19 محرم سالروز حرکت دادن کاروان اهل بیت و سرهای شهدا از کوفه به شام است. روزی که کاروان اسیران کربلا بهطرف شام حرکت کردند و در 29 محرم به شام رسیدند. در آن روز یزید در انتظار رسیدن اسیران بود. نماینده جنایتکارش «عبیدالله بن زیاد» برنامهاش را خوب انجام داده بود. یزید دستور داد تا شهر شام را آذینبندی کنند و خاندان حسین بن علی علیه السلام را در کوچه و بازار بگردانند.
کاروان اسیران را سه روز در پشت «دروازه ساعات» نگه داشتند تا کار جشن کامل شود. آن دروازه، یکی از دروازههای شرقی شام بود که راه «حلب» و «کوفه» به آن ختم میشد. شهر را با زیورها، دیبا و زر و سیم و انواع جواهر آراستند. سپس مردان، زنان، کودکان، بزرگسالان، وزیران، امیران، یهود، مَجوس، نصارا و همه اقوام، با طبل، دف، شیپور، سرنا و دیگر ابزار لهو و لعب برای شادی و تفریح بیرون آمدند. چشمها را سُرمه کشیده، دستها را حَنا بسته و بهترین لباسها را پوشیده و خود را آراسته بودند.
در چنین وضعی سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را ـ که بالای نیزه بود ـ وارد شهر کردند و به دنبال آن، اسیران اهل بیت را به شهر آوردند. مردم به شادمانی و پایکوبی و طبل زنی مشغول بودند. این برنامه، حاصل تلاشهای معاویه بود. او بیش از سی سال در شام حکومت کرد.
مردم شام، با تلاشهای معاویه با حضرت علی علیه السلام و خاندانش دشمنی میورزیدند و رفتار مردم شام با اسیران کربلا نشان دهنده آن بود. سالها بود که در قنوت نمازشان بر حضرت علی علیه السلام لعنت میفرستادند! علاوه بر اینها، یزید، برای موجه جلوه دادن کار خود، امام حسین علیه السلام را «شورشی» معرفی کرد و خود را سرکوب کننده شورش ضد حکومت اسلامی میدانست.
اسیران را از قسمتهای مختلف شهر عبور دادند، از جمله «بازار شام». جمعیت زیادی از مردم برای دیدن اسیران خاندان محمد صلی الله علیه و آله و سلم در دو طرف بازار صف کشیده بودند. در انتهای بازار «مسجد اُمَوی» قرار داشت و اسیران را از همین مسیر وارد مسجد کردند. فشار جمعیت حرکت را کُند کرده بود. خونبارترین برگهای تاریخ در حال نوشتن بود. سخنان امام حسین علیه السلام و خاندانش در قیام تاریخی کربلا، همه بیانگر این بود که قیام، برای دین و مبارزه با ستم و کفر است. اهل بیت علیهم السلام همواره خود را خاندان و وارثان پیامبر معرفی میکردند و بر این مهم تأکید داشتند، تا پردههای غفلت و خاموشی را کنار بزنند.
قصر یزید، در انتظار اسیران؛
قصر یزید که آن را «دار الخلافه» مینامیدند، نزدیک مسجد جامع اُمَوی بود. یزید برای اینکه پیروزیش را به رُخ مردم بکشد، اجازه داد تا همه وارد دارالخلافه شوند و از این رو قصر پر از جمعیت شد.
امام سجاد(ع) در مجلس یزید؛
یزید مجلسی ترتیب داده و اشراف شام را دعوت کرده بود، سپس دستور داد اُسرای اهل بیت را ـ که با طناب و زنجیر آنان را به هم بسته بودند ـ با وضعی توهینآمیز وارد مجلس جشن یزید کردند. حضار به آنها مینگریستند، امام سجاد(ع) روبروی یزید قرار گرفتند و چند شعر خواندند که بیزاری و نفرت ایشان را از یزید نشان میدهد:
“انتظار نداشته باشید که شما به ما اهانت کنید و ما احترامتان کنیم، یا شما دائماً ما را آزار دهید و ما دست از آزار شما برداریم. خدا میداند که ما شما را دوست نداریم پس شما را از این که ما را دوست ندارید، سرزنش نمیکنیم.”
آنگاه حضرت به منبر رفتند، نخست سپاس و ستایش خدای به جا آوردند، آنگاه خطبهای خواندند که قلبها را لرزاند و چشمها را گریاند. بخشی از بیانات آن حضرت این است:
“ای مـردم بـه مـا شش چیز داده شده و با هفت چیز دیگر بر سایر مردم برتری یافتهایم، به ما علم و بـردباری و سخاوت و فصاحت و شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را دادهاند و سرآمد دگرانیم، زیرا محمد پیامبر(ص) برگزیده از ماست، صدیق این امت، علی(ع) از ماست، جعفر طیار از ماست، حمزه شیر خدا و رسول از ماست، فاطمه بتول، بانوی زنان عالم از ماست و دو سبط این امت آقای جوانان بهشتی از ما هستند. هرکسی مرا میشناسد، میشناسد و هر کسی نمی شناسد حسب و نسبم را برایش میگویم؛ من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که زکات را با ردای خویش حمل میکرد، من پسر بهترین کسی هستم که در جهان لباس پوشید، من پسر بهترین کسی هستم که با کفش یا پای برهنه راه رفت، من پسر بهترین کسی هستم که طواف کرد و سعی به جا آورد، من پسر بهترین کسی هستم که حج گزارد و لبیک گفت، من پسر کسی هستم که با براق به هوا برده شد، من پسر کسی هستم که از مسجدالحرام به مسجداقصی برده شد ـ منزه باد آن که او را برد ـ، من پسر کسی هستم که جبرئیل او را تا سدرة المنتهی برد، من پسر کسی هستم که نزدیک و نزدیکتر شد تا به اندازه دو کمان یا کمتر فاصله داشت، من پسر کسی هستم که امام جماعت فرشتگان آسمان شد، من پسر کسی هستم کـه خدای بزرگ به او وحی فرستاد، من پسر محمد مصطفایم، من پسر علی مرتضایم، من پسر کسی هستم که در راه احیای لا اله الا اللّه مبارزه کرد، من پسر کسی هستم که در رکاب رسول خدا با دو شمشیر جنگید، با دو نیزه نبرد کرد، دو بار هجرت کرد، دو بار بیعت کرد، به دو قبله نماز آورد، در بدر و حنین جنگید و یک لحظه کفر نورزید، من پسر بهترین مؤمنین و وارث پیامبران کوبنده کافران، سید و سالار مسلمانان و مجاهدین، زینت عابدین، تاج سر گریهگنندگان (از خوف خدا) صبورترین مردم، برترین پیشوا از آل یاسین و از خاندان رسول پروردگار عالمیانم.”
یزید ملعون گفت: “ای علی! پدرت با من قطع رحم کرد، حق مرا ندیده گرفت و بر سر منصبم با من جنگید، خدا هم با او چنان کرد که دیدی.”
در جواب، حضرت این آیه را خواند: “اما هر مصیبتی که در زمین یا از ناحیه جانشان به شما برسد، قبل از آن که به صحنه وجود آید، در کتابی ثبت شده است". ای پـسر معاویه و هند و صخر! قبل از آنکه تو متولد شوی همیشه نبوت و امارت در دست پدران من بوده است. در جنگ بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا در دست جد من علی بن ابیطالب بود، درحالی که جد و پدر تو پرچمهای کفار را به دوش میکشیدند. وای بر تو ای یزید! اگر بدانی چه کردهای و نسبت به پدر و اهل بیت و برادران و عموزادگان من چه گناهی مرتکب شدهای، به کوهها میگریزی و سر بر خاکهای بیابان میگذاری و به حال خود شیون و زاری میکنی، این سزاوار است که سر حسین پسر علی و فاطمه بر دروازه شهرتان نصب شود، در حالی که او ودیعه رسول خداست؟ ای یزید منتظر باش که در روز قیامت قرین ندامت و خواری شوی.”
سر مطهر امام حسین را داخل «طَشت طلا» گذاشتند و نزد یزید آوردند. یزید در حالی که میخندید با چوب خَیزَران بر لبهای امام زد و با غرور و سرمستی خواند: «بنی هاشم با حکومت بازی میکردند، نه خَبری (از آسمان و غیب) آمده و نه وحی نازل شده است…».
یزید آرزو کرد کاش نیاکانش ـ که در جنگ بَدْر کشته شدند ـ زنده بودند و خونخواهی و انتقام او را میدیدند. این جملات، نشان دهنده کفر قلبی و کینه یزید به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود.
خطبه زینب کبری(س) در مجلس یزید؛
پس از سخنان کفرآمیز یزید، هنگامی که یزید حقیقت درون خود را آشکار ساخت و بر همگان معلوم شد که جنگ بین امام حسین(ع) و یزید جنگ بین دین و کفر بوده است، حضرت زینب کبری زینب علیها السلام به پا خاست و سخنرانی تاریخیاش را با این آیه شروع کرد، فرمود: «سرانجام بدکاران، آن شد که آیات الهی را تکذیب و مسخره کردند.»
درادامه سخنرانیاش باز هم از قرآن کمک گرفت: «کافران مپندارند که اگر به آنان مهلت میدهیم، برایشان خوب است، بلکه گناهانشان افزوده میشود و برای آنان عذاب خوارکنندهای است.»
سپاس خدا را و درود خدا بر رسول او و خاندانش باد. خدای سبحان راست گفت که فرمود: “عاقبت آنان که کار زشت کردند، بسیار زشت است که آیات خدا را تکذیب کردند و به استهزا گرفتند.” ای یزید! گمان میکنی اکنون که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بستهای و چنان راه چاره بر ما مسدود نمودهای که ما را بردهوار به هر سو میکشند، ما نزد خدا بیمقدار شده و تو محترم هستی و این پیروزی به خاطرارزشی است که نزد خدا داری که تکبر میورزی و باد به بینی انداختهای، از اینکه روزگار به کام توست و کارهایت مرتب و آراسته و ملک و پادشاهی ما را بیمزاحم در اختیار گرفتهای، شادمان و خوشحالی؟ اندکی آهستهتر! آیا فراموش کردهای که خدای تعالی میفرماید:"کافران نپندارند مهلتی که به ایشان میدهیم به نفع آنهاست، این مهلت را فقط برای آن میدهیم که گناه بیشتر مرتکب شوند و آنان را عذابی دردناک است.” (آل عمران/ 178)
آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کرده در حالی که پرده از ایشان برداشته و چهرههایشان را آشکار کرده به دست دشمنان دهی تا از شهری به شهری برند و قومی بیگانه به آنان نگاه کنند و دور و نزدیک و شریف و وضیع به آنها چشم دوزند، در حالی که نه سرپرستی برای آنها مانده نه پشتیبانی. چگونه میتوان از کسی انتظار مراعات داشت که مادرش جگر پاکان را به دندان کشید و گوشتش از خـون شـهیدان رویید؟ چگونه در دشمنی ما خانواده کوتاهی کند کسی که ما را با چشم بغض و کنیه مینگرد؟
با این همه باز بدون آن که احساس گناه کنی و بدانی چه کار میکنی با چوب به لب و دندان ابا عبداللّه سالار جوانان اهل بهشت میزنی و میگویی: “فریاد شادی سر دهید، دست مریزاد ای یزید!” چرا نمیگویی که با ریختن خون ذریه محمد(ص) و ستارگان زمین از آل عبدالمطلب، زخم ما را علاج ناپذیر کردی و ریشهمان را سوزاندی؟ اکنون نیاکان خود را صدا میزنی و گمان میکنی که با آنها سخن گفتهای؟ به زودی نزد آنان میروی و آرزو میکنی که دستت خشک شده بود و این کار را نمیکردی و زبانت لال میشد و این سخن را نمیگفتی! خدایا حق ما را بستان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر و خشمت را بر کسی که خون ما را ریخت و حامیان ما را کشت، نازل کن. به خدا سوگند پوست خود را شکافتی و گوشت خود را پاره کردی! تو با این بار که از ریختن خون ذریه رسول خدا(ص) و شکستن حرمت عترت و پاره تنش به گردن داری، بر او وارد میشوی، “و گمان مکن آنانکه در راه خدا کشته میشوند مردهاند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.” (آل عمران/ 169)
همین برایت بس که خداوند حاکم است و محمد(ص) خصم تو و آن کسی که کار را برای تو ساخته و پرداخته کرد و تو را بر گردن مسلمین مسلط نمود، به زودی خواهد فهمید که پاداش ستمگران بد پاداش نیست و آگاه میشود که کدام یک از شما پستتر و لشکر کدام یک ضعیفتر است. اگر مصائب دنیا باعث شده که من با تو سخن بگویم باز هم تو را بیارزش میدانم و کوبیدنت را لازم و نکوهشت را با ارزش میشمرم و از جاه و حشمت تو هراسی ندارم، ولی چشم گریان است و دل بریان. اگر امروز ما را به عنوان غنیمت گرفتهای، به زودی در آنجا که جز عمل خود را نیابی، ما به زیان تو خواهیم بود و خدا به بندگان خود ستم نمیکند.
به خدا شکایت میکنم و بر او تکیه دارم، پس هر حیله که داری به کار گیر و هر چه میتوانی تـلاش کن و هر چه میخواهی کوشش کن! به خدا نمیتوانی ما را از خاطرهها محو کنی و وحی ما را بمیرانی و به نهایت ما نمیرسی و ننگ این ستم را نمیتوانی از خویش پاک کنی. رأی تو بسیار سست و ایام دولت اندک و آن روز که منادی فریاد میزند: “لعنت خدا بر ستمکاران باد"، جمعیتات به پریشانی میگراید.
سپاس خدا را که کار پیشینیان ما را با سعادت و مغفرت پایان برد و کار آخرمان را با شهادت و رحمت و از خدا میخواهم که ثوابشان را کامل کند و بیفزاید و خودش برای ما خلفی نیکو باشد که او مهربان و رحیم است و همو برای ما کافی و بهترین وکیل است.
و بدین گونه سخنرانی حضرت زینب علیها السلام بیانگر خروج یزید از اسلام و بیاعتقادی او به دین و اثبات کفر و انجام کارهای زشت و ناپسند اوست. در حقیقت، واقعه با عظمت کربلا، کفرِ پنهان بنیامیه را ظاهر و چهره اصلی آنها را برای مردم روشن کرد. تبلیغات بنیامیه وانمود کرده بود که بر دشمنان اسلام و بر شورشیان پیروز شدهاند و خاندان آنها را به اسارت درآوردهاند، اما حضرت زینب علیها السلام و امام زینالعابدین علیه السلام با سخنرانیهایشان «جشن» را به «عزا» تبدیل کردند و پیروزی را بر کام یزید تلخ نمودند.
خرابه شام؛
بعد از سخنرانی حضرت زینب علیها السلام در مجلس جشن یزید، که وضع را بر ضد او تغییر داد، یزید خاندان امام حسین علیه السلام را در خرابهای بیسقف جای داد. اهل بیت، چند روز در آن خرابه بودند و برای امام حسین(ع) و شهدای کربلا عزاداری میکردند.
در مدتی که خاندان امام حسین علیه السلام در شام اسیر بودند، چند نوبت آنها را به قصر یزید بردند. یزید به هیچ وجه حیلهاش عملی نشد و هر بار نتیجه معکوس گرفت. او ناچار شد خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به مدینه بفرستد.
بخش سوم خطبه غدیر: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِکَ فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ.
ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ.
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فی هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ (الله) رَبِّکُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَإِلاهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیُهُ الُْمخاطِبُ لَکُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ.
هان مردمان! بدانید این آیه درباری اوست. ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی میکنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است.
[هشدار که]اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. ناسازگارش رانده، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است.
هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و، ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند، ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن میگوید؛ و پس از من به فرمان پروردگار، علی، ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.
لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله (عَلَیْکُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِی الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبِّی مِنْ کِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیْهِ.
مَعاشِرَالنّاسِ، علی (فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ (الَّذی ذَکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس: وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ
مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَالَّذی یَهدی إِلَی الْحَقِّ وَیَعْمَلُ بِهِ، وَیُزْهِقُ الْباطِلَ وَیَنْهی عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِی الله لَوْمَةُ لائِمٍ. أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ وَالَّذی فَدی رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ یَعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ.
أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعی. أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ.
روا نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند. خداوند عزوجل، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام.
هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوری یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…»
هان مردمان! از علی رو برنتابید؛ و از امامتش نگریزید؛ و از سرپرستی اش رو برنگردانید. او [شما را]به درستی و راستی خوانده و [خود نیز]بدان عمل نماید. او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته؛ و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند میکرد و جز او کسی چنین نبود.
اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت]در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند.
مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله.
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.
هان مردمان! او رابرتر دانید، که خداوند او را برگزیده؛ و پیشوایی او را بپذیرید، که خداوند او را برپا کرده است.
هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیری آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.
مَعاشِرَالنّاسِ، بی - وَالله - بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَأَنَا - (وَالله) - خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ والْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الَْمخْلوقینَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضینَ. فَمَنْ شَکَّ فی ذالِکَ فَقَدْ کَفَرَ کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ مَنْ شَکَّ فی شَیءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَکَّ فی کُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَی، وَمَنْ شَکَّ فی واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَکَّ فِی الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاکُّ فینا فِی النّارِ.
مَعاشِرَالنّاسِ، حَبانِی الله عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَی وَ إِحْساناً مِنْهُ إِلَی وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّی أَبَدَ الْآبِدینَ وَدَهْرَالدّاهِرینَ وَ عَلی کُلِّ حالٍ.
هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم. آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است، و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است؛ و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود.
هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روی منّت و احسان خویش این برتری را به من پیشکش کرد و البته که خدایی جز او نیست. آگاه باشید: تمامی ستایشها در همه روزگاران و در هر حال و مقام ویژی اوست.
مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ.
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ.
أَلا إِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنی عَنِ الله تَعالی بِذالِکَ وَیَقُولُ: «مَنْ عادی عَلِیّاً وَلَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی»، (وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوالله - أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إِنَّ الله خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ
مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالی (مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله.
هان مردمان! عل را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید.
دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد!
هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد: «هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» البته بایست که هر کس بنگرد که برای فردای رستاخیز خود چه پیش فرستاده. [هان!]تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری با علی بپرهیزید. مباد که گام هایتان پس از استواری درلغزد؛ که خداوند بر کردارتان آگاه است.
هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشتهی عزیز خود او را یاد کرده و درباری ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که درباری همجوار و همسایهی خدا کوتاهی کردم»
مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.
هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطنها و تفسیر آن را آشکار نمیکند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام میدارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست؛ و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِیّاً وَالطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَی الْحَوْضَ.
أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ الله فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أَرْضِهِ. أَلاوَقَدْ أَدَّیْتُ.
أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخی هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لاَِحَدٍ غَیْرِهِ.
هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ تر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر میدهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
هان! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند.
هشدار که من وظیفهی خود را ادا کردم. هشدار که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان بری کسی جز او روا نباشد.
ثم قال: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.
بخش دوم خطبه غدیر: فرمان الهی برای مطلبی مهم
وَأُقِرُّلَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَأُؤَدّی ما أَوْحی بِهِ إِلَی حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّی أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ
- لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ - لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنی أَنِّی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَی (فی حَقِّ عَلِی) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لی تَبارَکَ وَتَعالَی الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَالله الْکافِی الْکَریمُ؛ و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی میدهم؛ و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام میدهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسیار و دوستی اش (با من) خالص باشد.
- معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (دربارهی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار]مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است.
فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).
مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.
وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.
پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز.ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه میدارد.»
هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان میکنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است.
و پروردگارم آیهای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.
وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یَسْتَعْفِی لِی (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذالِکَ إِلیْکُمْ - أَیُّهَاالنّاسُ - لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَکَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله فی کِتابِهِ بِأَنَّهُمْ یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیْسَ فی قُلوبِهِمْ، وَیَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظیمٌ.
وَکَثْرَةِ أَذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّةٍ حَتّی سَمَّونی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّی کَذالِکَ لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِیّی وَ إِقْبالی عَلَیْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّی) حَتّی أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ فی ذالِکَ (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذونَ النَّبِی وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - (عَلَی الَّذینَ یَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) - خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِالله وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ) الآیَةُ؛ و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسی ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را میدانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را میگویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان میشمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.«
و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور]نامیده اند، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیهای فرو فرستاده: «و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را میآزارند و میگویند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آری سخن شنو است. - بر علیه آنان که گمان میکنند او تنها سخن میشنود - لیکن به خیر شماست، او (پیامبر صلی الله علیه و آله) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق میکند و راستگو میانگارد»
وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّی الْقائلینَ بِذالِکَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّیْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَیْهِمْ بِأَعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلکِنِّی وَالله فی أُمورِهمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ. وَکُلُّ ذالِکَ لایَرْضَی الله مِنّی إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ الله إِلَی (فی حَقِّ عَلِی)، ثُمَّ تلا: (یا أَیُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی حَقِّ عَلِی - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ)؛ و اگر میخواستم نام گویندگان چنین سخنی را بر زبان آورم و یا به آنان اشارت کنم و یا مردمان را به سویشان هدایت کنم [که آنان را شناسایی کنند]میتوانستم. لیکن سوگند به خدا در کارشان کرامت نموده لب فروبستم. با این حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر این که آن چه در حق علی عیه السّلام فرو فرستاده به گوش شما برسانم. سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله چنین خواند: «ی پیامبر ما! آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده - در حقّ علی - ابلاغ کن؛ وگرنه کار رسالتش را انجام نداده ای؛ و البته خداوند تو را از آسیب مردمان نگاه میدارد.«
حجه الوداع؛ آخرین حج پیامبر خاتم (ص) در آخرین سال زندیگیشان بود. در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم (ص) در آیین حج رو به مردم فرمودند: «ای مردم؛ مناسک حج را از من بیاموزید که شاید دیگر مرا نبینید».
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ. وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ. این آیهای است که در این سفر بر پیامبر (ص) وحی شد و از آن با عنوان آیه تبلیغ یاد میشود.
در این آیه خداوند متعال میفرماید:ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیامش را نرساندهای.
در واقع از مفهوم این آیه بر میآید که تکلیفی است بر دوش پیامبر خدا که پساز خود امانت دین و هدایت مردم بر دوش فردی امین قرار دهد؛ و چه کسی بهتر از امام علی (ع). همو که اولین ایمان آورنده به رسالت پیامبر خدا بود، او که در شب لیله المبیت برای اینکه گزندی به پیامبر خدا از سوی مشرکان نرسد در جایگاه ایشان خوابید؛ جان بر کف و بی ترس و واهمه.
در روز روز هجدهم ذی الحجه پیامبر اکرم (ص) در میان خیل کثیری از مسلمانان جانشینی حضرت علی (ع) را اعلام کرد.
در این روز مردم دسته دسته از هر گروه و قبیله با حضرت علی (ع) بیعت کردند.
واقعه غدیر از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام ص) هنگام بازگشت از حجةالوداع ۱۸ ذیالحجه سال دهم قمری در مکانی به نام غدیر خم، امام علی (ع) را، ولی و جانشین خود معرفی کرد. حاضران در آن واقعه که بزرگان صحابه نیز در میانشان بودند، با امام علی (ع) بیعت کردند.
خطبه غدیر سخنرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که درمحل معروف غدیر خم ایرادشد. دراجتماع پر شور آن روز بیش ازیک صدو بیست هزار نفر حضور داشتند.
خطبه غدیر خم از حمد وثنا خداوند شروع و به امامت امام علی (ع)، فرزندانش و معرفی امامت ختم میشود.
بخش اول خطبه غدیر: حمد و ثنای الهی
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.
ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمانها و گستراننده زمینها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریدهها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیدهها را ببیند و دیدهها هرگز او را نبینند.
کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ، والغَلَبَةُ علی کُلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَیءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ.
جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ.
کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهانها آگاه و بر درونها دانا. پوشیدهها بر او آشکار و پنهانها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم.
دیدهها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانیها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند.
وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذی یَغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فی تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ.
فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذی لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ.
وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَی النَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ؛ و گواهی میدهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است.
پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمیدارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد؛ و گواهی میدهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستیها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردی شب را به روز و پردی روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندی هر ستمگر سرکش و نابودکنندی هر شیطان رانده شده.
لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطی، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.
یُولِجُ الَّلیْلَ فِی النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فی الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذی لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیءٌ، وَ لایُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ.
اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلی کُلِّ حالٍ)
نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی؛ و هموست بر هر چیز توانا.
شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندی دعا و افزایندی عطا، بر شمارندی نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد.
نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.
أَحْمَدُهُ کَثیراً وَأَشْکُرُهُ دائماً عَلَی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکَتِهِ وکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلی کُلِّ مایَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَلایُخافُ جَورُهُ.
او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه میگویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشتهها و فرستاده هایش ایمان داشته، فرمان او را گردن میگذارم و اطاعت میکنم؛ و به سوی خشنودی او میشتابم و به حکم او تسلیمم؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی همواره بر اساس آیه شریفه ﴿وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾، بر تعظیم شعایر الهی و گرامی داشت آنها، توصیه و تاکید می کنند.
مرجع تقلید شیعیان روز «دحوالارض» را یکی از پربرکت ترین روزهای ایام سال می دانند چرا که طبق برخی روایات زمین کعبه و حرم خدا، در این روز ظاهر گشته و گسترش یافته است.
شمّه ای از تاریخ کعبه
آیت الله العظمی جوادی آملی در صفحه ۲۶۱ کتاب «صهبای حج» در این باره می نویسند: «کعبه اوّلین معبد مردمی و عبادتگاه توده انسان ها در روی زمین است: «إنّ أول بیت وضع للناس للذی ببکه…» که تعیین محل و نقشه ساختن آن به رهنمود و دستور خدای سبحان بود: «وإذ بوّأنا لإبراهیم مکان البیت…»
بنابراین، کعبه اوّلین معبدی(نه اوّلین خانه) است که در روی زمین ساخته شد. گرچه بر اساس «دحو الأرض» گفته شده: «مکان کعبه اولین زمینی بود که از زیر آب بیرون آمد» ، لیکن استفاده این معنا که «اوّلین خانه ساخته شده کعبه است» از آیه، مشکل به نظر می رسد؛ زیرا اولیّت آن را مقید کرده که برای عبادت بوده است. البته آیه شریفه «إن أول بیت وضع للناس… »، معنای مزبور را نفی نیز نمی کند، زیرا قیودی همچون وصف، همانطور که اطلاق ندارد مفهوم نیز ندارد، مگر اینکه جمله مشتمل بر وصف، در مقام تحدید باشد. در این باره و در استفسار از آیه شریفه مزبور، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تصریح به اینکه قبل از بنای کعبه، خانه وجود داشته، نقل شده است.»
از امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است که فرمودند:
«نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»
معنای دحوالارض
«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع پدید آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری می شود.
برنامه های معنوی
روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه ای دارد؛ از جمله:
۱. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
۲. احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.
۳. ذکر و دعا.
۴. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
دعای روز دحوالأرض
یکی از برنامه های پیشنهادی در روز مبارک گسترده شدن زمین، خواندن دعای ویژه این روز است. در بخشی از این دعا، به مسأله دحوالأرض چنین اشاره شده است: «ای خدایی که خانه کعبه را گسترانیدی و دانه را شکافتی و سختی را برطرف ساختی، از تو می خواهم در این روز از روزهایت که حق آن را بزرگ نمودی، هر گرفتاری و مشکلی را برطرف سازی».
دعای دحو الارض که خواندن آن مستحبّ است:
اللَّهُمَّ دَاحِی الْکَعْبَهِ وَ فَالِقَ الْحَبَّهِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَهِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَهٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیوْمِ مِنْ أَیامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَهً وَ إِلَیکَ ذَرِیعَهً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَهِ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاهِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاهِ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِ،
خدایا ای گستراننده کعبه، و شکافننده دانه، و برگیرنده سختی، و برطرف کننده هر گرفتاری، از تو میخواهم در این روز از روزهایت، که حقّش را بزرگ گرداندی، و سبقتش را پیش انداختی، و آن را نزد اهل ایمان امانت و و به سوی خود وسیله قرار دادی، و به رحمت گستردهات که بر محمّد درود فرستی آن بنده برگزیدهات در پیمان نزدیک، روز دیدار، شکافنده هر امر بسته، و دعوت کننده به حق، و بر اهل بیت پاکش آن راهنمایان، و روشنکنندگان راه حق، ستونهای جبّار، و متولّیان بهشت و دوزخ، و عطا کن به ما از عطای در خزانهات که نه بریده شود، و نه منع گردد، تا به وسیله آن توبه، و بازگشت خوبی برای ما فراهم نمایی
یا خَیرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِی یا وَفِی یا مَنْ لُطْفُهُ خَفِی الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاهِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَهِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَینَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِینِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَهِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَهِ،
ای بهترین خوانده شده و کریمترین امید شده، ای کفایت کننده، ای وفادار، ای آنکه لطفش پنهانی است، به لطفت به من لطف کن، و به عفوت خوشبختم نما، و به یاریات تأییدم فرما، و از ذکر کریمانهات فراموشم مکن به حق متولیان امرت و نگهبانان رازت و از گرفتاریهای روزگار تا روز قیامت و برانگیختهشدن خفظم کن هنگام بیرون آمدن جانم، و فرو رفتن در قبرم، و تمام شدن کارم، و سپری شدن عمرم، اولیایت را به بالینم حاضر کن، خدایا یادم کن، بر طول پوسیدگی، زمانیکه در میان تودههای خاک فرود آیم، و فراموشکنندگان از مردم فراموشم کنند، و در خانه اقامت فرودم آر، و در منزل کرامت جایم ده،
وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیقْ عَلَیهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ.
و از دوستان اولیایت، و برگزیدگان و خاصان درگاهت قرارم ده، و دیدارت را بر من مبارک گردان، و پیش از فرا رسیدن پایان عمرم حسن عمل روزیام فرما، درحالیکه پاک از لغزشها و گفتار بیپایه و منطق تباه باشم. خدایا مرا به حوض پیامبرت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش) وارد کن، و از آن به من بنوشان، نوشاندنی سیراب کننده، روان و گوارا، که پس از آن هرگز تشنه نشوم، و از ورود به آن طرد نگردم، و از آن منع نشوم، و آن را قرار ده برایم بهترین توشه، و کاملترین وعدهگا، روزی که گواهان بپا میخیزند. خدایا لعنت کن گردنکشان گذشته و آینده را، هم آنانکه حقوق اولیایت را به ناحق به خود اختصاص دادند. خدایا پایههایشان را بشکن، و پیروان و عمّالشان را نابود ساز، زمیههای هلاکتشان را به زودی فراهم فرما، و کشورهایشان را از دستشان بگیر، و راههایشان را بر آنان تنگ کن، و بر آنانکه با آنان سهیم و شریکند لعنت فرست.
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَهِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیتَ إِلَیهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیلَهِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یدَیهِ جَدِیدا غَضّا وَ یمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیامَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَینَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیهِ [عَلَیهِمْ] وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
خدایا در فرج دوستانت شتاب کن و حقوق تاراجرفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق آشکار کن، و او را یاریرسان دینت بدار، و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده. خدایا فرشتگان پیروزی را گرداگرد او همواره بدار، و به آن دستوری که در شب قدر به او القا کردی او را انتقامگیرنده خویش قرار ده، تا جاییکه خشنود شوی، و دینت به وسیله او، و به دست او به گونهای نو و تازه بازگردد، و حق به طور کامل ناب شود، و باطل به صورت همه جانبه به دور افکنده شود. خدایا بر او و همه پدرانش درود فرست، و ما را از همنشینان و خاندانش قرار بده، و در زمان بازگشتش ما را برانگیز، تا در دوران او در شمار یارانش باشیم. خدایا درک قیامش را روزی ما کن، و در روزگارش ما را حاضر کن، و بر او درود فرست، و سلام او را به ما باز رسان، درود و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.
نشست بصیرتی در تاریخ سوم خرداد1401 با موضوع «جهاد و مقاومت عناصر هویت ساز انقلاب اسلامی» و حضور خادم الشهدا و راوی دفاع مقدس سرکارخانم خمسه و طلاب وکادر سطح دو و سه برگزار گردید .
برگزاری نشست بصیرتی به مناسبت سوم خرداد در مدرسه علمیه وموسسه آموزش عالی زینبیه
خانم خمسه ضمن تبریک به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر در ابتدای نشست درباره حدیث شریف «ان الحیات عقیده و الجهاد» نکاتی را ارائه کرده و فرمودند: زندگی حقیقی همان عقیده و جهاد است و جهاد یعنی تلاش و کوشش. ایشان در شرح واژگان این روایت به توضیح واژه های فعل و عمل پرداخته و فرمودند: فعل یعنی کار و فرق آن با عمل اینست که عمل، کاری است که به صورت مستمر انجام میشود و فعل به کارهای محدود و مقطعی نیز گفته میشود و کار و تکلیف غالباً انجام دادن همراه با زحمت است.
ایشان افزودند: کار و تلاش باید صرفاً برای خدا باشد تا جهاد حقیقی شکل بگیرد و ثمرات جهاد یعنی حیات حقیقی را به همراه داشه باشد و این کار سخت بوده و لازم است با توسل به خداوند متعال و ذوات مقدس اهل بیت و شهدا، محقق شود. به طور مثال تلاش کنیم در تمام امور حتی کارهای روزمره خود از شهدا کمک و یاری بگیریم. مثلا اعمال مستحب خود را روزانه به شهیدی هدیه کنیم.
راوی دفاع مقدس خاطر نشان کرد: وقتی کار برای خدا شد از این عمل جهاد برمیآید. کاری فراتر از تکلیف، کار جهادی است، تکلیف متضمن سختی و زحمت است. بالاتر از آن کار اجتهادی است که کاری طاقت فرساست.
ایشان ادامه دادند: باید در تمام مراحل زندگی خود را محک بزنیم و حساب و کتاب کنیم. مثلا ببینیم چند در ساعت در هفته کارهای اجباری و چند ساعت در هفته کارهای غیر اجباری انجام دادهایم.
خادم الشهدا افزودند: دشمنان تمام انرژی و وقت خود را صرف تولید محتوا میکنند. یکی از عرصههایی که دشمن فعالانه کار میکند تلاش در راستای سرگرم کردن ما به کارهای بیهوده است؛ مثلا شبهه مطرح میکند تا ما به دنبال پاسخ آن بگردیم و این کاردر بُعد کلان فایدهی چندانی ندارد و وقتمان بیهوده میگذرد. در این موارد خود را محک بزنیم چقدر وقت خود را به شیطان دادیم؟ خروجی اعمال ما باید با پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) و شهدا سنجیده شوند. عقایدمان را عمق ببخشیم تا در جان بنشیند.
همچنین ایشان در تبیین عرصه های دیگر جهاد فرمودند: از جمله عرصه های مهم و حیاتی جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است که باید مورد توجه داشته باشیم و نا امید از اثرگذاری نباشیم چرا که قطعا بدون تاثیر و فایده نیست و به هرحال تاثیر کوتاه مدت یا بلند مدت یا میان مدت خواهد داشت.
ما در زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم.
ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند.
تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم، و یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم
و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند.
شهید بهشتی
امام خامنه ای : مردم بدانند اثر انتخابات تا چند سال باقی خواهد ماند / کسانی که نرفتن به پای صندوق را ترویج می کنند دلسوز مردم نیستند.
رهبر معظم انقلاب امروز در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی: به مردم عزیزمان عرض می کنم؛ ملت عزیز ایران! انتخابات در یک روز انجام میگیرد امّا اثر آن در چند سال باقی میماند.
در انتخابات شرکت کنید، انتخابات را متعلق به خودتان بدانید که متعلق به شماست و از خدا کمک و هدایت بخواهید که شما را هدایت کند به آنچه که درست و حق است و به کسی که شایسته است و بروید پای صندوق و رأی بدهید.
به حرف این کسانی که ترویج میکنند که فایدهای ندارد، نرویم، نمیرویم پای صندوق رأی اعتنا نکنید. اینها دلسوز مردم نیستند. کسی که دلسوز مردم است مردم را از رفتن پای صندوق منع نمیکند.
۱۴۰۰/۰۳/۰۶
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه نشست بصیرتی برخط در تاریخ سوم خرداد ماه در آستانهی انتخابات و همزمان با سالروز فتح افتخارآمیز خرمشهر، با موضوع «نقش رسانه و ابزارهای تبلیغاتی در انتخاب اصلح» با حضور کارشناس فضای مجازی حجه الاسلام و المسلمین محمد کهوند برگزار گردید.
استاد کهوند در ابتدا به دسترسیهای بسیار زیاد سازندگان پیامرسانها و مهندسی محتواها توسط دشمنان و بازیگری مهم فضای مجازی در انتخابات ها و سایر جهت گیریهای اجتماعی اشاره کردند و تاکید کردند طلاب باید به صورت تخصصی در این مسئله وارد شده و مهارتهای لازم را کسب نمایند.
ایشان فرمودند: یکی از بدیهی ترین نکات در بحث تبلیغ در فضای مجازی اینست که بستههای محتوایی متناسب با اقتضائات محیطی و همراه با شناخت شرایط و ضوابط این فضاها باشد و طلبه متناسب با نیازهای انتخاباتی آماده شود.
ایشان در ادامه به یادآوری برخی کم کاریهای صورت گرفته در انجام مطالبات مقام معظم رهبری مدظله پرداختند که از جمله مهمترین آنها آینده پژوهی در حوزه فضای مجازی است که در دنیای امروز به شدت حائز اهمیت است و رهبری در سال 1386 در دیدار با طلاب و نخبگان مطرح و از حوزه و طلاب این امر را مطالبه می نمایند.
مطالبهی دیگر حضرت آقا از طلاب و نخبگان جامعه، گفتمان سازی و نحوه مواجهه با فضای مجازی و مطالبه گری از مسئولان از جمله مطالبهی شبکه ملی اطلاعات است که بارها در دیدارها و بیانات مختلف بر آن تاکید ورزیدهاند.
عضو هیئت مدیره انجمن سواد رسانه سازمان تبلیغات اسلامی در ادامه فرمودند: ایجاد دوقطبی های کاذب از کارهایی است که دشمن در آستانه انتخابات به آن متوسل می شود و باید با روشنگری از اثرات منفی آن جلوگیری کرد. مانند دوقطبی کاذب فیلترینگ و عدم فیلترینگ که خصوصا در آستانه انتخابات ها زیاد مطرح می شود و اساساً کذب است و اینطور نیست که یا لازم باشد فیلترینگ را اعمال نمود یا عدم فیلترینگ و شق سومی درکار نباشد (به خلاف دوقطبی های حقیقی مانند پذیرش ولایت الله یا پذیرش ولایت طاغوت ) بلکه راهکار صحیح در مواجهه با فضای مجازی، مدیریت آن است ، نه فیلترینگ مطلق و نه ولنگاری مطلق.
ایشان تاکید کردند این وظیفه ما حوزویان است که مردم را با خطرات فضای مجازی آشنا کرده و سواد رسانه مردم را ارتقا دهیم و خطرات شبکههای اجتماعی غیربومی را گوشزد نماییم و نسبت به حقایق موجود در مدیریت فضای مجازی روشنگری نماییم و برای این منظور باید آمادگیهای مهارتی لازم از مدتها قبل کسب شود.
استاد کهوند به نقش مهم تبلیغ چهره به چهره و محدود نشدن و اعتماد نکردن به شبکه های اجتماعی خارجی را در ایام انتخابات بسیار ضروری و مهم برشمردند و تاکید کردند با توجه به دسترسیهایی که صاحبان این شبکه ها دارند در فرایند انتقال پیام کاملا تصرف کرده و فیلترینگ حبابی برای اقشار مختلف ایجاد می نمایند بنابراین لازم است فرصت تبلیغات حضوری که متاسفانه به علت کرونا به شدت محدود شده است را از دست نداد حتی در محدودهی بستگان و آشنایان.
