداست سر است و نمي دانيم و انچه كه

گفته شده برداشتهايي است كه علما از روايات داشتند.

پي نوشت:

1. کلمة الإمام المهدی(ع)، ص256.
2. سورة حدید ، آیة 3.
3. مفاهیم القرآن، ج6، ص134.
4. میزان الحکمة، ماده «قرآن».
5. الأسرار العلویّة، ص181.
6. الأسرار الفاطمیه

موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 16 فروردین 13941 نظر »


همه موجودات عالم مشغول تسبیح خدا هستند

قال الله تعالی سبحانه :

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ


وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِیمًا غَفُورًا(اسرا 44)

هفت آسمان و زمین و هر چه در آنهاست تسبیحش می کنند و هیچ موجودی نیست


جز آنکه او را به پاکی می ستاید ، ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید او بردبار

و آمرزنده است.

اما این موجودات چه ذکری را تکرار می کنند؟چه می گویند؟آیا کسی زبان آنها

را می داند؟آیا کسی آن را ترجمه کرده است؟

پاسخ مثبت است.به عقیده شیعه از شرائط انسان کامل، دانستن زبان همه

موجودات است.

در روایات متعددی به این موضوع اشاره شده. از میان این روایات، روایت

کاملی از امام حسین علیه السلام را نقل می کنیم.

در ایام کودکی از امام حسین علیه السلام درباره صدای حیوانات سوال کردند؛


چون از شرایط امامت این است که آگاه به زبان تمام حیوانات باشد .

امام علیه السلام در پاسخ آنان که حیوانات هنگامی که صدا می کنند چه

می گویند فرمود:

کرکس می گوید:


ای فرزند آدم زندگی کن هر چه می خواهی زیرا پایان آن مرگ است!

باز(پرنده شکاری) می گوید:


ای دانای پنهانیها و ای برطرف کننده بلا ها.

طاووس می گوید:


مولای من!به خود ظلم کردم و به زینتم مغرور گشتم پس مرا ببخش.

کبک می گوید:


خدای رحمان بر عرش قدرت تکیه زده.

خروس می گوید:


کسی که خدا را شناخت،یاد او را فراموش نمی کند.

مرغ خانگی می گوید:


ای خدای حق!تو حقی و سخن تو حق است.ای خدا ! ای حق!

باشق (پرنده ای شکاری) می گوید:


ایمان آوردم به خدا و روز قیامت.

حداء(پرنده ای شکاری) می گوید:


به خدا توکل کن تا به تو رزق دهد.

عقاب می گوید:


هرکس خدا را اطاعت کند،بد کار نمی شود.

شاهین می گوید:


به حق خداوند منزّه است.

جغد می گوید:


دوری از مردم،باعث انس(باخدا) است.

کلاغ می گوید:


ای رزق دهنده روزی حلال.

دُرنا می گوید:


خدایا مرا از شر دشمنانم حفظ کن.

لک لک می گوید:


هرکه از مردم دوری کند،از اذیت آنها نجات میابد.

اردک می گوید:


مرا مورد آمرزشت قرار ده ای خدا!

هدهد می گوید:


کسی که بر خدا سرکشی کند بسیار شقیّ است.

قمری می گوید:


ای دانای نهان و نجوا ! ای خدا!

کبوتر دشتی می گوید:


تویی خدا یی که جز تو خدایی نیست. ای خدا!

عق عق(پرنده ای شبیه گنجشک)می گوید:


پاک و منزه است کسی که چیزی بر او پنهان نمیماند.

طوطی می گوید:


کسی که پروردگارش را یاد کند،گناهانش را می آمرزد.

گنجشک می گوید:


طلب بخشش می کنم از خدا از چیزهایی که باعث خشم اوست.

بلبل می گوید:


حقاً خدایی جز الله نیست.

کبک می گوید:


حق نزدیک شد،نزدیک شد.

بلدرچین می گوید:


ای فرزند آدم چه چیز تو را از مرگ غافل کرده.

سوزنیق(پرنده ای شکاری)می گوید:


لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ خِیَرَةُ اللَّهِ:جز الله خدایی نیست.محمد و اهل بیتش برگزیدگان خدایند.

فاخته می گوید:


یا واحد یا احد یا فرد یا صمد

شقرّاق(پرنده ایست)می گوید:


مَوْلَایَ أَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ:ای مولای من!مرا از آتش آزاد
گردان.

قبّره(پرنده ای است)میگوید:


مولای من!توبه هر گناهکاری را بپذیر.

ورشان(قمری)می گوید:


اگر گناه مرا نیامرزی بدبخت می شوم.

شفتین(نوعی کبوتر)می گوید:


لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ:قدرتی برای غیر خدای بلند مرتبه عزیز نیست.

شتر مرغ می گوید:


لَا مَعْبُودَ سِوَى اللَّهِ:معبودی جز خدا نیست.