ایشان در خاتمه تاکید کردند باید به مردم امید بدهیم و آنان را دعوت به مشاهده مناظرات و بررسی برنامه های کاندیداها بنماییم و از تخریب کاندیداهای انقلابی و غیر انقلابی جدا پرهیز شود و بنا گذاشته شود بر نقد لیبرال ها و ارائه برنامه های کاندیدهای انقلابی.
و همچنین از فرصت پیام رسان های داخلی مانند ایتا و شاد هم که مخاطبان بالایی دارند، غفلت ننمود.
ایشان در انتها کانالی برای استفاده به عنوان محتوای انتخاباتی معرفی نمودند که در آن محتواهای امیدآفرین از دستاوردهای نظام اسلامی به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
همچنین ایشان دوره های تخصصی تبلیغ در حوزه رسانه را به علاقه مندان کار تبلیغی در این زمینه، معرفی کردند.
تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی از لسان مبارک آیت الله جوادی
گرچه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است ، فضیلت مخصوص است . در این فرصت كوتاه كه شرح اجمالی دعای نورانی ابوحمزة ثمالی به عرضتان می رسد ، متون و خطوط اصلی این دعا بازگو خواهد شد.
این دعائی است كه وجود مبارك امام سجاد، زین العابدین سلام الله علیه در تمام سحرهای ماه مبارك رمضان این دعا را میخواندند. شایسته است پیروان عترت طاهرین تأسّی كنند و در سحرها بیدار باشند و این دعای نورانی را قرائت كنند. این دعا در جوامع روائی و حدیثی ما آمده است. در مصباح كَفعَمی است، و در اقبال سیّدبن طاووس هست. مرحوم سیّدبن طاووس میگوید: با سند خاصی كه ما به هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری داریم، او از حسن بن محبوب ضَرّآء، و او از ابوحمزة ثمالی نقل میكند. این هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری كه ابن طاووس (رضوان الله علیه) سلسله سندش در نقل این دعای نورانی به او ختم میشود، از بزرگان حدیث است. مورد وثوق است.
دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد.
نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است.
اُكبُر از رجال به نام اسلام است . مكان و منطقة مخصوصی به عنوان طَلّ اُكبُری نام گذاری شده است كه این هارون بن موسی مال آن منطقه و محدوده خاص است. هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری! او از حسن بن محبوب كه هم به صَرّآء و هم به ضَرّآء ملقّب است نقل میكند كه او هم موثّق است .
حسن بن محبوب از ثابت بن دینار، مُكنّی به ابوحمزة ثمالی نقل میكند. ابوحمزة ثمالی طبق بیاناتی كه از ائمه علیهمالسلام رسیده است از نظر زهد، سلمان عصر خود بود. از وجود مبارك امامِ رضا سلام الله علیه نقل شده است كه ابوحمزه ثمالی لقمان عصر خود بود. او چهار امام را اِدراك كرد. از محضر نورانی چهار امام، معارف الهی را فرا گرفت. خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسید، شاگردی امام باقر سلام الله علیه افتخار او شد. تلمّذ محضر امام صادق سلام الله علیه بهره او شد.
و مقداری هم از عصر امام كاظم سلام الله علیه را درك كرده است. بنابراین این حدیث نورانی از نظر سند تام است. گذشته از این كه از جهت مضمون و محتوا بسیار بلند است. روایت را از دو جهت میتوان معتبر دانست. یكی از نظر سند كه طریق، طریقیت دارد، نه موضوعیت. گاهی ممكن است روایت ضعیف باشد، ولی محتوای او بسیار عمیق و بلند باشد. با خطوط كلّی قرآن و روایات هماهنگ باشد. این هم یك تبیّن علمی است. یعنی انسان وثوق دارد، اطمینان دارد كه این مضمون از غیر خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین نمیرسد و نرسیده است. و این كه گفته شد: إنْ جآءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیَّنُوا (2)برای آن است كه انسان وثوق پیدا كند این مطلب رسیده است. وثوق به صحّت مطلب گاهی از راه طریق است و گاهی از نظر متن . ولی در اینجا جامع بین طریق و محتواست. یعنی هم سند معتبر است، و هم مضمون و محتوا.
مطلب دیگر آن است كه دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد. نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است. این بیان از امام سجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه او نقل شده است.
مطلب سوم آن است كه همانطوری كه قرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً، یَنْطِقُ بَعضُهُ بِبَعض، یَشهَدُ بَعضُهُ بِبَعض، آیات را باید با یكدیگر تفسیر كرد. ادعیه این چنین است، احادیث این چنین است، روایات دیگر این چنین است. اگر ما خواستیم دعاها را خوب تفسیر كنیم، باید از یكدیگر كمك بگیریم . برخی از دعاها شاهد و مفسّر دیگراند. مخصوصاً آنچه كه از امام سجاد سلام الله علیه در این زمینه رسیده است. یعنی صحیفه سجادیه یك شرح نورانی است برای دعای ابوحمزه ثمالی. این دعا كه امام سجاد را با سائر ادعیه آن وجود مبارك میتوان به خوبی حل كرد.
مطلب بعدی آن است كه در غالب این ادعیه كلمه بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم در طلیعه و آغازش نیست. با این كه به ما دستور دادند هر كاری كه شروع میكنید اول نام ذات أقدس إله را ببرید. پاسخ این سئوال این است كه هر كاری را باید به نام خدا شروع كرد. نام خدا گاهی به صورت بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم است، گاهی به صورت اذكار و اُوراد دیگر . هیچ دعائی نیست كه بدون نام خدا شروع نشده باشد. همین دعای ابوحمزه ثمالی گرچه اولش بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ندارد، اما اول «الهی» و مانند آن است. إِلَهِي لا تُؤدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكْ وَلا تَمْكُرْ بِی فِی حِیلَتِكْ پس به نام خدا شروع شده است. چون به نام شروع شده است، مشمول آن احادیثی نخواهد بود كه هر كاری كه به نام خدا شروع نشده است، ابتر و بی نتیجه است.
مطلب بعدی آن است كه این دعای نورانی، فرازهای گوناگون و جملههای متعددی دارد. همه اینها یك سطح نیست. چون همه دعا كنندگان یك سطح نیستند. بعضی مشكل خوف دارند، بعضی در مرحله رجاء مشكل دارند. بعضی دیگر مشكلات دیگر دامنگیر آنها شده است. لذا این دعای جامع برای همگان سودمند است. البته بحثهای محوری این دعا همان مسئله توحید است كه در خِلال این مسائل بازگو میشود. اینها یك سلسله مسائل اجمالی است كه در دالان ورودی شرح كوتاه دعای سحر امام سجاد سلام الله علیه كه به وسیله ثابت بن دینار ابوحمزه ثمالی (رضوان الله علیه) نقل شده است، بازگو میشود. كه إن شآءَ الله اگر ذات أقدس إله توفیق داد در نوبت بعد آغاز این دعا شرح میشود تا در هر فرصت كوتاهی كه نصیب ما شد، با شما روزهداران الهی در میان خواهیم گذاشت.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَكاتُه.
*با امام زمانت حرف بزن*
در زمان امام هادی علیه السلام شخصى به آن حضرت از يکي از شهرهای دور، نامهای نوشت که:
” … آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ايشان نوشتند:
« *إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك»*
” *لبت را حرکت بده، حرف بزن. بگو. ما دور نيستيم. “*
بحارالانوارج53/ص306
پس…
همیشه کسی هست که بی مقدمه حرف های دلم را بشنود…
مولا جانم سلام!
انگار صدای مهربانتان را می شنوم که می گویيد:
« _انّا غیر مهملین لمراعاتکم، و لا ناسین لذکرکم…»_
« *ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و شما را از یاد نمی بریم…»*
آقاجانم! کمکم کنيد تا قفل زبانم را باز کنم، صدايتان بزنم و با شما درد دل بگویم …
تا روز بروز..
محبت و مودتتان در دلم بیشترشود و سر به آستانتان بسایم که این نهایت خوشبختی منست…
و کبوتر دلم را در هوایتان به پرواز در آورم و برای تعجیل در فرج دعا کنم.
*أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج*
اعمال روز اول رجب
روزه: روایت شده که حضرت نوح(ع) در این روز به کشتى سوار شد و به کسانى که همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر کس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال از او دور شود.
غسل
زیارت امام حسین(ع): از امام جعفر صادق(ع) روایت شده است که هر کس امام حسین(ع) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد.
اعمال مشترک ماه رجب
این اعمال مخصوص روز معینى نیست بلکه در تمام ماه انجام مىشود.
1⃣- در تمام ماه رجب، این دعا را بخواند: «یا مَنْ یَمْلِکُ حَوآئِجَ السّآئِلینَ، ویَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ، لِکُلِّ مَسْئَلَة، مِنْکَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَجَوابٌ عَتیدٌ، اللّـهُمَّ وَمَواعیدُکَ الصّادِقَةُ واَیادیکَ الفاضِلَةُ، وَرَحْمَتُکَ الواسِعَةُ فَاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ محمد، واَنْ تَقْضِىَ حَوائِجى لِلدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ».
2- همچنین رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لا إلهَ إِلاّ هُوَ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» و در پایان صدقهاى بدهد، خداوند کارش را به رحمت و مغفرت پایان دهد و هر کس 400 مرتبه آن را بگوید فضیلت شهیدان را دارد، همچنین ایشان فرمود: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگوید، خداوند براى او حسنات فراوانى مىنویسد.
3- در روایتى آمده است: «هر کس در ماه رجب، در وقت صبح، 70 مرتبه و شبانگاه نیز 70 مرتبه بگویداَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ اِلَیْهِ و پس از آن، دستها را بلند کند و بگوید أَللّهُمَّ اغْفِرْلی وَ تُبْ عَلَىَّ اگر در همان ماه رجب بمیرد، خداوند از او راضى خواهد بود…».
4- در طول این ماه هزار مرتبه بگوید «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالاْثامِ» تا خداوند رحمان وى را بیامرزد.
5- سیّد بن طاووس در «اقبال» فضیلت فراوانى براى خواندن سوره «توحید» در ماه رجب نقل کرده است. از جمله از رسول خدا(ص) روایت کرده است که هر کس با نیت پاک در ماه رجب، 10 هزار مرتبه سوره «توحید» را بخواند، وارد عرصه قیامت شود در حالى که از گناه پاک باشد مانند روزى که از مادر متولد شده است و 70 فرشته به استقبال او مىآیند و به وى بشارت بهشت را مىدهند، همچنین آن حضرت براى هزار بار خواندن سوره «توحید» در این ماه و حتى صد بار نیز پاداش زیادى ذکر کرد.
6- در روایتى از رسول خدا (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بدارد و چهار رکعت نماز بگزارد (هر دو رکعت با یک سلام) و در رکعت اول صد مرتبه «آیةالکرسى» بخواند و در رکعت دوم دویست مرتبه «توحید»، پیش از مردن جاى خود را در بهشت مىبیند و یا دیگرى جاى او را ببیند (و براى او توصیف کند)».
7- دعایی را که از امام صادق(ع) روایت شده، خوانده شود: «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَخَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَأَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَخَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَفَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَنَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَرِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَحِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَسَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَاغْفِرْلِى یَوْمَ الدِّینِ»
۲۲ بهمن ۱۳۵۷
? تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونين مردم و نيروهای مسلح بود. از غروب روز بيستم، کسي خيابانها را ترک نکرده بود. درحاليکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژيم شديدتر مي شد خبر رسيد که ستاد ژاندارمری واقع در ميدان بيست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نيروی هوايی، دريايی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسليحات ارتش،کارخانهها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالي که همه خيابانها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 30/10 دقيقه صبح، شوراي عالي ارتش با شرکت رئيس ستاد، وزير جنگ واکثر فرماندهان تشکيل جلسه داد و پس از مذاکرات بسيار، طي اعلاميهای بي طرفی ارتش را اعلام کرد:
«با توجه به تحولات اخير کشور، شوراي عالي ارتش در ساعت ده و نيم امروز بيست و دوم بهمن سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصميم گرفته شد که براي جلوگيري از هرج ومرج و خونريزي بيشتر، بي طرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام و به يگانهاي نظامي دستور داده شد به پادگانهاي خود مراجعت نمايند. ارتش ايران همواره پشتيبان ملت شريف و نجيب و وطن پرست ايران بوده و خواهد بود و از خواسته های ملت شريف با تمام قدرت پشتيباني مي نمايد.»
اين اعلاميه زماني از راديو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحي که سوار برخودروهاي نظامي بودند. همچنين کاخ گلستان، مرکز راديو ايران و ژاندارمري کل کشور در دست مردم بود. شهرباني کل کشور، دانشکده افسري، دانشکده پليس و دبيرستان نظام نيز به دست نيروهاي مردمي فتح شد. مردم، زندان کميته [کميتهي مشترک ضدخرابکاري] را که مرکز بازجويي و شکنجه متهمان سياسي بود، به تصرف درآوردند و زندانيان را آزاد کردند. تا غروب اين روز، تمام کلانتري ها، پادگانها، پاسگاه ها و مراکز نظامي به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشيديه نيز تصرف شد و زندانيان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگير شده و به مدرسه رفاه – محل شوراي انقلاب – برده شدند. فرمانداري نظامي آخرين اطلاعيه خود را صادر کرد. به موجب اين اطلاعيه از نظاميان خواسته شد براي اجراي تصميم شوراي عالي ارتش به پادگانهاي خود برگردند. درحالي که مردم به سوي کاخ نخست وزيري در حرکت بودند، بختيار که پس از فرار نظاميان با تعداد کمي محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نيمه تمام رها کرد و از در پشتي ساختمان نخست وزيري گريخت. سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني) به دست مردم اسير شد و سرلشكر ناجي (فرمانده گارد جاويدان) در حوالي ميدان فوزيه امام حسين (ع) در جريان زد و خورد به ضرب گلوله اي کشته شد. اميرعباس هويدا نخست وزير اسبق، نيز خود را به شوراي انقلاب تسليم کرد. راديو و تلويزيون نظامي به تصرف مردم در آمد. در آخرين لحظهها گوينده راديو پيامي را که از سوي آيت الله طالقاني رسيده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پيام ازکارکنان اعتصابي راديو و تلويزيون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتي نسبتا طولاني، راديو دوباره آغاز به کار کرد. صداي گوينده از شدت هيجان مي لرزيد:
«توجه توجه … اين صداي انقلاب ملت ايران است…»
فرياد شادي از تمام خاک ايران برخاست، آخرين سلسلهي پادشاهي ايران، سرانجام سقوط کرد.
۲۱ بهمن ۱۳۵۷
صبح اسلحهخانهی نيروی هوايی به همت مردم و كمك همافران فتح شد.
ساعاتي بعد كلانتريهاي 9، 10، 11، 12، 16، 26 و كلانتري نارمك به دست مردم افتاد.
مردم تانكها و نفربرها را به خيابانها آوردند و به يكديگر روحيه ميدهند. فرمانداري نظامي كه دستپاچه شدهاست، در آخرين اعلاميهاش كه بارها از راديو پخش شد، ساعت منع عبور و مرور را چهار و نيم عصر اعلام كرد.
امام خميني در پاسخ به دستور فرمانداری پيامی به اين شرح صادر فرمودند: «اعلاميه امروز حكومت نظامي، خدعه و خلاف شرع است؛ مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نكنند، برادران و خواهران عزيزم، هراسی به خود راه ندهيد كه به خواست خداوند تعالی، حق پيروز است.»
مردم خيابانها را ترك نكردند.
بیستم بهمن ۱۳۵۷
?پس از خبر ساعت 20، تصاويري از دوران اقامت امام خميني در پاريس از شبكه سراسري تلويزيون پخش شد. همزمان با پخش تصوير امام خمينی، همافران نيروی هوايي در پادگان، فرياد «اللهاكبر» سر دادند. شعار همافران در حمايت از امام خميني باعث خشم افسران و كاركنان ضد اطلاعات نيروي هوايي شد. اخطارهاي تند آنان به همافران، به درگيري و تيراندازي و ورود گارد شاهنشاهي منجر شد. با بالا گرفتن درگيری، مردم براي كمك به همافران ارتش وارد پادگان شدند اما لولهی مسلسل گارد شاه به سمت مردم چرخيد و آنها را هدف گلوله قرار داد. درگيری تا صبح ادامه داشت.
نوزدهم بهمن ۱۳۵۷
بختيار دستور تيراندازی به سمت مردم را میدهد. در بعضي از نقاط كشور به سمت مردم تيراندازی ميشود. عدهي زيادي از همافران و افراد نيروي هوايي، با لباسهای نظامي و در ميان شادی و حيرت مردم به اقامتگاه امام رفتند. امام خمينی در اين ديدار، خطاب به همافران فرمودند:
«همانطور كه گفتيد تا حالا در اطاعت طاغوت بوديد، حال به قرآن پيوستيد. قرآن حافظ شماست. اميدوارم با كمك شما بتوانيم در اينجا حكومت اسلامی را برقرار كنيم.
هجدهم بهمن ۱۳۵۷
امام خميني فرمان دادهاند نام اشخاصي كه به نوعي به كشور و مردم خيانت كردهاند افشا شود. با تلاش مردم و متخصصين، فرستندهاي سيار در مدرسهي علوي راهاندازي ميشود. اينجا تهران، كانال انقلاب!
روز شمار انقلاب
هفدهم بهمن ۱۳۵۷
مردم در خيابانها و در حمايت از دولت بازرگان تظاهرات ميكنند. شعارها عليه بختيار است، مردم بختيار را نميخواهند. بختيار سعي دارد به مردم بفهماند در انجام وعدههای خود كوشاست.
به همين منظور در جلسهی مجلس حضور میيابد و نمايندگان در حضور بختيار طرحهای انحلال ساواك و دستگيری نخستوزيران و وزيران دولت از سال 1341 تا آن سال كه متهم به سوء استفاده از قدرت بودند را تصويب ميكنند.
شانزدهم بهمن۱۳۵۷
دهها خبرنگار داخلی و خارجی، گروههای مختلف مردم و جمعی از نزديكان امام در سالن مدرسهی علوی اجتماع كردهاند. آيتالله هاشمی رفسنجانی حكم نخستوزيری مهندس مهدی بازرگان را قرائت ميكند. در حالي كه مردم هر لحظه به پيروزی نزديكشان اميدوارتر میشوند، جمعي از تيمساران ارتش در حال فراهم كردن مقدمات اجرای طرحی با حمايت مستقيم آمريكا برای دستگيری امام و كشتن مردم هستند.
اعضای شورای انقلاب، آيتالله دكتر بهشتی، آيتالله مطهری و مهندس بازرگان با تماسهای مداوم با فرماندهان ارتش سعی ميكنند ارتش را بدون خونريزی، متحد ملت كنند. مردم با گل و اشك و شعار به استقبال ارتشيان ميروند.
روز شمار انقلاب
پانزدهم بهمن ۱۳۵۷
بختيار تمام پايگاههايش را از دست داده و همچنان با انجام مصاحبههاي مختلف سعي در به رخ كشيدن قدرت خود دارد. محورهاي مورد تاكيد و تهديد او در مصاحبهها اينها هستند:
- به آيتالله خميني اجازه تشكيل دولت موقت را نميدهم.
- كساني را كه جنگ داخلي راه بيندازند اعدام ميكنم.
- تمام نظرات امام خميني را در لباس قانون تحقق ميبخشم.امام در پاسخ تهديدهاي دولت فرمودند: «من بايد نصيحت كنم كه دولت غاصب كاري نكند كه مجبور شويم مردم را به جهاد دعوت كنيم. ما از ارتش ميخواهيم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آنها فرزندان ما هستند. ما به آنها محبت داريم…»
امام همچنين در سخنرانيها و ديدارهايشان با مردم اصول سياستهايشان را اينگونه بيان فرمودند: “تمام اتباع خارجي در ايران به صورت آزاد زندگي خواهند كرد. ما براي اقليتهاي مذهبي احترام قائل هستيم. نظر من راجع به راديو و تلويزيون و مطبوعات اين است كه در خدمت ملت باشند. دولتها حق هيچ نظارت ندارند…”
چهاردهم بهمن ۱۳۵۷
در تمام كشور مردم به اعتصاب عمومي دست زدهاند. كاركنان ادارات و وزارتخانههای مختلف، وزيران و مديران دولت را به محل كار خود راه نمیدهند. جواد شهرستانی، شهردار وقت تهران، به ديدار امام ميرود و استعفانامهاش را به ايشان تسليم ميكند و البته دوباره از سوی امام شهردار ميشود. بختيار از انتشار اين خبر و احتمال اينكه سرمشق ديگر زير دستانش قرار گيرد به شدت ميترسد و طي يك مصاحبه شروع به ناسزاگويی به جواد شهرستانی ميكند و ساير كارمندان و مسئولان دولت خويش را تهديد ميكند. با همهی اينها شهردار تهران، تنها كسي نبود كه به مدرسهی علوی(محل سكونت امام) روی آورد.
امام خمینی(ره):
تا روحیه شما توجه به آن مبدا قدرت دارد پیروزید، از آن منفصل نشوید.
مقام معظم رهبری:
روز دوازدهم [بهمن] به یک معنا، روز شروع قدرت اسلام است.
دهه فجر فرخنده باد
سيزدهم بهمن ۱۳۵۷
بختيار در واكنش به استقبال عمومي مردم از ورود امام، پيدرپي با انجام مصاحبه و صحبت در مورد برنامههای آتی خويش سعی در عادی جلوهدادن اوضاع دارد. مردم امام، چشم و گوش به مدرسهی علوی دوختهاند. جمعيت مشتاق به ديدار اما آنقدر زياد هستند كه كوچههای اطراف مدرسهی علوی مملو از آدم شده است. مردم پارچههای دستنويسی روی ديوارها نصب كردهاند كه رویشان نوشتهشده: «زيارت قبول، با يك بار زيارت امام اين توفيق را به ديگران هم بدهيد.»
آغاز دهه فجر گرامی باد
دوازدهم بهمن 1357
گروهي به نام «سازمان كماندويي مبارزه در راه قانون اساسي» با دفتر خبرگزاري آسوشيتدپرس تماس گرفته و هشدار ميدهد كه اگر آيتالله خميني قصد داشتهباشد از پاريس به سمت تهران پرواز كند، هواپيماي حامل ايشان را منهدم خواهند كرد. در پي اين تهديدها، امام خمينی(س) به نزديكان و همراهان خود فرمودند: «من بيعت خود را از شما برميدارم، ما به طرف كار بزرگي ميرويم. شما هم جانتان را به خطر نندازيد»
ايران در انتظار امام خمينی(س) غرق سرور است. مردم تهران به شوق ورود امام، خيابانها را آب و جارو ميكنند، خطهای سفيد وسط خيابان تا كيلومترها تميز شده و مردم مسير حركت امام را پر از گل كردهاند. ساعت نه و بيست و هفت دقيقه صبح، امام وارد خاك ايران شد.
مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین ام العباس سلام الله علیهما السلام و همزمان با هفته تکریم خانواده شهدا نشست فرهنگی با حضور خادم الشهدا حاجیه خانم خمسه و سرکار خانم نوری زاده همسر بزرگوار شهید عبدالله ابوطالبی برگزار نمود.
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع یا فاطمة بنت حِزام الکِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته
در این نشست معنوی که در تاریخ چهارشنبه 8 بهمن 1399 به صورت مجازی و در سامانه سیما برگزار گردید، ابتدا سرکار خانم خمسه با تلاوت آیه شریفهی «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» به زنده بودن شهدا اشاره کرده و عنایاتی که از شهدا بعد از شهادت آنان به فراوانی دیده شده است را، نشانه های روشنی از حیات موثر آنان در زندگی ما برشمردند و فرمودند، ما نیاز داریم تا از شهدا به عنوان چراغ های هدایت در پیچ و خم های گمراه کنندهی زندگی بهره مند شویم و از ارتباط موثر با ارواح طیبه ی شهدا برای راه یابی مسیر هدایت و تشخیص حق و باطل استفاده کنیم.
سرکار خانم خمسه در گفتگوی صمیمانه از سرکار خانم نوری زاده همسر بزرگوار شهید ابوطالبی از ویژگی های بارز شهید سوال کردند. سرکار خانم نوری زاده از میان ویژگی های خاص همسر شهیدشان فرمودند ایشان پس از شهادت برادر کوچکترش دائما به ایشان غبطه می خوردند و مشتاق شهادت بودند و دلبستگی خود را از دنیا بریده بودند. از دیگر ویژگی های شهید بزرگوار، آرامش درونی ایشان بود که نشان از طمأنینه حاصل از ایمان و باور قلبی آن شهید عزیز بود.
ایشان سپس چند نمونه از عنایات و توجهاتی که از طرف شهید پس از شهادت به فرزندان عزیزشان شده بود، نقل کردند.
حاجیه خانم خمسه درباره توقعی که قطعاً شهدا، امروز از ما دارند از همسر شهید پرسیدند و ایشان فرمودند ما باید حداقل وصیت نامه های شهدا را بخوانیم و ببینیم آنان در آخرین لحظات زندگی خود که کاملاً از دنیا و تعلقات آن بریده بودند چه توصیه ای کرده اند و با ملاحظه این وصیت نامه ها دیده می شود که کلیدواژهی پر تکرار در غالب وصیت نامه ها توصیه اکید به پشتیبانی از ولایت فقیه است. بنابراین امروز وظیفه اصلی ما ولایتمداری در عمل است.
حاجیه خانم از راههای ارتباط گیری با شهدا سوال کردند و سرکار خانم نوری زاده فرمودند توجه به نوع زندگی آنان و اخلاص عجیب و تلاش فوق العاده آنان در زندگی برای کسب رضایت الهی باید الگو قرار گیرد و نیز می توان با هدیه های معنوی مانند هدیه صلوات به روح ایشان ارتباط عمیقی با آنان برقرار نمود و از عنایات ایشان در زندگی بهره جست.
خانم نوری زاده عواقب غفلت از نام و یاد شهدا را بسیار خطرناک توصیف کردند و فرمودند دشمنان ما می خواهند با کمرنگ کردن نام و یاد شهدا مردم را از مسیری که آنان طی نمودند غافل سازند که البته به حول و قوه الهی هرگز در این کار موفق نخواهند شد. و ما وظیفه داریم به عنوان ادامه دهندگان راه شهدا، زیست شهدایی داشته باشیم و آنان را الگوی خود در این مسیر قرار دهیم.
خانم خمسه نیز تاکید کردند دشمن به شدت از فرهنگ شهادت که شاخصه بارز نیروی مسلمان انقلابی است می ترسد چراکه ملتی که فرهنگ شهادت با تارو پودش گره خورده، دیگر زیربار ذلت نمی رود و نمی شود این چنین ملتی را از چیزی ترساند.
همچنین ایشان تاکید کردند، کسی لیاقت شهادت پیدا می کند که در زندگی شهیدوار زندگی کند.
در آخر برنامه زیاتنامه ام العباس خانم ام البنین سلام الله علیها زیارت شد.
✍️حاج حسینیکتا:
اصلاً اسمش قاسم بود!
میدونی معنیش چیه؟!
یعنی تقسیم میکرد… میگفت:غصه و غمها مال من، شادیا مال شما! قاسم بود دیگه... میگفت: بی خوابیا مال من، تو راحت بخواب... قاسم بود دیگه، تقسیم میکرد! میگفت: دور از خانواده بودن مال من، تو راحت پیش خانمت باش، پیش مامانت باش، پیش بابات باش! قاسم بود دیگه، تقسیم میکرد… میگفت: تو راحت تو امنیت باش، موشک و بمب مال من…
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
بار دیگر صهیونیست جنایتکار و حامیان مستکبرش، چهرهی پست و پلید خود را نمایان کرده و با به شهادت رسانیدن دانشمند هسته ای و موشکی عزیز ما، شهید محسن فخری زاده، آشکارتر از هر زمان، ذات پلید و شیطانی خود را به نمایش گذاشتند.
خون پاک شهید فخری زاده در امتداد خون مجاهدان فی سبیل الله همچون سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی و دانشمندان هستهای، نثار آرمانهای اسلام ناب و انقلاب شد.
بی تردید، این ترورهای مذبوحانه، نشان از عجز دشمن در برابر قدرت و عزتِ مردان و زنان با ایمان ایرانِ اسلامی است.
صهیونیست پلید و آمریکای جنایتکار گمان نکنند که با کشتن دانشمندان ایرانِ عزیز به هدف شوم خود میرسند، و حرکت روبه جلوی ملت ایران در زمینه های علمی و دفاعی، متوقف و یا کند میشود؛ بلکه به فضل خدا، خونِ مظلوم، نهالِ ایمان را در وجود هزاران هزار جوان انقلابی، بارورتر میکند تا راه شهید را با قدرت و اقتدار بیشتری نسبت به قبل ادامه دهند؛ و این وعدهی خدا و سنت تخلف ناپذیر الهی است و قطعاً این خون ها به ثمر خواهد نشست و غدهی سرطانی رژیم صهیونیستی، بزودی از صحنهی روزگار محو خواهد شد.
مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج، این اقدام رذیلانه را شدیداً محکوم نموده و خواستار انتقام سخت از جنایتکاران است تا دشمنان بدانند حریم امنیت کشور اسلامی ما خط قرمزمان بوده و هر متجاوزی را به سزای عملش خواهیم رساند و به کسانی که هنوز به سراب مذاکره دلبستگی دارند، یادآوری میکنیم وقتی دشمن، آشکارا، در حال ضربه زدن به ملت ماست، فقط و فقط، ایستادگی و عدمِ کرنش در برابر دشمن و به فرمودهی مقام معظم رهبری مدظلهالعالی، بیاثر کردن تحریم ها با تکیه بر توان داخلی، راهِ چاره است.
شهادت جانسوز این دلاور مرد عرصهی علم و تقوی و دانشمند عزیز و انقلابی را به محضر ولی عصر ارواحنا له الفداه و مقام معظم رهبری مدظله العالی و ملت شریف ایران، تبریک و تسلیت عرض مینماییم و علو درجات و همنشینی با سید و سالار شهیدان أباعبدالله الحسین علیه السلام و صبر و اجر برای خاندان مکرم آن شهید را، از درگاه خداوند متعال مسئلت داریم.
۸آذرماه ۱۳۹۹- مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج
معاون پژوهش مدرسه علمیه زینبیه از برگزاری معرفی کتاب توسط طلاب در سامانه مدرس خبر داد.
خانم مهرزاد گفت : سه دقیقه در قیامت عنوان کتابی از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است که توسط نشر ابراهیم هادی در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. داستان این کتاب درباره خاطرات یکی از مدافعان حرم است که در طول عمل جراحی برای چند لحظهای از دنیا رفته و سپس با شوک قلبی احیا میگردد. داستان بر محور تجربیات، دیدهها و شنیدههای او در این چند لحظه است که به برزخ میرود. این کتاب که در مدت کوتاهی در لیست پرفروشترینهای سال قرار گرفت، حاصل چندین مصاحبه با شخصیت اصلی میباشد که به اصرار خودشان نامشان در کتاب ذکر نشده است. در ادامه خلاصهای از کتاب سه دقیقه در قیامت را میخوانید:
فصل اول:روایت تجربه نزدیک به مرگ
فصل اول به روایت افرادی میپردازد که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند. در مصاحبه با افراد مختلف در کشورهای متفاوت، چندین مورد به صورت مشترک شناسایی شد، آنها عبارتند از: احساس مردن (مانند تماشای جسم خود از یک فاصله)، آرامش و نبودن درد (احساس تسکین آنی دردها)، تجربه خروج از بدن (خارج شدن از جسم و نگاه کردن به آن از ارتفاعی بالا)، تجربه گذر از تونل یا انتقال (احساس گذر از یک تونل یا گذرگاه تاریک که در انتهای آن نوری درخشان است)، رویت افراد نورانی (ملاقات با افراد ناشناس نورانی و یا درگذشتگان آشنا)، رویت موجود نورانی برتر (برخی افراد موجودی نورانی و برتر را میبینند که گذشتهشان را به یادشان میآورد و میخواهند که کنار آن موجود بمانند ولی نمیتوانند).
فصل دوم:ورود به عالمی دگر
از فصل دوم داستان آن مدافع حرم آغاز میشود. در ابتدا از دوران کودکی او توضیح داده که در خانوادهای مذهبی به دنیا آمده و با چنان عقایدی رشد کرده است. وقتی ۱۷ ساله بوده بارها از عزرائیل میخواهد که پیش از الوده شدن به گناهان این دنیا، جانش را بگیرد، تا اینکه یک شب ایشان را در خواب با ظاهری بسیار زیبا ملاقات میکند که به او میگوید هنوز زمان مرگش فرا نرسیده است. فردای آن روز تصادفی شدید میکند ولی آسیبی نمیبیند و چنین برداشت میکند که تعبیر همان خواب اوست، زیرا هم در خواب، و هم در لحظه بیداری و هم بعد از تصادف نیمه چپ بدنش درد شدیدی داشته است. بعدها به سپاه پاسداران میپیوندد و سالها در آن مشغول به کار بوده تا اینکه در سال ۱۳۹۰ در ماموریتی برای مقابله با مزدوران آمریکایی در شمال غرب کشور عازم حوالی پیرانشهر میشود. در آن عملیات چشمانش آسیب میبیند که تا سه سال با وجود مراجعه به دکترهای مختلف، درمان نمیشود. تا اینکه یک روز متوجه میشود غدهای در پشت چشمانش قرار دارد که به چشم فشار میآورد، اما چون این غده به مغز چسبیده، امکان موفقیت عمل کم بوده و ممکن است بینایی خود را از دست داده و یا آسیب مغزی جدی ببیند. در نهایت با اصرار خود او عمل صورت گرفته و ۶ ساعت به طول میانجامد.
آخرین مرحله
از تاثیر موارد مختلفی چون حقالناس، صدقه، نماز و .. بر کتاب اعمالش توضیح میدهد. در نهایت وقتی از کتاب اعمال خود ناامید میشود، از حضرت زهرا طلب شفاعت میکند تا بازگردد، ایشان نیز اجابت کردند. در یک لحظه احساس کرد که زیر پایش خالی شده و سقوط میکند. پزشکان موفق به احیای او میشوند. تا مدتی پس از هوشیاری، همچنان تاثیراتی چون دیدن باطن افراد، شنیدن ذکر خدا و … را احساس میکند و به همین علت میخواهد که تنها باشد. حتی متوجه شد برخی افرادی را که در عالم برزخ دیده بود و گمان میکرد مردهاند، هنوز زندهاند، یعنی در آن عالم برخی موارد مربوط به آینده را هم مشاهده کرده بود. ترسناکترین بخش این تجربه برایش این بود که تا سالها وقتی به قبرستان میرفت صداهای وحشتناکی میشنیده است. در آخر بیان میکند که تمامی دوستانش که شهادتشان را دیده بود یکی یکی شهید شدند و خود او نیز همچنان آرزوی شهادت دارد.
معاونت پژوهش مدرسه علمیه زینبیه از میزگرد علمی با عنوان « اهمیت والای کتاب » در هفته کتاب خوانی به صورت مجازی خبر داد.
سرکار خانم ایزدی ضمن تبریک هفته کتاب و کتاب خوانی گفتند: موضوع کتاب وکتابت در رشد حیات فردی واجتماعی تاثیر بسزایی دارد روح فرد واجتماع در پرتو این مهم بارور می شود وبه همین دلیل میراث فرهنگی وتمدن اسلامی همیشه سرشار از کتابهای بزرگانی است که افتخار جامعه بشری هستند وهمه همت اولیای دین اسلام بر این است که بندگان خدا را به سوی روشنایی کتاب رهنمون سازند .
ایشان اذعان داشتند : ارزیابی شرایط وامکانات موجود فرهنگی آشکار کننده این نکته است که امروزه کتاب می تواند به عنوان یک وسیله مطمئن وکارآمد در بهینه سازی فضای فرهنگی جامعه مورد استفاده قرار گیرد. تجربه جهانی حاکی از آن است که رشد وتوسعه تمدن ها ریشه در رشد فکری وفرهنگی هر جامعه دارد و بدون رشد فرهنگ کتابخوانی در جوامع ، نمی توان به رشد هیچ تمدنی دل خوش کرد. و نیز باید بدانیم که علی رغم رشد رسانه های جمعی گوناگون تاکنون هیچ رسانه ای نتو انسته است نقشی را که کتاب در رشد تمدن ها داشته است، ایفا نماید.
در ادامه خانم ایزدی خاطر نشان کردند : نقش کتابخانه در انتقال علوم به افراد بسیار سازنده است از این رو کتابخانه را می توان به عنوان کانون همایش صاحبنظران وموزه پر طراوت اندیشمندان در نظر گرفت. کتابخانه کانون بالندگی وشکو فایی استعدادهای دانش آموزان و دانشجویان و طلاب رابه ارمغان می آورد و در نهایت به تولید اندیشه ،دانش ورشد فرهنگ ،مطالعاتی جامعه منجر می شود.
کتابدار مدرسه زینبیه بیان کردند : خوشبختانه فرهنگ ارزشمند ما از ریشه های قوی ونگرش ها و پویش های فرهنگی باعث فدرتمند شدن ما شده است زیرا که ما با فرهنگی رشد کرده ایم که تمامی جلوه های افتخارآفرینش، نمونه های راستین فرهنگی اند.
در ادامه افزودند: نخستین جلوه با شکوه چنین ارزشی را می توان در ابتدای برنامه های پیامبر اکرم ص یافت. ایشان با فرمان « اقر ا» بخوان، از سوی خداوند آغاز وپی گیری می شود. همین فرهنگ مقدس است که خداوند یگانه به قلم وحرمت آن سوگند یاد می کند و معجزه آخرین سفیر هدایت را یک کتاب آسمانی تشکیل می دهد. وقتی جهل وبی خبری وناآگاهی جامعه ای را از پا در می آورد یا شبهه ها ذهن جوانان را فلج می کند بدون شک یکی از مهم ترین کارهایی که می تواند آفت جهل را از بین ببرد مطالعه است و آنچه می تو اند شبه های ذهنی را دفع کند و ایمان اطمینان را به قلب ها باز کند، کتاب خوانی است. گرفتاران در پرسش ها ومحاصره شدگان در میان انبوه شبهه ها می توانند برای استمداد فکری به کتابخانه مراجعه کنند واز انجا نیرو بگیرند..
خانم ایزدی در خاتمه تاکید کردند : وظیفه ما طلاب این است که جایگاه کتاب وکتابت در اموزه های دینی ، دانش اندوزی وکتاب خوانی در اسلام را ملاحظه کنند تا بتوانند راه حقیقت را هموار سازند و باعث رشد و ارتقا خود و جامعه باشند .
کتاب، رسولی ست که زندگی را در دستانت به تماشا می گذارد
تا لحظه های تنهایی ات را با خویش خلوت کنی و دل به معبود بسپاری.
فراق زیارت اربعین باعث میشود که ما قدرش را بدانیم
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج، اگر اربعین امسال مثلِ سال های گذشته خیلی ها راهی شده بودند، دوست نداشتم تلویزیونی روشن کنم، رادیو اربعینی گوش کنم، عکس و فیلمی در فضای مجازی ببینم … تا وقتی همه بر می گردند.
اما اربعین امسال فرق دارد. امسال همه جا مانده اند، کرونا پایِ رفتنشان را گرفته است، بیش از ۲۰ میلیون دل، بیقرارِ قدم قدم رسیدن به یار است، همین بیقراری را بهانه ای کردم تا دوستانِ همیشه راهی شده ام در پیاده روی اربعین، حالِ ما همیشه جا مانده ها را درک کنند و اینجا، امام زاده حسن کرج از خاطراتشان بگویند و به آقا امام حسین(ع) از راهِ دور سلامی بدهیم.
نماز عشاء را می خوانیم و گوشه دنجی از صحن امام زاده، کنار مزار شهید شعبان نصیری می نشینیم. دوستم ساجده، مادرِ حُسنا و حَنانه یکی یکی عکس هایِ اربعینش را در گوشی اش ورق می زند ” سلام آقا جان … شرمنده … می خواستم صبح ببینمتان و صحبت کنم، گفتم اگر بچه ها ببینند گوشی را از دستم می گیرند و نمی گذارند، دلشان خیلی برای شما تنگ است البته ما بیشتر… چهار سالی پی در پی در چنین روزهایی به برکت چِلّه زیارت عاشورا راهی کربلا بودیم. اولین سالی که آمده بودیم پیشِ شما، حُسنا همانجا راه افتاد. یک جفت کفش جغجغه ای خریده بودم که حسابی شلوغ بازی درآورده بود، حالا آن کفش ها را یادگاری نگه داشته ام، می خواستم امسال پایِ حنانه جان کنم، عضو جدید خانواده ما، کلی از شما برایش گفته ام. یک کالسکه ام گرفته و داده بودیم چرخ هایش را درست کنند برای امسال، خُب نشد … یادش بخیر، مرورِ پیوسته اسرای اهل بیت(ع) و اشک هایی که به یاد اشک های بی بی زینب(س) بی اختیار جاری میشد. آقاجان، امسال که نشد بیائیم خدمتتان ولی برای سال آینده ما را یادتان نرود.” دستش را روی سینه اش می گذارد:” السلام علیک یااباعبدالله”
دختر بچه ای سه ساله کنارمان زانو میزند” خاله، بِفَلما لُخمه دون و پَنیل و شَبزی، نذلیِ حَضلَتِ رُقیه است” از شیرین زبانی اش دلمان ضعف می رود و نفری یک لقمه برمی داریم. آن یکی دوستم اسماء عروسکِ کوچکِ چادر سفیدِ گُل گُلی به سر را از کیفش بیرون می آورد و در عوضِ لقمه به دختر بچه می دهد. “یادش بخیر، در طولِ مسیرِ پیاده روی دختربچه ای عراقی خرما تعارف مان می کرد، ما هم از عروسک هایِ دست سازمان با چادرسفید گُل گُلی ای که سرشان کرده بودیم و سنجاقِ سَر در کوله داشتیم به نیت حضرت رقیه(س) به دختربچه ها و کودکانی که به ما خرما تعارف می کردند می دادیم، با چه خوشحالی ای به طرف دوستانشان می دویدند تا آنها را هم سهیم کنند.
مردی چایی شکر معروف عراقی ها و دیگری شیرینی محلی پخش می کرد. زنِ عربی می خواست از غذای موکب به اصرار به من بدهد. کار از اصرار گذشت و به التماس رسید.سیربودم، در چشم هایش محبت موج میزد، محبتی که باعث شد نتوانم دستش را رد کنم. این آشنایی و محبت ناشناخته از کجا آمده بود؟” نگاه به گنبدِ فیروزه ای رنگِ امام زاده می کنم، امام زاده دوست داشتنیِ ما که اگر دلتنگ مسجدجمکران و گنبد فیروزه ای رنگش بشویم برایمان جمکران می شود، دلتنگ صحنِ گوهرشاد و گنبد فیروزه ای رنگش بشویم برایمان گوهرشاد می شود، امروز که پیاده روی اربعین برایمان به آرزویی دست نیافتنی تبدیل شده و داغش را بر دلِ همه ی مان گذاشته است، شده جاده مهران تا کربلا، از همینجا قلب هایمان به سمت کربلا مایل شده است. مقام معظم رهبری چه زیبا فرمودند:"امروز دل های ما هم مشتاق حسین بن علی و آن ضریح شش گوشه و آن قبر مطهر است … ما هم گرچه دوریم ولی به یادِ حسین بن علی و به عشق او سخن می گوئیم … ” خانمی چادری از دور به سختی دست تکان می دهد! نمی دانم با من است یا با کسی دیگر! ماسکِ رویِ صورتش هم اجازه نمی دهد چهره اش واضح پیدا شود! هر چه به ما نزدیک تر می شود برایمان آشنا تر می شود. زینب است. دوستِ خَیر و جهادگرمان، دستش پُر از کیف و کفش و لباس است، ” ببخشید که به شب خاطره تان دیر رسیدم، امسال ویروس کرونا توفیق پیاده روی اربعین را از محبین و مشتاقان امام حسین(ع) سلب کرده است، فکر کردم حالا که این توفیق الهی از ما سلب شده است، چگونه باید با اهل بیت عصمت و طهارت مواسات و مودت داشته باشیم؟
توفیق راهپیمایی اربعین نداشتیم، اما توفیق قدم برداشتن برای خدمت رسانی به امام زمان از ما گرفته نشده و راهش بسته نشده است. می شود به اندازه هزینه سفر کربلا به نیت سلامتی و زنده نگه داشتن یاد آن حضرت برای کودکانِ مناطق محروم کیف و کفش و لباس تهیه کرد، در مناطق محروم و حاشیه کرج که به شدت نیازمند امور معنوی هستند بسته های فرهنگی اهدا کرد و بذر محبت به امام حسین و اهل بیتش را در دل ها بیش از پیش شکوفا کرد.” سهمِ اربعینِ امسالِ همه ی مان صدای محمد حسین پویانفر است که در صحن به گوش هایمان می خورد ” من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی… چه فراقی…
مهمترین دستاورد سفر اربعین میتواند تغییر در یکیک آدمها باشد برای رسیدن به ارزشهای والای اسلامی، انسانی و اخلاقی. طبق تأکید رهبر معظم انقلاب بر خواندن زیارت اربعین که جزو نشانههای مومن به حساب میآید، فکر میکنم بشود با خواندن این زیارت، قدری درد نرفتن به پیادهروی را التیام بخشید. ضمن اینکه آنهایی که امسال نیت سفر داشتند و امکانش فراهم نشد، بیایند به اندازه همان ایامی که در پیادهروی میگذراندند، وقتشان را به مسئله مواسات، همدلی و دستگیری از مستضعفان و محرومان جامعه اختصاص بدهند و نیت کنند که بهجای پیادهروی، این کار را انجام دهند.
یادداشت/ رحمت نژاد
منبع:
گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
حضرت آیتالله خامنهای:
اربعین، همه مردم از داخل خانه اظهار ارادت کنیم. زیارت اربعین را با حال، با توجّه بخوانند
و شِکوه کنند پیش امام حسین(علیهالسلام) و بگوینـد یا سیّدالشّهداء، ما دلمان میخواست
بیاییم، نشد. ۹۹/۶/۳۱
وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از منظر من جان جهان است رقیه
مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء، نه در سطح کلان است رقیه
سالروز شهادت زهرای سه ساله، حضرت رقیّه سلام الله علیها بر شما تسلیت باد
بیانیه مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج در محکومیت اقدام نشریهی فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
اساتید، طلاب و کارکنان مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج در محکومیت اقدام نشریهی فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، بیانیه زیر را صادر کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ تمام نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ
خداوند، محمّد- درود خدا بر او و خاندان مطهرش باد- را به رسالت برانگيخت، و نويد او به ظهور خاتم تحقّق يافت، و نبوّت به اوج كمال نشست. محمّد (ص) آخرين حلقه رسالت بود و رسولان پيشاهنگ، طليعه طلوع او بودند. سيماي محمّد (ص) زبانزد بود و انسان چشم انتظار او.در هنگامهی طلوع اسلام، پريشاني و نابساماني همه جا سايه گستر بود، و ملّتهاي روي زمين در اسارت تفرقه، آرزوهاي پراكنده، و آيينهاي ياوه بودند: گاه خداي را به آفريدگانش مانند كرده، و يا صفاتي دور از ساحت قدسش بدو نسبت داده، و يا بر آستان غیرخدا سر نهاده بودند. پس خداي عزيز به نور خاتم، آنان را به راه آورد و به بركت او از ناداني رهاند.
(نهج البلاغه- خطبه یک)
خدای متعال را شاکریم که ما را از امت رسول گرامیش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم که سرور رسل و برترین انبیاست، قرار داد و محبت اهل بیت معصومش علیهم آلاف التحیه و الثناء را با گل وجودی ما سرشت.
از این که بعد از بیش از ۱۴۰۰سال از طلوع اسلام ،وجود مقدس پیامبر اکرم مورد هجمهی بی دینان و یاوه گویان است، نشان ازعجز دشمنان اسلام در برابر شخصیت بی بدیل آن یگانهی عالم است.
تجربهی ۱۴ قرن نشان داده است که هرچه طواغیت عالم و ایادی شیطان تلاش کردند حجابی بر چهرهی نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بیفکنند جز رسوایی شان، ثمری نبردند و بیش از پیش، این آفتاب روشن در عالم درخشید و محبت و ارادت انسان های آزادهی جهان جذب مغناطیس وجود مبارکش شد.
اقدام موهن و نفرت انگیز نشریه فرانسوی در اهانت به این وجود مقدس که با حمایت طاغوت و سردمداران مستکبر عالم و بالاخص دولت فرانسه و با بهانهی واهی و عوام فریب آزادی بیان، صورت گرفته است، از طرف عموم انسان های حقیقت جوی عالم به اقتضای فطرت پاکشان، محکوم است؛ تا چه رسد به مسلمانان عالم و پیروان و عاشقانش در ایران اسلامی.
طلاب مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج همصدا با مسلمانان جهان ،این اقدام شنیع را به شدت محکوم نموده و خواستار مجازات مسببان آن است تا دیگر دنیا ،شاهد این اقدامات رذیلانه نباشد. و از دولت محترم جمهوری اسلامی ایران و وزارت خارجه میخواهیم مراتب اعتراض شدید ملت ایران را در این خصوص به دولت فرانسه ابلاغ نمایند.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
۲۰شهریور ۱۳۹۹
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج مراسم آغاز سال تحصیلی جدید برگزار گردید.
این مراسم با رعایت دقیق کلیه پروتکل های بهداشتی و فقط با حضور طلاب جدید الورود سطح 2 و به منظور آشنایی ایشان با حوزه و معارفه با کادر مدرسه و اطلاع از قوانین و آیین نامه ها برگزار شد.
این جلسه با تلاوت قران کریم توسط طلبهی قاری، سرکار خانم رودمقدس آغاز گردید. در ادامه پس از پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران و صلوات خاصه امام رضا علیه السلام، سرکار خانم دکتر عبدلی مدیرمحترم مجموعه به ایراد سخنرانی پرداختند.
ایشان فرمودند ورود به مکتب طلبگی یعنی مکتب سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اتفاقی نیست. و بدون دعوت و صرفا بخاطر اراده خود فرد، این نعمت به او داده نمی شود و کسی که گام در این مسیر می گذارد،حتما مورد عنایت اهل بیت علیهم السلام بوده است. و باید قدر این نعمت دانسته شود. چراکه نعمت های الهی، ذو مراتب اند و با شکر نعمت می توان به مراتب بالاتری از آن نعمت دست یافت.
ایشان فرمودند اصل وجود و حدوث ما و استدامه و بقاء ما، طفیل وجود ائمه اطهار و گل سر سبد آنان امام زمان است. و این نعمت عامی است که از ناحیه خداوند متعال به بندگان عنایت شده است. ولی کسی که وارد این مکتب می شود از یک نعمت خاص تر و ویژه تری برخوردارمی شود. همچنین عنوان طلبگی یک عنوان موقتی و عرضی مثل دانشجو بودن نیست که فقط تا مدتی، شخص آن عنوان را داشته باشد. بلکه یک طلبه تا آخر عمر خود، یک طلبه است. و این از طرفی باعث افتخار فرد است و از طرف دیگر رسالت ها و وظایفی را بر دوش طلبه می گذارد. و فرد هرگز نباید شئون طلبگی را رها کند.
ایشان در ادامه دربارهی جایگاه علم آموزی از لسان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند برتری عالم بر عابد مثل برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است. و بیش از 700 بار علم و مشتقات آن در قرآن آمده است و و دراولین آیاتی که بر پیامبر اکرم نازل شده است، سخن از علم است. و امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند حضور در مجلس علم، ولو برای لحظاتی، ارزشمندتر از حضور برای تشییع هزار شهید است.
بنابراین باید قدر نعمت ورود به عرصه علم و دانش را به شایستگی دانست.
ایشان در نکته سوم به اهمیت علم توأم با عمل اشاره کردند و فرمودند عالم بی عمل مثل تیراندازی است که تیری در کمان ندارد. یا کسی که علم را بخواند و لی علمش توأم با عمل نباشد مانند حماری است که فقط دور خود می چرخد.
مدیر حوزه علمیه زینبیه کرج اقفزودند، چند چیز از لوازم طلبگی است. انجام واجبات و ترک محرمات که خط قرمز طلبه است و ان شا الله همه عامل به آن باشیم. اما مستحبات در این مسیر بالاخص نمازشب و خواندن قرآن بویژه در دل شب، مرکب راهوار فرد خواهد بود. ایشان فرمودند علم، یا کسبی است یا موهبتی. و این علمی که ما می خوانیم و سر تاسر قیل و قال است علم رسمی کسبی است ولی علم بالاتری است که خدا عنایت می کند و طبق روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه ؛ کسی که چهل روز خود و همه کارهايش (حتی مباحات) را برای خداوند خالص کند، خدای متعال سرچشمه های حکمت را از قلب به زبان او جاری می کند. یعنی این سلوک مخلصانه در قلب فرد تاثير گذاشته و سبب درک معارف باطنی می شود و حکمت، که همان علم نافع است را به او عنایت می کند.
بنابراین مستحبات از چاشنی های طلبگی است و طلبه باید قلب خود را با قرآن و مناجات مأنوس کند. حتی اگر فرد خواندن دو رکعت نماز در دل شب را آغاز کند، ان شا الله خداوند مسیر را برایش هموارتر خواهد نمود.
ایشان به عنوان نکته بعدی به وظایف و رسالت های طلبگی اشاره کردند. خانم دکتر عبدلی با اشاره به حدیث امیرالمومنین در نهج البلاغه که می فرماید«ألا و لایحمل هذا العَلَم إلّا اهل البصر و الصّبر« فرمودند، درس های سطح 2 مانند خشت های اولیهی بنا است. که باید به درستی پایه ریزی شود. و ممکن است در مواجهه ابتدایی برای طلبه سخت بنظر برسد، ولی همانطور که فرد، نفس خود را با رنجِ عبادت تربیت می کند، باید در عرصه علمی هم به خود سختی بدهد تا به موقفقیت نائل شود و کسی که چشم اندازخود را پیشرفت علمی قرار داده، و زمان قابل اعتنایی از خود و خانواده اش را صرف تحصیل می کند، باید اهتمام جدی در درس خواندن داشته باشد.
ایشان فرمودند امروز جهاد علمی بسیار ضرورت دارد و اگر امروز سلاح علم در دست نداشته باشیم، کسی حرف ما را قبول نخواهد کرد. بنابراین طلبه نباید رویکرد منفعلانه نسبت به درس خواندن داشته باشد و بلکه باید با تلاش مضاعف و فعالانه با درس برخورد کند و حتما با پیش مطالعه وارد کلاس شود و وقت کافی برای مطالعه دروس اختصاص دهد.
خانم دکتر عبدلی فرمودند بهت
رین مصداق رسالت طلبگی در آیهی «نفر» آمده که همان تفقه در دین است. تفقه یعنی موشکافی و دریافت و فهم عمیق دین. بنابرای اولین وظیفه، علم آموزی و سپس تبلیغ دین است. و اولین جای تحقق دین در عرصهی اجتماع، کانون خانواده است. و البته باید رشد دادن به خانواده ، بصورت غیر مستقیم و با منش عالی فرد صورت بگیرد. و این کار نیاز به برنامه ریزی دقیق و مدیریت امور خانه و روانشناسی اعضا خانواده دارد. طلبه موفق باید بتواند همه امور خانه و خانواده و همسر و فرزند را با درس خواندن بتواند جمع کند نه اینکه چالش هایی بخاطر درس خواندن در خانه ایجاد کند.
روحانیت نهادی است که خداوند متعال برای تکمیل آن مستقیما ورود کرده و ارسال رسل و برای روحانی شدن، برنامه ریزی شده است. و طلبه هم می تواند با مدیریت و برنامه ریزی دقیق به اهداف عالی در تحصیل علم دست یابد.
سرکار خانم دکتر عبدلی در ادامه به انتظاراتی که از طلبه می رود، اشاره کردند. ایشان فرمودند طلبه باید در ظاهر و پوشش شأن طلبگی را حفظ نماید. چرا که هر طلبه نماینده حوزه علمیه است. همچنین اخلاق طلبگی بسیار مهم است و باید رفتار و اخلاق مناسب داشته باشد و سبک زندگی اسلامی را الگو و روش زندگی خود قرار دهد.
ایشان در انتها ضمن آرزوی موفقیت برای همه طلاب باز هم بر جهاد علمی تاکید کردند و فرمودند بخش زیادی از مسئولیت جهش علمی که در بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده، برعهدهی طلاب است تا ان شا الله بتوانند از مرزهای علمی و عقیدتی دین اسلام و معارف انبیا و اولیا به شایستگی پاسداری نمایند.
در ادامهی برنامه، مشاور مدرسه، معاونان آموزش، فرهنگی، پژوهش، و کتابدار مدرسه نکاتی را مطرح کردند . در میان برنامه های این مراسم، کلیپ هایی از سخنرانی مقام معظم رهبری درباره اهمیت علم و انتظارات از طلبه به نمایش در آمد.
در انتهای مراسم، مرثیه خوانی توسط مداح اهل بیت سرکار خانم رودمقدس انجام پذیرفت.
در این جلسه از طلاب، پذیرایی و بسته های فرهنگی به ایشان اهداشد و میثاق نامه طلبگی قرائت گردید.
مهمترین وقایع دوازدهم محرم عبارتند از :
1- دفن شهدای کربلا ۶۱ ق
مرحوم شیخ مفید در ارشاد صفحه ۲۵۸ مى فرماید عمر بن سعد از کربلا به سوى کوفه روانه شد جماعتى از بنى اسد که در اراضى غاضریّه منزل داشتند به مقتل آن حضرت آمدند (ظاهرا) بر اجساد شهداء نماز خواندند و ایشان را دفن کردند به این طریق که امام را در همان موضع که معروف است و حضرت على بن الحسین (على اکبر) را در پائین پاى امام علیهالسلام و از براى سایر شهداء حفره اى در پائین پا کندند و در آن حفره دفن نمودند و حضرت ابوالفضل علیهالسلام را در راه غاضریّه در همان مکان که اکنون معروف است دفن کردند ولى از نظر شیعه حضرت امام زین العابدین علیهالسلام در واقع آمد نماز خواند و دفن نمود چنان که امام رضا در جواب گروه واقفیّه تصریح نموده که در کتاب انصار الحسین صفحه ۱۰۴ توضیح داده شده و در بصائر الدرجات صفحه ۲۲۵ در ضمن حدیثى از امام صادق علیهالسلام استفاد مى شود که در موقع دفن سرور شهیدان امام حسین علیهالسلام پیامبر اسلام و حضرت على علیهالسلام و امام حسن وامام سجاد و ملائکه حضور داشتند و یارى مى نمودند.
2- وفات امام زین العابدین به قول شیخ بهائى (غیر مشهور)
3- ورود اهل بیت عصمت به کوفه ۶۱ ق
چون به ابن زیاد خبر رسید که اهل بیت به کوفه نزدیک شده اند امر کرد سرهاى شهدا را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود خارج کرده و پیش روى اهل بیت ببرند و با هم به شهر درآورند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود مردم کوفه چون از ورود اهل بیت خبردار شدند از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند و زنان کوفه براى تماشا بالاى بام ها رفته بودند زنى از بام صدا زد من اىّ الاسارى انتنّ شما از کدام مملکت و قبیله هستید گفتند نحن اسارى آل محمدصلىاللهعلیهوآلهوسلم چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت آورد و برایشان پخش نمود مخدرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند.
به روایت مسلم گجکار قریب به چهل محمل روى چهل شتر در روى آنها زنان و اطفال بودند و سید سجادعلیهالسلام مریض بر شتر برهنه نشسته و خون از رگهاى گردنش جارى بود اهل کوفه گریه مى کردند ضرت با صداى ضعیف مى فرمود شما بر ما گریه مى کنید پس ما را چه کسى کشت.
سهل گوید چون وارد کوفه شدم دیدم بوقها زده مى شد و پرچم ها افراشته ناگاه لشکر وارد شد صداى ضجه و ناله برخاست و سرهاى شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند آوردند در پیش سرها سر مبارک امام حسین مثل ماه مى درخشید.
امام در نوک نیزه آیه مبارکه را تلاوت مى نموده ام حسبت انّ اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من ایاتنا عجبا، سهل گوید گریه کنان گفتم یابن رسول الله رأسک اعجب یعنى تکلم رأس شریف تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیب تر است پس جناب زینب مردم را امر به سکوت نمود و خطبه اى شروع کرد در حالی که همه خاموش بودند و ما آن خطبه را در انصار الحسین ایراد کرده ایم.
منبع: حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی
مهمترین وقایع یازدهم محرم عبارتند از :
1- حرکت دادن اهل بیت از کربلا به کوفه (۶۱ ق)
عمر بن سعد ملعون شب یازدهم را تا وقت زوال روز یازدهم در کربلا ماند و برکشته شدگان خود نماز خواند و به خاک سپرد و بعد از ظهر امر کرد دختران رسول خدا را بر شتران سوار کردند و امام سجادعلیهالسلام را غل جامعه بر گردن زدند و مثل اسیران مى بردند و از قتلگاه عبور دادند.
وقتى چشم زنان به شهدا افتاد فریاد کشیدند و سیلى به صورت خود زدند اشک ریزان از شتران خود را به زمین انداختند.
علیا مخدره زینب کبرى چون نظرش به بدن مبارک امام افتاد سلام داد السّلام علیک یا ذبیحا من القفا سپس نعش برادر را به سینه خود چسبانید عرض کرد اختک لک الفداء یابن محمد المصطفى و یا قرة عین فاطمة الزهراء بعد با صوتى حزین و قلبى دردناک گفت یا محمداه صلّى علیک ملیک السّمآه این حسین توست که با اعضاى پاره پاره در خون خویش آغشته است اینها دختران تواند که اسیر کرده اند این حسین توست که قتیل اولاد زنا گشته و بدنش بروى خاک افتاده.
سپس شروع به نوحه نمود: پدرم فداى کسى باد که جراحتش دوا نپذیرد پدرم فداى کسى باد که با غصه از دنیا رفت پدرم فداى کسى باد که لب تشنه شهید شد در روایت دیگرى آمده چون چشم زینب کبرى به قلب و گلوى امام افتاد با دلى سوزان فریاد کرد اى برادر کاش این تیر را به قلب من مى زدند کاش عوض تو مرا نحر مى کردند.
سکینه جسد پدر را دربرکشید چنان ناله مى کرد و عرض مى نمود پدر جان قتل تو چشم دشمنان را روشن و دلشان را شاد کرد پدر جان بنى امیه مرا در کوچکى یتیم کرد اى بابا زمانی که شب شد چه کسى مرا حمایت مى کند اى پدر گوشواره هایم را غارت و عبایم را ربودند.
کفعمى نقل مى کند که سکینه فرمود چون بدن نازنین پدرم را در آغوش گرفتم حالت اغماء به من رخ داد در آن حال شنیدم پدرم مى فرمود:
شیعتى مهما شربتم ماء عذب فاذکرونى او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى. الخ
2- تشکیل مجلس ابن زیاد
روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.
منبع:
اعلام الوری:ج۱ص۴۷۱٫
روز دهم محرم، روز معرفت، حماسه و سوگ، روز محاصره و عطش و شمشیر، شوق و عشق است که از افق کربلا دمید. مسافران تهجد و شبزندهداری، آزادگان و وارستگان از هر چه بند و اسارت و تردید، آماده شدند. نه در چشمها نشانی از خستگی بود و نه در چهرهها نشان تشویش و پریشانی و شکستگی. عطر نفسهای عاشقان بوی نیایش شبانه داشت و قلبشان روشنایی ذکر و محبت و ایمان. وقتی فجر فواره زد، صدای دلنشین اذان علیاکبر علیهالسلام چهارسوی دشت بیتاب را فراگرفت تا زیباترین نماز صبح عالم برپا شود. بنا به روایتهای مستند، چهار هزار فرشته با پرچم سپید به یاری آمده بودند و امام حسین علیهالسلام حضورشان در کربلا را به پس از شهادت خود و یاران خبر داده بودند. به سرانگشت یارانی را به هم نشان میدادند که تاریخ، پاکتر و پاکبازتر از آنان ندیده بود.
در مقابل هم هر چه تاریکی و تباهی، خود را برای جنایت و قساوت آماده میکردند. در یکسو حق مطلق و در سوی دیگر، باطل محض قرار گرفت. همه خوبی و همه پلیدی مقابل هم ایستادند.
عاشورا بود. همهچیز بود. خدا بود و انسان و شیطان. ایمان بود و عصیان. عشق بود و نفرت و دیگر بار فلسفه وجود و آفرینش، نه در هیأت کلمات در قامت انسانها مرور میشد.
وقت سحر لحظهای امام حسین علیهالسلام بر زمین نشستند. در حالتی شبیه خواب قرار گرفتند. وقتی برخاستند، فرمودند: «در خواب دیدم که سگانی بر من هجوم آوردند و در میان آنان سگی پیس (دو رنگ) بود که به من نزدیکتر میشد و گمانم آن است که قاتل من ابرس (پیس) خواهد بود. در همان حال رسول خدا صلیالله علیه و آله را دیدم که میفرمودند: فرزندم، تو شهید آل محمدی که فرشتگان آسمان و ساکنان عرش اعلی چشم به راه تو هستند. امشب، روزهات را نزد ما خواهی گشود. بشتاب و درنگ مکن! اینک فرشتهای از آسمان مأمور است که خون تو را در شیشهای سبزرنگ گردآورد. این است که رؤیای من، هنگامه رفتن فرارسیده است و در آن هیچ تردیدی نیست.»
عاشورای سال 61 هجری هرچند روز شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران آن حضرت بود، اما بر حق بودن آن حضرت نشان از پیروزی جاودانه است و خون پاکی که بر زمین ریخته شد، شاهراهی شد که انسانهای حقطلب در طول تاریخ، صراط مستقیم را از بیراههها تشخیص بدهند.
منابع:
نفس المهموم
الارشاد؛ شیخ مفید
مقتل الامام الحسین علیهالسلام؛ خوارزمی
مقتل الامام الحسین علیهالسلام؛ بحرالعلوم
آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
تاسوعا؛ روز آمادگی برای شهادت
تاسوعا یعنی روز نهم محرم و یک روز مانده به عاشوراست. در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش روانی تاسوعا در آمادگی برای شهادت روشن شود.
در کربلا تا روز نهم محرم خبری از جنگ نبود. سپاهیان دشمن مانع حرکت آن حضرت به کوفه شده بودند و اصرار می کردند که ایشان با یزید بیعت کند و امام هم نمی پذیرفت. در روز نهم – یعنی تاسوعا - شمر وارد کربلا شد و نامه ابن زیاد را به عمر بن سعد داد که دستور جنگ بود. در ابتدا ابن سعد رغبتی به این کار نداشت اما حاضر نشد که کنار بکشد. به این جنگ راضی شد و خود را بدبخت جاویدان کرد.
در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش آنها در آمادگی برای شهادت روشن شود.
شما چهار نفر در امانید
شمر که دید ابن سعد آماده جنگ است به نزدیک لشگر امام حسین علیه السلام رفت و فرزندان ام البنین علیهاالسلام را که مادرشان هم قبیله با او بود صدا زد و گفت: شما در امانید به همراه برادر خود حسین نجنگید و از او کنار بکشید.
آنها نپذیرفتند و پاسخی دندان شکن به او دادند و شمر با حالت خشم به لشگرگاه خود بازگشت.
فرصتی برای عبادت
ابن سعد با شعار «ای لشگرهای خدا سوار شوید و به بهشت بشارت دهید» لشگر خود را به سمت اصحاب امام حسین علیه السلام روانه کرد. حضرت سید الشهداء علیه السلام، عباس علیه السلام را با بیست نفر به سوی آنها فرستاد تا بپرسند خبر چیست. آنها خبر از جنگ دادند. حضرت عباس علیه السلام سریعا برای کسب تکلیف پیش امام حسین برگشت و در این مدت بقیه گروه او لشگر دشمن را موعظه مىنمودند. امام حسین علیه السلام از ایشان مهلتى خواست و فرمود: امشب را صبر كنند و نبرد را به فردا موکول کنند كه امشب قدرى نماز و دعا و استغفار كنم، زیرا خدا مىداند كه من نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را دوست مىدارم.
امشب همگی بروید و در کربلا نمانید
امام سجاد علیه السلام فرمودند: من در آن وقت مریض بودم، با آن حال نزدیك شدم و شنیدم كه پدرم به اصحاب خود گفت:
ثنا مى كنم خداوند خود را به نیكوتر ثناها، و حمد مى كنم او را بر سختی و آسانی، اى پروردگار من، سپاس مىگزارم تو را بر این كه ما را به تشریف نبوّت تكریم فرمودى، و قرآن را تعلیم ما نمودى، و ما را در دین دانا كردى، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا كردى، پس ما را از شكرگزاران خود قرار ده.
امّا بعد، همانا من اصحابى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمى دانم، و اهل بیتى از اهل بیت خود نیكوتر ندانم، خداوند شما را جزاى خیر دهد بدانید که به همه شما اجازه می دهم که بروید و هیچ ایرادی هم نیست اكنون پرده شب شما را فرو گرفته است به کمک این تاریکی از اینجا بروید. چون آن جناب سخن را به اینجا رسانید.
حضرت عباس علیه السلام گفت: براى چه این كار كنیم؟ آیا براى آن كه بعد از تو زندگى كنیم؟ خداوند هرگز نگذارد كه ما این كار ناشایسته را دیدار كنیم.
بقیه یاران نیز هر یک به زبان خود و با عبارتهای محکم و زیبا درباره جانفشانی در راه او را که با جان و دل انتخاب کرده بودند سخن گفتند. سپس آن حضرت همگی را دعای خیر فرمود.
آماده شدن خواهر برای مصائب بزرگ
از امام سجاد علیه السلام نقل شده که در آن شب عمّه ام زینب علیها السلام پرستارى من مى كرد كه شنیدم پدرم این اشعار را قرائت مى فرمود:
یا دهر أفّ لك من خلیل كم لك بالاشراق و الأصیل
به سبب این اشعار گریه در گلوى من گرفت ولی بر آن صبر نمودم اما عمّه ام نتوانست خویشتنداری کند و بی اختیار به سمت آن حضرت شتافت و گفت: وا ثكلاه! كاش مرگ مرا نابود می کرد، اکنون مانند زمانی است که مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنیا رفتند، اى برادر تو جانشین گذشتگانى و فریاد رس بقیّه آنهایى.
سید الشهداء علیه السلام به او نگاه کرد و فرمود: اى خواهر! مراقب باش كه شیطان حلم تو را نرباید … اى خواهر! بپرهیز از خدا و شكیبایى كن و بدان كه اهل زمین مى میرند و اهل آسمان باقى نمى مانند و هر چیزى در معرض هلاكت است جز ذات خداوندى كه خلق فرموده به قدرت خویش خلایق را بر مى انگیزاند و زنده مى گرداند ایشان را و اوست فرد یگانه.
جدّ و پدر و مادر و برادر من بهتر از من بودند و هر یك دنیا را وداع نمودند، و از براى من و براى هر مسلمى است كه اقتدا و تأسّى كند بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله. اى خواهر! من تو را قسم مى دهم و باید به قسم من عمل كنى، وقتى كه من كشته شوم گریبان در مرگ من چاك مکن و چهره خویش را به ناخن مخراش و از براى شهادت من به ویل و ثبور (هلاکت) فریاد نكنى. اینگونه، زینب آرامش یافت.
شب عبادت
به دستور حضرت امام حسین علیه السّلام در آن شب خیمه هاى حرم را متّصل به یكدیگر برپا كردند و بر دور آنها خندقى حفر كردند و از هیزم پر نمودند كه جنگ از یك طرف باشد و حضرت على اكبر علیه السّلام را با سى سوار و بیست پیاده فرستاد كه چند مشك آب با نهایت خوف و بیم آوردند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود كه از این آب بیاشامید، وضو بسازید و غسل كنید و جامه هاى خود را بشویید كه كفنهاى شما خواهد بود و آنان تمام آن شب را به عبادت و دعا و تلاوت و تضرّع و مناجات به سر آوردند و صداى تلاوت و عبادت از لشگر سعادتمند آن نور دیده خیر البشر بلند بود.
آمادگی برای شهادت
همه این رخدادها نشان می دهد که روز تاسوعا و شبی که بعد از آن آمد مقدمه ای برای روز شهادت بود. در تاسوعا روشن شد که سرنوشت همه مردان شهادت است و آنها هم به میل خود آن افتخار را پذیرفتند و زینب سلام الله علیها به مقام صبر رسید. تعدادی از افراد خوشبخت از لشکرگاه دشمن به آنها ملحق شدند و سید الشهداء علیه السّلام و اصحاب سعادتمند ایشان فضای خیمه گاه را به نور قرآن و استغفار و مناجات روشن کردند و با آمادگی کامل صبحگاه فردا پا به نبرد گذاشتند.
منبع:
مطالب وقایع تاسوعا از کتاب منتهی الآمال، شیخ عباس قمی اتخاذ شده است.
روز هفتم محرم
در این روز عبدالله بن زیاد نامهاى به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن حتى قطرهاى آب را به امام ندهد، همانگونه كه از دادن آب به عثمان بن عفان خوددارى شد!!
عمربن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با پانصد سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسى امام حسین و یارانش به آب شدند و این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین علیهالسلام صورت گرفت. در این هنگام مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى كه از قبیله بجیله بود فریاد برداشت كه: اى حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید! به خدا سوگند كه قطرهاى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى!
امام حسین علیه السلام فرمود: خدایا او را از تشنگى بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!
حمید بن مسلم مى گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالى كه بیمار بود، قسم به آن خدایى كه جز او پروردگارى نیست، دیدم كه عبدالله بن حصین آنقدر آب مىآشامید تا شكمش بالا مى آمد، و آن را بالا مى آورد! و باز فریاد مى زد: العطش! باز آب مىخورد تا شكمش آماس مىكرد ولى سیراب نمىشد! و چنین بود تا جان داد.
شهادت حضرت علياصغر
مرسوم است كه شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج كوچك كربلا» حضرت علي اصغر (ع) ميروند و روضهي آن طفل شهيد را ميخوانند. شهيدي كه به ظاهر، كوچك است ؛ ولي به واقع پير عشق است.
حوريان، محو رخ مهپارهات
كعبهي خيل ملك، گهوارهات
گردش چشمان تو عشقآفرين
رشتهي قنداقهات حبلالمتين
زينت آغوش و دامان رباب
آينهگردانِ رويت، آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو
بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موي تو نجات
تشنهي لبهاي تو آب حيات
كودكي ، اما به معنا پير عشق
روي دستان پدر ، تفسيرِ عشق
تلخترين لحظات تاريخ نزديك ميشد؛ تمامي ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و كشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقي مانده بود: اباعبدالله الحسين(ع) و امام سجاد(ع) كه آن روز به اراده الهي بيمار بود تا زنده بماند و رهبري امت را پس از امام حسين(ع) به دست بگيرد.
امام(ع) چون خويشتن را تنها و بي ياور ديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله باغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عندالله في اعانتنا؟» يعني: «آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستي هست كه از خدا بترسد و ما را ياري دهد؟ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري رساند؟ آيا كسي هست كه به خاطر روضه و رضوان الهي به نصرت ما بشتابد؟».
صداي اين كمكخواهي امام كه به خيمهها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين ديگر ياوري ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام به سوي خيمهها رفت، شايد كه بانوان با ديدن او اندكي آرام گيرند؛ كه ناگاه صداي فرزند شش ماههاش «عبدالله بن الحسين» ـ كه به علي اصغر معروف بود ـ را شنيد كه از شدت تشنگي ميگريست.
علي اصغر طفلي شيرخواره بود؛ كه نه آبي در خيمهها بود تا وي را سيراب كنند ، و نه مادرش «رباب» شيري در سينه داشت كه به وي دهد.
امام(ع) قنداقهي علي اصغر را در دست گرفت و به سوي دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود:«اي مردم! اگر به من رحم نميكنيد بر اين طفل ترحم نماييد … »
اما گويي كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جاي آنکه فرزند رسول خدا (ص) را به مشتی آب میهمان کنند، تيراندازي از بنياسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيري در كمان نهاد و گلوي طفل را نشانه گرفت. ناگاه دستان و سينه امام(ع) به خون رنگين شد… سر كوچك و گردن ظريف طفل شيرخواره از بدن جدا شده بود…
آتش عشق تو در من شعلهور بود اي پدر
پيش تير عشق تو ، قلبم سپر بود اي پدر
امام(ع) دستان خود را از خون علي اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: «هون علي ما نزل بي انه بعين الله» يعني: «تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را ميبيند»… در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگري افكند كه بر لبان مبارك امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاري شد. امام روي به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: «خدايا! سوي تو شكايت ميكنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم ميكنند»…
اصغر كه به چهره ز عطش رنگ نداشت
ياراي سخن با من دلتنگ نداشت
يا رب! تو گواه باش، ششماههي من
شد كشتهي ظلم و با كسي جنگ نداشت
آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشيرش قبر كوچكي كند؛ بدن علي اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازهي كوچك را دفن كرد…
شهادت علي اصغر (ع) از سختترين و جانگدازترين مصيبتها در نزد ائمه بوده است… «مـنهال بن عمرو كوفي» گويد: در مدينه خدمت على بن الحسين(ع) رسيدم. امام پرسید: «حرمله چه شد؟» عـرض كردم: مـوقـعـى كه من از كوفه بيرون آمدم زنده بود. امام دستها را به طرف آسمان بلند كرد و سه بار دعا کرد: «اللّهمّ أذقـه حرَّ الحديد، اللّهمّ أذقه حرّ الحديد، اللّهمّ أذقه حرّ النّار». يعني: «خدايا حرارت آهن را به او بچشان»…
همچنين «عقبة بن بشير اسدي» ميگويد امام باقر(ع) به من فرمود: «ما از شما بنياسد خوني طلب داريم!» و سپس داستان ذبح شدن علي اصغر را بر من خواند.
اين نمونهها، نشاندهنده آن است كه اين داغ چگونه بر دل اهلبيت: مانده است…
و اين داغ بر دل ما نيز هست؛ و بر دل انسانيت نيز؛ تا زماني كه مهدي آلمحمد (عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند…
الا لعنة الله علی القوم الظالمين ؛ و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
منبع: سایت تبیان
یکی از اوصافی که برای امام حسین (ع) در بعضی از زیارتنامهها ذکرشده «الوتر الموتور» است. «وتر» به معنای فرد و طاق است؛ به معنای کنیه و خون هم ذکرشده، ولی بیشتر به معنای اوّل میآید. نماز وتر را وتر میگویند، چون فرد و طاق است و نماز یک رکعتی غیر از آن نداریم. اگر به معنای خون باشد، باز به معنای فرد برمیگردد، زیرا اگر کسی در بین گروهی کشته شود، او را «فرد وتر» میگویند، یعنی بین ده یا صد نفر، یکی کشتهشده و به ناحق خونش ریخته شده است.
«موتور» به چند معنا است:
1ـ طاق و فرد شده
2ـ کسی از وابستگان او کشتهشده باشد.
3ـ کسی که کشته شود و انتقام خون او گرفته نشود.
بنابراین «وتر موتور» را میتوان به سه صورت معنا کرد:
1ـ وتر به معنای یگانه و فرد باشد و «موتور» تأکید آن باشد، مثل «حجر محجور».
2ـ وتر به معنای فرد و «موتور» به معنای کسی که افرادی از او کشتهشده باشد، یعنی ای حسین یگانهای که یاران تو کشتهشدهاند.