زمانی که خفّاش(یا پرستو) آواز می کند،سوره حمد را می خواند و می گوید:


ای پذیرنده توبه ی توبه کنندگان ای خدا ستایش از آن توست.

زرافه می گوید:


لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ.

بره(گوسفند) می گوید:


كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً:مرگ به عنوان پند دهنده کافی است.

بزغاله می گوید:


مرگ بشتاب که گناهم سنگین و زیاد شده.

شیر می گوید:


فرمان خدا مهم است مهم.

گاو می گوید:


آرام باش ای فرزند آدم.


تو در برابر کسی هستی که میبند ولی دیده نمی شود و او خداست.

کرکس میگوید:


ای فرزند آدمی آگاه باش که هیچگاه نمی توانی از دست مرگ فرارکنی.

منبع:بحارالانوار64/27  حدیث 8


به تحقیق : خانم  زهرا مختاری طلبه پایه اول



موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 16 فروردین 1394نظر دهید »

هفت سین محمدی صلی الله علیه و آله
 

1- السعید من اختارباقیه یدوم نعیمها علی فانیه لا ینفد عذابها و قدم لما یقدم علیه

مما هو فی یدیه قبل اینیخلفه لمن یسعد بانفاقه و قد شقی هو بجمعه اعلام الدین،345

سعادتمند و خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایداراست به سرای

فانی که عذابش بی پایاناست برگزیند و از آنچه در اختیاردارد برای سرایی که

بدانجا خواهد رفت پیش فرستد قبل ازآنکه آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن

خوشبخت شود ولی خود او با گرد آوردن آن بدبخت شده باشد.


2- السخی قریب من الله، قریب من الناس، قریب من الجنه، بحارالانوار، ج 73


سخاوتمند و بخشنده، هم به خداوند و هم به مردم و هم به بهشت نزدیک است.


3- السوال نصف العلم. کنزل العمال


سئوال کردن و پرسشگری نیمی از دانایی است.


4- السوق دار سهو و غفله فمن سبح فیها تسبیحه کتب الله له بها الف الف حسنه

کنزل العمال


بازار سرای فراموشی و غفلت است لذا هر که درآنجا خدا را یک بار تسبیح گوید

خداوند برایش هزار هزارحسنه می نویسد.


5- ساب المومن کالمشرف علی الهلکه کنز العمال


کسی که به مومنان ناسزا و دشنام می دهد، همچون کسی است که در

معرض هلاکت است.


6- سموا اولادکم اسماء الانبیاء مکارم الاخلاق،ص474

فرزندان تان را به نام انبیا بنامید


7- سید القوم فی السفرخادمهم فمن سبقهم بخدمه لم یسبقوه بعمل الا الشهاده کنز العمال


سرورمردم در سفر کسی است که به آنان خدمت می کند پس هر که در خدمت به

همسفران خود برآنان پیشی گیرد هیچ کارشان به پای ارزش او نمی رسد مگر شهادت.

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   پنجشنبه 28 اسفند 1393نظر دهید »

 

 

هر کسی که در جوانی قرآن را بخواند به طوری که با گوشت و خون او مخلوط شود خداوند او را

با سفرای گرامی و ابرار خود قرار می دهد و قرآن روز قیامت از او حمایت و جانب داری می کند

و در درگاه الهی عرض می کند خداوندا هر صاحب کرداری به اجر عمل خود رسیده است مگر آن

کس که به گفتار من عمل نمود خداوندا اعطایای خود را به او برسان. خداوند دو حله از حله های

بهشت به او می پوشاند و تاج کرامت بر سر او می نهد آن گاه به قرآن خطاب می فرماید و می گوید

فزونتر از این مایل بودم سپس خداوند مقام امن را در دست راست و مقام خلد را در دست چپ او

می نهد و وارد بهشت می گردد به او گفته می شود یک آیه از آیات قرآن را تلاوت کن و یک درجه

بالاتر برو آنگاه به قرآن خطاب می شود آیا عطایای خود را به او دادیم و تو را راضی نمودیم؟

قرآن می گوید: آری خداوندا. بنابراین قرآن از خداوند در خواست می کند و در درگاه الهی

شفاعت می کند.(الکافی، ج ۲، ص ۶۰۱)

راجع به شفاعت قرآن روایت فراوانی در کتاب سنی و شیعه نقل شده است: از پیامبر اسلام نقل شده:

قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعت او پذیرفته می شود و شکایت کننده ای است که خصومت او

تصدیق می شود. از پیامبر اسلام نقل شده: قرآن را بیاموزید زیرا قرآن برای اصحاب خود روز

قیامت شفاعت خواهد نمود.از پیامبر اسلام نقل شده:

روزه و قرآن برای کسی که روزه گرفته است و در شبها قرآن تلاوت کرده استشفاعت می کنند

روزه می گوید پروردگارا این شخص را از خوردن غذا و انجام شهوات در روز مانع شدم

پس شفاعت مرا درباره او بپذیر.