3ـ وتر به معنای خون ریخته باشد، یعنی ای کشتهای که اصحاب تو را کشتهاند.
شاید در بین این سه احتمال، معنای دوم مناسبتر باشد، زیرا حضرت در مقام شهادت، مانندی ندارد. از آغاز دنیا تاکنون مثل او، کسی مظلومانه چنین به قتل نرسیده و این همه مصیبت ندیده است. همچنین همه افراد او در کربلا کشته شدند، حتى طفل شیرخوار او، پس همه اصحاب و یارانش در کربلا و روز عاشورا کشته شدهاند، از این رو حضرت «موتور» است. ممکن است گفته شود «الوتر الموتور» به معنای فرد و تنهای بیهمتا و به زبان فارسی خودمانی «دُردانه» است و به ویژگی خاص سیدالشهدا (ع) اشاره دارد.
با توجه به اینكه عدهای به زیارت عاشورا ایراد وارد میکنند كه این دعا سرتاسر لعنت است و دین اسلام دین رأفت و مهربانی است و با توجه به اینكه پیغمبر بزرگوار ما همواره حتی با دشمنان خود هم مهربانی میکردند خواستم سؤال كنم آیا واقعاً به زیارت عاشورا ایراد وارد است؟ آیا با توجه به رأفت دین اسلام اینهمه لعن و نفرین جایز است؟
دین حق و اعتقاد صحیح، آن است که به انسان بگوید از خوبی و پاکی و صداقت و عدل پیروی و با بدی و پلیدی و دروغ و خیانت و ظلم دشمنی کن. اگر معتقدیم عدهای دانسته و از روی عناد و کینهورزی راه باطل را برگزیدهاند و حق را منکوب کردند و بر مهمترین ارزشهای اخلاقی پا گذاشتهاند، چرا لعن نه؟! اسلام دین محبت و تولی است، ولی در ارتباط با خوبها و خوبیها؛ والا از بدی و پلیدی نهتنها باید دوری کرد، باید بر سر او فریاد کشید.
لعن فریادی است که انسان بر بدی و عاملان آن میکشد. در روایات ما به این تبری میگویند. مؤمن در کنار تولی باید تبری داشته باشد. خشونت باکسانی که امید هدایت آنها میرود و اگر بدیای دارند نه از روی عناد و لجاج است، صحیح نیست، ولی در مقابل کسی که از روی عناد بدی میکند، خوب و لازم است. باغبان همانطور که به درخت کود و آبوخاک مناسب میدهد، شاخههای زائد را میبرد و در پای گیاه سم میریزد تا حشرات موذی بمیرند و توان گیاه را نگیرند. آیا انسان عاقلی گمان میکند که مهربانی این است که پلیدی را هم دوست داشته باشیم؟! علاوه بر این بدانید که وجود لعن در مدارک و منابع دینی تنها مختص به زیارت عاشورا نیست، بلکه در قرآن هم ظالمان و دشمنان مؤمنان راستین لعن شدهاند. بله لعن خاص کسی است که حق را میداند و لجاج و عناد با آن دارد و هر سرگشتهای مستحق لعن نیست. باید با او مهربان بود تا راه را بیابد.
آیا منظور از السلام علیک یا علی بن الحسین در زیارت عاشور، حضرت علیاکبر(ع) است؟
در این زمینه دو نظریه عمده وجود دارد:
عدهای معتقدند که مراد از علی بن الحسین امام سجاد(ع) است و برخی دیگر قائلاند که جناب علیاکبر(ع) مراد این فقره زیارت عاشورا است.
هرکدام از این دو گروه برای نظریه خود توجیه و استدلالهایی دارند که در اینجا به موارد مهم آن اشاره میشود. ما بدون آنکه اصرار برطرف خاصی از این اقوال داشته باشیم به نظرمان ترجیح با قول کسانی است که علی بن الحسین در زیارت عاشورا را به امام سجاد(ع) تفسیر میکنند.
کسانی که قائل هستند مراد جناب علیاکبر(ع) است چنین استدلال میکنند:
1. این دعا در مقام ذکر شهدای کربلا است؛ لذا مراد از علی بن الحسین همان علیاکبر است که در آن روز به شهادت رسیدند. در مقابل این استدلال بایستی متذکر شویم اگرچه این قسمت دعا در مقام ذکر شهدای کربلا است، ولی به خاطر اشاره به مقام امامت و جایگاه ویژه امام سجاد(ع) و امامت آن حضرت پس از امام حسین(ع) و با توجه به این که امام سجاد(ع) در واقعه عاشورا حضور داشتهاند، بعید به نظر نمیرسد که در این قسمت زیارت عاشورا تصریح به نام آن امام شده باشد، وگرنه با تعبیر و علی أولاد الحسین اشاره به جناب علیاکبر(ع) میشود و نیازی به ذکر جداگانه نام ایشان با این امتیاز نیست؛ بهعبارتدیگر به نظر میرسد که امتیاز در ذکر این نام، بیشتر برازنده مقام عصمت باشد.
مگر حضرت ابوالفضل هم فرزند امام علی(ع) و برادر امام حسین(ع) نیستند؟ چرا نام ایشان بهطور مستقل نیامده است؟! در حالی که نمیتوان گفت ایشان از نظر مراتب و درجات از جناب علیاکبر(ع) پایینتر هستند.
2. به قرینه زیارات دیگر امام حسین (ع)، از جمله زیارت آن حضرت در اول و نیمه رجب، نیمه شعبان و… که پس از سلام دادن بر امام حسین(ع)، جناب علیاکبر را خطاب قرار داده و به ایشان سلام میدهند، پس اینجا هم مراد جناب علیاکبر است. در جواب از این استدلال، لازم به ذکر است که از یک نکته مهم در این استدلال غفلت شده و آن اینکه آن زیارات دیگر، زیارات از نزدیک است؛ یعنی کسی که داخل حرم مطهر امام حسین (ع) است، بایستی اینگونه زیارت کند؛ برخلاف زیارت عاشورا که زیارت از راه دور است و برای کسانی که نمیتوانند در حرم مطهر آن امام حاضر شوند و میخواهند به ثواب زیارت برسند؛ بنابراین متصور است که زیارت از نزدیک با زیارت از راه دور تفاوت داشته باشد، به خصوص حضرت علیاکبر(ع) در کنار پدر بزرگوارشان امام حسین(ع) مدفون هستند. به علاوه که میبینیم در آن زیارات دیگر امام حسین(ع) که زیارت از نزدیک است، بعد از زیارت خود امام(ع)، زیارت جناب علیاکبر و پس از آن زیارت سایر شهدای کربلا و سپس زیارت حضرت ابوالفضل(ع) آمده است؛ درست به همان شکلی که عملاً زیارت از نزدیک آن مقامات ممکن است. چراکه امام حسین(ع) و جناب علیاکبر(ع) و جمع شهدا در مجموعه حرم امام حسین(ع) مدفوناند و حضرت ابوالفضل(ع) در فاصله چند ده متری حرم مستقل دارند.
این در حالی است که در زیارت عاشورا که زیارت از راه دور است پس از سلام دادن بر خود امام، با تعبیر “و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین” به همه شهدا با این تعبیر اشارهشده است؛ فقط میماند تعبیر “و علی علی بن الحسین” که آنهم ظاهراً تصریح به امامت امام سجاد(ع) است که در عاشورا حضور داشتهاند. علاوه بر این، همانطور که گذشت همینکه تصریح به نام حضرت ابوالفضل(ع) نشده و ایشان در زمره اصحاب ذکر شدهاند، ظاهر در مطلب فوق در زیارت از راه دور است. به همین بیان معلوم میشود که استدلال دیگری هم که به آن استناد میشود شاید تمام نباشد.
استدلال سوم برای اثبات اینکه مراد جناب علیاکبر(ع) است، این است که ایشان در پایین پای امام حسین(ع) و در یک ضریح دفن شدهاند، لذا مراد از علی بن الحسین نیز ایشان است. همچنان که گذشت، این نظم برای زیارت از نزدیک خوب است، ولی زیارت عاشورا به قرائنی که در بالا به آن اشاره شد، زیارتی از راه دور یا لااقل اعم از دور و نزدیک است. در زیارت از دور ترتیب مکانی مورد لحاظ نیست و تنها ترتیب در فضیلت ملحوظ خواهد بود. در ترتیب به حسب افضلیت مقامی و رتبهای اگر نام حضرت علیاکبر(ع) بیاید، به نظر میرسد نام حضرت ابوالفضل(ع) هم میبایست میآمد. این برخلاف زیارتهایی است که ناظر به زیارت از نزدیک هستند. در آنجا ترتیب میتواند، بلکه طبیعی است که بهحسب مکان دفن شهدا باشد.
نگارنده گمان دارد که مراد از “علی بن الحسین” در زیارت عاشورا امام سجاد(ع) است که در واقعه کربلا در روز عاشورا حضور داشته و پس امام حسین(ع) مقام والای امامت به ایشان رسیده و به همین خاطر با تصریح به امامت امام سجاد(ع) پس از امام حسین(ع)، پس از سلام بر امام حسین(ع) به آن بزرگوار سلام داده میشود و پسازآن به اولاد و فرزندان امام حسین(ع) که به شهادت رسیدهاند و سپس به شهدای اصحاب امام.
نکته پایانی اینکه چهبسا تصریح به امام سجاد(ع)، در این فراز از دعا و زیارت عاشورا، خود تذکری به این مطلب داشته باشد که به دستگاه بنیامیه و به همه ستمگران و ظالمان به حقوق اهلبیت(ع) بفهماند که با اینکه همه تلاش شما بر این بود که خط امامت و رهبری اهلبیت(ع) و اولاد امام علی(ع) را از بین ببرید و به همین خاطر آن فاجعه خونبار عاشورا را به راه انداختید ولی بدانید که این خط امامت باقی است و پس از امام حسین(ع) مقام امامت و رهبری به امام سجاد(ع) منتقلشده و درواقع تلاش شما به هیچ نتیجهای نرسیده است.
منبع: سایت تبیان
وقایع سوم محرم - خریداری اراضی کربلا توسط امام حسین
در روز سوم محرم، امام حسین (ع) در سرزمین کربلا مستقر شدند و عمربن سعد با لشگریان خود وارد صحرای کربلا شد.
طبق تاریخ امام پس از استقرار در سرزمین کربلا دستور برپایی خیمهها را میدهند، ولی با یک تفاوت بزرگ، در سفرهای گذشته خیمهها بر روی تپه و بلندی بر پا میشد، اما این بار امام دستور میدهند که خیمهها بر روی سطح صاف و یا فرورفتگی بر پا شود. شاید منظور از این دستور امام این بود که کودکان و زنان در میدان جنگ و درگیری چیزی را مشاهده نکنند تا دچار ترس و وحشت نشوند.
حربن یزید ریاحی که از سوی دشمن مامور شده بود تا با سپاهیانش راه را بر امام ببندد در مقابل کاروان امام خیمه میزند و در اولین اقدام عبیدالله را از ورود امام به کربلا با خبر میسازد.
خریداری اراضی کربلا:
از اتفاقاتی که در روز سوم محرم به روایت تاریخ رخ داده است، خرید زمین کربلا توسط امام حسین(ع) بود. امام زمین کربلا را از اهل نینوا خریدند و شرط کردند که هر کس که علاقمند به زیارت قبور شهدا و قبر حضرت بود او را پذیرایی کرده و هدایت کنند.
ورود عمر بن سعد به کربلا:
عبیدالله بن زیاد در روز دوم محرم نامهای را برای امام ارسال میکند و مینویسد که یزید مرا فرمان داده که یا از تو و یارانت بیعت گرفته و تسلیم ما شوید و یا شما را زنده نگذارم. امام حسین (ع) جواب نامه عبیدالله را نمیدهند و به فرستاده او میفرمایند که برای عبیدالله بن زیاد عذابی سخت در انتظار است.
بدین ترتیب عبیدالله، عمربن سعد را فرمان داده تا به جنگ با امام برود. عمر بن سعد که وعده حکومت بر ری را از عبیدالله گرفته بود از جنگ با امام حسین(ع) میترسد و فرمان عبیدالله را قبول نمیکند. اما عبیدالله شرط حکومت بر ری را جنگ با امام حسین(ع) میخواند و عمر بن سعد در شرایطی که اطرافیانش او را از این کار منع میکردند قبول کرد که به جنگ با امام حسین(ع) برود.
بالاخره عمر بن سعد در روز سوم محرم با 4 هزار سپاه از اهل کوفه به کربلا داخل میشود.
هنگامی که عمر بن سعد به کربلا وارد شد، عزرة بن قیس احمسی را نزد امام حسین علیهالسلام فرستاد تا از امام سؤال کند برای چه به این مکان آمده است و چه قصدی دارد؟ چون عزره از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود از رفتن به نزد آن حضرت شرم کرد. پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نامه نوشته و او را دعوت به کوفه کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند. تمامی آنها از رفتن به خدمت امام حسین علیهالسلام خودداری کردند. ولی شخصی به نام کثیر بن عبدالله شعبی که مرد گستاخی بود برخاست و گفت: من به نزد حسین رفته و اگر بخواهی او را میکشم. عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمی را فعلا ندارم، ولی به نزد او برو و از او سؤال کن به چه منظوری به اینجا آمده است؟
کثیر بن عبدالله به طرف امام حسین علیهالسلام رفت، ابوثمامه صائدی که از یاران امام حسین علیه السلام بود چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: این شخص که میآید بدترین مردم روی زمین است، پس ابوثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشیر خود را بگذار و نزد حسین برو! کثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید، پیام خود را میرسانم در غیر این صورت برمیگردم. ابوثمامه گفت: من دستم را روی شمشیرت میگذارم تو پیامت را ابلاغ کن. کثیر بن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمیگذارم چنین کاری کنی. ابوثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشت کاری هستی و من نمیگذارم به نزد امام بروی. پس از این مشاجره و نزاع کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد.
عمر بن سعد شخصی به نام قرة بن قیس حنظلی را به نزد خود فرا خواند و گفت: ای قره حسین را ملاقات کن و از علت آمدنش به این سرزمین جویا شو. قرة بن قیس به طرف امام حرکت کرد، امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر عرض کرد: آری! این مرد، تمیمی است و من او را به حسن رأی میشناختم و گمان نمیکردم او را در این صحنه و موقعیت مشاهده نمایم. آنگاه قرة بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ کرد، امام حسین علیهالسلام فرمود مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردهاند و اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت، قرة چون خواست برگردد حبیب بن مظاهر به او گفت: ای قرة وای بر تو چرا به سوی ستمکاران باز میگردی؟ این مرد را یاری کن که بوسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتی. قرة گفت: من پاسخ این رسالت را به عمر بن سعد برسانم، سپس در این امر اندیشه خواهم کرد. پس به نزد عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان باخبر ساخت.
نامه عمر بن سعد به عبیدالله بن زیاد:
حسان فائد میگوید: من نزد عبیدالله بن زیاد بودم که نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم قاصدی نزد او فرستادم و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالی این شهر برای من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کردهاند، اگر آمدنم را خوش نمیدارید باز خواهم گشت. عبیدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند گفت: اکنون که در چنگ ما گرفتار شده امید نجات دارد ولی حالا وقت فرار نیست.
نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد:
عبیدالله به عمر بن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم از حسین بن علی بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند اگر چنین کرد ما نظر خود را خواهیم نوشت.
چون نامه به دست عمر بن سعد رسید، گفت: میپندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست. عمر بن سعد نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام نرسانید زیرا میدانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد.
عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا اندیشه سپاه انبوهی را در ذهن میپرورانید.
عبیدالله بن زیاد در نخیله:
عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله حرکت کرد و کسی را نزد حصین به تمیم که با قادسیه رفته بود فرستاد و او به همراه چهارهزار نفر که با او بودند به نخیله آمده سپس کثیر بن شهاب حارثی و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسماءبن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر گردش کنید و مردم را از اطاعت و فرمانبرداری از یزید و من فرمان دهید و آنان را از نافرمانی و برپا کردن فتنه برحذر دارید و آنان را به لشگرگاه فرا خوانید.
پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله بن زیاد بازگشتند و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچهها و گذرگاهها میگذشت و مردم را به پیوستن به لشکر عبیدالله بن زیاد تشویق میکرد و آنان را از یاری امام حسین علیه السلام بر حذر میداشت. عبیدالله گروهی سواره را بین خود و عمر بن سعد قرار داد که هنگام نیاز او وجود آنها استفاده شود و در هنگامی که او در لشگرگاه نخیله بود شخصی به نام عمار بن ابی سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولی موفق نشد به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد.
وقايع روز دوم محرم الحرام ( روز دوم محرم - سال 61 هجرى قمرى )
ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا.
امام حسین علیه السلام پس از آن که با دعوت مردم کوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصمیم به هجرت از مکه به سوى کوفه گرفت .
با این که برخى از آشنایان و بزرگان مدینه ، مانند محمد حنفیه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر، آن حضرت را از سفر به کوفه بر حذر کرده بودند و با دلایلى چند، تلاش کردند که وى را منصرف کنند، با این حال امام حسین علیه السلام سفر به کوفه را براى خویش تکلیف فرض کرد و به آن اقدام نمود.
امام حسین علیه السلام در ماه ذى حجه سال 60 قمرى به قصد کوفه ، از مکه خارج گردید. قافله امام حسین علیه السلام پس از رسیدن به سرزمین عراق ، در منزلگاه ((شراف )) با سپاه یکهزار نفرى حر بن یزید ریاحى که از سوى عبیدالله بن زیاد براى تعقیب و یا نبرد امام حسین علیه السلام ماءموریت یافته بود، مواجه گردید و از آن پس ، مسیر تاریخ به سوى دیگر کشیده شد.
حر بن یزید که در پى نامه هاى روزانه عبیدالله ، امام حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ، بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به صحراى خشک و غیر آباد کشانید. تا این که در روز پنج شنبه ، دوم ماه محرم سال 61 قمرى در سرزمین کربلا، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد. امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، کربلا است ، فرمود :اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء
پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است . این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد قبرهاى ما. خبر داد مرا جدم رسولخدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. دستور داد آن جا خیمه گاه و منزلگاه دایمى خویش قرار دهند. چون آن حضرت پیش از این از جدش محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .
در این روز امام علیهالسلام به اهل کوفه نامهای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به “قیس بن مسهّر” دادند تا عازم کوفه شود. اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیهالسلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیهالسلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:
“اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَییءٍ قَدیرٌ؛
خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی.”
در این روز، سنه 605، به قول ابن اثیر وفات کرد به حله شیخ زاهد عالم ورام بن ابى فراس صاحب تنبیه الخواطر و او از بزرگان علماى امامیه و از احفاد مالک اشتر و جدامى سید ابن طاووس است .
قال السید رحمه الله فى فلاح السائل کان جدى ورام بن ابى فراس قدس الله جل جلاله روحه ممن یقتدى بفعله و قد اوصى ان یجعل فى فمه بعد وفاته فص عقیق علیه اسماء ائمته صلوات الله علیهم .
منابع :
فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی
روزشمار تاریخ اسلام سید تقى واردى
روز اول محرم
ماه محرم فرا رسید و روزهای عزاداری بر سالار شهیدان و یاران با وفایش پرشورتر شد.
با وقایعی که در دو روز اول محرم سال 61 هجری قمری برای امام حسین (ع) و یاران با وفایش اتفاق افتاد به طور مختصر آشنا میشویم.
امام حسین علیهالسلام در روز اول محرم با سپاه حر دیدار کرد و حر و سپاه او توسط امام از آب سیراب شدند.
نقل شده که ظاهرا در اول محرم بوده که کاروان حسینی در حرکت بودند و امام علیهالسلام در صبحگاه دستور دادند که ظروف و مشکها را پر از آب کنید، حرکت کردند، ناگهان یکی از یاران امام با صدای بلند تکبیر گفت، و گفت از دور نخلستانی پیداست.
امام فرمود چه میبینید؟
عدهای گفتند نخلستان نیست گوشهای اسب از دور چنان مینماید که نخل است. آنها نزدیک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهی حر، مأمور از طرف عبیدالله بن زیاد لعنة الله علیه.
امام به یارانش فرمود: از آنها پذیرایی و آنها را که تشنهاند سیراب کنید. [1]
تا روز دوم، حر، اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوی کوفه ببرد، بین امام و حر گفتوگوهایی صورت میگرفت و امام علیهالسلام وقت نمازها، نماز را اقامه میکرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت میخواندند.
بدین ترتیب امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت مینمود. حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشاری میکرد اما امام علیهالسلام از قبول درخواست او امتناع میکرد.
حر به امام عرض کرد که در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشاری کنی، تو و همراهانت کشته میشوید.
حضرت در این حال به شعر یکی از صحابه استناد فرمود و گفت تو مرا از مرگ میترسانی مرگ بر جوانمرد عار نیست، وقتی آرزوی حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و جهاد کند…
وقتی حر این اشعار را از امام شنید به کناری رفت و با سپاه خود حرکت کرد امام نیز با قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه بیضه رسیدند.
امام برای اتمام حجت خطبهای خواند و اهداف خویش را آشکار نمود و با استناد به سخنان پیامبر اکرم(ص) فرمود که هر کس سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال میکند و عهد شکن است، بر مسلمانان است که در مقابل او اعتراض کند. [2]
در مسیری که امام از مکه حرکت کرد روز هشتم ذی حجه تا رسیدن به کربلا با افراد و کاروانهای مختلفی دیدار و ملاقات داشت.
از جمله این دیداردها دیدار با عبدالرحمن حر بود که امام از او خواست به کاروان کربلا بپیوندند او امتناع کرد و اسب خود را به امام پیشکش نمود.
حضرت امتناع از قبول کرد.
در آخر شب جوانان را دستور داد تا مشکها را پر از آب کنند، سپس دستور داد از منزل قصر بنی مقاتل حرکت کنند حرکت کردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتی زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار کلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علی اکبر به پیش او آمد و علت را پرسید.
حضرت فرمود: فرزندم در عالم رویا دیدم که سوارهای ندا داد مرگ بر دیدار اهل کاروان میآید، و اهل کاروان به سوی مرگ در شتابند.
علی سئوال کرد: ای پدر آیا ما بر حق نیستیم، فرمود: فرزندم ما بر حقیم و بازگشت بندگان به سوی خداوند است،
اکبر عرضه داشت: پس ای پدر مهربانم چه باکی از مرگ داریم امام از کلام علی خوشحال شد و دعایش کرد. [3]
وقتی صبح شد کاروان حسین نماز صبح را خواندند و حرکت کردند. یاران حر، به سوی آنان آمده تا کاروان را به سوی کوفه بکشند، آنها امتناع کردند و زهیر گفت مولای من با همین سپاه کم، نبرد کنیم که شکست آنها برای ما سهل است.
امام فرمود: من هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود.
در این روز پیکی از کوفه آمد و کاروان حسینی؛ با اصرار حر به سوی نینوا در حرکت بودند به شهر و یا آبادی غاضریه رسیدند.
پیک از سوی عبیدالله برای حر پیامی آورد، که حسین را یا وادار به بیعت کن یا در سرزمین بدون آب و علف و بدون قلعه و پناهگاه فرود آور و منتظر دستور بعدی باشد.
حر امام را از مضمون نامه آگاه کرد. امام فرمود ای حر ما را رها کن در این قریه اقامت کنیم، حر پاسخ داد این مرد جاسوس و پیک عبیدالله است که کارهای مرا زیر نظر دارد، من از خواسته تو معذورم.
امام و یارانشان، حرکت کردند و به دشتی بـی آب و علف رسیدند.
اسب امام ایستاد، امام فرمود نام این زمین چیست، زهیر گفت: نامهای مختلف دارد، یکی از نام هایش عقر و نام دیگرش کربلا است.
امام فرمود: اینجا قافله را نگه دارید و خیمهها را بپادارید این جا نامی است آشنا، وقتی با پدرم به سوی صفین میرفتیم اینجا استراحت کرد و از خواب بیدار شد و گفت در خواب دیدم این دشت پر از خون است و حسین در آن خون غوطهور است.
شیخ عباس قمی از کتاب ملهوف نقل کرده در روز دوم سال 61 حضرت امام حسین علیهالسلام به زمین کربلا ورود فرمود و چون به آن زمین رسید، پرسید که این زمین چه نام دارد؟ گفتند: کربلا مىنامندش. چون نام کربلا شنید گفت: «اللهُمَّ إنّی أعوذُبِک مِن الکَربِ وَالبَلاء».
پس فرمود: این موضع کرب و بلا و محل مِحنت و عنا است، فرود آیید که این جا منزل و محل خیام ما است. این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. [4]
روزی که کاروان امام حسین علیهالسلام به کربلا رسید روز دوم محرم سال 61 هجری قمری بود. پس از این روز، کار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه کوفه تنگ و تعداد آنان افزوده میشد به نحوی که امام علیهالسلام جنگ را قطعی میدانست. [5]
پاورقی:
[1]. شیخ مفید، الارشاد، چاپ اول، قم، آل البیت، 1414، ج2، ص 77 ـ 78.
[2]. شیخ مفید، همان، ص 82.
[3]. شیخ مفید، همان، ج2، ص 83 - 84.
[4]. شیخ عباس قمی، وقایع الایام، ص 222
[5]. مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم.
مژده ای دل که دلربا آمد
دلربایی گره گشا آمد
محنت و درد و غم فراری شد
شادی و رحمت و صفا آمد
ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد.
مسأله غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (ع) به عنوان ولى امر امت اسلامى از سوى پیامبر مکرم اسلام (ص) یک حادثه بسیار بزرگ و پر معناست؛ در حقیقت دخالت نبى مکرم در امر مدیریت جامعه است. معناى این حرکت که در روز هجدهم ذى الحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسأله مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه مىکند. این طور نیست که امر مدیریت در نظام اسلامى و جامعه اسلامى، رها و بىاعتنا باشد. در باب غدیر، انسان از ابعاد گوناگونی می تواند نظر بیندازد و بهره معنوی و فکری بگیرد. مشکل بشریت امروز، در حقیقت فقدان عدالت و اسلام و حکومت علوی و روش و منهاج امیرالمؤمنین (ع) است. حقیقتاً مسلمین عالم می توانند از همین حادثه غدیر، وسیله ای برای رشد و هدایت وافی و اکمل جهان اسلام پیدا کنند. غدیر نتیجه فضایل، مزایا و کمالات آن حضرت (ع) بود. غدیر یک مفهوم مترقی و نجات بخش است. غدیر یک مسأله اسلامی است، یک مسأله فقط شیعی نیست.
بی تردید واقعه غدیر خم فقط یک رویداد تاریخی نیست. بلکه حادثه ای بزرگ برای حفظ دستاوردهای بعثت همه پیامبران الهی و خصوصاً پیامبر (ص) قلمداد می شود. به تعبیر دقیقتر استمرار خط و آموزه های نبوت است که جریان رسالت را به امامت پیوند می دهد و در تعیین صحیح مسیر اسلام و مسلمانان نقش محوری و اساسی دارد. زیرا حفظ دستاوردهای رسالت و فهم دقیق از قرآن مجید بدون پیام غدیر ممکن نیست. به مناسبت در پیش بودن عید سعید غدیر خم و اهمیت و جایگاه این عید بزرگ به بازخوانی بیانات علما و مراجع عظام تقلید درباره آن می پردازیم که در ادامه می آید:
مرحوم آیتالله العظمی سیدروحالله خمینی
مسأله غدیر، مسأله ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر (ع) یک مسأله ای پیش بیاورد، حضرت امیر مسأله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای حضرت امیر (ع) ارزش ندارد؛ آنکه ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است.
ولایتی که در حدیث غدیر است که به معنای حکومت است و به معنای مقام معنوی.
غدیر یک مسأله روز است. غدیر یعنی نباید دین را از سیاست جدا کرد. حکومت آمیخته با سیاست است و حکومت صالح و عادل، عین اسلام و دین است. آنان که سیاست را از دین جدا می دانند، در حقییقت منکر غدیر هستند. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است. این است که قابل نصب است و الا مقامات معنوی قابل نصب نیست.
آیتالله العظمی سید علی خامنه ای
مسأله غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (ع) به عنوان ولى امر امت اسلامى از سوى پیامبر مکرم اسلام (ص) یک حادثه بسیار بزرگ و پر معناست؛ در حقیقت دخالت نبى مکرم در امر مدیریت جامعه است. معناى این حرکت که در روز هجدهم ذى الحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسأله مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه مىکند. این طور نیست که امر مدیریت در نظام اسلامى و جامعه اسلامى، رها و بىاعتنا باشد. در باب غدیر، انسان از ابعاد گوناگونی می تواند نظر بیندازد و بهره معنوی و فکری بگیرد. مشکل بشریت امروز، در حقیقت فقدان عدالت و اسلام و حکومت علوی و روش و منهاج امیرالمؤمنین (ع) است. حقیقتاً مسلمین عالم می توانند از همین حادثه غدیر، وسیله ای برای رشد و هدایت وافی و اکمل جهان اسلام پیدا کنند. غدیر نتیجه فضایل، مزایا و کمالات آن حضرت (ع) بود. غدیر یک مفهوم مترقی و نجات بخش است. غدیر یک مسأله اسلامی است، یک مسأله فقط شیعی نیست.
آیتالله العظمی سیدعلی حسینی سیستانی
شیعه باید از حقوق اجتماعی و سیاسی اهل سنت پیش از خود آنها دفاع کند … من همیشه گفته و می گویم که نگویید برادران اهل سنت، بلکه بگویید «اهل سنت ما». شکی نیست که عید غدیر از اعظم اعیاد است.
آیتالله العظمی لطفالله صافی گلپایگانی
مکتب غدیر مکتب جهاد، مکتب ایمان، مکتب قرآن و مکتب همه انبیاء است. باید غدیر در تمام حوزه ها و دانشگاه ها تدریس شود و همگان پیام های جامع و جهانی آن را دریافت نمایند و کرسی های غدیرشناسی در مراکز علمی معتبر ایجاد شود. روز تاریخی و بزرگ عید سعید غدیر مانند روز عظیم بعثت با اهمیت و بی نظیر است. این دو روز با یکدیگر پیوند و بستگی کامل دارند. بعثت اصل، اساس و پایه انقلاب الهی، جهانی و جاودانی اسلام و روز غدیر مکمل و تداوم بخش آن است.
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی
اما اگر شرق و غرب عالم را بگردیم، تمام آیات و روایات را ببینیم و تمام تاریخ اسلام را بررسی کنیم تا داستان غدیر را در کنار آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده قرار ندهیم، تفسیر این آیه شریف برای ما غیرممکن است. اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که واقعه تاریخی غدیر در تمامی قرون و اعصار به صورت یک تاریخ زنده که قلوب و دل ها به سوی آن جذب می شوند؛ بماند. جوانان مسلمان را به حفظ حدیث غدیر وادار کنیم، خطبه غدیر را به طور فراگیر در اختیار مردم، جوانان و نوجوانان قرار بدهیم و در مقابل حفظ این خطبه، جایزه بگیرند و تشویق شوند، به خصوص در میان نسل جوان که آگاهی آنها بر مسأله غدیر لازم است، انتشار گسترده و وسیعی پیدا کند، آمیخته با محبت و تشویق. کمتر واقعه تاریخی در جهان؛ به سان رویداد «غدیر» مورد توجه طبقات مختلف از محدّث و مفسر و متکلم و فیلسوف و خطیب و شاعر و سیره نویس واقع شده است.
آیتالله جعفر سبحانی
رویداد غدیر، یکی از حادثه های قطعی و انکارناپذیر در سیره رسول خدا و تاریخ اسلام است. تعیین خلیفه از جانب خدای متعال که پیام حدیث غدیر است، یک نعمت و موهبت آسمانی است و شایسته است انسان به خاطر این موهبت جلسه شکرگزاری برپا کند و آن روز را جشن و سرور بشمارد. کمتر حدیثی از نظر تواتر و کثرت راویان به پای حدیث غدیر می رسد، زیرا صد و بیست نفر از صحابی و نود نفر از تابعین و سیصد و شصت نفر از دانشمندان اهل سنت، گفتار رسول خدا را در روز غدیر درباره امیرمؤمنان نقل کرده اند.
آیتالله العظمی عبدالله جوادی آملی
آنچه که مورد عنایت ذات اقدس اله در صحنه غدیر بود آن است که خلیفه خود را به وسیله رسول خود مشخص کند. غدیر آغاز خروج جامعه انسانی از تاریکی جهل و تیرگی جهالت عملی و ورود به فضای روشن دانش و صحنه منور بینشی است. که همان هدف اصیل بعثت رسول مکرم اسلام است. چون نعمتی برتر از ولایت علی و اولاد علی نیست، عید غدیر برترین اعیاد امت اسلامی است. بهترین معرف برای عظمت روز غدیر و حادثه جهانی این روز، قرآن و عترت است. اگر کسی به همه «ماجاء به النبی» - و قوانین دین مقدس اسلام - مؤمن باشد ولی به غدیر ایمان نیاورد، به هیچ چیز ایمان نیاورده است.
منبع:https://hawzah.net
عرفهای در کنار مادرم
روایت حضرت آیتالله خامنهای از انجام اعمال روز عرفه در دوران نوجوانیشان در کنار خانواده
رهبر انقلاب: یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم… مادرم خیلی اهل دعا و توجه و اعمال مستحبی بود.
میرفتیم یک گوشه حیاط که سایه بود - منزل ما حیاط کوچکی داشت آنجا فرش پهن میکردیم؛ چون مستحب است که زیر آسمان باشد. هوا گرم بود؛ آن سالهایی که الان در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه مینشستیم و ساعتهای متمادی، اعمال روز عرفه را انجام میدادیم.
هم دعا داشت، هم ذکر و هم نماز. مادرم میخواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، میخواندیم.
دوره جوانی و نوجوانی من اینگونه بود؛ دوره اُنس با معنویات و با دعا و نیایش.
۱۳۷۶/۱۱/۱۴
بر اوج محبت علی اوجی نیست
در بحر بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان
مانند علی و فاطمه زوجی نیست
سالروز نورانیترین پیوند هستی مبارک
امام رضا علیه السلام فرمودند:
او (امام جواد علیه السلام) مظلومانه کشته می شود، و ساکنان آسمان بر او می گریند و مرثیه می سرایند. خداوند بر دشمن و ستم کننده بر او خشم می گیرد ، و [پس از کشتن او] زمانی کوتاه در دنیا نمی ماند، تا آن که خداوند به زودی دشمن او را به عذابی دردناک و کیفری سخت گرفتار می کند.
متن حدیث:
امام رضا علیه السلام: یُقتَلُ [الامامُ الجَوادُ علیه السلام] غَصبا فَیبکِی لَهُ و عَلَیهِ أهلُ السَّماءِ و یَغضَبُ اللّه ُ عَلی عَدوِّهِ و ظالِمِهِ فلا یَلبَثُ إلاّ یَسیرا حَتّی یُعَجِّلُ اللّه ُ بِهِ إِلی عَذابِهِ الأَلیمِ و عِقابِهِ الشَّدیدِ.
“بحارالانوار، جلد ۵، صفحه ۱۴”
23ذی القعده روزی بسیار شریف، روز زیارتی مخصوص امام رضا علیه السلام و زیارت آن حضرت از دور و نزدیک سنت است.
مرحوم شیخ عباس قمی در وقایع الایام و مفاتیح الجنان در فضیلت ماه ذی القعده و به خصوص روز زیارتی امام رضا علیه السلام می نویسد:
بدان که این ماه اول ماههای حرام است که حق تعالی در قرآن مجید ذکر فرموده و آنها ذی القعده و ذی الحجه، محرم و رجب است که در اسلام معظم و مکرم بوده اند و سید ابن طاووس روایتی نقل کرده که ذی القعده محل اجابت دعاست در وقت شدت و در روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که مجملش آن است که هر که آنرا به جا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و خصماء او در روز قیامت از او راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود.
روایت شده که هر که در یکی از ماههای حرام سه روز متوالی که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگیرد ثواب 900 سال عبادت برای او نوشته شود.
علامه ی مجلسی می گوید :
زیارت حضرت رضا علیه السلام در روزهای مقدس اسلامی افضل است ؛ خصوصا روزهایی که اختصاص به آن حضرت دارد. مثل روز ولادت (11 ذی القعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز 23 ذی القعده (طبق روایتی روز شهادت آن حضرت) نیز نقل می کند و در پایان می نویسد : استحباب زیارت آن حضرت در ماه رجب گذشت (بحار الانوار جلد 99 صفحات 43 و 44) . مرحوم محدث قمی روز 25 ذی القعده را نیز به این موارد ضمیمه کرده است.
قال سیدبن طاووس فی الاقبال:
و رایت فی بعض تصانیف اصحابنا العجم رضوان الله علیهم، انه یستحب ان یزار مولانا الرضا علیه السلام یوم ثالث وعشیرین من ذی القعده، من قرب او بعید. ببعض زیارته المعروفه او بما یکون کالزیاره من الروایه بذلک.
صلوات خاصه حضرت:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ: خدایا درود فرست بر على بن موسى الرضا آن امام پسندیده با تقواى پاک و حجت تو بر هر که روى زمین و هر که در زیر زمین است آن راستگوى شهید درودى بسیار و تام و تمام و پاکیزه و پیوسته و پى در پى و دنبال هم مانند بهترین درودى که مى فرستى بر یکى از دوستانت
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام :
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللَّهِ وَابْنَ وَلِیِّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اِمامَ الْهُدى وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى ما مَضى عَلَیْهِ آبآؤُکَ الطّاهِرُونَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلى هُدىً وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ اِلى باطِلٍ وَاَنَّکَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَاَدَّیْتَ الاَْمانَةَ فَجَزاکَ اللَّهُ عَنِ الاِْسْلامِ وَاَهْلِهِ خَیْرَ الْجَزآءِ اَتَیْتُکَ بِاَبى وَ اُمّى زآئراً عارِفاً بِحَقِّکَ مُوالِیاً لاَِوْلِیآئِکَ مُعادِیاً لاَِعْدآئِکَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ رَبِّکَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْهادى وَالْوَلِىُّ الْمُرْشِدُ اَبْرَءُ اِلَى اللَّهِ مِنْ اَعْدآئِکَ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ بِوِلایَتِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
سلام بر تو اى ولى (و نماینده ) خدا و فرزند ولى او سلام بر تو اى حجت خدا و فرزند حجت او سلام برتو اى پیشواى هدایت و رشته محکم حق ، و رحمت خدا و برکاتش نیز بر تو باد گواهى دهم که تو به همان راهى رفتى که پدران پاکت بدان راه رفتند درودهاى خدا بر ایشان باد اختیار نکردى کورى (گمراهى ) را بر هدایت و تمایل نگشتى از حق بسوى باطل و تو براستى خیرخواهى کردى براى خدا و پیامبرش و پرداختى امانت را پس خداوند پاداشت دهد از دین اسلام و مسلمانان به بهترین پاداش ، آمده ام پدرم و مادرم به فدایت به درگاه تو براى زیارت با معرفت به حق تو و دوستدارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت کن از من در نزد پروردگارت
سلام بر تو اى مولا و سرور من اى فرزند رسول خدا و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد گواهى دهم که توئى امام راهنما و سرپرست با رشد و هدایت بیزارى جویم بدرگاه خداوند از دشمنانت و تقرب جویم بدرگاه خدا بوسیله دوستى تو درود خدا و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد.
توصیه آیت الله بهجت برای زیارت امام رضا (ع)
زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا(ع) اذن دخول میطلبید و میگویید: « أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟ » به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت(ع) به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهدا (ع) گریه است، اگر اشک آمد امام حسین(ع) اذن دخول دادهاند و وارد شوید.
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
زیارت امام رضا (ع) از زیارت امام حسین(ع) بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین(ع) میروند. ولی فقط شیعیان اثنیعشری به زیارت حضرت امام رضا (ع) میآیند.