قرآن می گوید من این شخص را از خواب شب باز داشتم پس شفاعت مرا درباره او بپذیر.

پس شفاعت هر دو درباره او پذیرفته می شود.

از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده:سوره تبارک که سی آیه است برای

شخصی که آن را خوانده است شفاعت می کند تا او آمرزیده شود.

از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: شفاعت کنندگان پنج تایند:

۱ - قرآن ۲ - خویشاوندان ۳ - امانت ۴ - رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

۵- اهل بیت علیه السلام

امیرمومنان امام علی علیه السلام می فرمایند:

بدانید که قرآن شفاعت کننده است و شفاعت او پذیرفته می شود و گوینده است و گفتارش

تصدیق می گردد و هر کس قرآن برای وی روز قیامت شفاعت کند شفاعت قرآن در باره

او پذیرفته می شود. (تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲)


موضوعات: راهی به سوی نور
   جمعه 2 آبان 13933 نظر »


خداوند به حضرت داوود (عليه السلام) وحى كرد،

نزد دانيال پيغمبر برو و به او بگو ((تو يك بار گناه كردى يعنى ترك اولى كردى)) تو را آمرزيدم،

باز دوم گناه كردى، باز آمرزيدم، بار سوم گناه كردى، باز آمرزيدم و اگر براى بار چهارم گناه كنى،

ديگر تو را نمى آمرزم.

حضرت داوود (عليه السلام) نزد دانيال رفت و سخن خدا را به او اطلاع داد.


دانيال به داوود (عليه السلام) عرض كرد: اى پيامبر خدا، تو ماموريت خود را ابلاغ نمودى.


هنگامى كه نيمه هاى شب شد، دانيال به مناجات و راز و نياز با خدا پرداخت و عرض كرد:


پروردگارا، پيامبر تو داوود (عليه السلام) سخن تو را به من ابلاغ نمود كه اگر بار چهارم گناه كنم،

مرا نمى آمرزى….


((به عزتت قسم اگر تو مرا نگاه ندارى - و كمك نكنى - همانا تو را نافرمانى كنم و سپس نيز نافرمانى

كنم و باز هم نافرمانى كنم.))

خدایا ما را بخود وا مگذار

 

 



موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 25 فروردین 13931 نظر »

ایمان فضیلت بزرگی است که خداوند متعال به بندگان مؤمن خود افاضه می کند.هر چقدر

مؤمن با تقواتر باشد نزد خداوند از مقام ومرتبت بالاتری برخوردار خواهد بود.پس می توان

ایمان وتقوا را این چنین تعریف کرد:ایمان در برابر کفراست،یعنی کفر به معنی پوشاندن

حق وایمان کشف حق واظهار آن است،همان طور که در قرآن کریم خداوند متعال می­فرمایند:

﴿ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَبِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴾و تقوا، خود رااز خطردور داشتن و برحذر

بودن از خطر است.ایمان، اساس نیّت وفهم معقول برای عمل است. ﴿ وَمَنْ يَكْفُرْبِالْإِيمَانِ فَقَدْ

حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴾ و تقوا نخستین پیام انبیاء به امت بوده است

﴿ وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴾ایمان، عالی­ترین احساس الهی، هدف تبلیغ

و رسالت،امری قلبی و مرکز جان را آرامش و سکون واعتدال می­بخشد. و اما تقوی، گاه قرآن

آن را شرط نجات ازدوزخ می­گیرد﴿ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا) وگاه شرط فوز به بهشت برین است

﴿ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ) وگاه شرط قبولی عمل است ﴿ إِنَّمَايَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴾ ، گاه موجب

برکات و خیرات ﴿ لَوأَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ﴾ و

گاه مایه گشایش و رهایی از مشکلات است .﴿ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ﴾پس انسان

نمی­تواند بدون داشتن ایده، آرمان و ایمان، زندگی سالم داشته باشد و یاکاری مفید و ثمربخش

برای بشریت و تمدن بشری انجام دهد بخاطر همین است که قرآن در برابرایمان، پاداش اخروی

در نظر گرفته است.﴿ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوايَتَّقُونَ ﴾«قطعاً برای کسانی که ایمان

آورده و همواره تقوی پیشه کرده اند، پاداش آخرت بهتر است.»پس ایمان همراه با تقوی چاره­

سازاست و گرنه سرنوشت مؤمن گناهکار مبهم است و ایمان و ملازمت بر تقوا شرط بهره­مندی

از پاداش­های اخروی است.مبحث ایمان در آیه 106 : ﴿ وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ ﴾

ایمان همراه با شرک بیان شده است که حدیثی از امام رضا (عليه السلام) نقل شده است که:

شرک در این آیه به معناي کفر و بت پرستی نیست بلکه مراد توجه به غیر خداوند است و در

روایات دیگری آمده که مراد از شرک در این آیه ، شرک نعمت است پس ایمان و تقوا که همان

عمل صالح است، به مثابه دو بال پرواز هستند که انسان بواسطه آن ها می­تواند به لقاء پروردگار

و رضای او در آخرت دست پیدا کند.



به قلم سید حسینی

 

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 20 مرداد 13921 نظر »

امام خمینی (ره) : انگيزه نزول اين كتاب مقدّس اين است كه كتاب در دسترس همه قرار بگيردو همه  از او به اندازه  سعه وجودي و فكري خودشان استفاده كنند.يكي از حجاب‏ هايي كه مانع استفاده ازاين صحيفه نورانيّه است ، اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسّرين نوشته يا فهميده ‏اند  ، كسي را حقّ استفاده از قرآن شريف نيست و تفكّر و تدّبر را  به تفسير به رأي كه ممنوع است، اشتباه نمودند و به واسطه اين رأي فاسد و  عقيده باطله ، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده ، عاري و قرآن را به كلّي مهجور نموده ‏اند. در صورتيكه استفاده ‏هاي اخلاقي و ايماني و عرفاني به هيچ وجه مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأي باشد.

منیع :آداب الصلوه ، صفحه 197-195


موضوعات: راهی به سوی نور
   پنجشنبه 27 تیر 1392نظر دهید »

 

در مورد نزول قرآن، دو نوع لفظ در قرآن به کار برده شده است که عبارتند از:

1. انزال؛ «انا انزلناه».

2. تنزیل؛ «ننزّله على قلبک».

بعضى از اهل ادب، درباره تفاوت این دو لفظ چنین گفته اند: تنزیل در مواردى گفته مى شود که چیزى تدریجاً نازل

 شود؛در حالى که انزال، معناى عامى دارد که هم نزول تدریجى و هم نزول یک مرتبه اى را شامل مى شود.

برخى دیگر این دو را در مقابل یکدیگر دانسته اند و معتقدند که تنزیل فقط نزول تدریجى و انزال فقط نزول دفعى و

 یک مرتبه اى مى باشدو در نتیجه، قرآن داراى دو نزول مى باشد؛ نزول دفعى و تدریجى.

در ابتدا باید گفت که مراد از نزول در ماه رمضان نزول تدریجى قرآن نیست؛ زیرا این با تاریخ مسلم شیعه، که

مى گوید، آغاز بعثت در 27 رجب مى باشد و بعثت هم با نزول اولین سوره قرآن - یعنى سوره علق - شروع شده

 است، سازگارى ندارد؛ چنان که یکى از مورخین معاصر مى گوید :«دانشمندان شیعه به پیروى از اهل بیت علیهم

السلام، تقریباً متفقند که پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در بیست و هفتم ماه «رجب» مبعوث گردید و نبوت او،

از همان روز شروع شد؛ ولى مشهور میان دانشمندان سنى این است که در ماه رمضان مبعوث شده است…» 

 و اگر مراد نزول دفعى باشد، شیعیان هم قبول دارند که قرآن در ماه رمضان نازل شده است؛ چنان که در قرآن آمده

است: ماه رمضان، همان ماهى است که قرآن در آن نازل شده است  و در آیه اى دیگر آمده است: «ما آن را در شب

 مبارکى نازل کردیم»  و در آیه دیگرى، آن شب، شب قدر معرفى کرده است؛ اما این که چرا در ماه رمضان نازل شده

است، چند دلیل و حکمت مى توان براى آن برشمرد:

1. کتاب هاى آسمانى دیگر نیز در ماه رمضان نازل شده اند و هماهنگى بین ادیان و کتاب هاى آسمانى مى طلبد

که تقارن نزول داشته باشند؛ چنان که امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: ««تورات» در ششم ماه مبارک

رمضان و «انجیل» در دوازدهم و «زبور» در هیجدهم و «قرآن مجید» در شب قدر نازل گردیده اند»

2. ماه رمضان، ماه تربیت است و تربیت و پرورش، بدون تعلیم و آموزش صحیح، ممکن نیست؛ از این رو مناسب

است که برنامه تربیتى روزه نیز با آگاهى هر چه بیشتر و عمیق تر از تعلیمات آسمانى هماهنگ گردد، تا جسم و

جان آدمى را از آلودگى گناه شست وشو دهد و به این دلیل، همواره ماه رمضان، ماه نزول کتاب هاى بزرگ

 آسمانى و به ویژه قرآن بوده است.

3. ماه رمضان، ماه باعظمتى است؛ چنان که خود قرآن، شب قدر آن را این گونه توصیف مى کند: «و تو چه دانى

 شب قدر چیست؟ شب قدر، بهتر از هزار ماه است»؛ از این رو، مناسب است که قرآن با عظمت، در ماه با عظمت و

 براى امت پیامبرى که داراى خلق عظیم است، نازل گردد.