نقش زن در خانواده از منظر نهج البلاغه
الحکمة ( 124 ) و قال علیه السّلام: غَیْرَةُ اَلْمَرْأَةِ کُفْرٌ وَ غَیْرَةُ اَلرَّجُلِ إِیمَانٌ
و قال (علیه السلام)غیرة المرأة کفر و غیرة الرّجل ایمان یعنى و گفت (علیه السلام)که غیرت و عصبیّت و حمیّت زن بر مرد کفر است زیرا که راضى نبودن او است ببودن زن دیگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضى بحکم خدا نباشد و راضى نبودن بحکم خدا کفر است و غیرت و عصبیّت مرد بر زن ایمانست زیرا که راضى نبودن او است ببودن مرد دیگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضى نیست بان پس راضى نبودن بچیزى که خدا راضى بان نیست نیست مگر از ایمان.
برای روشن شدن مفهوم حدیث ونظر حضرت علی(ع) درمورد زن به سخنانی از آن حضرت اشاره می کنیم
ای مردم ،زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند.اما نقصان ایمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهای حیض و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است و از جهت نقصان نصیب و بهره هم،ارث آنها نصف ارث مردان می باشد.پس از زنهای بد پرهیز کنیدو از خوبانشان بر حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از انها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند.
خطبه 155نهج البلاغه :(این خطبه بعد از جنگ جمل خطاب به عایشه خوانده شده است
و اما فلا نه فادرکها رای النساء و ضغن غلافی صدرها
…اما بر فلان زن(عایشه) اندیشه زنان غلبه یافت و کینه در سینه او جوشیدن گرفت،همچون دیگ آهنگران که در آن فلز گدازند و اگر او را فرا می خواندند تا آنچه با من کرد با دیگری کند،نهی می نمود و بعد از این هم حرمت و بزرگی پیش از این برای او باقی است و حساب و بازرسی با خداوند است.
نامه 14 نهج البلاغه :
ولا تهیجوا النساء با ذی و .
و زنان را با آزار رساندن به آنها بر میانگیزید،هر چند دشنام به شرافت و بزرگواری شما داده،به سرداران و بزرگانتان نا سزا گویند،زیرا نیروها،جانها و خردهای ایشان ضعیف و سست است. حتّی در زمانی که زنان مشرک بودند ما را گفته بودند که از آنها دست باز داریم.در زمان جاهلیت اگر مردی زنی را با سنگ یا چماق میزد،بر اثر آن،او را و بعد از او فرزندانش را سرزنش می نمودند.
نامه 31 نهج البلاغه وایاک و مشاورة النّساء فانّ رایهنّ الی افن و عزمهن الی و هن و
…از رای زدن بازنان بپرهیز،زیرا ایشان را رایی سست و عزمی نا توان است با پرده نشینی،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان،ماندگاریشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری.(یعنی هر دو اینها به یک اندازه میتواند خطرناک باشد)اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاری که بدور از توان اوست بدو مسپار زیرا زن چون گل ظریف است نه پهلوان خشن.گرامی داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع میانداز چندان که دیگری را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا،زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتدو زن به عفت آراسته را به تردید کشاند.
حکمت 58 :زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.
حکمت 119 : غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.
حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.
حکمت 227 : بهترین خو های زنان بدترین خو های مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمی آورد و هر گاه بخیل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد می ترسد و دوری می گزیند. حکمت230:همه چیز زن بد است و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست از بودن با او . ذکر حکمتها از منبع -ترجمه نهج البلاغه فیض الاسلام- می باشد.
در تمام خطبه ها و نامه ها کلمه عام النّساء به کار برده شده و این نشان می دهد که عموم زنان مورد نظر علی ابن ابیطالب بوده اند.بنابراین این توجیه که در واقع روی صحبت با گروه خاصی از زنان بوده است،به هیچ وجه قابل قبول نیست که اگر چنین بود،علی می بایست با بکار بردن عباراتی مناسب این ابهام را از بین می برد همچنانکه آنجا که در مورد مردان صحبت می کند و از آنان گله می کند هیچگاه همه مردان را مورد خطاب قرار نداده،به عنوان نمونه علی در قسمتی از خطبه 27 چنین می گوید:ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید! ای کودک صفتان بی خرد و ای عروسان حجله نشین! چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمیدیدم و نمیشناختم. همان شناسایی که سر انجام مرا اینچنین ملول و ناراحت ساخت. خدا شما را بکشد که این قدر خون به دل من کردیدو سینه مرا مملو از خشم ساختیدو کاسه های غم و اندوه جرعه جرعه به من نوشاندید و با سر پیچی کردن و یاری نکردن،نقشه های مرا تباه کردید این خطبه به هنگامی ایراد شد که خبر رسید سپاه معاویه بر انبار تاخته و هیچکس در مقابل قوای او پایداری نکرده است و به خوبی نشان میدهد که روی صحبت علی با تمام مردان و در همه زمانها نیست بلکه مردانی مورد خطاب واقع شده اند که در حال حاضر خون به دل او کرده اند و با نافرمانی از او نقشه ها یش را تباه ساخته اند. این تو جیه در مورد خطبه 80 نهج البلاغه بیشتر به کار می رود،چنانچه گفته می شود مقصود اصلی عایشه است که با توجه به محتوای خطبه 80 این نظر شدیدا رد میشود.همه زنان مطابق قوانین اسلامی ارثی نصف مردان دارند نه فقط عایشه،معادل بودن شهادت یک مرد با دو زن در مورد همه زنان صادق است و گذشته از این تمام زنان چه مسلمان و چه غیر مسلمان چند روزی از ماه را ع?5;دت ماهانه هستند.از طرفی علی آنجا که در مورد عایشه صحبت می کند از لفظ عام النساء استفاده نمی کند و دقیقا او را مورد خطاب قرار می دهد. خطبه 13 و 155 نهج البلاغه این امر را به خوبی نمایان می سازد.
خطبه 13: کنتم جندالمرئه و اتباع البهیمه ……. : ای مردم شما سپاه زنی و پیرو حیوان زبان بسته ای بودید به صدای شتر برانگیخته می شدید و هنگامیکه پی کرده شد همگی گریختید و …؟
نیاز به بحث بیشتر نیست و از آنچه از علی ذکر شد بخوبی نمایان است که روی صحبت او تمام زنان بوده اند.اما یکی از نکاتی که در خطبه 80 شایان ذکر است استدلال علی درباره نقصان خرد و اندیشه زنان است.در اینجا علی معلول را جای علت می گذارد و در واقع دلیل کمی بهره زنان از عقل را در این می داند که شهادت دو تن از آنها،معادل شهادت یک مرد است.در حالیکه در واقع شرع اسلام چون زن را ضعیف و ناقص عقل تر از مردان میداند،شهادت دو تن از زنان را معادل یک مرد قرار میدهد. از سویی دیگر علی علت کمی ایمان زنان را در این میداند که آنها مدتی از ماه را نمی توانند نماز بخوانند و روزه بگیرند،یعنی تنها کمیت را عامل بالا رفتن کیفیت دانسته گویی که هر کس بیشتر نماز بخواند و ساعات بیشتری به عبادت اختصاص دهد،همین کافی ست تا ایمان او قوی و محکم گردد.هر چند که در هر صورت زنان در این باره هیچ دخالتی نداشته اند و تنها در برابر قانون طبیعت سر تعظیم فرود آوردند.
پس از زنان بد باید پرهیز کرد و از خوبان آنها بر حذر بود و حتی در معروف هم از آنها اطاعت نکرد چون آنها تمام سال را نمی توانند روزه نگاه دارند و نماز بخوانند پس ایمان آنها ناقص است.عقل آنها نیز دچار نقص است و دلیل سوم هم آن است که بهره آنان کم است چون ارثی نصف مردان دارند.در اینجا علی باز هم معلول را جای علت می گذارد چرا که شرع اسلام چون زن را در مرتبه پایین تری از مرد میداند ارث او را نصف ارث مرد قرار داده است. هر چند که به هر حال این جمله قابل هضم نیست که چون ارث زنان نصف ارث مردان است پس باید از خوبان آنها بر حذر بود و در معروف هم از آنان اطاعت نکرد. علی در خطبه 155 علت کار عایشه را غلبه یافتن اندیشه زنان بر او می داند که با توجه به متن خطبه 80 و نیز نامه 31یا 14 می توان حرف او را اینگونه تعبیر کرد که عایشه به علت غلبه یافتن اندیشه زنان بر او،اقدام به این کار کرد و از آنجا که رای و اندیشه زنان سست و ضعیف است چنین نتیجه ای حاصل شد.
امّا نامه 31علی جایگاه و سیمای زن نزد او را به خوبی نمایان می سازد.علی ضمن تکرار صحبتهای قبلی خود مبنی برناتوانی وضعف خرد زنان،این بارحکم پرده نشینی درمورد زنان را صادر مینماید.
و اکفف علیهنّ من ابصار هنّ بحجابک ایّاهنّ فانّ شدّة الحجاب التی علیهنّ و ……
….و با حجاب چشمهای آنها را از دیدار نامحرمان باز دار،زیرا سخت گرفتن حجاب برای ایشان پاینده تر است و حجاب در واقع بیشتر به معنای پرده و حایل میان دو چیز است نه پوشش.کلمه مناسب برای مفهوم پوشش در زبان عربی کلمه ستر است و بنابراین تعبیر حجاب به پوشش که امروزه به کار می رود،تعبیر درستی نیست،همچنانکه علی در دستوری که به مالک اشتر در نامه 53 نهج البلاغه می نویسد،میگوید : …فلا تطولن احتجابک عن رعیتک . یعنی در میان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن،حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند و که مسلما منظور علی از بکار بردن ” احتجابک ” این نبوده که مالک اشتر باید روسری و یا روبنده خود را کنار بگذارد و بدون آنها در میان مردم آمد و شد کند. پس حجابی که علی در متن نامه 31 بکار برده به معنای پوشش نیست و معنای پرده نشینی را; میدهد و از دید علی این پرده نشینی برای بقای زنان بهتر است تا آنجا که حتّی اگر توانی کاری کن که جز تو را نشناسند(!؟!). همچنین از دید علی بیرون رفتن زن و آوردن شخصی غیر قابل اعتماد به خانه،هر دو به یک اندازه می تواند بد و خطرناک باشد،پس چه بهتر که آنها تا حد امکان از خانه بیرون نروند و چه خوبتر اگر شرایطی فراهم شود که زن غیر از شوهر خود را نشناسد. (؟!) حکمتهای ذکر شده به خوبی جایگاه زن نزد علی را نمایان میسازند و نیازی به شرح و توضیح بیشتر نیست.اما ذکر شماری چند از نظرات و تفسیرهای که علما و بزرگان اسلامی در رابطه با زن عنوان نموده اند خالی از لطف نیست. همه چیززن بداست وبدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست جزبودن با او
از دیدگاه ابن میثم بحرانی : مقصود از اینکه احوال زن تماما بر مرد شر است،یا از جهت نفقه ای است که بر مرد دارد،که این ظاهر است و یا ا زجهت لذت بردن از اوست که این خود عاملی باز دارنده از اطاعت الهی است،که مرد را از خدا دور می کند و اینکه مرد را چاره ای نیست از همراه بودن با زن ضرورت و احتیاجی است که در طبیعت وجود دینوی نسبت به او هست و به خاطر این مسأله است که مرد زن را تحمّل می کند.البته وجود شر در درون زن،عقلی است که قوی تر از معلول می باشد.(شرح نهج البلاغه ابن میثم ج)
از دیدگاه علامه خوئی: مردان ناگزیر از رویارویی و بر خورد با شئون مادی و دنیوی می باشند که زندگی آنان از جهات مختلف با آن شئون ارتباط دارد.مانند مواجه شدن با مال،زن ،کارگران، همسایگان،نزدیکان،فرزندان و غیره که در این برخوردها آنان با سختیها و آسانیها ،خوبیها و بدیها و… روبرو می شوند که این امور،به خوبی یا بدی مرد در زندگی بر می گردد. مشکل ترین این برخوردها،برخورد با زن،در شئون مختلف زندگی اس…; و علی (ع)با سخنان خود این آگاهی را داد که این رویارویی از تمام جهات برای مرد شر است. زیرا زن اگر آشوبگر باشد عقل مرد را سلب می کند و اگر بد کار باشد دل مرد را ترسو می کند، اگر همسر مرد باشد، مرد مکلّف به پرداخت نفقه اش می باشدو اگر زن بیگانه باشد مرد را به فساد و گمراهی سوق می دهد و اگر دشمن مرد باشد با بهتان و دورغ بر او پیروز می شود.با تمام این اوصاف مرد ناچار از بودن با زن است و رهایی وی از دست زن امکان پذیر نیست. (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ،علامه خوئی،ج21) زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او ؟
از دیدگاه ابن میثم بحرانی:
گزیدن برای عقرب است و چون شأن زن،نیز اذیت می باشد،لفظ عقرب برای او استعاره شده است،منتها در زن گزیدنش همراه با لذت است،مانند زخمی که خاراندن آن اگر چه ناراحتی به دنبال دارد،اما در لحظه خارش،این خاراندن همراه با لذت است.? (شرح ابن میثم بحرانی، ج5)
نظر ابن میثم بحرانی پیرامون وصیت 31:
علی(ع) به امام حسن (ع)در مورد زنان،به اموری وصیت نمود از جمله اینکه:
1- از مشورت کردن با زنان بپرهیز،زیرا که آنان از نظر عقلانی دارای نقصان هستند و فکر آنان در معرض خطاست و هر کسی که اینچنین باشد،سزاوار نیست که مورد مشورت قرار گیرد.
2- دیدگان زنان را به واسطه حجاب بپوشانید که این فصیح ترین کنایات از حجاب است.
3- جایز نیست شخصی را که اطمینان به او نمی باشد (خواه زن خواه مرد)وارد خانه اش نماید.
4-در بعضی مواقع، فساد آوردن بعضی از مردم به خانه،بیش از بیرون شدن زنان از خانه است و بهتر این است که زن در حالتی باشد که غیر از شوهر را نشناسد.
5-زنان براموری که خارج ازتوانایی آنهاباشد(اعم ازخوردنیها و پوشیدنیها و غیره ) نباید مسلط شوند.
اما اینکه زن چون گیاهی خوشبو (ریحانه)است نه کار فرما،غرض آن است که زن محلی برای لذت و بهره جویی است و شاید هم اختصاص دادن لفظ ریحانه برای زن،از جهت استعاره باشد،زیرا زنان عرب عطر را بسیار استعمال می کردند. اما اینکه زن نمی تواند کار فرما باشد،برای این است که او برای حکمرانی خلق نشده،بلکه باید بر او حکومت کرد.
6-در گرامی داشتن او از آنچه که مربوط به اوست تجاوز مکن
7-زن را به طمع شفاعت برای دیگران نینداز،زیرا از توانایی او خارج است و این امر ناشی از نقصان غریزه و ناتوانی اندیشه اوست
8-درمورد زنان پاکدامن غیرت به کار نبرد،زیرا که این امرسبب فساد برای وی میشود،یعنی او را به کاری ناشایست وادار میکند و قبح و زشتی عمل را از او سلب میگرداند.?(شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج5)
شرح وصیت31 از دیدگاه علامه خوئی:
امام در رفتار با زنان ،به امور زیر وصیت نموده است:
1-ترک مشورت با زنان به جهت ناتوانی اندیشه و اراده و تصمیم آنها در امور
2- دیدگان زنان را از بیگانگان و زیبایی دنیا بوسیله حجاب باز دارد زیرا برای آنها پاینده تر است و سبب وفاداری به همسر می شود .
3- مردان غریبه را اگر اهل فساد و فتنه هستند به خانه ات راه مده .
4- تدبیر امور منزل،مانند نیازهای سخت و اموری را که از توانایی زنان خارج است،بر عهده ایشان مگذار،زیرا موجب رنج آنها می شود و زیبایی و ارزش آنها را از بین می برد .
5- او را به شفاعت در مورد دیگری وادار مکن. زیرا سبب توجه دیگران به سوی ایشان می گردد و منجر به فسادشان می شود
6-از اظهار غیرت و بدگمانی در جائیکه نباید غیرت بکار رود بپرهیزد،مقصود این است که از سوءظن نسبت به زنان دوری نماید و مهر آنان بر دل گیرد،زیرا بدگمانی موجب فساد آنها می شود.? (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ،علامه خوئی،ج20)
شرح نامه 14 از دیدگاه ابن میثم بحرانی :
مقصود از (لا تهیجوا النّساء)این است که با اذیت و آزار نسبت به زنان موجب شرارت آنها نشوید، اگر چه آنها دشنام دادن نسبت به شرافت و بزرگی شما را به بالا ترین حد برسانند و این مساله عدم آزار و اذیت زنها،ناشی از ضعف القوا بودن آنان است و منظور از ضعف آنها این است که آنان قادر به مقاومت در مقابل مردان نیستند و در این مورد سلاح ضعیفی دارند،بدین معنا که برای دفع اذیت و آزار،متوسل به دشنام دادن می شوند.منظور از بکار بردن نواقص العقول،در مورد زنان این است که زنان،قوه ای برای تعقل این مسأله ندارند که عدم فایده دشنام را بفهمند و این عدم توانایی بر تعقل از رذائل اخلاقی است که مستلزم زیاد شدن شر و بدی است و باعث بر انگیختن حالات درونی می شود،که فرد می خواهد آن را آرامش بخشد . وقول حضرت علی (ع)که می فرماید : (ان کنا لنؤ مر بالکف عنهن وانهن لمشرکات ) (ما در زمان رسول مأمور شدیم که از ایشان دست بر داریم.حال آنکه مشرکه بودند)در صورت اظهار اسلام، اولی به این است که نباید موجب اذیت و آزار آنها شوند. و قول حضرت که می فرماید:و ان کان الرّجل الی آخره … اگر کسی زنش را با سنگ یا چماق می زد (در زمان جاهلیت)بر اثر آن زدن،آن مرد و بعد از آن مرد فرزندانش را سرزنش می نمودند،این مسأله هشداری است برای اینکه اذیت و آزار زنان،به دنبال خود مفسده ای دارد که این مفسده همان ننگی است که که با مرد آزار دهنده در حالت حیات و بعد از وفاتش نیز،همراه است. یعنی وی پیوسته مورد سرزنش قرار می گیرد.? (شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی،ج4)
حکمت 226 و نظر ابن ابی الحدید:
در حکمت افلاطون آمده است از استوار ترین دلایل علاقه مرد به همسرش و همبستگی میان آن دو،این است که صدای زن،ذاتا پایین تر از صدای مرد،قوه تشخیص و تمییز او کمتر از قوه تشخیص مرد و قلبش نازک تر و رقیق تر از قلب مرد می باشد،پس هر گاه یکی از صفات زن نسبت به مرد فزونی یابد،به همان میزان از مرد دور می شود?(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،ج17)
حکمت 226 از دیدگاه علامه خوئی:
از مهمترین صفات پسندیده و واجب زن،پاکدامنی و امانت اوست،زیرا زن در معرض شهوت مردان بیگانه،و شعله ور شدن عشق و احساس از هر جهتی است. زن مالک خانه و حافظ اموال شوهر است و از سوی دیگر در نزد مردم به ضعف و عدم توانایی شهرت دارد،پس ناگزیر باید زن را نسبت به مال و نفس آگاهی داد. از بهترین صفات زن تکبر است،بگونه ای که این کبر و غرور،مانع از نظر مردان بیگانه،یا طمع آنها نسبت به زنها شود،این کبر و غرور از صفات مذموم و ناپسند برای مرد است و در مورد زن از صفات مورد ستایش به شما?5; می رود. همچنین بخل در زن که خودداری از بخشش اموالی می باشد که در دست اوست،از صفات پسندیده است.زیرا این عمل از طمع بیگانگان و سارقین به اموال وی جلوگیری می کند. همچنین صفت ترس در زن که به معنای ترس از رفتن به مکانهای خلوت و سفر در تاریکی شب و سفر در ص81;را می باشد،موجب مقید شدن زن میگردد.این صفات (ترس-بخل-تکبر) با احساس در ارتباط است و احساس در زن قوی تر از مرد است.( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ، علامه خوئی،ج21)
غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.
نظر ابن میثم بحرانی:
غیرت مرد،مستلزم بر آن چیزی است که خداوند بر آن خشم دارد. چون خداوند دو مرد را بر یک زن دشمن دارد و خشم بر آنچه که خداوند بر آن خشم می گیرد،موافق رضای خدا و مؤید نهی خداوند است و این ایمان می باشد. اما غیرت زن در تحریم آ606;چه خداوند حلال کرده است، یعنی اشتراک دو زن یا بیشتر برای یک مرد و مقابله کردن بر این مسأله رد و انکار و تحریم آنچه که خداوند حلال کرده است، می باشد واین مستلزم کفر است .? (شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج5)
جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.
نظر علامه طباطبایی:
اسلام محرومیت های زنان را مانند محرومیت جهاد در راه خدا بدون عوض و جبران به مثل نگذاشته،بلکه کمبود آن را به معادل آن در فضیلت و مزیت تدارک نموده،مثلا نیکو داشتن شوهر را معادل جهاد قرار داده،این کارها و این گونه مزایا چه بسا برای ما که بازار فاسد زندگانی ما را احاطه کرده،ارزشی نداشته باشد،ولی در نظر اسلام که هر چیزی را به بهای حقیقی آن می سنجد و فضایلی را که مرضی خداست، می جوید،خداوند تعالی نیز هر چه را به ارزش آن مقدار فرمود و راه مخصوص هر کس را جلوی پای وی نهاده و آن را مستلزم به آن راه ساخته و قیمت هر کس معادل خدمات انسانی وی و به وزن اعمال او قرار داده، پس در اسلام شهادت مرد در میدان نبردو گذشت از خون رنگین بر نیکو شوهر داری زن برتری نداردو حاکم که چرخ زندگی اجتماع را می چرخاند یا قاضی که بر مسند قضاوت تکیه می زند بر زنی که خانه دار است مایه افتخاری ندارد با اینکه اینها مناسبتی هستند که اگر عمل به حق کرده و بر حق رفته باشند،جز تحمل بار گران مسئولیت حکومت و قضاوت و در معرض علاج و مخاطراتی برای دفاع از حقوق ضعفا واقع شدن،فایده ای ندارد.پس اینان چه افتخاری بر کسانی دارند که دین آنها را از ورود به این کارها منع کرده و بر ایشان راه دیگری پیش رو نهاده است. این افتخارات را احتیاجات مختلف اجتماعات و برگزیدگی افرادی از خود برای هر کاری،زنده و استوار می دارد چرا که در اختلاف شئون اجتماعی و انسانی برحسب اختلاف محیط های اجتماع، جای انکار نیست.(تفسیر المیزان،ج4، ص517 ) و در پایان نظر ابن میثم پیرامون حکمت مذکور :
جهاد زن نیکو شوهر داری کردن است و این از اسرار شوهر داری می باشد. طاعت شوهر در طاعت خداست و در این مسأله نفس اماره زن شکسته می شود و نفس زن در صراط الهی،منقاد می شود ?( شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج5)
زن در نهج البلاغه
خلاصه ونتیجه گیری
1ـ مکتبهاى غیر اسلامى، زن را موجودى پست و فرومایه، دام شیطان و حیوان بهره ده… مىدانند.
2ـ اسلام زن را همچون مرد، موجودى محترم و باعث به وجود آمدن خیرها مىداند.
3ـ اسلام، ملاک برترى را جنسیت نمىداند؛ بلکه ملاک برترى در اسلام، ایمان و اعمال صالح مىباشد.
4ـ نقصان ایمان در زنان به معناى نقصان عمل آنان است و هیچ ربطى به ضعیف بودن عقیده و معرفت ندارد.
5ـ نقصان عقل زنان به معناى ضعیف بودن جنبه تدبیرى عقل در زنان است و هیچ ربطى به ضعیف بودن قوه ادراک و فهم ندارد.
6ـ نقصان حظوظ به این معنا است که زنان مالکیت کمتر و بهره بیشترى مىبرند.
7ـ مشورت با زنان در مسائلى که درایت و تدبیر زیادى مىطلبد هم چون حکومت، مدیریت کشور و جنگ و صلح…، فایدهاى ندارد.
8ـ رعایت حجاب باعث بقا، دوام ، استوارى و سلامتى زنان مىشود.
9ـ افراد مریض و غیر صالح را به حریم خانواده راه ندادن باعث حفظ زنان مىشود.
10ـ صفاتى همچون تکبر، بخل و ترس شایسته زنان، اما غیرت زن در برابر شوهر صفتى زشت به حساب مىآید.
11ـ زنها را نباید تحریک کرد. چون از لحاظ جسمى، روانى و تدبیرى ضعیف هستند و زود عکس العمل نشان مىدهن
12ـ زنان زینت کردن را دوست دارند، اما اگر از حد بگذرد باعث فساد مىشود.
13ـ شر بودن زن به معناى مسئولیت آور بودن اوست.
14ـ اگر چه زنان از جهاد فى سبیل الله محروم هستند، اما نیکو شوهر دارى کردن براى آنها جهاد به حساب مىآید و پاداش جهاد را دارد.
منابع:
1- نهج البلاغه
2- مصادر نهج البلاغه، عبد الزهراء، الحسینى
3- زن از دیدگاه نهج البلاغه، فاطمه، علایى رحمانى،
4- زن در نهج البلاغه، نصرت اللّه، جمالى
5- زن در آینه جلال و جمال، عبداللّه، جوادى آملى
6- شخصیت وحقوق زن در اسلام
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه به مناسبت میلاد با سعادت ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء، جلسه سخنرانی مجازی با موضوع اندیشه و سیره سیاسی حضرت امام رضا علیه السلام با سخنرانی معاونت فرهنگی مدرسه، سرکار خانم عظیمی، در روز شنبه 14 تیرماه 1399 برگزار گردید.
سرکار خانم عظیمی در ابتدای بحث، تعریفی از سیره سیاسی و اهمیت پرداختن به اندیشه و سیره سیاسی امامان علیهم السلام را ارائه نموده و فرمودند یکی از نکات مهم در تاریخ و اندیشه سیاسی، کشف و شناسایی اندیشه و رفتار سیاسی افراد شاخص بویژه ائمه اطهار علیهم السلام است. و این فهم علاوه بر تقویت نظام فکری، کمک می کند تا مسلمانان بر پایه این اندیشه و رفتار، ساختار جامعه را تنظیم کنند.
ایشان سپس به بیان اوضاع و شرایط سیاسی-اجتماعی عصر امام رضا علیه السلام پرداختند؛ چرا که اندیشهی سیاسی بر پایه همین رویدادها و شرایط سیاسی- اجتماعی، بروز و ظهور پیدا می کند.
خانم عظیمی ادامه دادند، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام،هارون تلاش داشت تا امام رضا علیه السلام را نیز از سر راه خود بردارد اما به خاطر ترس از عواقب آن، کمتر متعرض امام بود. پس از هارون، فرزندش محمد امین به خلافت رسید که مردی ضعیف الرأی و کم عقل بود. وی برادرش مأمون را از ولایتعهدی عزل کرد و این کار او، منجر به جنگ و درگیری شدید بین دو برادر شد و سرانجام امین کشته شد و مأمون به خلافت رسید. اشتغال مأمون به سامان دهی حکومت و نیز مبارزه با قیامهای علویان، باعث گردید تا حدودی فضای باز سیاسی برای ترویج شریعت نبوی و تربیت شاگرد توسط امام علیه السلام فراهم ترشود.
امام علیه السلام برای ارتباط با شیعیان، وکلایی را انتخاب کرده بود و حتی برخی وکلای حضرت در دستگاه حکومت عباسی هم مشغول به کار بودند. آن حضرت در این دوران تلاش می کرد تا شیعه را از بحران های سیاسی نجات دهد و در سایه آن عقاید شیعی را منتشر نماید.
در این زمان ، به خاطر دور بودن خلافت عباسی از جزیره العرب و ضعف حاکمیت ناشی از درگیری امین و مأمون، قیام های مختلفی از سوی علویان هم شکل می گرفت؛ که موضعگیری امام نسبت به این قیام ها حائز اهمیت است.
خانم عظیمی افزودند اهداف این قیام ها با اهداف امام رضا علیه السلام یکسان نبود، چراکه آنان در مبارزات خود، به دنبال تغییردر ساختار بودند ولی تغییر محتوایی از قیام آنان احساس نمیشد و بعضا این تحرکات، مسیر و شتاب حرکت شیعه را نیز کند نمود. چرا که غالبا مبتنی بر اندیشهی زیدیه بود. آنان دررفتار هم، خشونت های زیادی را مرتکب می شدند که منجر به سرزنش ایشان توسط امام می گشت.
در حالیکه امام علیه السلام شرایط را برای قیام مسلحانه مساعد نمی دید بلکه به دنبال تقویت مبانی اندیشه ولایی شیعه و تربیت شاگرد بود. ساختار کلی نظام سیاسی شیعه، نظام ولایی و بر محور امامت است. بنابراین امام تلاش میکرد تا ترسیم و تبیین علمی و عملی از این نظام را در قالب اندیشه و رفتار ارائه نماید. حضرت در فرمایشات و مناظرات شان بر ولایت و حاکمیت خدا و رسول خدا و ائمه اطهار تاکید می کردند و ولایت را منصبی الهی برشمرده و ضمن بیان مراتب و شئون ولایت، نامشروع بودن حکومت خلفاء عباسی و نیز عدم مشروعیت قیام هایی که رهبرانشان خود را امیرالمومنین می خواندند، را آشکار می کردند. و در واقع حضرت به دنبال تبیین گفتمان اصلاحی درزمینه حکومت و ولایت در جامعه بودند. و در این راستا با روش های مختلف به نقد روش سیاسی انتخاب خلیفه و عملکرد خلفاء نیزمی پرداختند که موجبات غضب و عداوت بیش از پیش مأمون می گشت.
ایشان ادامه دادند، از دیگر فعالیت های امام، مبارزه با افکار و تبلیغات ضدشیعی و منحرف از جمله غلات بود.
و نیز از دیگر اتفاقات ویژهی دوران امام رضا، بحث ولایتعهدی ایشان در دستگاه خلافت مأمون بود.خانم عظیمی در آخر به اهداف مأمون از این کار و همچنین تصمیمات امام برای خنثی کردن نقشه های موذیانه او اشاره نمودند.
نماز مهم و با برکت یکشنبه های ماه ذیقعده:
? برای نماز در روز یکشنبه این ماه روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است.
?در فضیلت این نماز، آمده است که هر کس آن را بجا آورد:
➖ توبه اش پذیرفته میشود
➖ و گناهانش آمرزیده میگردد
➖ و سبب برکت برای نمازگزار و خانواده اش خواهد بود،
➖ و در روز قیامت کسانی که از او طلبی و یا حقّی دارند، از وی راضی گردند
➖ و با ایمان از دنیا میرود
➖ و قبرش برای او وسیع و نورانی گردد
➖ و پدر و مادرش از او راضی شوند،
➖ و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند،
➖ ذریّه او نیز بخشیده شوند
➖ و روزی او وسیع گردد.
➖ فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند و به آسانی جانش را بگیرد.
? رسول خدا صلی الله علیه و آله کیفیّت نماز را این گونه بیان فرمودند که:
? در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام)
➖ در هر رکعت، سوره «حمد» یک مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سورههای «فلق» و «ناس» را یک مرتبه بخواند؛
➖ و بعد از نماز (اتمام چهار رکعت) هفتاد مرتبه استغفار کند،
➖سپس بگوید: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ الَّا بِالله الْعَلیِّ الْعَظیم»ِ
(و توان و نیرویی جز برای خداوند بلندمرتبه و باعظمت نیست)
➖ آنگاه بگوید: «یا عَزیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لی ذُنُوبی وَ ذُنُوبَ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ و َالْمُؤْمِناتِ، فَانَّهُ لا یَغْفِر الذُّنُوبَ الَّا انْت»
«بهشتی یک ملت بود.» بهراستی این جمله به چه معناست؟ مگر یک «ملت» دارای چه خصلتها و ویژگیهایی است که شهید آیتالله دکتر بهشتی، بهتنهایی صاحب همه آنها بود؟ بدون شک یک ملت داراي مجموعهای از ویژگیهای انسانی، اخلاقی، سیاسی و فرهنگی است و شهید بهشتی به گواه تاریخ، حائز همه ویژگیهای ذاتی یک ملت بزرگ، آن هم ملتی چون «ملت ایران» بود. شخصیتی مجتهد، فقیه، فیلسوف، مکتبشناس، سیاستدان، اقتصاددان، جامعهشناس، سخندان، سخنران، مدیر، مدبر و مسلط به چهار زبان زنده دنیا بود.
شهید دکتر بهشتی از شخصیتهای نادر تاریخ معاصر ایران و بلکه دنیای اسلام بود. بیتردید، او یکی از برجستهترین رهبران انقلاب اسلامی بود که در تمامی مراحل پر فراز و نشیب مبارزه و نیز در گذار انقلاب نوپای اسلامی از بحرانهای بنیان برافکن سالهای اولیه پیروزی، نقشي بیبدیل داشت. او به اعتراف دوست و دشمن و به مدد خودسازی روحی و معنوی و نیز توان فوقالعاده مدیریتی، پس از حضرت امام (ره)، تأثیرگذارترین شخصیتی بود که در پیشبرد و تثبیت انقلاب اسلامی نقشي اساسی ایفا کرد.
همین موقعیت برجسته شهید بهشتی سبب شد که فرصتطلبان و معاندان انقلاب اسلامی، به خیال واهی خویش، با زدن انگها و تهمتها سعی کنند او را از سر راه بردارند تا به مطامع و منافع دنیوی خود دست یابند، لیکن آیتالله بهشتی کسی نبود که با جوسازی معاندان و کج فهمی جاهلان، میدان مبارزه را خالی کند و عافیتطلبی پیشه سازد. مدیریت اعتصابات و تظاهرات خیابانی، هماهنگی نیروهای انقلاب در قالب شکلهایی چون جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی، مدیریت جلسات خبرگان قانون اساسی، مدیریت قوه قضاییه و نیز تألیف دهها اثر علمی در حوزه مباحث دینی، بخشی از فعالیتهای وی- چه قبل و چه در فردای پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی- است؛ لذا دشمنان تنها چاره کار را در ترور فیزیکی ایشان دیدند و در شامگاه هفتم تیر 1360 با به شهادت رساندن دکتر بهشتی، مظلومیت وی و روسیاهی خود را در تاریخ ثبت كردند.
ویژگیهای بارز شخصیتی همراه با تسلط بر فرهنگ، اجتماع و سیاست، در کنار تواضع و فروتنی انسان وارستهای چون او، مظلومیت هر چه بیشتر وی را به تصویر میکشد و شاید بیعلت نبود که بنيانگذار جمهوری اسلامی ایران در نخستین و گویاترین جملاتی که پیش از شهادت ایشان بر زبان جاری ساختند، گفتند : «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم رفت، بهشتی بهتنهایی یک ملت بود.»
بیشک پیشبرد اندیشه و عمل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر فردی در گرو سیره، شخصیت و اخلاق فردی و اجتماعی اوست و این دو قرین و ملازم یکدیگرند. در خصوص آیتالله شهید دکتر بهشتی نیز راز و رمز تحقق اندیشههای وي و برتری فکری و عملی نسبت به دیگران، قطعاً مدیون شخصیت و اخلاق اوست. علم، بینش، تقوا، مدیریت، نظم، اندیشه و تعقل، اعتماد به نفس، شجاعت، تواضع، شفقت به خلق، هجرت، جهاد و مبارزه، تعبد و … از ویژگیهای ممتاز اوست که خود الگویی برگرفته از زندگی رسول اکرم (ص) و ائمه است.
علم
شهید دکتر بهشتی فردی باهوش و بااستعداد بود و علاوه بر آموزش دروس رایج در حوزهها در محضر اساتیدی چون آیتاللهالعظمی بروجردی و حضرت امام خمینی، با معارف دیگری نيز جز آنچه در حوزه تدریس میشد، آشنایی داشت. وی علاوه بر تسلط بر زبان عربی، با زبان انگلیسی نیز آشنا بود و بر اثر اقامت چند ساله در آلمان، به زبان آلمانی نیز تسلط یافته بود. این توانائي، راه مطالعه و بحث و تحقیق را در منابع غیرفارسی بر او هموار میکرد. (آرشیو بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیت الله دکتر بهشتی، مصاحبه با محمد رضا بهشتی، جلسه دوم)
او در سالهای آخر دهه 1320 توفیق حضور در مجلس درس فلسفه علامه طباطبایی را یافت و یکی از معدود روحانیون جوانی بود که علامه طباطبایی، مقالات چهارده گانه کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نخست برای قرائت و تدریس در جمع آنان تحریر کرده بود. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید دکتر بهشتی، ص ژ: سید علی خامنهای، در وجود بهشتی لطافتی بود که همه را جذب میکرد، ص 4-3)
بهشتی در مدت اقامت در آلمان با فلسفههای جدید اروپایی بیشتر آشنا شد و در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در جلسات هفتگی که در منزل خود داشت، براي جمعی از جوانان دانشگاهی، فلسفه هگل و اقتصاد را تدریس و در این جلسات، مستقیماً به متون اصلی «هگل» و نیز کتاب «کاپیتال» مارکس مراجعه و از آنها استفاده میکرد. (غلامعلی حداد عادل، با یاد شهید بهشتی، ص 39- 38)
در زمينه تحصیلات جدید (دانشگاهی) نیز او بر خلاف تفکر غالب و حاکم بر جوّ حوزههای علمیه آن روز، وارد دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران شد و در فاصله سالهای 1327 تا 1330 دوره لیسانس را گذراند و در رشته فلسفه فارغالتحصیل شد. اشتیاق به فراگیری علوم عقلی و حل پارهای از ابهامات و سئوالات فلسفی، موجب گردید تا شهید بهشتی تصمیم بگیرد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مسافرت كند . وي در امتحانات بورس تحصیلی خارج از کشور نیز قبول شد، لیکن راهنمایی دوست صمیمی و دانشمندش، استاد مطهری، وی را به محضر ساده و پرفیض علامه طباطبایی كشاند و مدت پنج سال از محضر ایشان بهره برد. (مهناز میزبانی، شیفته خدمت، ص 34: با یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید بهشتی، ژ- س).
نويسنده - دکتر امامعلی شعبانی
طلبه مدرسه علمیه زینبیه کرج:
حضرت معصومه(س) الگوی بیبدیل برای سبک زندگی دختران جامعه امروز است.
دختران امروز باید الگوی تام داشته باشند، الگوهایی که تنها در یکی از مسائل مثال زدنی هستند الگوهای تک بُعدی هستند که نمی توان به همه ابعاد وجودی آنها اعتماد کرد اما بعضی از الگوها تام هستند و انسان می تواند به رفتار، گفتار، زندگی اجتماعی و خدایی شدن و همه ابعاد زندگی آنها اعتماد کند، حضرت معصومه الگوی تام دختران هستند.
به گزارش خبرگزاری کوثر از کرج، میلاد با سعادت حضرت معصومه مرور عاشقی ست، عشق خواهر به برادر که بعد از زینب کبری(سلام الله علیها) فاطمه معصومه پرچمش را برداشته و به زمین نیانداخته است. جایی زینب کبری با سخنرانی هایشان مُهر تاییدی بر نهضت سیدالشهدا(علیه السلام) می زند و جایی هم حضرت معصومه به بهانه دیدار برادر و در واقع برای ترویج فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) و ولایتمداری از جانش مایه می گذارد، به تعبیر مقام معظم رهبری این بانوی بزرگوار، این درخت جوان تربیت شده دامان اهل بیت با حرکت خود موجب شده است که شهر قم به عنوان پایگاه اصلی معارف اهل بیت در آن دوره ظلمانی و تاریک حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم را، انوار معارف اهل بیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق به غرب منتقل کند.
فاطمه معصومه بعد از مادرش دومین بانویی است که به نص اهل بیت به مقام شفاعت نائل می شود و چه سعادتی بالاتر برای دختران که روز ولادت بانوی کرامت با نامشان گره خورده است، تقارنی که اگر سرچشمه ای برای الگوی دختران باشد سعادتشان را به همراه خواهد داشت.