از مطالب گذشته استفاده مى شود که قرآن در ماه رمضان - آن هم در شب قدر - نازل شده است و از آن جا که در

 شب قدر، سرنوشت انسان ها براى یک سال، برطبق لیاقت ها و شایستگى هاى آنان تعیین مى شود، مناسب

 است که قرآن، که یک کتاب سرنوشت ساز و هدایت گر است، در شب قدر، یعنى در شب تعیین سرنوشت ها

 نازل گردد و چه زیباست رابطه میان «قرآن» و «شب قدر» و چه پرمعنى است پیوند این دو با یکدیگر.

بنابراین، به این علت که کتاب هاى آسمانى دیگر، در ماه رمضان نازل شده اند، قرآن نیز در این ماه نازل شده است

 و همچنین عظمت ماه رمضان و شب قدر و… مى طلبد که قرآن به عنوان یک کتاب سرنوشت ساز، در شب قدر

 نازل شود.

 

برگرفته ازتفسیر نمونه. آیت الله مکارم شیرازی.

فروغ ابدیت.جعفر سبحانی

 

به گرداوری. م.ا

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 16 تیر 13921 نظر »

خداوند،جهان را برای بشر وبشر را برای تکامل ورشد وقرب معنوی آفرید.او جهان آفرینش را

مسخّر ما نمود وفرشتگان رابه تدبیرامور ما وادار کرد.انبیاء واولیا را برای هدایت ما فرستاد و

آنان تا سرحدّ مرگ وشهادت پیش رفتند.فرشتگان را برای آدم به سجده واداشت،روح الهی را در

انسان دمید وبهترین صورت وسیرت را به انسان عطا کرد، وقابلیّت تا بی نهایت را در اوبه ودیعه

گذاشت،او را با عقل،فطرت و انواع استعدادها مجهز نمود وتنها در آفرینش او، به خود آفرین گفت.

«فتبارک الله أحسن الخالقین»

حال سوال اینجاست؟آیا این گل سرسبد هستی،با آن همه امتیازات مادی ومعنوی، باید خود را در

اختیار هر کسی قرار دهد؟امام کاظم (ع) فرمود:به هرصدایی گوش فرا دهی، برده ی او هستی.

آیا حیف نیست ما برده یک خواننده ی کذائی باشیم؟!

آیا شما حاضرید هر صدایی را روی نوار کاست ضبط کنید؟ پس چگونه ما هر صدایی را روی

نوار مغزمان ضبط می کنیم؟

عمر،فکرو مغز، امانتهایی است که خداوند به ما داده تا در راهی که خودش مشخص کرده صرف

کنیم واگر هر یک از این امانتها را در غیر خدا صرف کنیم به آن امانت خیانت کرده ایم ودرقیامت

باید پاسخگو باشیم.قرآن با صر احت درسوره ی اسراء می فرماید:«انّ السمع والبصر والفؤاد کلّ

اولئک کان عنه مسئولا» گوش وچشم ودل همگی مورد سئوال قرار می گیرند.آری انسان باید

نگهبان چشم وگوش ودل خود باشد واجازه ندهد هر ندایی وارد آن شود.در حدیث می خوانیم:دل

حرم خداست ، نگذارید غیرخدا وارد آن شود.

اسلام،برای برطرف کردن خستگی وایجاد نشاط ، راه های مناسب وسالمی را به ما ارائه کرده

است؛ ما را به سیر وسفر،ورزش وشنا،کارهای متنوع ومفید،دید وبازدید،گفتگوهای علمی وانتقال

تجربه،رابطه با فرهیختگان ومهم تر از همه ارتباط با آفریدگارهستی ویاد او که تنها آرام بخش

دلهاست،سفارش کرده است.پس چرا خود را سرگرم لذت هایی کنیم که پایانش،ذلت وآتش باشد.

حضرت علی (ع) می فرماید:«لا خیر فی لذة من بعدها النّار»،در لذت هایی که پایانش دوزخ است

خیری نیست.«من تلذد لمعاصی الله اورثه الله ذلا»هر کس با گناه واز طریق آن لذت جویی کند،

خداوند او را خوار وذلیل می نماید.      

                                                            حجت الاسلام  والمسلمین محسن قرائتی،تفسیر سوره لقمان،ص22-23



موضوعات: راهی به سوی نور
   سه شنبه 4 تیر 13921 نظر »


غرور و خودبینی

یکی از یاران پیغمبر(ص)، پیرمردی است نابینا و عصا به دست، وارد یک مجلسی شد که پیامبر اکرم(ص) نشسته

بودند شخصی در آن مجلس نسبت به ورود او عبوس کرد. آیه نازل شد:


«عَبَسَ وَ تَوَلىَّ، أَن جَاءَهُ الْأَعْمَى» چهره در هم كشید و روى برتافت … از اینكه نابینایى به سراغ او آمده بود!

(عبس.1.2)


خداوند در آیاتی از سوره عبس کار این مرد را محکوم فرمود، گرچه فرد نابینا این حرکت را ندید امّا در تربیت الهی

عبوس كردن به فقیر محکوم است، چه بفهمد و چه نفهمد. تربیت الهی یعنی پایبند بودن به ارزش‌ها.

 بردگی مردم


در تربیت غیر الهی صاحب پول و قدرت، مردم را به بردگی می‌کشاند. و فرعون ادعای خدایی می‌كند؛


اول به مردم گفت: «یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی‏ مُلْكُ مِصْرَ»«اى قوم من! آیا حكومت مصر از آن من نیست»(زخرف.51)


بعد گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلی» «من پروردگار برتر شما هستم!»(نازعات.24)


پس: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقینَ  (فرعون) قوم خود را سبك شمرد، در نتیجه از او اطاعت

كردند آنان قومى فاسق بودند!(زخرف. 54)


چون فرعون نااهل و تربیت الهی نشده بود، همین که قدرت و حکومت به دستش آمد به مردم ‌گفت: همه باید

بنده من باشید.

  مسخره کردن


قرآن می‌فرماید: «وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» وای به حال کسانی که همدیگر را مسخره می‌کنند.(همزه.1)

 توقع نابجا


بعضی از مردم می‌گفتند: «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ» و گفتند: «چرا این قرآن

بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از این دو شهر (مكه و طائف) ناز ل نشده است؟!»(زخرف.31)

اگر وحی است چرا بر پیغمبر بی‌پول و فقیر نازل می‌شود؟

  غفلت


قرآن بارها به مردم می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» اى كسانى كه

ایمان آورده‏اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نكند.(منافقون.9)


لذا خداوند برای توجه دادن ویژه به خطرغفلت می‌فرماید:


«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» آنها همچون چهارپایانند بلكه گمراهتر! اینان همان غافلانند.(اعراف.179)

(چرا كه با داشتن همه‏ گونه امكانات هدایت، باز هم گمراهند)

  طغیان و گردنکشی


قرآن می‌فرماید: «فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»   کسی که طغیان می‌کند به خاطر این است که دنیاگرا

شده است.(نازعات.37.38)


گردآورنده:م.ا


موضوعات: راهی به سوی نور
   سه شنبه 4 تیر 13921 نظر »


و قلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنه و كلا منها رغدا حيث شئتما ولا تقربا هذه الشجره

فتكونا من الظالمين

و گفتیم: ای آدم ، تو و همسرت در این باغ ساکن شوید و از ( میوه و نعمت های ) آن به فراوانی

از هر جایآن که خواهید بخورید ، و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.

(35.بقره)


   نکته ی ظریفی دارد. نفرمود از میوه ی درخت نخورید یا به میوه ی آن یا خود درخت دست نزنید.

فرمود به این درخت نزدیک نشوید.  این حرف را به آدم زد یعنی فکرش را هم نکن که بخواهی

به این درخت دست بزنی. این حرف را به همه ما هم میگوید. به همه ی ما گفته به گناه 

نزدیک هم نشوید چه برسد از میوه ی ان بخورید. نزدیکش هم نشوید… یعنی حتی خودت

را در موقعیتی که ممکن است گناه کنی هم قرار نده. نزدیکش هم نشو که اگر نزدیک شدید

از ستمکاران خواهید بود. اگر نزدیک شوید…از ستمکارانید. 

 خدایا چه بر سرمان می آید اگربه این درخت دست بزنیم وقتی که ستمکاریم

اگر نزدیکش شویم.


خدایا چنان کن سرانجام کار

                                             تو خشنود باشی و ما رستگار




موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 27 خرداد 13921 نظر »

 این فیلتر شکن ها فقط و فقط برای رفع فیلتر بین انسان و خداوند می باشد

1. نــمـــــاز : بهترین فیلتر شکن دنیا که خود خدا هم زیر این فیلتر شکن را امضا و مهر کرده

خصوصیت مهم این فیلتر شکن اینه که مانع میشه انسان با گناه کردن فیلترهایی رو بین خودش و خداش ایجاد

کنه … اگه باور نداری این آیه رو بخون

” ان الصلاه تنهی عن فحشا و المنکر عنکبوت/44 “

  
  2. قــــــرآن : لنگه نداره همه کسانی که متخصص هستند از این فیلتر شکن بی بدیل استفاده می کنند و

جلوی کلام خدای تبارک و تعالی زانو می زنند برای استفاده از این فیلتر شکن آن را بخوانید و بفهمید و به آن

عمل کنید.

  3. ولـایـــت  : این فیلتر شکن بسیار قوی عمل می کنه و کاملا تست شده .

برای استفاده از آن باید علاوه بر اعتقاد و محبت اهل بیت علیهم السلام انسان به سلاح عمل هم مجهز باشه

و اطاعت پذیری از ولایت جزء لا بنفک وجودش باشه.

4. محبت اهل بیت : متاسفانه این نوع فیلتر شکن ها همه جا پخش نشده اند و به گفته ی صاحبانشان استفاده

از آن ها برای کسانی مفید است که : واقعا به ما اعتقاد داشته و پیرو ما باشند اذکار: این ذکر باید توسط

متخصصشان تجویز بشود.