دختران امروز باید الگوی تام داشته باشند، الگوهایی که تنها در یکی از مسائل مثال زدنی هستند الگوهای تک بُعدی هستند که نمی توان به همه ابعاد وجودی آنها اعتماد کرد اما بعضی از الگوها تام هستند و انسان می تواند به رفتار، گفتار، زندگی اجتماعی و خدایی شدن و همه ابعاد زندگی آنها اعتماد کند، حضرت معصومه الگوی تام دختران هستند.
حضرت معصومه (س) در اموری همچون عفاف، حیا، حرکت اجتماعی، ایمان و امور دیگر به درجه ای از کمال رسید که توانست در دوره خود امین و مورد اعتماد امام قرار بگیرد، در زیارت نامه حضرت معصومه هم آمده است،
” سلام به بانویی که امین و حجت امامش بود “
یعنی حضرت معصومه به مقامی رسید که مورد اعتماد امام زمانش قرار گرفت و حجت زمین شد.
الگوهای تام عامل تسهیل کننده ای هستند که خداوند در مسیر انسان برای انتخاب های درست قرار داده است و یکی از راه های در مسیر درست ماندن، استفاده از الگوهاست.
بنابراین دختری که می خواهد در مسیر خوب بندگی کردن خدا حرکت بکند باید فطرت و طبیعتش را پاک نگه دارد و آن را آلوده به خطا، گناه، اشتباه و انحراف از مسیر فطرت و طبیعت انسانی نکند.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، زینب کبری(سلام الله علیها)، فاطمه معصومه(سلام الله علیها) و سایر زنان و دختران این خاندان عظمت جنس زن را در طول تاریخ به تصویر کشیده اند، جایگاه و مقامی که دختران با مرور آن می توانند سرچشمه هایی از این عظمت را دریافت کنند و در زندگی خود به کار ببرند.
منبع: کوثر نیوز
یادداشت/رحمت نژاد/ طلبه پایه چهارم/ مدرسه علمیه زینبیه کرج
دهه کرامت هر سال همزمان با ولادت حضرت معصومه (س) تا روز میلاد امام رضا (ع) نامگذاری شده است.
امسال از سوی این دهه عناوین این روزها به شرح زیر است:
سوم تیر ماه ؛تکریم دختران نشانه خانواده فاطمی
چهارم تیر ماه؛ در شادی اهل بیت شاد باشید
پنجم تیر ماه؛ مدافعان سلامت رهروان ایثار و شهادت
ششم تیر ماه؛ خانواده مهدی محور جامعه مهدوی
هفتم تیر ماه؛ امامزادگاه الگوی تمدن دینی و ولایت پذیری
هشتم تیر ماه؛ به نام حضرت شاه چراغ (ع) اسوه عدالت و امین ولایت
نهم تیر ماه؛ تشکلهای مردمی جهادگران خدمت و سلامت
دهم تیر ماه؛ رفاه و امید در سایه جهش تولید
یازدهم تیر ماه؛ شهدا و علما الگوی تحقق گام دوم انقلاب
دوازدهم تیر ماه؛ خادم الرضا شهید سلیمانی الگوی خادمان اهل بیت (ع)
سیزدهم تیر ماه؛ امام رضا (ع) امام رافت و مهربانی
همچنین شعار این دهه خدمت کریمانه مهربانی به رسم اهل بیت (ع) نامگذاری شده است.
منبع: خبرگزاری ایسنا
زندگی
بانو امین در سال ۱۳۱۲ق، مطابق با ۳۰ خرداد ۱۲۷۴ش ، در اواخر سلطنت ناصر الدین شاه در اصفهان متولد شد و در دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۶۲ش، برابر با شب ۱ رمضان ۱۴۰۳ق، در همان شهر در گذشت و در تخت فولاد به خاک سپرده شد.[۱]
خانواده
پدر سیده نصرت امین، سید محمد علی حسینی اصفهانی ملقب به امین التجار، از بازرگانان سرشناس و متدین اصفهان و نوهٔ علامه سید معصوم حسینی خاتون آبادی، و مادرش زهرا دختر حاج سید مهدی ملقب به جناب از خاندان جنابیهای اصفهان است. نصرت امین در سیزده سالگی با پسر عمویش، حاج میرزا آقا معروف به معین التجار، از بازرگانان معروف و متدین اصفهان، ازدواج کرد. ثمرهٔ این ازدواج هشت فرزند بود که هفت نفر از آنان در دوران حیات بانو و در دوران کودکی به علت بیماریهای ناشناختهٔ آن زمان و شیوع بیماریهای واگیردار در گذشتند.[۲]
دوران تحصیل
بانو امین سواد آموزی را از پنج سالگی در مکتب خانه آغاز کرد و از یازده سالگی به آموختن زبان عربی مشغول شد. او در بیست سالگی تحصیل علوم دینی و صرف و نحو را به طور جدی آغاز کرد و از محضر اساتید مجتهدی که به منزلش میآمدند بهره گرفت. او از ابوالقاسم زفره ای و علی اصغر شریف مقدمات را آموخت و در سی و دو سالگی به فراگیری فقه، اصول و حکمت نزد سید علی نجف آبادی پرداخت. بیشتر تحصیلات بانو در محضر او انجام گرفت.[۳]
اجتهاد و اجازات
شعری در اجازه نامه میرزاآقا اصطهباناتی به بانو امین
فلو کن النساء بمثل هذه
لفضلت النساء علی الرجال
فلا التأنیث لاسم الشمس عار
و لا التذکیر فخر للهلال
اگر همه زنان مثل این زن بودند
زنان بر مردان برتری مییافتند
مونث بودن موجب نقص خورشید نیست
چنانکه مذکر بودن افتخاری برای ماه نیست
مهریزی،سهم زنان در نشر حدیث، ص۱۵۰
بانو امین در هفتم سال ۱۳۵۴ق در چهل و دو سالگی و پس از بیست و سه سال تلاش مداوم و پیگیر در آمختن علوم عقلی و نقلی اولین اجازه اجتهاد و اجازه روایت را از محمد کاظم شیرازی و عبدالکریم حائری یزدی دریافت کرد. این اولین اجازهٔ رسمی اجتهاد و روایت است که به یک زن داده شده و در محافل علمی و فقهی از آن سخن رفته است. در همان ایام پس از امتحانها و پرسشهای متعدد، بانو اجازه نامهٔ دیگری از ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی دریافت کرد. بانو امین در ربیع الاول ۱۳۵۷، از سوی محمد رضا نجفی اصفهانی نیز اجازه روایت دریافت نمود.[۴]
مقبره بانو امین در تخت فولاد اصفهان
اعطای اجازات
از اجازات مشهور روایت و اجتهادی که اهل علم از بانو امین دریافت کردهاند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:[۵]
سید شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی
سید عباس حسینی کاشانی (صاحب معجم اعلام الشیعه)
سید محمدعلی قاضی طباطبایی
سید محمدعلی روضاتی
عبدالحسین امینی (صاحب کتاب الغدیر و شهداء الفضیلة)
عبدالله سبیتی
شیخ زهیر الحسون
زینت السادات همایونی
سید مصلحالدین مهدوی[نیازمند منبع]
آثار
از بانو امین آثار زیر منتشر شدهاند:
مَخزَنُ العِرفان در تفسیر قرآن تفسیر کامل قرآن به زبان فارسی در پانزده جلد که به شیوه استدلالی، کلامی و روایی نگاشته شده است.
الاربعین الهاشمیة فی شرح جملة من الاحادیث الواردة فی العلوم الدینیة (این کتاب به زبان عربی نوشته شده و ترجمهٔ فارسی آن به قلم بانو زینت السادات همایونی منتشر شده است)
مخزن اللئالی در فضیلت مولی الموالی حضرت علی بن ابی طالب (علیهالسلام)
سیر و سلوک در روش اولیاء طریق سیر سعداء
معاد یا آخرین سیر بشر
روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی
اخلاق و راه سعادت (این کتاب توضیح و ترجمه و اقتباس «طهارة الاعراق ابن مسکویه» است)
النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیة: این اثر به زبان عربی نوشته شده و در سال ۱۳۸۷ش توسط مهدی افتخار با نام نسیمهای مهربانی به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
جامع الشتّات (به زبان عربی)[نیازمند منبع]
جایگاه علمی
شخصیتهای علمی و معنوی فراوانی دربارهٔ جایگاه و مقام علمی و معنوی بانو امین اظهار نظر کردهاند. محمد تقی جعفری در این موضوع گفته است: «نظر به مقامات عالیۀروحی که بانوی ایرانی در آن موفق شدهاند باید ایشان را از گروه نخبهای از دانشمندان به شمار آورد که به اضافۀ فرا گرفتن دانش به تولد جدید زندگی نایل میشوند.» و نیز گفته است: «با توجه به آثار علمی که از خانم امین در دسترس ما قرار گرفته، به طور قطع میتوان ایشان را یکی از علمای برجستۀ عالم تشیع معرفی نمود.»[۶]
سید محسن امین به نقل از سید شهاب الدین مرعشی نجفی دربارهٔ بانو امین گفته است: «وی یگانهٔ روزگار در آن زمان و حجت زنان عصرش بود.[۷] مرتضی مطهری در بیان ماجرای دیدار خود با بانو امین میگوید: «از بانو مجتهدۀ امین سؤالی کردم و وقتی او شروع به پاسخگویی کرد، دیدم که من باید دست و پای خودم را جمع کنم.»[۸]
شخصیتهایی همچون علامه امینی، رحیم ارباب، علامه طباطبایی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، سید هاشم حداد، محمد تقی جعفری و مرتضی مطهری، با آگاهی از جایگاه و مقام علمی و معنوی بانو امین به دیدار او رفتند و در زمینههای علمی مربوط به خود با او سخن گفتند.[نیازمند منبع]
از شاگردان بانو امین میتوان به زینت السادات همایونی، عفت الزمان امین و بتول غازی اشاره کرد.[نیازمند منبع]
مکاشفات عرفانی
وی در کتاب نفحات الرحمانیه مکاشفاتی از خود نقل کرده است. بانو در این کتاب از الهاماتی که از سی سالگی بر قلب وی وارد شده سخن به میان آورده است. شخصیتهای دینی و شاگردانش نیز از حالات عرفانی و کرامات او سخن به میان آوردهاند.[نیازمند منبع]
فعالیتهای اجتماعی و خدمات فرهنگی
بانو امین در مبارزه با قانون منع حجاب با حاضر نشدن در مجالس مورد نظر حکومت پهلوی و خروج از اصفهان و اقامت چهار ماه در قم مخالفت خود را با این قانون به صورت علنی اعلام کرد. او همچنین با نوشتن مقالاتی برای مجلات و نشریات حضور فعال خود را در مسائل اجتماعی نشان میداد. تأسیس مدرسهٔ علمیهٔ مکتب فاطمه در سال ۱۳۴۴ق و دبیرستان دخترانهٔ امین پیش از انقلاب از دیگر خدمات او است.[نیازمند منبع]
پانویس
1.طیبی، زندگانی بانوی ایرانی، ۱۳۸۳ش، ص۲۶.
2.اسلامیت، بانو امین و تفسیر مخزن العرفان، ۱۳۸۹ش، ص۶.
3.مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ۱۳۴۸ش، ص۱۰۰.
4.باقری بیدهندی، بانوی نمونه (جلوههایی از حیات بانوی مجتهده امین اصفهانی)، ۱۳۷۷ش، ص۳۶.
5.طیبی، زندگانی بانوی ایرانی، ۱۳۸۳ش، ص۷۵.
6.اسلامیت، بانو امین و تفسیر مخزن العرفان، ۱۳۸۹ش، ص۲۰.
7.امین، اعیان الشیعه، ۱۳۷۴ش، مدخل الف، ج۳
8.طیبی، زندگانی بانوی ایرانی، انتشارات گلبهار، ۱۳۸۳ش، ص۶۲.
منابع
-اسلامیت، مرضیه، بانو امین و تفسیر مخزن العرفان، تهران، نشر خانهٔ کتاب، ۱۳۸۹ش.
-امین، سید محسن، اعیان الشیعه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، ۱۳۷۴ش.
-باقری بیدهندی، ناصر، بانوی نمونه (جلوههایی از حیات بانوی مجتهده امین اصفهانی)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷ش.
-طیبی، ناهید، زندگانی بانوی ایرانی، اصفهان، انتشارات گلبهار، ۱۳۸۳ش.
-مهدوی، سید مصلح الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان، کتابفروشی ثقفی، ۱۳۴۸ش.
-مهریزی،مهدی، سهم زنان در نشر حدیث(قسمت دوم)، «علوم حدیث»، زمستان ۱۳۸۱ش، شماره ۲۶.
سلام من به مدینه، به آستان رفیعش
به مسجد نبوی و به لاله های غریبش
سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش
سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش
سالروز تخریبِ قبور ائمه بقیع ، تسلیت باد.
رابطه شب قدر و شهادت حضرت علی علیه السلام
شب قدر تجلّی گاه ولایت
شب قدر، شب ظهور ولایت حقّ الهی بر زمین است. ولایت تکوینی٬در کالبد ولایت تشریعی ظهور می نماید برنامه مصوّبه از مقام الوهیت به صاحب امر در زمین داده می شود تا جامعه را با نظام هستی هماهنگ نماید.
اندیشه ها و نفوس را بر مبنای فطرت، به ولیّ خدا و از طریق او به ولیّ خدا و از طریق او به خدا متصل نماید. آنگاه که امر نازل می شود ولایت تجلّی می نماید. أمر تا صاحب و جایگاه مشخصی نداشته باشد، نازل نمی شود، و اگر صاحب داشت، پذیرش أمر و صاحب امر هردو با هم تحقّق می یابد و این تحقّق چیزی جز تجلی ولایت نیست.
رابطه میان خدا و صاحبان ولایت خدا در زمین که پیامبر و اهل بیت ایشان هست و همگی مصادیق ولایت هستند، همان «أمر» است که مظهر ولایت خدا و نمودی از احکام باری تعالی و تجلی قرآن است. ظرف این ارتباط، شب قدر است، شبی که مجلای (زمان تجلی) حقّ و ظهور تکثیر آن بسط و تفصیل آن اجمال است که اگر چنین شبی نبود، نه قرآن و نه أمر، هیچ کدام نازل نمی شدند و تجلی حقّ عقیم می ماند. عامل تحقق این تجلی، همانا ملائکه و روح اند که در این شب فرود می آیند و امر را نازل می کنند و به صاحب امر در هر زمان می سپارند. سوره قدر متعلق به صاحب أمر و تجلی گاه ولایت است، در تحقق ولادت صاحب ولایت نیز تجلی نموده است.
مؤمنین محل دریافت فیوضات الهی
مؤمنین نیز به تناسب ظرفیّت و تقوایی که دارند، ملائکه خاص و روح خاصی، أمری را -نه همه امور هستی را- بر او نازل می کنند. هر کس در 23 شب اول ماه رمضان خود را به افق نبوّت و امامت نزدیک گردانید و ظرفیّت وجودش را با تقوی توسعه داد و خود را مستعّد دریافت فیوضات الهی گردانید، هنگامی که قرآن بر سر می گیرد، و از خدا درخواست می کند و چهارده معصوم را واسطه فیض قرار می دهد، به تناسب این استعداد و شأن دریافتی می نماید. این دریافت ها و نزول ملائکه و روح، نه تنها در شب قدر، بلکه در تمام لحظات وصل، وجود دارد، چنانکه برای ائمه علیهم السلام نیز چنین است.
نمونه ساده و اولیّه آن، که تا حدودی برای عموم قابل درک است، بارقه های ذهنی و الهامات و جرقه های علمی برای کاوشگران و اهل دقت و نظر است.
ینزل الملائکه بالروح من امره، علی من یشاء من عباده (نحل / 2)
پرورش و تکامل بشر
همه امامان و پیامبر و پیامبران گذشته، از یک گوهر بوده و همگی یک جهت داشته اند، لکن هر امامی، تفصیل مجمل های گذشته می باشد. همه امامان علم بدون اختلاف دارند و هیچکدام با دیگری اختلاف ندارند، تفاوتشان در اجمال و تفصیل و تناسب با شرایط و شئونات است. این تعریف، حکیمانه و در راستای تکامل بشر است. تکرار و تجدد امام و رهبر در معنای اولیه (امام معصوم) و در معنای ثانویه و مراتب پایین تر (پیشگامان و رهبران مردمی) یک موهبت الهی برای پرورش و تکام انسان است.
تجلی کوثر در ولایت
«کوثر در معنای لغوی و اوّلیه، سرچشمه سرشار و منبع جوشان است و شامل هر چشمه فزائیده و منبع خیر می شود. مصداق اعلای آن فاطمه سلام الله علیها است که به پیامبر صلی الله علیه و آله داده شد، و او همسر یک امام و مادر یازده حجّت خدا می باشد.
کوثر همچون خورشید با تشعشع خود، نور صادر می نماید، هر نورش امامی است که به واسطه آن جهان بشریت روشن می گردد، و این انوار الهی لازمه حیات طیّبه انسانیّت اند. کوثر از مجرای توارث در وجود امامان و سپس امامزادگان آنگاه صالحان جریان یافت و خیراتش، زمین های انسانیت را آبیاری نمود. این جریان دائمی و تکاثر ابدی، نمودی از نزول ملائکه و روح و جلوه ای از تجلی کوثر است که همواره وجود دارد، و حیات ظاهری و باطنی و مادی و معنوی در گرو وجود آن است.
مطلع الفجر ظهور مهدی موعود عج الله فرجه هست، چنانکه امام صادق علیه السلام فرموده: حتی مطلع الفجر یعنی حتی یقوم القائم عج الله فرجه.
امام صادق علیه السلام فرمود: «تقدیر در شب نوزدهم است و ابرام (محکم و پابرجا) احکام در شب بیست و یکم و امضاء و گذراندن، در شب بیست و سوم می شود.
امکان تغییر سرنوشت غیر حتمی در هر سال
خداوند حکیم و رئوف و بخشنده در برابر عصیان بندگان و خطاهای سهوی، هر سال از مجرای ولایت معصوم، راهی بر جبران گذشته ها و توبه و انابه، با پرداخت حقّ الناس (عدم پرداخت بدهی در حال تمکّن، غیبت، تهمت، سخن چینی، عدم پرداخت حقوق افراد واجب النفقه:مهریّه، نفقه و…) هتک آبروی مسلمان و…) و حقّ الله (ادای واجبان شرعی :نماز، روزه، خمس، زکاه و…) باز گذاشته، تا بندگان به اختیار خود راه صلاح و رستگاری و بندگی خدا را انتخاب نمایند، و یا به بندگی هوای نفس و شیطان تن داده و ذلت دنیا پرستی را برگزینند.
در شب بیست و سوم، انتخاب انسان در چارچوب مشیت الهی امضا می گردد، لذا احیاء و شب زنده داری توأم با توبه و جبران مافات، ارزشمند و انجام هر خدمت و عمل صالحی در این شبها برابر با هزار ماه است. البته ثواب و بخشش و فیض به صرف بیدار بودن نبوده و مشروط به معرفت ولایت و یاری ولایت با معرفت به اهداف و طریق حق و تلاش در قرار گرفتن در صف صالحان و عاملان به دین خدا می باشد،در این صورت، از فیوضات این شب نیز بهره مند شده، و تا یک سال از هوا پرستی و دنیا پرستی و مکر شیطان در امان خواهد بود. هر قدر ظرف بزرگ باشد، مظروف نیز بزرگ خواهد بود. اختیار و انتخاب با ماست.
رابطه شب قدر با تکامل عقول و علوم بشر
شب قدر طبق روایات متعدّد، از ظهور پیامبر اسلام شروع شده، و تا روز قیامت که حجّت خدا باقی است، ادامه خواهد داشت. حجّت زمان، متناسب با شرایط زمانی و میزان تکامل بشری، برنامه ها و تفصیل مجملات و متشابهات و… ، را دریافت نموده، به نفوس قابل و دارای ظرفیّت عنایت می فرماید، از این روست، شاهد تکامل علم و معرفت بشر در دین خدا و علوم مختلف مورد نیاز بشری هستیم، اما چون به عقل و توانمندی خود و دیگران، به طور مستقل و به اختیار و توانایی خود، اعتقاد داشته و باور کردیم، لذا از درک سیر نزول فیوضات را از خالق حکیم، که ذره ای از بی انتهاست، از طریق ولایت و جانشین خدا عاجزیم. از این روست پیشرفت های علمی را به خود نسبت می دهیم و جز خود نمی بینیم. ولی در تأمل و تعمق در اصل تمام پیشرفت های مادی و معنوی بشریت، جز جلوه گری صفات جلال و جمال خداوند با استعداد ذاتی و توان جسمی از سوی خداوند نیست، چرا که خداوند در حدیث قدسی فرموده است:عَبْدی اَطِعْنی اِجْعَلَکَ مَثَلی. «بنده من، مرا اطاعت کن، تا تو را مثل خودم قرار دهم.»
رابطه شب قدر با شهادت یگانه مظهر عدالت
شب قدر با آن همه عظمت و مجلای اراده و اوامر الهی به جانشین خود در زمین، تا طلوع فجر، در سرپرستی بشر و عالم امکان، سرنوشت همگان را ورق می زند، لذا از اهمیّت ویژه ای برخودار بوده و مورد توجّه عموم بوده است، اگر در چنین شبی حادثه ای رخ دهد، قطعاً آن حادثه نیز مورد توجّه قرار گرفته و مردم در پی فهم علت حادثه، به جستجو می پردازند.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، همگان توان درک عظمت و حوادث شب قدر را نداشته و جز اندکی، به معرفت کامل از این شب نرسیده اند، لذا حادثه ای بزرگ و مهمّ می تواند، عقول و دل های بشر را تکامل داده و آن ها را از خواب غفلت بیدار نماید، تا بر آنچه در این شب می گذرد، توجّه نموده و امور خود را در مسیر حقّ قرار دهند. شهادت اولین جانشین خاتم پیامبران در محراب مسجد توسط مسلمانی به ظاهر مسلمان در صف نماز جماعت به نام حمایت از دین خدا، ریختن خون اسوه عدالت و یگانه رهبر عادل جهان و یار مستضعفان و شمشیرخدا بر دشمنان خدا، و زاهد شب و شیر روز در برابر خصم دین خدا، امری بسیار تکان دهنده است تا همواره مسلمانان و تمام بشریت تا روز قیامت بپرسند، چه کسی کشته شد، در کجا کشته شد، چرا کشته شد، چه کسی بود، تا اوج مظلومیّت و تنهایی ولیّ خدا در بین مسلمانان!! و اوج نفاق و دنیا طلبی و دین به دنیا فروختگان به نام مسلمانان، زبانزد خاص و عام گردد، غاصبان حکومت اسلامی شناخته شوند، و مسلمانان واقعی در پی برگرداندن حکومت به ولیّ خدا برآیند.
از سوی دیگر، در 25 سال سکوت و خانه نشینی ولیّ خدا معترضی بر جان وی نبوده، اما زمانی که به درخواست و اصرار خود مسلمانان! حکومت را می پذیرد و دستور خدا را در تمام ارکان جامعه انجام می دهد، غاصبان حکومت اسلامی و بندگان دنیا و هوای نفس، وجود او را مانع حاکمیّت و ثروت اندوزی و نظام ارباب و رعیتی و… می بینند، لذا به خیال خود با کشتن حجّت خدا، طومار دین اسلام را در هم پیچیده و از بین بردند، در حالی که حکومت 5 ساله سراسر عدالت علی علیه السلام را تا روز قیامت، برای تمام آزادگان دنیا، به عنوان نسخه عملی نظام اسلامی با رهبری ولیّ معصوم، منشور عملی در حکومت و مدیریّت اسلامی گردانیدند، تا مردم بدانند، در اجرای عدالت، باید از خون خود گذشت، تا نظام عادلانه بدون ظلم و قشربندی تحقق یا بدو دین خدا استوار شود. از سوی دیگر،این حادثه به مردم هشدار می دهد، در جستجوی حجّت بعدی باشند تا حکومت اسلامی و عدالت فراگیر را دوباره بر پا کنند. هنگام تلاوت سوره قدر در پی پاسخ نزول ملائکه و روح بر چه کسی می گردند، تا گنج های نهفته در شب قدر به مرور با تکامل معنوی بشر هویدا گردند.
فرازی از کتاب علل ظهور امام زمان عجّ الله فرجه به قلم منصوره وطنی
سلام ای حُسن عالمتاب، ای روح سحر سیما
سلام ای آیه مظلوم، ای غم، سوره زیبا
سلام ای دومین خورشید، ای روشن ترین امید
بتاب ای عصمت روشن، بتاب ای عصمت زیبا
سالروز ولادت امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد.
در بسیاری از دعاهای وارد شده در ماه مبارک رمضان، به «حج» اشاره و از خداوند درخواست زیارت بیت الله الحرام شده است. سوال این است که در میان همه اعمال و مناسک الهی، چرا در مهم ترین ماه و بزرگترین ضیافت الهی، این همه بر روی حج و زیارت بیت الله تاکید شده است؟!
«حج» یکی از شعائر مهم در دین مبین اسلام محسوب می شود. نکته ای که این نوشتار در پی آنست نقش پر رنگ حج در ادعیه ماه مبارک رمضان است. در بسیاری از دعاهایی که در این ماه وارد شده، اشاره به حج کرده و از خداوند درخواست حج بیت الله الحرام شده است. سوال این است که در میان همه اعمال و مناسک الهی، چرا در مهم ترین ماه و بزرگترین ضیافت الهی، این همه بر روی حج و زیارت بیت الله تاکید شده است؟!
جایگاه حج در دین اسلام
حج در لغت به معنای « آهنگ کردن»، « قصد کردن» و « با دلیل بر دشمن غلبه کردن» است و در اصطلاح سفری است که به مکه، در ماه ذی الحجه، به منظور زیارت خانه خدا ( کعبه) و برگزاری مراسمی خاص در بیت الله الحرام و محل هایی در اطراف آن، که به مجموع این مراسم ، مناسک حج گفته می شود. این سفر معنوی بر هر مسلمانی در تمام عمر یک بار واجب می شود ، به شرط آنکه از نظر مالی و قدرت بدنی توان انجام آن را داشته باشد و راه نیز بر او باز باشد.
حج در نگاه اسلام، اهمیت و ارزش بسیار والایی دارد و همین سبب شده است حج را در فروع دین اسلام جای دهند.[1] در قرآن کریم سوره ای بنام «حج» وجود داشته و در کتب روایی، هزاران حدیث در باب حج آمده است. در اهمیت حج همین بس که امام صادق (ع) آن را برتر از روزه و جهاد، بلکه هر عبادتی بجز نماز دانسته است.[2]
حکمت های حج
هر یک از عبادات و مناسک دینی دارای ظاهر و باطنی است. حج نیز غیر از اعمال ظاهری و افعال مختلفی که در رساله های علمیه آمده است دارای حکمت هایی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
1- اصلاح نفس از رذائل و رشد معنوی: یکی از حکمت های حج خودسازی و پیرایش انسان از آلودگی ها و دلبستگی به ماسوی الله است. در روایات، گفتگویی از امام سجاد (ع) و شخصی به نام شبلی آمده است که به این حکمت اشاره می کند. وقتی امام سجاد(ع) از اِحرامبستن شبلی اطلاع مییابد، این عمل را ظاهری میداند و توجه شبلی را به باطن اِحرام میکشاند: «آیا در آن موقع تصمیم گرفتی لباس گناه را از تن خود بیرون کنی و لباس طاعت بپوشی؟ … آیا به هنگام برهنهشدن از لباس دوختهات، توجه داشتی که از ریا و نفاق و انجام امور شبههناک دوری کنی؟ شبلی: خیر. … امام سجاد(ع): بنابراین نه در میقات رفتهای و نه از لباس دوخته، خلاص شدهای».[3]
2- فرصتی برای تامل در سبک زندگی: حج موقعیتی است که به انسان این مجال را می دهد تا در زندگی روزمره خود کمی تامل کند و از تارهای در هم تنیده ای که او در حیات دنیوی محاصره کرده اند رها کرده و نسبت به حلال و حرام الهی حساس تر شود. حاجی تمرین می کند تا توحید را محور زندگی قرار داده و همه افعال خود را با آن تنظیم نماید. او در حج، سبک خاصی از زندگی را تجربه می کند و آماده می شود تا در زندگی آینده حیاتی نو را آغاز نماید.
3- وحدت مسلمانان و سربلندی و ابهّت جهانی اسلام: از دیگر حکمت های حج، می توان به اجتماع پر شکوه مسلمانان از رنگ ها و قومیت های مختلف در این کنگره جهانی نام برد. بی گمان، اجتماع عظیم حج، بزرگترین اجتماع مردمی با محوریت توحید به شمار رفته و این واقعه بی بدیل که هر ساله تکرار می شود، نشان گر عظمت جهان اسلام و علامتی برای ابهّت امت مسلمان می باشد.
4- تقویت روحیه ی ولایت مداری: حکمت های متعدد دیگری نیز برای حج، قابل ذکر است که به دلیل رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر کرده و در اینجا به آخرین و البته مهمترین فلسفه و حکمت پرداخته می شود.
طبق روایات متعدد، «ولایت و امامت» به منزلۀ روح برای حج محسوب می شود و همانگونه که جسم بی روح مرداری بیش نیست، حج بدون ولایت نیز ارزش چندانی ندارد. در آیینه روایات، تنها حجی کامل و اثر بخش است که در ذیل پذیرش جایگاه اهل بیت عصمت و طهارت انجام شده و بدون معرفت امام و اذعان به مقام ولایت او، حج، ناقص و غیر مقبول خواهد بود.
امام صادق (ع) در پاسخ به یکی از یاران که از معنای «وَمَنْ دَخَله کانَ آمنا»[4] پاسخ دادند: «آن کس که قصد زیارت این خانه کند، در حالی که بداند خداوند بدان امر فرموده و ما خاندان را آن گونه که شایسته و حق و معرفت ماست، بشناسد. چنین کسی در دنیا و آخرت در امان خواهد بود»؛[5] و یا در روایت دیگری فرمودند: «کسی که از روی معرفت به کعبه بنگرد و حق و حرمت ما را بشناسد آن گونه که حق و حرمت کعبه را شناخته است، خداوند گناهانش را بیامرزد و مشکل دنیا و آخرتش را کفایت کند.»[6]
این روایت دارای نکته ظریفی است و آن عبارت «سنگ ها» برای کعبه است. طبق این روایت طواف به دور کعبه، بدون امامت و ولایت، تنها چرخیدن به دور سنگ هایی بیش نیستدر روایات دیگر، شناخت ولایت و اعلام آمادگی برای یاری ولایت از شروط حج بیان شده است. امام باقر (ع) در فرازی از سخنان خود می فرمایند: «از مکّه آغاز کنید و به ما ختم نمایید»؛[7] ایشان در روایتی دیگر می فرمایند: «مردم مأمور شده اند به سوی این خانه که از سنگ ها ساخته شده بشتابند و بر آن طواف کنند سپس نزد ما آمده و ولایت و محبت خود و آمادگی شان را برای یاری ما عرضه کنند.»[8] این روایت دارای نکته ظریفی است و آن عبارت «سنگ ها» برای کعبه است. طبق این روایت طواف به دور کعبه بدون امامت و ولایت، تنها چرخیدن به دور سنگ هایی بیش نیست.
حضرت آیت الله جوادی آملی در همین رابطه به حرکت حرم در سرزمین مکه اشاره کرده می فرمایند: « به هر تقدیر، حرمت سرزمینی که خداوند هر چیزی را در آن محترم شمرده بر اثر حرمت کعبه است، لیکن گرچه کعبه آن هم بُعْد خاص و مکان ویژهای که کعبه آن را اشغال کرده و از دل زمین تا اعماق آسمان امتداد دارد، یگانه قبله و مطاف جهانیان است و همه مسلمانان زندگی و مرگشان به سمت آن میباشد و آهنگ به سوی آن همان هجرت به سوی خداست، از اینرو اگر مرگی در این هجرت اتفاق افتد پاداش مهاجر و اجر او را خدا شخصاً تعهّد فرموده است: «ومن یخرج من بیته مهاجراً إلی الله ورسوله ثمّ یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله» و نیز گرچه برای مکه ویژگیهای فقهی و سیاسی ثابتی است که دیگر مکانها و شهرها فاقد آن است و همچنین گرچه برای حج و مواقف آن ابعاد خاص سیاسی عبادی مطرح است که دیگر عبادتها این خصوصیات را ندارد، ولی همه این مزایا و ویژگیها مرهون ولایت و امامت است.
از نکته اخیر این است که هم رهبریهای ملکوتی اعمال و نیّات و ادعیه و مشاهده آیات بیّنات و پیبردن به اسرار معنوی حج و مانند آن در پرتو ولایت تکوینی امام معصوم(علیه السلام) است که حج او امام حجّها بوده، پیشاپیش اعمال امت به سوی بارگاه قبول الهی صعود میکند و آنگاه اعمال دیگران به دنبال آن صاعد میشود: «إلیه یصعد الکلم الطّیّب والعمل الصّالح یرفعه» و هم رهبریهای سیاسی حج و مواقف آن و جهت دادن به اجتماع انبوه جهانیان بر محور بنایی پاک و آزاد و بهرهبرداری از افکار اقطار عالم و سیراب کردن تشنگان استقلال و نجات از استعباد و استکبار جهانی، بالإصاله در پرتو امامت امام معصوم (ع) و بالنّیابه در غیبت او در شعاع نایبان آن حضرت است.»[9]
البته لازم به ذکر است که شرط ولایت، تنها منحصر به حج نبوده و همه اعمال، تنها در پرتو پذیرش ولایت و امامت، مورد قبول درگاه الهی واقع می شود. در روایتی در امام سجاد (ع) آمده است: «بهترین نقطه روی زمین، بین رکن مقام است. حال اگر کسی آنقدر عمر کند که نوح در میان قوم خود و درنگ کرد، نهصدپنجاه سال و روزها را به روزه داری و شبها را به شب زنده داری در این مکان مقدّس به سر برد، آنگاه خدای ـ عزّوجلّ ـ را بدون ولایت ما ملاقات کند، این عبادتها به حال وی سودی نرساند.»[10] به عبارت دیگر عبادات بدون ولایت حضرات معصومین (ع) فاقد ارزش بوده و در رشد و اعتلای معنوی انسان بی ثمر خواهد. ابان بن تغلب نقل می کند: با امام باقر علیه السّلام در مسجد الحرام بودم که مردم دور کعبه لبّیک مىگفتند. امام فرمود: «آیا اینها (مخالفان) را که لبّیک مىگویند مىبینى؟! به خدا سوگند! صداى آنها نزد خداوند از صداى الاغ بدتر است»[11].
آیت الله جوادی به زیبایی شرط ولایت را برای قبولی اعمال تبیین و ترسیم نموده اند: حج بدون «ولایت» و آهنگ کعبه بدون «امامت» و حضور در عرفات بدون «معرفت امام» و قربانی در منا بدون «فداکاری در راه امامت» و رمی جمره بدون «طرد شیطان استکبار درونی و بیرونی» و سعی بین صفا و مروه بدون «کوشش در شناخت و اطاعت امام» بیحاصل بوده، سودی نخواهد داشت؛ زیرا گرچه یکی از مبانی اسلامْ حج است: «بنی الإسلام علی خمسٍ: علی الصَّلاة والزَّکاة والصَّوم والحجِّ والولایة»، لیکن هیچ یک از نماز و روزه و زکات و حج همانند ولایت، رکن استوار اسلام نیست، از اینرو در ادامه روایت مزبور آمده است: هیچ دعوتی از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولایت و امامت نیست: «ولم یناد بشیءٍ کما نودی بالولایة»؛[12] زیرا انسان کامل که خود اسلام ممثل است میتواند به همه ابعاد اسلامی آشنا باشد و آشنایی دهد و مردم را به روح توحید که همان فریاد و قیام علیه طاغوت است جهت بخشد.[13]
جمع بندی
همانگونه که گذشت، حج، یکی از مهم ترین اعمالی است که در دین مبین اسلام به عنوان شعائر معرفی و از ارکان آن به شمار می رود. علت تاکید زیاد در ادعیه ماه مبارک رمضان، بر موضوع «حج» و درخواست زیارت بیت الله الحرام را باید در حکمت های آن جستجو کرد. حج، دارای حکمت هایی است که به برخی از مهترین آنها اشاره شد، اما مهمترین فلسفه حج، تجدید بیعت با ولایت و امامت، اذعان و اعتراف به جایگاه عظیم اهل بیت (ع) و اعلام آمادگی برای نصرت و یاری ایشان است؛ امری که فلسفه همه مناسک و افعال شرعی به شمار رفته و به بیانی دیگر، روح همه عبادات به شمار می رود. در اصل، درخواست حج، درخواست توفیق تجدید بیعت با امام معصوم (ع) و تقاضای توفیق برای اعلام وفاداری و آمادگی برای نصرت خلیفه الهی است.
پی نوشت:
[1] . اطیب البیان، ج۶، ص۲۹۶.
[2] . الکافی، ج۴، ص۲۵۴.
[3] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۰، ص۱۶۶.
[4] . سوره آل عمران / آیه 97
[5] . وسائل الشیعه، ج 8 ، ص 68
[6] . فروع الکافی، ج 2، ص 241
[7] . من لا یَحضرهُ الفقیه، ج 2، ص 334
[8] . همان، ج 2، ص 334
[9] . آیت الله جوادی آملی، ولایــت، روح حـــج، مجله الکترونیکی اسراء 1388 شماره 6.
[10] . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص159.
[11] . الکافی، ج 4، ص 540.
[12] . همان، ج ۲، ص ۱۸.
[13] . آیت الله جوادی آملی، همان.
فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ البَنین، از همسران امام علی(ع) و از شخصیتهای محترم نزد شیعیان است. او مادر حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند.از آنجا که او مادر چهار پسر بود، به ام البنین مشهور شد.
پس از واقعه کربلا، ام البنین برای امام حسین(ع) و فرزندانش سوگواری میکرد به طوری که دشمنان اهل بیت(ع) نیز با او همنوا میشدند. مدفن ام البنین در قبرستان بقیع است.
پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) با برادرش عقیل که در نسبشناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل، فاطمه بنت حزام را پیشنهاد کرد که علی(ع) با او ازدواج کرد. در مورد زمان ازدواج امام علی(ع) با ام البنین اختلاف وجود دارد و در واقع تاریخ دقیقی در این مورد مطرح نشده است.همچنین در مورد اینکه او بعد از حضرت فاطمه(س) همسر دوم یا سوم امام بوده است نیز اختلاف وجود دارد. اما در خصوص اینکه او قبل از ازدواج با حضرت علی(ع) و بعد از شهادت ایشان با شخص دیگری ازدواج نکرده است اختلافی وجود ندارد.
برخی نقلهای تاریخی وجود دارد که امام بعد از حضرت فاطمه(س) به سفارش ایشان با امامه نوه پیامبر(ص) و دختر زینب ازدواج کرد و برخی نیز بر اساس روایتی از امام صادق(ع) معتقدند که ام البنین اولین همسر امام بعد از حضرت فاطمه(س) بوده است. برخی معتقدند بر اساس اینکه اولین فرزند ام البنین در سال ۲۶ ق به دنیا آمده است ازدواج امام علی(ع) با ام البنین قطعا قبل از سال ۲۳ هجری بوده است، اما برخی دیگر سال ازدواج آنها را ۱۳ یا ۱۶ قمری میدانند چرا که بین ازدواج آنها و تولد حضرت عباس(ع) بزرگترین فرزندشان ۱۰ سال فاصله بوده است.
در روایات آمده است، بعد از گذشت مدتی از ازدواج ام البنین با حضرت علی(ع)، ام البنین به امام علی(ع) پیشنهاد کرد او را به نام اصلیاش که فاطمه بود، صدا نزند، تا حسنین(ع) با شنیدن نام فاطمه به یاد مادرشان نیفتند. از این رو امام علی(ع) او را ام البنین [مادر پسران] نامید.
ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد، شخصی خبر شهادت فرزندانش را به او داد؛ اما او از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید. ام البنین وقتی خبر شهادت چهار فرزندش و امام حسین(ع) را شنید، گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین میشد و او زنده میماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل بیت و امام حسین(ع) دانستهاند.
جایگاه ام البنین نزد شیعیان
مزار ام البنین در قبرستان بقیع
عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه ام البنین به اهل بیت بهویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کردهاند. به گفته شهید ثانی و مقرم ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهل بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او میرفتند. باقر شریف قرشی نیز گفته است در تاریخ زنی همچون ام البنین دیده نشده که نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد.
سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۹۴ق) از مراجع تقلید شیعه و از شاگردان میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی گفته است من در مشکلات، برای ام البنین صد مرتبه صلوات میفرستم و حاجت میگیرم. برخی گزارش کردهاند که ام البنین در میان زنان شیعه جایگاه ویژهای دارد، زنان ایرانی برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به او متوسل شده و سفرههای نذری به نام او برگزار میکنند.همچنین در برخی از مناطق شیعی سفرههایی با نام «سفره مادر حضرت ابوالفضل» یا «سفره ام البنین» مرسوم است.
منابع:
بن عنبه، احمد، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
الاوردبادی، شیخ محمد علی الغروی، موسوعه العلامه الاوردبادی، تحقیق السید محمد آل المجدد الشیرازی، کربلا،دار الکفیل، ۱۴۳۶ق.
الزهیری، داود بن عبد الله بن أبی الکرام الجعفری، السیدة أم البنین(ع) سیرتها - کراماتها، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ط۱، ۲۰۰۶م.
الموسوی المقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع) أو حدیث کربلاء، بیروت، انتشارات مؤسسة الخرسان للمطبوعات، ۱۴۲۶ق.
الموسوی المقرم، عبدالرزاق، قمر بنی هاشم، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
بلوکباشی، علی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، تهران، مزکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
حسون، محمد و امعلی مشکور، اعلام النساء المؤمنات، تهران، ۱۴۱۱ق.
دُخَیّل، علی محمد علی، العباس بن امیرالمؤمنین علیهالسلام، بیروت، مؤسسة اهل البیت، ۱۴۰۱ق.
ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس، قم، مکتب الحسین، ۱۳۷۶ش.
ربانی خلخالی، علی، ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین(س) همسر باوفای امیر المومنین(ع)، قم، مکتب الحسین، ۱۳۷۸ش.
زجاجی کاشانی، مجید، سقای کربلا، تهران، نشر سبحان، ۱۳۷۹ش.
شبر، جواد، أدب الطف أو شعراء الحسین علیهالسلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر، بیروت، دارالمرتضی، ۱۴۰۹ق.
شریف القرشی، باقر، العباس بن علی، ترجمه سید حسن اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۶ش.
کلباسی نجفی، محمد ابراهیم، خصائص العباسیه، تحقیق و ترجمه محمد اسکندری، تهران، انتشارات صیام، ۱۳۸۷ش.
محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعة، تهران، ۱۳۶۴ش.
محمودی، عباسعلی، ماه بیغروب؛ زندگینامه اوالفضل العباس، تهران، فیض کاشانی، ۱۳۷۹ش.
بی شک کسی هم چون فرزند راستین حضرت فاطمه سلام الله علیها ،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی تواند به طور کامل مقام و منزلت بی بدیل دختر گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله را برای جهانیان معرفی نماید.
از آن جا که ما لایق شرفیابی به محضر نورانیش نیستیم و دست مان از دامانش کوتاه است باید به سراغ وارثان نبی الله ،علمای ربانی برویم و از آنان خواهش نماییم که از مقام و منزلت بی نظیر سیدة النساء العالمین برای ما بگویند تا معرفت و اردات و محبت ما به شفیعه روز جزا افزون شود و در سوگ حضرتش خون بگرییم.
پیر سفر کرده ما خمینی کبیر در این باره این گونه می فرماید:
تمام ابعادی که برای زن متصوّر است و برای یک انسان متصوّر است، در فاطمه زهرا علیهاالسلام جلوه کرده و بوده است.
یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان [بوده] تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان [است].
او زن معمولی نیست او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است… تمام هویّت های کمالی که در انسان متصوّر است و در زن تصوّر دارد، تمام در این زن است…
زنی که تمام خاصّه های انبیا در اوست؛ زنی که اگر مرد بود، نبیّ بود؛ زنی که اگر مرد بود به جای رسول اللّه بود… انسانی است به تمام معنی انسان، زنی است به تمام معنی زن.
صدیقه طاهره… از مرتبه طبیعت شروع کرده است [و] حرکت کرده است؛ حرکت معنوی با قدرت الهی، با دست غیبی با تربیت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مراحل را طی کرده است تا رسیده است به مرتبه ای که دست همه از او کوتاه است….
مقام معظّم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در عباراتی این گونه به توصیف حضرت فاطمه علیهاالسلام می پردازند:
«قلب این زن حکیمه و این زن عالمه و این زن محدثّه و این زنی که با عوالم غیب ارتباط داشت و این زنی که فرشتگان با او حرف می زدند، آن چنان به عوالم مُلک و ملکوت روشن بود که قلب علی علیه السلام و قلب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم .
این زن با همه ظرفیّت و با آن مقام شامخ پشت امیرالمۆمنین علیه السلام مثل کوه ایستاد و تا زنده بود در همه مراحل زندگی با تمام وجود از امیرالمۆمنین علیه السلام و از مقام ولایت دفاع کرد.
علاّمه مجلسی می گوید: بزرگان فُصَحا و بُلَغا از علوّ کلمات و مضامین ظاهر و باطن کلمات خطبه ای که زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه ایراد کرد، انگشت تعجّب به دندان گزیدند… فاطمه زهرا علیهاالسلام با آن حال غم و اندوه به مسجد رفت و ارتجالاً و بدون اینکه قبلاً آن را تنظیم کرده باشد [آن را] بر زبان جاری کرده است.
آن بیان حکیمانه و آن ارتباط با غیب و آن ظرفیت والا و بالا و آن نورانیّت قلب و بیان را همه و همه، یکسره در راه خدا خرج کرده است».
محقق سخت کوش، مرحوم آیت الله سیدکاظم قزوینی، در کتاب ارزشمند خود “فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد” می نویسد:
فاطمه؛ و توچه می دانی که فاطمه کیست؟ یکتا انسانی است که طبیعت زنانگی را پذیرفته تا نشانی از قدرت رسای پروردگار و توانایی شگفت انگیز و نوآور او باشد؛ زیرا خداوند متعال حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به مثابه نشانه قدرتش در بین پیامبران آفرید و سپس پاره تن و دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام را از وجود او آفرید تا نشانه ای بر قدرت او در آفرینش آفریده ای از جنس زن باشد که مجموعه ای از فضایل و مجموعه ای از مواهب و بخشش هاست.
خداوند متعال به حضرت زهرا علیهاالسلام بیشترین بهره را از شکوه و جلالت بخشیده، به طوری که برای هیچ زنی امکان دسترسی بدان نیست… رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم عظمت و ارج او را اعلام داشته و امیرالمۆمنین علیه السلام به چشم بزرگی بدو نگریسته و پیشوایان اهل البیت به نظر تقدیس و احترام نگاهش می کنند.
علامه شیخ صاوی شعلان درباره شخصیت والا و بی نظیر حضرتش این چنین می گوید:
فاطمه علیهاالسلام برای همه بانوان عالم نمونه ای است، که همچون ماه درخشان بر آسمان هستی پرتو می افکند.
علامه شهیر سیّد شرف الدّین، نویسنده کتاب گران سنگ المراجعات، در توصیف ویژگی های حضرت زهرا علیهاالسلام ، با اشاره به خطبه های ایشان، می فرمایند:
حضرت زهرا علیهاالسلام دارای حجت ها و براهین رسا و کاملی است که دو خطبه آن حضرت این حقیقت را ثابت می کند. همان گونه که قرآن را به دو فرزند خود می آموختند، ایشان را به فراگیری و حفظ این خطبه ها تشویق و ترغیب می نمودند.
استاد شهید آیت اللّه مرتضی مطهری درباره شخصیت و منزلت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام این گونه می گوید:
در تاریخ خود اسلام، زنان قدسیه و عالی قدر فراوانند. اما کم تر مردی است که به پای حضرت خدیجه علیهاالسلام برسد و هیچ مردی جز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و علی بن ابی طالب علیه السلام به پای حضرت زهرا علیهاالسلام نمی رسد. زهرا بر فرزندان خود ـ که امامند ـ و بر همه پیامبران جز خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله وسلم ، برتری دارد.
آیت اللّه سیّد محمد حسین فضل اللّه درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می نویسند:
زمانی که زهرا را به یاد می آوریم، به یاد آرمان رسالت می افتیم.
افرادی در تاریخ وجود دارند که با مرگ به پایان راه می رسند؛ چرا که زندگی شان تنها در هستیِ خودشان خلاصه و محدود شده است؛ ولی افراد دیگری نیز وجود دارند که در فضایی زندگی می کنند که از خلال رسالت امتداد می یابد و فاطمه علیهاالسلام از جمله این گونه انسان هاست.
نمی توان پیامبر خدا را به یاد آورد و از فاطمه زهرا علیهاالسلام یاد نکرد. نمی توان دوره کودکی حسن و حسین و زینب علیهماالسلام را به یاد آورد و فاطمه زهرا(س) را به خاطر نیاورد، به همین سبب است که ما می خواهیم، زهرا در قلوب و عقول ما به مثابه پیام و رسالت اندیشه باقی بماند .
منابع:پایگاه فرهنگی مذهبی حوزه
قالَتْ علیها السلام : وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَ الْهَیْكَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 93.)
در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گویندهاى حقّگو و هدایتگر است ، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.
حاج قاسم در مسائل داخلی اهل حزب و جناح و اینگونه تقسیمبندیها نبود
از امام هادی ـ علیه السلام ـ نزد متوكّل سعایت كردند كه در منزل او اسلحه و نوشتههای تحریك برانگیز و اشیای دیگر است كه از شیعیان او در قم به او
رسیده و او عزم شورش بر ضد دولت دارد.
متوكل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند،
آن گاه امام ـ علیه السلام ـ را در اطاقی تنها دیدند كه در به روی خود بسته، جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینی مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت
خدا و تلاوت قرآن مشغول است.
امام را با همان حال نزد متوكل بردند و به او گفتند: «در خانهاش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم كه قرآن میخواند.»
متوكل چون امام ـ علیه السلام ـ را دید، عظمت و هیبت امام ـ علیه السلام ـ او را گرفت و بیاختیار حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشاند و جام شرابی را
كه در دست داشت به آن حضرت تعارف كرد!
امام ـ علیه السلام ـ سوگند یاد كرد و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار!»
متوكل از تقاضایش منصرف شد ولی برای این كه امام ـ علیه السلام ـ را در نظر جمع سبك جلوه دهد گفت: پس شعری بخوان!
امام فرمود: من شعر، كم از بر دارم.
گفت: باید بخوانی.
امام ـ علیه السلام ـ اشعار زیر را خواند:
باتُوا عَلی قُللِ الجِبالِ تَحرُسُهُم غُلْبُ الرّجالِ فَما اَغْنَتهُمُ القُلَلُ
وَ اسْتَنزَلُوا بَعدَ عِزٍّ عن َمَعاقِلِهِم فَاُوَدّعُوا حُفَراً یا بِئسَ مانَزَلُوا
ناداهُم صارِخٌ مِن بعدِ ما قُبِرُوا اَیْنَ الاَساوِرَ و التّیجانُ وَ الحُلَلُ؟
اَینَ الوُجوهُ الّتی كانَت مُنعِمَهً مِنْ دُونِها تَضْرِبُ الاَستارُ وَ الْكُلَلُ؟
فَافصَحُ القَبرُ عَنهُم حینَ ساءَ لَهُم تِلكَ الوُجُوهَ عَلَیها الدَّود یَقتَتِلُ
قَد طالَما اَكَلُوا دَهراً وَ ما شَرَبُوا فَاَصْبَحُوا بَعدَ حُلولِ الاَكُلِ قَد اُكِلُوا
وَ طالَما عَمَّروا دُوراً لِتَحَصُّنِهِمْ فَفارَقُوا الدّوَر عَلَی الاَعداءِ وَ ارْتَحِلُوا
اَضْحَتْ مَنازِلُهُم قَفْراً مُعَطَّلَهً وَ ساكِنُوها اِلی الاَجْداثِ قَدْ رَحَلُوا
ترجمه:
(زمامداران جهانخوار و مقتدر) بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند، در حالی كه مردان نیرومند از آنان پاسداری میكردند،
ولی قلّهها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
آنان پس از مدتها عزّت از جایگاههای امن به زیر كشیده شدند و در گودالها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی!
پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهای فاخر؟
گور به جای آنان پاسخ داد: اكنون كِرمها بر سر خوردن آن چهرهها با هم میستیزند!
آنان مدت درازی در دنیا میخوردند و میآشامیدند، ولی امروز آنان كه خورنده همه چیز بودند، خود خوراك حشرات و كرمهای گور شدهاند!
چه خانههایی ساختند، تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند، ولی سرانجام پس از مدتی این خانهها و خانوادهها را ترك گفتند و به خانه گور شتافتند!
چه اموال و ذخائری انبار كردند، ولی همه آنها را ترك گفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند!
خانهها و كاخهای آباد آنان به ویرانهها تبدیل شد و ساكنان آنها به سوی گورهای تاریك شتافتند!
تأثیر كلام امام ـ علیه السلام ـ چندان بود كه متوكل به سختی گریست، چنان كه ریشش تر شد. دیگر مجلسیان نیز گریستند.
متوكل دستور داد بساط شراب جمع كنید و چهار هزار درهم به امام ـ علیه السلام ـ تقدیم كرد و آن حضرت را با احترام به منزل برگرداند. [1 ]
—————پی نوشت—————————————————
[1] . مسعودی، مروج الذّهب، بیروت،دار الاندلس، ج 4، ص 11؛ شبلنجی، نور الابصار، قاهره، مكتبه المشهد الحسینی، ص 166؛
سبط ابن الجوزی، تذكره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، 1383 هـ .ق، ص 361؛ ابن خلكان، وفیات الاعیان
، منشورات شریف رضی، 1364 هـ .ش، ج 3، ص 272؛ قلقشندی، مآثر الأناقه فی معالم الخلافه، الطبعه الثانیه، مطبعه حكومت الكویت، ج 1، ص 232.
در متن پیش رو بخش هایی از سلسله سخنرانی های استاد محمد شجاعی با عنوان “پرواز در آسمان رجب"تقدیمتان می گردد.
ماه رجب، ماه رهایی از سردرگمی های زندگی است
ما در عمرمان سردرگمی های زیادی در مسائل جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی داریم. مثلاً میخواهی یک کار اقتصادی بکنی سردرگم هستی که این کار را بکنم یا نکنم. این معامله را انجام بدهم یا نه. این شغل را انتخاب بکنم یا نه. این دارو را بخورم یا نه. با این شخص ازدواج بکنم یا نه. این رشته تحصیلی را انتخاب کنم یا نه.
در مسائل معنوی هم سردرگم است. نمیداند که ارتباطش با خانواده آسمانیش چطوری است؟ با اهل بیت چطوری است؟ با خود خدا، با ملائکة الله چطور است؟ یعنی هدایتهایی را میخواهد که مربوط به جنبههای فوق عقلانی است. نمیداند باید چه کار بکند. در هر پنج شأن وجودی، انسان سردرگمی و بلاتکلیفی دارد و نمیداند باید چه کار بکند. اما باید بدانیم که در همه اینها خدا هدایت میکند. چون فرمود: «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ= هر کس از من هدایت بخواهد، هدایتش میکنم». هر کس از من رفع بلاتکلیفی بخواهد در این ماه، من تکلیفش را میکنم. یعنی خدا با یک وسیلهای دل آدم را میبرد به یک سویی که درست است. مختلف هم هست؛ ولی بالاخره هدایت میکند و یک نور و روشنایی نصیبش میکند.
یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، این است که ببینیم خدا در این ماه از ما چه چیزی خواسته. دعاهای این ماه، نقش هدایتگری برای ما دارند و ما را از بلا تکلیفیهای زیادی در میآورند. اگر اهل بیت نبودند ما که از رجب سر در نمیآوردیم و نمیدانستیم رجب چیست و چه خصوصیاتی دارد. کور و کر وارد آن میشدیم و کور و کر هم از آن خارج میشدیم. اما الان به ما بصیرت میدهند و میگویند حواستان باشد که ماه رجب است. ماه رجب، زمان و منطقه امن است و با ماههای دیگر خیلی فرق دارد.
پس چه کسی از باطن ملکوت این ماه به ما خبر میدهد؟ اهل بیت (علیهم السّلام) به ما یاد دادند که در این ماه چه کار کنیم و چطوری وارد اردوگاه زمانی ماه رجب بشویم و چطور از مواهب آن استفاده بکنیم. از همان شب اول، قدم به قدم معصوم دست تو را گرفته و میگوید این حرفها را بزن و با خدا اینطوری بگو. «یا من یعطی من لم یسئله و لم یعرفه= ای کسی که عطا می کنی به کسی که از تو درخواستی نمی کند و تو را نمی شناسد». خدا میگوید تو من را بشناسی یا نشناسی، از من بخواهی یا نخواهی، من در این ماه به تو میدهم. چه رسد به کسی که خدا را می شناسد و از او درخواست می کند.
ماه رجب، ماه استجابت دعاهاست
ماه رجب مقدمه ای برای پرواز و اوج گرفتن است. خداوند در ماه رجب، درب آسمان را به روی انسانها گشوده و ندا می دهد اگر کسی از من درخواست کند او را می آمرزم و هدایت می کنم. این ماه حبل بین بنده و خداست و این ریسمان از آسمان هفتم آویخته شده تا بندگان از طریق آن به خدا برسند.
در ادامه فراز حدیث قدسی که فرشتۀ عزیز الهی در ماه رجب از آسمان هفتم تا صبح ندا میدهد، به اینجا رسیدیم که «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ = هر كه در این ماه مرا بخواند اجابتش كنم».
«دعانی» یعنی هر کس صدایم کند. یعنی جواب کسی که مرا صدا کند را میدهم. در روایت داریم که خدا اصلاً جواب بعضی ها را نمیدهد و برای شنیدن حرف بعضیها خدا گوشی ندارد. چون دوستشان ندارد و حوصلهشان را ندارد و قبولشان ندارد، حرفهایشان را هم که حرفهای بیمنطقی است گوش نمیکند. پس اصلاً دعاها را اجابت نمیکند. مثلاً کسی که کار نمیکند، مدام از خدا روزی میخواهد، تنبل است. او روزیش را خودش میبنندد. یا بعضیها به روزی کم قانع نیستند، و میخواهند روزی شان یک دفعه زیاد بشود. اما کار نمیکنند و میگویند این کارها که کار نیست. در حالی که این فکر اشتباهی است. زیرا هر کس با کار و درآمد کم کارش را شروع بکند، روزیش زیاد میشود. بعد هم دعا میکند خدایا چرا مشکل من حل نمیشود. خدا میگوید یک کار کم را شروع کن تا روزیت را زیاد کنم.
بیکاری ننگ و گناه است. از یک رزق کوچک شروع کن تا خدا برکت را به تو بدهد. ولی اینکه تو از الان انتظار داری یک دفعه یک درآمد چند میلیونی داشته باشی، معقول نیست. هیچ وقت کم را رها نکنید به خاطر اینکه کم است. با کم شروع کنید، خدا به شما برکت میدهد. یا مثلاً درس نمیخواند بعد میگوید خدایا من در دانشگاه و امتحان و کنکور قبول بشوم.
خدا جز با رعایت مجاری طبیعی که خودش قرار داده، به کسی چیزی نمی دهد. چون این ناموس و قوانین خودش هست. خدا میگوید این مسیری که من گفتم را برو، از من هم کمک بخواه تا من هم به تو کمک کنم.
گفتیم ماه رجب خیلی خاص است و همه شرائط، قوانین، مقررات و همه چیز در ماه رجب برداشته میشود. حتی خدا واسطهها را هم برمیدارد. در واقع در ماه رجب خود بنده شرافت دارد، خود بنده اعتبار پیدا میکند. حتی اگر گناهکار هم باشد، یک قیمت و ارزشی دارد. ماه رجب خیلی خیلی ویژه است. متوجه این باشید که خدا با همه وجودش آغوشش را به روی بندگانش باز کرده است. برای همین فرمود: «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ= اگر کسی من را در این ماه صدا کند، من اجابتش میکنم و جوابش را میدهم. پس ناامید نشوید و نگویید من هزار تا مشکل دارم، گناه دارم، آلوده هستم، معصیت کردم، چنین و چنان هستم. اصلاً این حرفها را نزنید. هر کس و هر طور باشی، خدا جوابت را میدهد. ماه رجب، غیر از ماههای دیگر است.
ماه رجب ریسمانی است بین بنده و خدا
خدا می گوید: «وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی= من این ماه را یک ریسمان بین خودم و بندهام قرار دادم». ببینید خداوند چقدر رسا حرف میزند. رجب اینقدر قشنگ است. اما گرفتن این ریسمان هنر و آمادگی و وقت گذاشتن و تمرکز میخواهد. باید بدانی که در این ماه چطوری رفتار کنی. باید «تصمیماتمان، افکارمان، آرزوهایمان و عشقهایمان» را در این ماه تنظیم کنیم.
«فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی= هر کس اعتصام بکند به ریسمان ماه رجب، به خودم وصل میشود». ببینید خدا چقدر قشنگ حرف میزند. می فرماید ماه رجب، حبل اتصال به خود خداست. چه چیزی از این قشنگتر که یک دفعه آدم همه موانع را بردارد و به خدا وصل بشود. خوش به حال کسی که حرف زدن عاشقانه با خدا را بلد باشد و این رمزها را بشناسد و بداند خدا چه طور با او حرف میزند.
یکبار دیگر نامه خدا را با هم مرور کنیم: «یَقُولُ اللهُ تَعَالَى أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِی فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی= خداوند تعالی می گوید: من همنشین کسی هستم که همنشین من باشد. من مطیع کسی هستم که مطیع من باشد. من آمرزنده ی کسی هستم که از من طلب آمرزش کند. این ماه، ماه من است و بنده بنده ی من است و رحمت رحمت من است. پس هر کس در این ماه مرا بخواند، اجابتش می کنم و هر کس از من درخواست کند، عطایش می کنم. هر کس از من طلب هدایت کند، هدایتش می کنم. این ماه را ریسمانی بین خودم و بنده ام قرار دادم؛ پس هر کس به آن چنگ زند، به من می رسد»
این نامه عاشقانه خدا به بنده اش است. آدم باید زبانفهم باشد. خدا 22 بار به بنده میگوید من هستم. شما تا حالا شده پیش کسی که خیلی عاشقت است، مثلا پدر و مادرت ۲۲ بار به تو بگوید من هستم و من پشت تو هستم و من هستم و هر چه بخواهی، در کنارت هستم و اجابتت میکنم و حرفهایت را گوش میکنم و هر چه بخواهی هدایتت میکنم!
اگر گوش داشته باشیم، این ندا را از آسمان هفتم میشنویم. اگر با چنین وضعی، کسی جهنم برود حقش هست و لیاقتش همان جهنم رفتن است.
آدمهایی که به جهنم رفتند، شیفته جهنم بودند و عاشق جهنم بودند که رفتند. از بهشت خوششان نمیآمد. از مظاهر خدا، رنگ خدا، بوی خدا، مظاهر خانواده آسمانی، رنگ و بوی خانواده آسمانیشان، از سبک زندگی بهشتیان خوششان نمیآمده که به جهنم رفتند. خودش خواسته جهنم برود، دوست داشته جهنم برود.
دعاها و اعمال مشترک ماه رجب
«یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِین» از امام زینالعابدین است که بعد از نمازها خوانده میشود.
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك …». یعنی خسران میرود سراغ کسی که در این ماه برود در خانه کسی غیر از خود خدا و التماس کسی را بکند و از کسی خواهش بکند و خودش را کوچک و ذلیل بکند. فقط در خانه خدا برو، به هیچ کس و آدمی فکر نکن.
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَك …» خدا کند که بشود در خلوت آدم اینها را بخواند.«وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِی»؛
«اللَّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَةِ وَ الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ وَ الْقُدْرَةِ الْجَامِعَةِ وَ النِّعَمِ الْجَسِیمَة …»؛
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ …» خدایا من هر چیزی که اهل بیت میخواهند، من همه آنها را میخواهم. این دعای امام زمان علیهالسلام خیلی ویژه است. یعنی اگر کسی دعاشناس باشد، حتی اگر نداند امام زمان این را گفته، میخواند میگوید این مال آقا است. چون آقا شیعیان را خیلی تحویل گرفته، درجه خواستهها را خیلی بالا برده، امام زمان علیهالسلام خیلی مهربان است. اما ما مهربان نیستیم.
در آخر، استغفارها را برای خودتان بنویسید و سعی کنید از الان یک دفترچه برای خودتان تهیه کنید و اعمال ماه رجب را در آن بنویسید و همیشه همراهتان داشته باشید. هر روز استغفار بگویید که عالی است. اینها اعمال مشترک هستند.
یکسری اعمال در ماه رجب، از شب اول شروع میشود به همراه نمازها تا ایام البیض.اگر می توانید سه روز اعتکاف را بروید. در این شبها و بخصوص ایام البیض چند دعای خیلی زیبا دارد که خیلی غوغا است. روزهها را خیلی جدی بگیرید، روزهها مرحله به مرحله آدم را اوج میدهد. هر کس هر چه بیشتر میتواند روزه بگیرد. وجود انسان را صاف و نورانی میکند. اگر کسی روزه نمی تواند بگیرد، دعاهایی هست که ثواب روزه را دارد.
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه زینبیه، مراسم جشن میلاد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امام جعفرصادق(علیه السلام) روز شنبه مورخ 3/9/97 با حضور اساتید، کادر و طلاب در مدرسه علمیه زینبیه برگزار گردید.
این مراسم با تلاوت قران کریم آغاز شد و با همخوانی در مدح پیامبر اکرم (ص) توسط طلاب ادامه یافت.
در این مراسم از مداح اهل بیت (ع) جناب آقای طباطبایی دعوت به عمل آمد و ایشان مجلس را مزین به مدح و ثنای حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع) نمودند.
لازم به ذکر است جشنواره غذای سنتی ایرانی در مدرسه علمیه اجرا شد و داوران نفرات برتر را اعلام کردند.
در خاتمه مراسم، از طلاب فعال فرهنگی و رتبه های اول تا سوم آموزشی تقدیر به عمل آمد و به نفرات برگزیده جشنواره قرآنی رشته قرائت جوایز نفیسی اهداء شد.
گفتنی است بعد از اقامه نماز جماعت، این مراسم با پذیرایی از اساتید و طلاب به پایان رسید.
صلوات برتر از بیست هزار سال طاعت فرشته
وقتی كه پیامبراكرم صلی الله علیه وآله و سلم در شب معراج به آسمان چهارم رسید، فرشته ای را دید كه لوحی در پیش روی خود نهاده و در آن نگاه می كند و مانند رودی اشك از دیدگان می ریزد.
آن ملك متوجه حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم درآسمان چهارم نشد و لذا جبرئیل با بال خود براو زد و هنگامی كه ملك متوجه شد، بلافاصله ركاب آن حضرت را بوسید ، تعظیم و اكرام نمود و عرض كرد: یا رسول الله مرا معذور دارید، چرا كه نور زیادی از این لوح متصاعد بود و به همین جهت من متوجه حضور شما نشدم.
آن حضرت فرمودند: در این لوح چه چیزی نوشته شده است؟ ملك عرض كرد، در این لوح نوشته است: لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله. سپس ملك گفت كه من دو ركعت نماز بجا آورده ام كه بیست هزار سال طول كشیده است. به امر خدا پنج هزار سال در قیام و پنج هزار سال در ركوع و پنج هزار سال در سجود و پنج هزار سال درحال تشهد بودم. حالا ثواب این نماز را به شما هدیه می كنم به امت شما. حضرت باز فرمودند كه امت من احتیاج به نماز تو ندارند. پس بدان كه به عزت خدا هر كس از گناهكاران امت من یك بار صلوات بفرستند، ثواب آن از بیست هزارسال طاعت تو برتر است.
منبع:آمالی صدوق، ج 3، ص 429/ لثالی الاخبار،ج3، ص 429
ای ضربان همه ی درس ها
ای ششمین حجت پروردگار
مذهب شیعه ز شما ماندگار
شیعه اگر به مذهبش عاشق است
به همت ولی خود صادق است
شرح كلام حق به انشای تو
اصول دین رد قدم های تو
دین به سخن های تو تفسیر شد
علم همه پیش تو تحقیر شد
فهم همه شد سخن تازه ات
هیچ كسی نیست در اندازه ات
حوزه به فتوای تو تاسیس شد
عشق به امضای تو تدریس شد
ای متعصب به مرام علی
هم تو مفسر كلام علی
ای حرم خاكی تو عرش ما
قبله توحید كلام شما
پایه گذار مكتب حیدری
شكر خداوند منم جعفری
ای ضربان همهء درس ها
حضرت استاد تصدّق لنا
منبع:پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان
سالروز آغاز امامت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) گرامی باد.
لحظههایی را میگذرانیم که امامت و ولایت به منجی حقیقی انسانیت رسیده است. امشب صدای نقاره از عرش به گوش میرسد و خادمان زمینی و ملکوتی شما در حال پذیرایی از بندگان هستند.
مبارکتان باد این نیابت بر حق رسول الله(ص) و امیرالمؤنین(ع) و 9 نور دیگری که به پدر مظلومتان ختم میشد. شادی این نیابت چنان بر شیعیان شیرین است که جانهایشان به شوق آمده و مرحمی میشود بر درد انتظار.
در چنین روزی آخرین جرعه آب را به دست پدر دادید و از سوی او میراث امامت و ولایت امیرالمؤمنین را به دوش گرفتید، از آن لحظه تا امروز تمام ثانیهها زیر سایه حضور شما حتی پشت پرده غیبت گذشتهاند و دقایق به شوق رسیدن به وصلتان پا به آینده میگذارند.
اگر چه هنوز اِذن ظهورتان صادر نگردیده است اما کیست که نداند صدور برکت وجودتان بر زندگی مؤمنین به این سو و آن سوی پرده مربوط نیست.
کیست که نداند نگاه نگرانتان همواره به جوامع اسلامی است و سایه رهبریتان بر سر مظلومان، امیدبخش دلها است.
کیست که نداند اگر آینده است، اگر امید و شوق زنده است، اگر هنوز فخر ستم دیدگان به آخرالزمان است تنها و تنها بهانهاش شمایید.
مگر میتوان از فردا یاد کرد و شما را به یاد نداشت؟ مگر میتوان دادخواهی کرد و به شما امید نداشت؟
وسعت ولایتتان به پهنای آسمان و کهکشانها است و همچو چتری بر سر مؤمنان!
ای امام و ای ولی! ای رئوف و ای ناجی! شما که کشتی نجات این روزگارید و تمام دخیلها برای کسب ذرهای از محبتتان گره میخورند، شما بیش از همه شاهد استغاثه مظلومان و ناله دردکشیدگان هستید!
آغاز ولایتتان مبارک است و موجب امید! موجب نجات و موجب عدالت!
امروز نه فقط عباسیان و امویان زهر کینشان جام شهادت را بر پدرتان و سایر امامان پیش از شما نوشاند، که ظلم تحت عناوین مختلف پا به عرصه گذاشته و هر روز قبیحانهتر دست به خون بیگناهان میشوید!
و این سالها چقدر برای درد کشیدگان و منتظران آرام میگذرد! چه چشمها که هنوز به آسمان است و چه لبها که هنوز دعای فرج و ندبه را زمزمه میکند…
آری امامتتان مبارک ای اسوه صبر زینبی! ای منجی لحظههای بیکسی!
و چه زیباست آن روز که جشن امامت شما با حضور خودتان برگزار شود! روزی که غیبت کبری تمام شده و مُهر عدالت شما بر زندگی هر کاخ نشین و کوخ نشین زده میشود! روزی که دیگر زمین و آسمان به هم دوخته نمیشود تا انسانیت به دست خود به باد رود، روزی که اگر حرفی هست نه با توپ و موشک و سلاح، که با زبان و در پیشگاه شما زده خواهد شد!
ای وارث اخلاق نیکوی نبوی و عدالت علی(ع)! ای حقیقت وجودی حسنین(ع) و عبودیت علی ابن الحسین(ع) و علم محمدبن علی(ع) جعفربن محمد(ع) و موسی ابن جعفر(ع)، ای نماد محبت علی ابن موسی(ع) و دستگیری محمدبن علی(ع) و امامت علی بن محمد(ع) و حسن بن علی(ع)! ای که وجودتان حتی پشت پردهی غیبت نیز منشأ برکات مؤمنین و سعادت بشریت است!
ما همچنان با وجود دلتنگی و غم! با وجود چشمهای اشکبار و دستهای خالی! با وجود کوله بار سیاه و گامهای لرزان! با قلبهای خسته و ذهنهای پریشان بر لب جاده انتظار نشستهایم و امیدمان تنها و تنها به رسیدن شما است!
امام مهدی(عج) آئینه تمام نمای پیامبران و امامان
لحظه آغاز امامت امام زمان، دارای مرتبه و جایگاهی ویژه در تاریخ آغاز امامت معصومین است، چرا که در این آغاز که آخرین آغاز هم بوده، شاهد انتقال میراثی بس عظیم از سراسر تاریخ پیامبران و امامان به آخرین امام هستیم، میراثی که اعم از میراث معنوی و معنایی و میراث اشیای مقدس تاریخ نبوت و امامت است و همین امر، امام مهدی(عج) را آیینه تمام نمای پیامبران و امامان کرده است.
همواره در یک نگاه و آرزوی تاریخی مشترک، تمامی پیامبران و تمامی اوصیای آنها و تمامی پیروان برجسته آنها که به مراتب بالای معرفت و یقین رسیدند، توجهشان به سوی انتظار موعود و منجیای بوده که آخرین وصی پیامبر خاتم بوده و بستر ساز آرزوی جهانی سازی بهشت زمینی از معبر عبودیت و عدالت است و امام دوازدهم به عنوان «موعود الامم» شناخته شده است.
با این نگاه نهم ربیع الاول، دومین آغاز از آغازهای سه گانه امام موعود (تولد، امامت و ظهور) است و همان گونه که به واسطه ابتهاج و سرور و نشاط و شادی تمام عوالم وجود از تفویض مقام امامت در غدیر خم این روز، روز جشن میشود، حتی اگر بیشتر انسانها آمادگی پذیرش آن را نداشته باشند، نهم ربیع الاول هم همین گونه خواهد بود.
غیبت امام بسترساز بلوغ تدریجی جامعه
آغاز امامت امام زمان(عج)، یکی از آغازهای زیبا و امیدآفرین و بسیار ویژه است چرا که از منظر نگاه تاریخی این دستاوردها را به همراه دارد، غیبت امام باعث انفعال همیشگی ابلیس و ابلیسیان در برابر رهبری معصوم شده است. غیبت امام باعث فراغ کافی امام غائب برای مدیریت غائبانه بشر به سوی بهشت ظهور شده است و غیبت امام، بسترساز بلوغ تدریجی جامعهی حق و مسئولیتپذیری تاریخی آنها معطوف به رسالتِ زمینهسازی شده است.
نهم ربیع الاول عید است، چرا که غدیر دوم است. در این غدیر از لحاظ ملکوتی بزرگترین تحول معنوی در جهان هستی رخ داده است و آخرین انسان کامل حامل مقام ولایت شده است، ولایتی که از نظر میراث داری تمامی ولایتهای پیشین و از جهت رسالت و مسئولیتپذیری و چشم اندازی که تعریف میکند، مهمترین ولایت و امامت است.
منبع:پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان-به سوی ظهور
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه زینبیه،در روز سه شنبه مورخ 97/8/15 به مناسبت رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و شهادت امام حسن علیه السلام و اما رضا علیه السلام مراسم سوگواری با دعوت از سرکار خانم طالقانی و با حضور طلاب، در مدرسه علمیه زینبیه برگزار شد.
در این مراسم سرکار خانم طالقانی ضمن تسلیت به مناسبت رحلت جانگداز پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا علیهما السلام فرمودند: وقتی این ایام مشغول درس خواندن هستید و در مکتب امام صادق علیه السلام گام برداشتید کمتر از مجلس نشینی اباعبدالله الحسین نبوده است چرا که مقدمه حضور در این مجالس معرفت است.
ایشان بیان کرد: در کامل الزیارات آمده است که راوی به نقل از امام صادق علیه السلام بیان می کند : زمانی نامی از اباعبدالله الحسین علیه السلام در مجلسی ذکر شد آن مجلس حکم حرم سیدالشهدا را پیدا می کند. راوی پرسید کجای حرم؟ فرمودند: زیر قبه.
طالقانی تاکید کرد: در مجلس روضه ائمه علیهم السلام فرشته ها و ملائکه رفت و آمد می کنند، محل حضور مادر سادات سلام الله علیها ، امام زمان (عج) و دیگر ائمه علیهم السلام می باشد، باید این مجالس را قدر بدانیم. اشک بر مصیبت ائمه علیهم السلام می بایست انسان را به معرفت برساند، به این معنا که به درکی برسد که واقف بر اوصاف و القاب ائمه هدی (ع) باشد.
وی در ادامه افزود: ازروز ازل تا ابد عقیده اهل بیت علیهم السلام و همچنین سبک زندگی ایشان ، مسئله نماز است. با کسالت و تنبلی سراغ نماز نروید. با دعای ابوحمزه ثمالی انس بگیرید چرا که مضامین اخلاقی را دربردارد و پیرامون دلایل کسالت در نماز بحث می کند.
سخنران مذهبی در خاتمه عنوان کرد: نمازی مورد قبول است که با تمام توجه و حضور قلب باشد. علما، فضلا و شهدا اگر عمر و علمشان برکت داشته به خاطر اهمیت به مسئله نماز اول وقت بوده است.
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه، در روز 13 آبان 97، مدیر ، کادر، اساتید و طلاب مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی زینبیه، در مراسم با شکوه به مناسبت روز دانش آموز و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، حضور فعال و پویا داشتند.
خلاصه ای از گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی زینبیه به شرح ذیل می باشد:
راهپیمایی باشکوه روز دانش آموز با شعارهای استکبار ستیزی توسط آحاد مختلف استان البرز، علی الخصوص دانش آموزان آغاز و سخنرانی سردار محمدرضا نقدی و همچنین مداحی توسط مداح اهل بیت علیهم السلام و قرائت قطعنامه برگزار شد.
سردار نقدی در این مراسم باشکوه فرمودند: ما در حال برداشتن آخرین قدم ها هستیم اما آمریکا در سراشیبی شدید سقوط قرار دارد و نشانه آن این است که روسای جمهور کشورهای جهان در سازمان ملل به افکار ترامپ خندیدند.
وی در ادامه افزود : ملت ما مثل همه کشورها صلح و آرامش را دوست دارند و طرفدار جنگ نیستند، همه انسان ها خطشان خط صلح است دین اسلام هم دین صلح است.
معاون فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اذعان کرد: اسلام همه بشریت را به صلح و دوستی دعوت می کند، اما ملت ایران برای شعار مرگ بر آمریکا دلیل دارد و دلیل آن این است که اگر دنبال آرامش و صلح هستیم باید با عامل اصلی تمام کشتارها مبارزه کنیم.
سردار نقدی در پایان عنوان کرد: در این مدت در همه امور کشور پیشرفت هایی حاصل شد که اگر با آمریکا دوستی داشتیم هیچ وقت به آنها دست پیدا نمی کردیم. امروز ملت ما صاحب فناوری پرتاب ماهواره، شکافت اتم ، سلول های بنیادی ، نانو و … هستیم و همه اینها در پرتو مبارزه حاصل شده است.