                                                            اخطار اخطار اخطار !!!

در مورد این نوع از فیلتر شکن ها باید بگویم نسخه های تقلبی زیادی وجود دارد مواظب باشید.

   دلیل فیلتر شدن !!! : وقتی انسان ها گناه می کند به دلیل جهلشان به ازای هر گناه یک قدم از خدا دور میشوند.

   این فیلترها بر چشمانمان ؛ گوش هایمان ؛ و قلب ما  سیطره می زند و اگرکسی دچار این گناهان شد اگر به یکی

از این فیلتر شکن ها وصل باشد … ان شا الله … به راه مستقیم هدایت می شود.


منبع: www.razmandemajazi.ir


موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 20 خرداد 139211 نظر »

 

      گفــــتم: مقصد؟    

       گفــــت : فناء فی الله

      گفـــــتم: ره توشه؟    

  گفـــت : توکّلتُ عَلَی الله

   گفـــتم: ما نیز به کمک می آئیم؟  

 گفــــت: انتُمُ االفُقَراءُ اِلَی الله

      گفـــــتم: همراهان؟    

 گفـــت: رجالٌ صَدَقوا ما عاهَدوا الله

    گفــــتم: شعارتان؟   

  گفــــت: انَّهُ لا الهَ الّا الله

        گفـــــتم: توصیه؟       

 گفـــت: وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ الله

        گفتم: راه گریزی هست؟  

   گفت: فَفِرّوا اِلَی الله

             گفــــتم: جای درنگ؟        

 گفـــت: فَما وَهَنوا لما اصابهم فی سبیل الله

          گفــــتم : نسخه کار؟     

   گفـــت:فَاتَّبِعونی یُحببکم الله

           گفـــتم: و جز او چه؟      

  گفــــت: وَ ما اُمِروا اَمری اِلَی الله

        گفــــتم: ادامه کار؟    

      گفــــت: و اُفَوِّضُ اَمری اِلَی الله

           گفــــتم : تکلیف؟          

 گفـــت: وَ الحافِظونَ لِحُدُودِ الله

     گفـــتم: توان کار؟       

  گفــت: لا حولَ و لا قُوَّة الّا بالله

       گفــــتم: منتها؟            

   گفــــت: وَ اللهُ خیرٌ وَ ابقی

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 20 خرداد 13921 نظر »


مرحوم ایت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی(ره)  می فرمودند:

« در روایاتی که مسأله حمد و ثنای الهی را پيش از دعا، مطرح كرده بود، دقت کردم كه ببینم

ائمه(عليهم‌السلام) روی کدام یک از صفات خدا بیشتر تکیه می‌کنند. کدام صفت را بيشتر

می‌آورند كه داعي در ابتداي دعايش، آن را بگويد.جود؟ کرم؟ غفاریت؟ يا امثال این‌ها؟

مثلاً چون ما كه گناه کرده‌ایم، اوّل بگوییم «یا غفار الذنوب».

دیدم روي یک صفت این‌ها زیاد تکیه می‌کنند که اوّل آن را بگو! جلب نظر خدا به وسيله

«يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» در روايتي آمده است:


«مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بِرَجُلٍ يَقُولُ»؛

پيغمبر به مردي برخورد کردند كه داشت می‌گفت: «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ!»

«فَقَالَ لَهُ سَلْ فَقَدْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْك‌».


حضرت به او فرمودند ديگر بس است! تقاضا کن!خدا نظرش را به تو انداخت. تو می‌خواستی

نظر خدا را جلب کنی، با این «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»هایت نظرش جلب شد.حالا حاجتت را از او

بخواه!

در یک روایت دیگر آمده است كه پیغمبر اکرم فرمود:


«إنَّ لِلَّهِ تعالى مَلَكاً مُوَكَّلاً بِمَنْ يَقُولُ»؛

این روايت خیلی گویاتر است. خداوند فرشته‌ای را موکّل، بر کسی کرده است

که بگوید: «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينٍ»، وقتي كه شخصي سه مرتبه اين نام را ببرد، «فَمَنْ قَالَهَا ثَلاَثاً»،

فرشته به او مي‌گويد: «قَالَ لَهُ المَلَكُ إنَّ أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْكَ»؛

أرحمُ الراحمین به تو رو آورد، «فَاسْأَلْ». پس از او بخواه! »

 

 

 


موضوعات: راهی به سوی نور
   شنبه 18 خرداد 13921 نظر »


یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه

رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می‌شود و

استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند. این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره

گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می‌خوانند و یا کلمه

«الله»را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب

آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب

می‌دهد. وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمان که روی آنان تحقیق می‌کردم از بیماری‌های مختلف

روحی و روانی رنج می‌بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور

به خواندن قرآن و گفتن ذکر« الله»کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر

شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود. این پژوهشگر هلندی

همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه «الله» با آن شروع می‌شود، از بخش

بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می‌شود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به

انسان آرامش روحی می‌دهد. حرف لام که حرف دوم «الله» است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی

دهان می‌شود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه «الله»تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است.

اما حرف هاء حرکتی به ریه می‌دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم

ضربان قلب می‌شود. به راستی که قرآن کریم در آیه‌ای کریمه می‌فرماید:

«الذين آمنوا وتطمئن قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئن القلوب».


موضوعات: راهی به سوی نور
   شنبه 18 خرداد 1392نظر دهید »

نماز بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خداست. چه قدر مردم در مراتب قوس صعود و نزول با هم تفاوت دارند!

نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همه مراتبخضوع و خشوع ، ولی چه قدر تفاوت دارد نماز و حال کسی که حقیقتا

 نمازگزار و حاضر است، با نماز و حال کسی  که  ادای نمازگزار را  در می آورد و شبیه نمازگزار است.

البته بلا کلام چنین کسی نیز تکلیفش ساقط است و عقاب ندارد، ولی  نماز او آثار وخواص نماز حقیقی راندارد.

ما  شبیه و صورت نماز را به جا  می  آوریم  و فایده آن فقط  اسقاط تکلیف است، به  خلاف  نماز سلمان  رحمه الله که آن همه خواص و

 آثاردر تنویر قلب داشت.

نماز معراج مومن

مگر معراج نمی خواهید؟  مگر نمی خواهید بالا بروید؟ پس نماز کامل بخوانید. محک ، نماز است.  نماز به منزله کعبه و تکبیره الاحرام یعنی

پشت سر انداختن همه چیز غیر از خدا و داخل شدن در حرم الهی  است وقیام به منزله  صحبت دو وست و  رکوع خم شدن  در مقابل مولای

 خویش، سجده نهایت خضوع  وخاک شدن در مقابل اوست. وقتی بنده در آخر نماز ازپیشگاه خدا باز می  گردد  سوغات، سلامی از ناحیه او

 می آورد.

مرحوم ایت الله قاضی رحمه الله می فرمود: اگر کسی نماز واجبش را  اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند.

اگر  انسان دریابد  که خداوند متعال  همیشه و در همه حال از هر زیبایی  زیباتر  است از انس با او هرگز جدا  نمی شوند.

برگرفته از  کتاب «در محضر بهجت»


موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 29 اردیبهشت 1392نظر دهید »

معجزه جاوید مسلمانان«قرآن‌كریم» باعث گرویدن یك طفل یهودی به اسلام شد.به نقل از «مفكرة‌الاسلام» جورجیا،

دختر یهودی ساكن لندن وقتی كه در شش سالگی با جعبه لغات خود بازی مي‌كرد،زبان عربی توجه او را جلب كرده

و از مادر درباره این زبان مي‌پرسد؛ مادر در پاسخ به اومي‌گوید : این زبان،زبان گروه تروریست و شورشی مسلمانان

 است و كودك را به دوری جستن از این زبان هشدار مي‌دهد. جورجیای شش ساله به پاسخ مادر بسنده نكرده و بعد از

 این‌كه سواد خواندن و نوشتن را آموخت  وبا مسلمانان بیشتری آشنا شد به مناسبت روز تولد ازمادرش در خواست

 نسخه‌ای ازقرآن‌كریم رامي‌كند.

زندگی جورجیا بااین هدیه تغییر مي‌كند، اوقرآن مي‌خواند وبه آن ایمان مي‌آورد.اما معجزه‌ای كه باعث

مي‌ِ‌شودتادیگراعضای خانواده نیزبه اعجازقرآن پی ببرند،آتش‌سوزی در منزل این خانواده یهودی بود زیرا تنها چیزی

كه درآتش نسوخت كتاب قرآن بود، پس ازآن مادرجورجیا نیز به دین شریف اسلام گروید ومسلمان شد.گفتنی است

 جورجیا و مادرش پس از تشرف به اسلام  نام خود را به جمیله و سمیره تغییر دادند.

منبع: خبرگزاری  قران


موضوعات: راهی به سوی نور
   دوشنبه 19 فروردین 13924 نظر »


بلوتوث قلبمو روشن گذاشتم که پیامکهای رحمانی دریافت کنم، غافل از آنکه ویروسی بود و القائات شیطانی دریافت

کرد.


«فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقوَاها»( سوره شمس. آیه 8)


موضوعات: راهی به سوی نور
   یکشنبه 29 بهمن 1391نظر دهید »
 << < آذر 1403 > >>
شن یک دو سه چهار پنج جم
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
ذکر ایام هفته
آمار
  • امروز: 60
  • دیروز: 167
  • 7 روز قبل: 831
  • 1 ماه قبل: 5692
  • کل بازدیدها: 211793
نماز حاجت



 
مداحی های محرم