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه زینبیه، جشن میلاد ثامن الحجج علیه السلام روز چهارشنبه مورخ 3 مرداد با حضور سرکار خانم طالقانی و طلاب برگزار گردید.
در آغاز مراسم ، قرآن کریم توسط قاری محترم خانم اسکندری قرائت شد و در ادامه سرکار خانم طالقانی سخنانی ایراد نمودند.
طالقانی ضمن تبریک دهه کرامت گفت: به اعمال ماه ذیقعده به ویژه نمازهای روز یکشنبه توجه خاص داشته باشید چرا که خداوند ندا می دهد که پرونده ات از نو شروع شده و آنچه از گذشته انجام دادی ، به جز حق الناس پاک می شود.
وی اذعان کرد: امام رضا علیه السلام در باب تکالیف الهی می فرمایند : به واجب الهی و محرمات اضافه و کم تکالیف را فصلی نکنید.نکنید ، فلسفه احکام را بدانیم که گاهی تعقلی و گاهی تعبدی است.
سخنران مذهبی افزود : طبق فرمایشات امام رضا علیه السلام ، حلال و حرام الهی همان حدود الهی است، بنده حق شکستن حدود الهی را ندارد. نداشتن ریا و تکبر ، غرور از واجبات الهی می باشد.
لازم به ذکر است معاون فرهنگی مرکز مدیریت و سرکشیک استان ویژه خادمیاران رضوی نکاتی پیرامون طرح برهان، یاس رضوی و سبک زندگی رضوی مطالبی ارائه نمودند.
در این مقاله سیره ولایی علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر المیزان در رابطه با حضرت رضا علیهالسلام را ذکر می کنیم.
علامه طباطبایی میفرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیهالسلام محسوس است». و در نقلی دیگر، بیان میکردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.»
و نیز میفرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.»
ایشان هر ساله به مشهد مشرف میشد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان میگفت:
« با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را میشکافت و با علاقه ضریح را میبوسید و توسل میجست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا میکردیم…»
ایشان میگفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را میبوسند، غبطه میخورم»
فرزند ایشان نقل میکردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل کسالتی که داشتند و بنا به تأکید و توصیه پزشکِ مخصوص نمیخواستیم که ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند.
پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟»
علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف میشد، از وی تقاضا میکردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و … به دلیل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمیکرد و میفرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمیرویم.»
یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: «… هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهمالسلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف میشدند و تابستان را در آنجا میماندند وقتی وارد صحن حضرت رضا علیه السلام میشدند، بارها که در خدمتشان بودم و میدیدم که دستهای مرتعش را روی آستانه در میگذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را میبوسیدند، گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست میشد میگفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کارهای نیستیم؛ همه چیز آنجاست!»
زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادنها را تشنیع میکرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را میبوسیدم.»
و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه]که اصلاً اذن نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد[عرض کرد: «از راه دور آمدهام و میخواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
یک بار علامه میخواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! » فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغها! » و رفتند. مردم هم که ایشان را نمیشناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! »
حجت الاسلام معزّی نقل میکند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحنهای حرم رضوی علیه السلام قدم میزدم و به بارگاه امام مینگریستم اما داخل رواقها و روضه نمیرفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانههایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود:
«حاج شیخ حسن! چرا وارد نمیشوی؟! » نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت میکشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
«طبیب برای چه مطب باز میکند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیهالسلام طبیب الأطباء است.»
منبع:سایت تبیان
توليت محترم آستانه مقدسه حضرت معصومه (علیهاالسلام) نقل مى كنند: روزى، حضرت آية الله بهجت (رحمهالله) به من فرمودند: «مطلبى هست كه فقط به تو مى گويم تا بدانى در چه موقعيتى قرار دارى. گاهى از اوقات حضرت رضا (علیه السلام) برآورده شدن بعضى از حاجات را به حضرت معصومه (علیهاالسلام) ارجاع مى دهند. همين روزها آقايى پيش من آمد و گفت: حاجتى داشتم و به زيارت حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شدم و عرض حال كردم، به من گفته شد: بايد بروى قم نزد حضرت معصومه (سلاماللهعلیها). به قم آمدم و محضر آن حضرت عرض حاجت كردم، حاجتم برآورده شد. مواظب باش ببين كجا هستى، در حرم حضرت معصومه (علیهاالسلام) فرشتگانى هستند كه ناظر اعمال و رفتار كسانى مى باشند كه آنجا مى روند.»(1)
مقام شفاعت حضرت معصومه (علیهاالسلام)
امام صادق (علیه السلام) مى فرمايند: «آگاه باشيد براى خدا حرمى است و آن مكّه است؛ براى رسول خدا (صلی الله علیه وآله) حرمى است و آن مدينه است؛ براى اميرمؤمنان على (علیه السلام) حرمى است و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است. بدانيد كه بهشت داراى هشت در است كه سه در آن، از قم گشوده مى شود…». تا اين جاى حديث، درباره فضيلت شهر قم است ـ مانند احاديث متعدّد و مختلفى كه در فضيلت اين شهر وارد شده است ـ ولى ادامه گفتار حضرت، به صورت مستقل درباره حضرت معصومه (علیهاالسلام) است. حضرت مى فرمايند: «تُقبَضُ فيها امراةٌ مِن وُلدى، اسمها فاطمة بنتُ مُوسى و تَدخُلُ بشفاعتها شيعتى الجنّةَ بأجْمَعِهِم» «در قم بانويى از فرزندان من كه نامش فاطمه دختر موسى بن جعفر است از دنيا مى رود، بانويى كه به شفاعت او در روز قيامت همه شيعيانم وارد بهشت مى شوند».
در روايتى ديگر مى فرمايند: «و سَتُدْفَنُ فيها اِمرأةٌ من اَولادى تُسمّى فاطمةُ فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ له الجَّنةُ» (2)؛ به زودى در قم بانويى از فرزندان من به نام فاطمه دفن مى شود، كسى كه مرقد او را زيارت كند بهشت بر او واجب مى گردد.»
حضرت معصومه (علیهاالسلام) نمايى از حضرت زهرا (علیهاالسلام)
مرحوم آية الله العظمى مرعشى نجفى (رحمهالله) از پدر بزرگوار خود، آية الله سيدمحمود مرعشى، نقل مى كند كه او در نجف اشرف زندگى مى كرد و بسيار مشتاق بود به طريقى محل دفن جده اش حضرت زهرا (علیهاالسلام) را پيدا و زيارت كند. براى اين مقصود ختم مجرّبى را ـ كه شامل چهل شب عبادت در حرم اميرالمؤمنين (علیه السلام) و امور ديگر بود ـ انجام داد تا شايد حضرت على (علیه السلام) او را به محلّ قبر شريف حضرت زهرا (علیهاالسلام) راهنمايى كند. شب چهلم، بعد از انجام ختم و توسّل فراوان، به بستر خواب رفت. در عالم خواب به محضر امام باقر (علیه السلام) يا امام صادق (علیه السلام) رسيد. امام به او فرمود: «عليك بكريمة اهل البيت؛ ـ به زيارت كريمه اهل بيت (علیهم السلام) برو ـ» پدرم تصور كرده بود منظور امام، زيارت حضرت زهرا (علیهاالسلام) است؛ لذا به امام عرض مى كند: قربانت گردم؛ من نيز برنامه ختم را براى همين منظور انجام داده ام تا قبر آن حضرت را نشانم دهيد. امام مى فرمايد: «منظور من قبر شريف حضرت معصومه (علیهاالسلام) در قم است. محلّ دفن حضرت زهرا از اسرار الهى است. طبق وصيت خانم بايد قبر مخفى بماند و من نمى توانم قبر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را بر خلاف وصيّت او معلوم كنم. به زيارت حضرت معصومه (علیهاالسلام) برو گويا به زيارت حضرت زهرا (علیهاالسلام) رفته اى.»(3)
سپس حضرت آية الله مرعشى نجفى قدس سره مى فرمايند: به سفارش پدرم براى زيارت قبر حضرت زهرا (علیهاالسلام) به زيارت حضرت معصومه (علیهاالسلام) در قم مشرف شدم اما مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى ـ مؤسس حوزه علميه قم ـ مرا در قم نگه داشتند.
فداها ابوها!
يكى از احاديث شگفت پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) جمله اى است كه بارها درباره حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرموده اند؛ «فداها ابوها»؛ «پدرش به فدايش باد» جالب اين جا است كه همين جمله را حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) در مورد حضرت معصومه (علیهاالسلام) بيان فرموده اند.
روزى جمعى از شيعيان براى تشرف به محضر امام موسى بن جعفر (علیه السلام) و ارائه پرسش هاى خود وارد مدينه شدند. وقتى به منزل آن حضرت رسيدند، با خبر شدند كه آن بزرگوار در شهر نيست و تا زمان خروج آنها نيز بازنخواهد گشت. به ناچار پرسش هاى خود را نوشتند و به افراد خانواده امام كاظم (علیه السلام) سپردند تا در سفر بعد پاسخ آن سؤالات را بگيرند. آنها پس از سپردن آن نامه مدتى در مدينه ماندند. وقتى براى خداحافظى به خانه امام كاظم (علیه السلام) آمدند، پاسخ پرسش هاى آنها كه در نامه اى نوشته شده بود به آنها داده شد. نكته اى كه مايه تعجب آنها شد اين بود كه دريافتند پاسخ سؤالات را حضرت معصومه (علیهاالسلام) ـ با اينكه در آن عصر حدود شش سال بيشتر نداشت ـ نوشته و آماده نموده است. هنگام مراجعت و در بين راه، با امام كاظم (علیه السلام) كه از سفر باز مى گشت، ملاقات نمودند و ماجرا را به اطلاع آن حضرت رساندند. امام (علیه السلام) نوشته را از آنها طلبيد و مطالعه كرد و پاسخ هاى حضرت معصومه (علیهاالسلام) را درست يافت، آنگاه به نشان تمجيد از حضرت معصومه (علیهاالسلام) و تصديق او سه بار فرمود: «فداها ابوها»؛ پدرش به فدايش باد.
دفاع از ولايت
شباهت ديگر حضرت معصومه (علیهاالسلام) با حضرت زهرا (علیهاالسلام) ، دفاع از ولايت تا سرحدّ شهادت است. اين مورد را مى توان از فضائل اكتسابى حضرت دانست. حضرت معصومه (علیهاالسلام) در راستاى دفاع از ولايت حضرت رضا (علیه السلام) و به امر ايشان، همراه كاروانى از امامزادگان، از مدينه هجرت كرده و به سوى خراسان حركت نمود. سرپرستى اين كاروان به عهده ابراهيم و هارون پسران بزرگوار امام موسى بن جعفر (علیه السلام) بود. در راه رسيدن به ساوه، گروهى وابسته به خلفاى عباسى، به كاروان حمله كردند و هارون و جمع ديگرى از امامزادگان را به شهادت رساندند و جمعى را مجروح نمودند. حضرت معصومه (علیهاالسلام) ـ در اثر غم و اندوه اين واقعه يا غذاى مسمومى كه به وى خورانده شد ـ بيمار شد و تقاضا كرد او را به قم ببرند و بعد از هفده روز اقامت در قم رحلت نمودند.
امام رضا (علیه السلام) و حضرت معصومه (علیهاالسلام)
* در ميان حدود 37 فرزند حضرت كاظم (علیه السلام) فقط امام رضا (علیه السلام) و حضرت معصومه (علیهاالسلام) از يك مادر، آن هم بانوى بزرگوارى چون نجمه خاتون متولد شدند.
* امام رضا (علیه السلام) 25 سال بزرگتر از حضرت معصومه (علیهاالسلام) بودند؛ زيرا آن حضرت در سال 148 ه. ق به دنيا آمدند و حضرت معصومه (علیهاالسلام) در سال 173 ه. ق.
* حضرت معصومه (علیهاالسلام) 21 سال تحت سرپرستى امام رضا (علیه السلام) بودند؛ زيرا امام كاظم (علیه السلام) در سال 179 ه. ق به دستور هارون زندانى گشت و حضرت معصومه (علیهاالسلام) در آن زمان 6 ساله بودند و تا زمان هجرت امام رضا (علیه السلام) ـ سال 200 ه. ق ـ تحت كفالت حضرت بودند.
* امام رضا (علیه السلام) دو سال بعد از حضرت معصومه (علیهاالسلام) شهيد شدند.
افتخار قمى ها به حضور حضرت معصومه (علیهاالسلام) در شهر قم
هنگامى كه خبر ورود حضرت معصومه (علیهاالسلام) به ساوه و بيمارى ايشان، به شيعيان اشعرى قم رسيد، آنها تصميم گرفتند به استقبال حضرت معصومه (علیهاالسلام) بروند و از آن حضرت جهت تشريف فرمايى به قم دعوت كنند. در ميان آنها موسى بن خزرج بن سعد اشعرى حضور داشت. او وقتى به كاروان حضرت معصومه (علیهاالسلام) رسيد، مهار شتر ايشان را گرفت و به قم آورد و در خانه خود مهمان نمود. حضرت معصومه (علیهاالسلام) شانزده يا هفده روز در خانه موسى بن خزرج بسترى بودند تا از دنيا رفتند.(5)
سيره بزرگان
مرحوم آية الله مرعشى نجفى قدس سره ـ كه در ابتداى كتاب، حكايت اقامت ايشان در قم گفته شد ـ در مدت شصت سالى كه در شهر مقدس قم اقامت داشتند سحرها اولين زائر حضرت معصومه (علیهاالسلام) بودند. ايشان در طول سال ـ چه شب هاى سرد زمستان و چه شب هاى كوتاه تابستان ـ قبل از اذان صبح در پشت در حرم به انتظار مى ايستادند تا پس از باز شدن درها اولين زائر حضرت باشند.
مرحوم علامه طباطبايى قدس سره غروب هاى ماه رمضان با پاى پياده با كهولت سن به حرم حضرت معصومه (علیهاالسلام) مى آمدند و با بوسه بر ضريح حضرت معصومه (علیهاالسلام) روزه خود را افطار مى نمودند، سپس به خانه رفته و غذا مى خوردند.(6)
وقتى در عصر مرجعيت عامه حضرت آية الله العظمى بروجردى قدس سره شاه عربستان به ايران آمده بود و توسط سفير عربستان تقاضاى ملاقات با ايشان را نمود، آقا اجازه نفرمودند. اطرافيان گفتند مصلحت است كه شما اجازه ملاقات بدهيد، ايشان فرمودند: او وهابى است اگر به قم بيايد به زيارت حضرت معصومه (علیهاالسلام) نمى رود و اين، هر چند غيرمستقيم، توهينى به ساحت ملكوتى حضرت است.(7)
مرحوم ملاصدرا حكيم متألّه صاحب كتاب اسفار اربعه مدتى در روستاى كهك قم سكنا گزيد و در آن حين به تحقيق و تأليف پرداخت. از ايشان نقل شده است: هرگاه مشكل علمى و مسئله غيرقابل حلّى برايم پيش مى آمد از كهك به قم و حرم حضرت معصومه (علیهاالسلام) مى آمدم و با توسل به حضرت معصومه (علیهاالسلام) مسئله و مشكلم حل مى شد.(8)
منبع:سایت تبیان
میوه های فطرت
رمضان، دعوتی است به بازیافتن «خود گمشده»، ندایی است برای توجه به خدای فراموش شده، ضیافتی است برای تناول از مائده تقوا و پایان این مهمانیِ خدایی، عید فطر است؛ عید توفیق بر طاعت و اطاعت، عید توبه و تهذیب نفس، عید ذکر و یاد محرومان و گرسنگان. فطر، چیدن میوه هایی است که از فطرت می جوشد. فطر، سپاس نعمتی است که در رمضان نازل شده است. پیروزی بر خصم درون، جشنی روحانی دارد به نام عید فطر که میثاق بستن با فطرت را از سوی روزه داران مجاهده گر اعلام می دارد. عید فطر، پاداش افطارهای خالصانه و به جاست، مُهر قبولی انفاق های با قصد قربت و پایان نامه دوره ایثار و گذشت در مسایل مالی است. فطر، عید خداجویی و خداترسی و خداپرستی است.
عید زیبایی های معنوی
امروز روز عید فطر است؛ عیدی که زمین و زمان را غرق شادی و سرور کرده است. ساکنان زمین به شکرانه یک ماه عبادت و نیایش، عید گرفته اند و ساکنان آسمان نیز مأمور شده اند که جوایز و پاداش هایی را از سوی عرش الهی برای ساکنان این کره خاکی بیاورند و به راستی که در این روز بزرگ، زمین، زمان و آسمان در جوش و خروش اند.
عید فطر، روزی است که فطرت آدمی به واسطه سی روز اخلاص، شکوفا شده و به معطر کردن فضای زندگی انسان می پردازد. به راستی که فطرت، چه عطر دل انگیز و روح افزایی دارد و زندگی در پرتوی فطرت چه زیباست! عیدفطر، عید زیبایی های معنوی است. عید فطر، عید بشارت و عید سعادت است. این عید سعید، بر تمامی فطرت های بیدار مبارک باد.
عید پاکیزگی
در پایان ماه مبارک رمضان و پس از یک ماه عبادت و روزه داری، اسلام روز اول ماه شوّال را عید قرار داده است؛ زیرا در این روز، انسان ها به فطرت خود باز می گردند و متوجه عظمت خداوند متعال می شوند. در این روز، مسلمانان، جسم را به وسیله غسل کردن پاکیزه کرده و با پوشیدن لباس های تمیز و خوشبو کردن خود، آن را کامل می نمایند. پاکیزگی روح و جانشان نیز به وسیله دعا و مناجات و نماز صورت خواهد گرفت و سرانجام، پاکیزگی اموال و دارایی های آنها به وسیله فطریه دادن و کمک کردن به انسان های فقیر و نیازمند صورت می پذیرد. به راستی عید فطر، عید پاکیزگی و طهارت انسان هاست تا از این رهگذر، به فطرت اصلی و حقیقی خویش بازگردند.
اعمال شب عید فطر
شب عید سعید فطر، شب نزول رحمت الهی و فرصتی برای پوزش طلبی از گناهان است. در روایات اسلامی آمده که فضیلت این شب عزیز، کمتر از شب قدر نیست. شب عید فطر، شبی است که خداوند پاداش های خود را به مؤمنان روزه دار می بخشد و آنان را مورد رحمت قرار می دهد. از این رو، هر انسان مؤمن باید از این فرصت نهایت استفاده را در ذخیره کردن ثواب و پاداش الهی بنماید و با انجام اعمال این شب، از فیض بی کران آن بهره مند گردد. مهم ترین اعمال شب عید فطر عبارت است از: غسل کردن بعد از غروب آفتاب، خواندن دعای ویژه رؤیت هلال ماه، خواندن زیارت امام حسین علیه السلام ، احیای آن شب به دعا و نماز و استغفار، خواندن ده رکعت نماز، خواندن دعای های مخصوص این شب، کنار گذاشتن زکات فطره و….
حضرت علی علیه السلام در خطبه ای می فرمایند: «ای بندگان خدا، بدانید که نزدیک ترین چیزی که برای مردان و زنان روزه دار قرار داده شده، این است که در آخرین روز ماه رمضان، فرشته ای از طرف خداوند فریاد می زند: ای بندگان خدا، بشارت بدهید که خداوند گناهان گذشته شما را آمرزید. پس به فکر آینده و زندگی جدید خودتان باشید که چگونه خواهید زیست. وقتی هلال ماه شوّال نمایان شد، فریاد فرشتگان برخاسته می شود که ای مؤمنان، بیایید و جوایزتان را دریافت کنید»
حقیقت عید
عارف وارسته، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه الله درباره حقیقت عید و مفهوم عمیق و والای این روز، چنین می فرماید: «عید زمانی است که خداوند متعال برای جایزه دادن و بهره مند کردن بندگان از نعمت ها، آن روز را در میان روزها انتخاب می کند تا برای گرفتن خلعت ها و عطایا جمع شوند و به همگان اعلام کرده است که به درگاه او روی آورده و با اعتراف به بندگی و آمرزش خواستن از گناهان و عرضه نیازها و آرزوهایشان، برای او تواضع نمایند. خداوند نیز در تمام این موارد، به آنان وعده اجابت و اعطایی بالاتر از آرزوهایشان، بلکه بالاتر از آن چه در دل بشری خطور کرده، داده است. دوست دارد در چنین روزی، به او خوش گمان بوده و جانب امیدواری به قبول خداوند و آمرزش و عطای او را بر جانب ترس از رد و عذابش ترجیح بدهند».
فطر؛ هدیه ای الهی
با آنکه روزه گرفتن در تمامی ادیان الهی وجود داشت و پیروان آن ادیان، مکلف بودند روزهای خاصی در سال را روزه بگیرند، ولی در پایان ایام روزه داری آنها، عیدی قرار داده نشده بود. این برای اولین بار و در دین مبین اسلام بود که روز پایان روزه گرفتن، روز عید و جشن و بهجت نامیده شد و این افتخار، ویژه مسلمانان است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دراین باره می فرماید: «عید فطر، هدیه ای است که از سوی خدا به مردان و زنان امتم داده شده و خداوند متعال چنین هدیه ای را پیش از من به هیچ کس نداده است». آری، عید سعید فطر برای مسلمانان، هدیه ای آسمانی بود که در سال دوم هجرت به آنها عطا گردید. در این سال، پرداخت زکات فطره و برگزاری نماز عید بر مسلمانان واجب شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با عنایت خاصی به آن پرداختند و همواره به اصحاب خود توصیه می کردند که این روز را عزیز و گرامی بدارند.
ندای فرشتگان در روز عید
حضرت علی علیه السلام همواره عید سعید فطر را گرامی می داشتند و با جملات گهربار خود، مردم را با فلسفه این عید بزرگ آشنا می کردند و اهداف آن را شرح می دادند. خطبه های ایشان در روز عید فطر، از زیباترین جملات درباره این عید است که همگان با شنیدن آن، به مفاهیم عمیق و والای این روز الهی پی می برند. از این رو، آن حضرت در سخنانی چنین می فرماید: «ای بندگان خدا، بدانید که نزدیک ترین چیزی که برای مردان و زنان روزه دار قرار داده شده، این است که در آخرین روز ماه رمضان، فرشته ای از طرف خداوند فریاد می زند: ای بندگان خدا، بشارت بدهید که خداوند گناهان گذشته شما را آمرزید. پس به فکر آینده و زندگی جدید خودتان باشید که چگونه خواهید زیست. وقتی هلال ماه شوّال نمایان شد، فریاد فرشتگان برخاسته می شود که ای مؤمنان، بیایید و جوایزتان را دریافت کنید».
عید فطر، روزی است که فطرت آدمی به واسطه سی روز اخلاص، شکوفا شده و به معطر کردن فضای زندگی انسان می پردازد. به راستی که فطرت، چه عطر دل انگیز و روح افزایی دارد و زندگی در پرتوی فطرت چه زیباست! عیدفطر، عید زیبایی های معنوی است. عید فطر، عید بشارت و عید سعادت است. این عید سعید، بر تمامی فطرت های بیدار مبارک باد
روز شکوفایی سعادت
در مکتب پرفیض ماه رمضان، فطرت انسانی جان گرفته و به صحنه زندگی گام می گذارد و استعدادهای معنوی آدمی را شکوفا می نماید و آن گاه می توان فرد را سعید و نیک بخت نامید. مؤمنان واقعی که زمینه خوش بختی در نهادشان بوده، در پرتو معارف روح بخش رمضان، استعداد واقعی خود را باز می شناسند و به سوی هدف نهایی گام بر می دارند و به سعادت حقیقی می رسند. عید سعید فطر، عید سعادتمندان، و روز شکوفایی استعدادهای معنوی و روحانی است. از مهم ترین عواملی که موجب رسیدن به سعادت واقعی و بهره وری بیشتر این روز می شود، می توان به این موارد اشاره کرد: پوشیدن لباس نیکو، استفاده از عطر و بوی خوش، پرداختن زکات فطره، خواندن زیارت امام حسین علیه السلام ، خواندن دعای ندبه، دید و بازدید اقوام و نزدیکان، غسل کردن و زیارت اهل قبور.
منبع:سایت فرهنگی تبیان
در آیات قرآن و روایات معتبر و متواتر از رسولالله(ص) توصیفاتی از مقامات امیرمومنان علی(ع) بیان شده که در اینجا به برخی از آنها بویژه نسبت ایشان با لیلهالقدر اشاره میشود؛ زیرا بر اساس آیات سوره قدر و روایات تفسیری، فرشتگان در شبهای قدر هر سال به نزد ایشان تنزل مییافتند و همچنین شهادت ایشان در شب قدر اتفاق افتاده است.
منزلت امیرمومنان علی(ع) در قرآن
در قرآن بارها با عناوین و نشانههایی که قابل رد و انکار نیست، از مقام و منزلت امام علی(ع) سخن به میان آمده است. روایات تفسیری از فریقین عامه و خاصه، به جزئیات وقایع اشاره داشته و آیه یا لفظی از آن را به امام علی(ع) تطبیق کردهاند. از جمله این عناوین میتوان به موارد زیراشاره کرد:
1.نفس پیامبر(ص): خدا در آیه 61 سوره آلعمران که به آیه مباهله و ناظر به مناظرهای بین پیامبر اسلام(ص) و هیئت نجرانی است، از امیرمومنان علی(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) یاد کرده است: (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَه عَلَى الْکَاذِبِینَ؛ پس هر که در این باره پس از دانشی که تو را حاصل آمده با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و نفسهای خودمان و نفسهای خودتان را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. در روایات تفسیری است که پیامبر اکرم(ص) به همراه علی، حسن و حسین و فاطمه به سمت بیابان برای مباهله رفته است. بر این اساس، نفس پیامبر(ص) همان امیرمومنان علی(ع) است.(برگزیده تفسیر نمونه، ج۱، ص ۲۹۰؛ جارالله، زمخشری، الکشاف 1/193، قطع رحلی، دارالمعرفه، بیروت)
2.خریدار رضای خدا: خدا در آیه 207 سوره بقره از امیرمومنان علی(ع) به عنوان کسی که خریدار رضای الهی است و جان درطبق اخلاص میگذارد، یاد کرده و فرموده است: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ الله والله رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد و خدا نسبت به این بندگان مهربان است. در روایات تفسیری فریقین به اجماع گفتهاند شان نزول این آیه خوابیدن امام علی(ع) در بستر پیامبر اکرم(ص) در شب لیلهْالمبیت است. همان شبی که قریشیان شبانه به خانه پیامبر(ص) ریختند تا هر یک به شمشیر خویش ضربتی را بر پیامبر(ص) وارد ساخته و ایشان را بکشند.
3.عصمت و طهارت: از نظر قرآن تنها شماری از مردم از عصمت غیر اکتسابی برخوردار هستند. عصمتی که خدا به فضل خویش به بندگان خاص و برگزیده میدهد تا این گونه بتوانند رسالت الهی را ابلاغ و در فعل و قول خویش به نمایش گذارند. پیامبران همگی از عصمت برخوردارند. از جمله کسانی که در درجه عالی عصمت قرار دارند، چهارده معصوم (ع) هستند که امیرمومنان علی(ع) از جمله ایشان است. خدا میفرماید: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا؛ خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند. (احزاب، آیه 33) بر اساس شان نزولها، این آیه درباره محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علهیم السلام است.
4.ولیالله: از نظر قرآن، امیرمومنان علی(ع) ولیالله است. خدا میفرماید: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهْ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهْ وَهُمْ رَاکِعُونَ؛ ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند، همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مى دهند. (مائده، آیه ۵۵) بر اساس روایات تفسیری تنها کسی که در هنگام رکوع انفاق کرده و انگشتری خویش را به نیازمند داد، همانا امیرمومنان علی(ع) است. بر این اساس، ولایت امیرمومنان علی(ع) در طول ولایت خدا و رسولالله (ص) قرار دارد و باید از ایشان به عنوان ولیالله اطاعت کرد. باید یادآور شد که ولایت به معنای سرپرستی همراه با محبت و علاقه است و تنها به مفهوم محبت نیست.
5.برترین آفریده: در میان آفریدههای الهی، پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت برترین آفریده و خیررسانترین آنها به بشریت هستند. از این رو پیامبر(ص) به عنوان « رَحْمَهْ لِلْعَالَمِینَ» مطرح شده است.(انبیاء، آیه 107) روایات تفسیری(ع) امیرمومنان علی(ع) را خیرالبریه نامیده و آیه را بر ایشان تطبیق کرده است: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهْ؛ در حقیقت کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کردهاند آنانند که بهترین آفریدگانند. (بینه، آیه 7)
6.قربی پیامبر(ص): از نظر قرآن، مودت امام علی(ع) واجب بر هر مسلمانی است: ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ الله عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلَّا الْمَوَدَّهْ فِی الْقُرْبَی وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهْ نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنا إِنَّ اللَهَ غَفُورٌ شَکُورٌ؛ این همان پاداشی است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند بدان مژده داده است بگو به ازای آن رسالت، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر مودت و دوستی درباره خویشاوندان و هر کس نیکی به جای آورد و طاعتی اندوزد برای او در ثواب آن خواهیم افزود، قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است.(شوری، آیه 23؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص158؛ طبرسی،، مجمع التبیان، ج9، ص48؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج2، ص189-196)
در آیات قرآن و روایات تفسیری، مقامات و منازل بسیار دیگری برای امیرمومنان علی(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت بیان شده است که همه آنها در این مقاله قابل بیان نمی باشد.
رابطه امیرالمومنین(ع) با لیلهالقدر
با توجه به اینکه لیلهْالقدر، شبی است که مقدرات هستی در آن شب به امضای خلیفهْالله میرسد، باید گفت که همه عوامل و علل هستی که در طول تحقق چیزی قرار دارند، مامور خلیفهْالله به عنوان ولیالله و مظهر ربوبیت الهی هستند. در حقیقت، امالکتاب و لوح و قلم به عنوان فرشته یا هر علت مادی یا غیر مادی، در اختیار خلیفهْالله است و اوست که بر اساس حکمت الهی و مشیت خداوندی، مقدرات هر چیزی را مشخص و معین کرده و به امضا میرساند و به روح اعظم و فرشتگان برای انجام ابلاغ میکند.امیرمومنان علی(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) پس از پیامبر(ص) از چنین مسئولیتی برخوردار است.
البته باید توجه داشت که امام علی(ع) نفس پیامبر(ص) و باطن اوست و به طور طبیعی اگر نفس بروز و ظهور کند در تن و اعمال و رفتار بروز میکند. از همین رو، امام علی(ع) را باید باطن و پیامبر(ص) را ظاهر او دانست. همچنین باید گفت که امیرمومنان حقیقتی شب گونه دارد که بروز و ظهوری در دنیا نمییابد؛ زیرا دنیا نمیتواند ظهور و بروز ایشان را برتابد؛ چرا که حضرت علی(ع) دارای اسمای مستاثر الهی است که در دنیا بروز و ظهور نکرده و نخواهد کرد و بخشی از آن در قیامت و آخرت بروز و ظهور خواهد کرد. از این رو باز امام علی(ع) شباهتی بس شگفت به لیلهْالقدر دارد.
براین اساس میان امیرمومنان علی(ع) با لیلهْالقدر شبهای رمضان که شب نزول حقیقت محمدی و قرآن است(بقره، آیه 185؛ دخان، آیات 2 و 3؛ قدر، آیات 1 تا 5) آمیختگی شگفت وجود دارد و شب ضربت و شهادت و سوم ایشان در این شبها قرار دارد. او همان کسی است که به حقیقت شب قدر و ادراک آن دست یافته است.
پس کسی که به حقیقت شب قدر و رابطه و نسبت آن با ولایت و امامت نرسد نمیتواند به خدا و ایمان واقعی دست یابد و از غفران و رحمت الهی بهرهمند شود. پیامبر(ص) میفرماید: مَن أدرَکَ شَهرَ رَمَضانَ فَلَم یُغفَر لَهُ فَأبعَدَهُ اللهُ؛ هر که ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود، خداوند او را (از رحمت خود) دور گرداند.(فضائل الاشهر الثلاثه، ص 54)
از این رو کسانی که به حقیقت امیرمومنان و رابطه و نسبت ایشان با شب قدر دست نیافتند، در حقیقت هیچگاه به شب قدر نمیرسند و آن را درک نخواهند کرد.
منبع:سایت موسسه فرهنگی تبیان
آداب شـب قـدر
برای بهره بردن معنوی از فرصت گرانقدر شب قدر باید برنامه ریخت و از لحظه لحظه آن استفاده نمود.با استفاده از روایـاتی کـه از اهل بیت علیهم السلام در مورد شب قدر رسیده است و با تـوجه بـه تـوصیههای عـلمای بـزرگ، بـرنامههای زیر برای شب قدر پیشنهاد میشود:
در شب قدر زیاد تفکر کنید
یکی از مهمترین کارهایی که با انجام آن میتوان از شب قدر استفاده کرد، «تفکر» است و مناسب است که در این شب، وقتی بـه آن اختصاص داده شود. عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمه الله میفرماید:
«بعد از تعیین وقت ذکر، وقت مناسبی را که در آن خواب آلود یا سیر یا گرسنه نبوده و موانع دیگری نیز نداشته باشد، بـاید بـرای تفکر معین کند.»
در این شب تو باید برای این سرمایه و امکانات، طرح بریزی و برنامه بگذاری؛ چون هر نوع حرکتی کـه هـمراه طـرح نباشد، گرفتار خرابکاری و کُندکاری و دوباره کاری خواهد شد و از دسـت خـواهد رفت
دین مبین اسلام به تفکر اهمیت زیادی داده است، تا آنجا که در روایتی «لحـظهای تـفکر بهتر از عبادت و شب زندهداری یک شب» و در روایت دیگر «بهتر از عبادت یک سال» خوانده شده است. به عنوان نمونه:
راوی گوید: از امام صادق علیه السلام در مـورد روایـتی که مردم از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نـقل مـیکنند که لحظه ای تفکر بهتر از عبادت یک شب است، پرسیدم: انسان چگونه تفکر کند؟ فرمود: «یَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ اَوْ بِالدَّارِ فَیَقُولُ: اَیْنَ سَاکِنُوکِ؟ اَیْنَ بَانُوکِ؟ مَا بَالُکِ لَا تَتَکَلَّمِینَ؛ از کنار یـک خـرابه یا خانهای عبور کـند و بـگوید: ساکنینت کجایند؟ بانیانت کجایند؟ چرا حرف نمیزنی؟»
باید در این شب برنامه ریزی کرد
کار دیگر در شب قدر که توجه به آن بسیار ضروری است، برنامه ریزی برای سال آینده و ریختن طرحی برای استفاده از سرمایه های موجود در وجـود خـویش و سرمایه هایی که در چنین شبی نازل میشوند، است. خدای متعال برای انسان از بدو خلقتش سرمایه هایی قرار داده است که نیاز به رشد و باروری دارند و بدون آن، این سرمایه ها به جای سود آوری تبدیل بـه زیـان می شوند. برای این منظور طرح و برنامه لازم است؛ طرحی که انسان را به سر منزل مقصود برساند و برنامه ای که این طرح را عملی کند. خدای متعال انسان را به همراه فطریاتی خلق کرده اسـت کـه بالقوه اند و برای استفاده باید به فعلیت برسند و این کار به طرح و برنامه نیاز دارد. از طرف دیگر، هر سال در شب قدر براساس کارهای گذشته سرمایة یک سالهای به انسان میدهند (تـقدیر) کـه بـرای استفاده از آن به برنامه ای یکساله نـیاز دارد.
ماه رمضان بهار قرآن است و ثواب تلاوت آیه ای از آن در این ماه بـرابر بـا ثـواب ختم قرآن در اوقات دیگر میباشد.
اسـتاد عـلی صفایی رحمه الله در این رابطه میفرماید: «و در این شب تو باید برای این سرمایه و امکانات، طرح بریزی و برنامه بگذاری؛ چون هر نوع حرکتی کـه هـمراه طـرح نباشد، گرفتار خرابکاری و کُندکاری و دوباره کاری خواهد شد و از دسـت خـواهد رفت.»
انس با قـرآن
یـکی دیـگر از کارهایی که لازم است در شب قدر از آن بهرهمند شویم، انس با قرآن کـریم و قـرائت آیات آن و تأمل در آنهاست؛ چرا که ماه رمضان بهار قرآن است و ثواب تلاوت آیه ای از آن در این ماه بـرابر بـا ثـواب ختم قرآن در اوقات دیگر میباشد. چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن خطبه شعبانیه مـیفرماید:
«… وَمـَن تـَلَا فِیهِ آیَةً مِنَ القُرآنِ کَانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن خَتَمَ القُرآنَ فِی غَیرِهِ [مـِنَ] الشـُّهُورِ…؛ و هر که در آن آیهای از قرآن را بخواند، مثل پاداش کسی را خواهد داشت که در غیر این مـاه قـرآن را ختم کند.»
نکتهای که در قرائت قرآن توجه به آن لازم است، آنچنانکه ائمه علیهم السلام بر آن تـأکید کـرده اند، تدبر در آیات الهی به هنگام قرائت آن میباشد.
راز و نیاز با دلدار
شب قدر شب وصال یار است. شبی کـه دلدار، در بـه روی دلدادگان باز کرده و اغیار را از اطـراف آن رانـده است. آری ، شـبی اسـت که رهرو، ره صد ساله میرود: «لَيْلَةُ القـَدرِ خـَیرٌ مِن ألفِ شَهر؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است»
شب سـلامت اسـت: «سَلاَمٌ هِیَ حَتَی مَطلَعِ الفَجر: «این شب رحمت و سـلامت و تـهنیت است تا صبحگاه.» و شیطان از جـلوی راه رهپویان برداشته میشود.
شـب قـدر، شب ولایت است و اهل بیت علیهم السلام صاحبان حقیقی این شب هستند.
و چه خوش است صحبت بی پرده با یار در لحظات شیرین دیدار. گـفتن زیـباییهای یار به این دیدار، صـفا وشـکر تـفقدهایش به آن طراوت مـیدهد و یـادآوری زشتیهای خود و درخواست بـخشش و تـوبه به دل جلا میبخشد.
و چه زیباست راز و نیاز با پروردگار بینیاز و عرضه ظرف بزرگتر برای دریـافت عـطایای بیشتر. ناگفته نماند که دعاهای مـخصوص ایـن شب در کـتب ادعـیه آورده شـده است که از جمله آنـها کتاب شریف «مفاتیح الجنان» محدث بزرگ، شیخ عباس قمی رحمه الله است که به فضل خدا در اخـتیار هـمگان میباشد.
توسل به اهل بیت علیهم السلام
هـمانگونه کـه روایـات زیـادی بـیانگر آن هستند، شـب قـدر، شب ولایت است و اهل بیت علیهم السلام صاحبان حقیقی این شب هستند. در این شب اوامر الهی در مورد انـسانها بـر ایـشان نازل میشود تا آنها را در طول سال اجـرا کـنند.
منبع:خلاصهای است از مقاله “امتیازات و آداب شب قدر” به قلم احمد عابدین زاده-تبیان
خلاصه زندگی نامه امام خمینی(ره)
رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و عارف تولد در30 شهریور 1281 (20 جمادی الثانی 1320 ق برابر 24 سپتامبر 1902 م)، در شهر خمین متولد شد و در 14 خرداد 1368 در بیمارستان قلب تهران درگذشت.
روح الله مصطفوی مشهور به موسوی خمینی، فرزند سید مصطفی موسوی در پنج ماهگی پدرش را از دست داد. خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت، پدرش را در مسیر خمین - به اراک به شهادت رساندند. بستگان وی برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و برای اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
دوران کودکی را تحت سرپرستی مادرش(بانو هاجر) از نوادگان آیت الله خوانساری(صاحب زیده التصانیف)، و نزد عمه اش (صاحبه خانم) سپری کرد، ولی او در پانزده سالگی هم مادر و هم عمه اش را از دست داد.
از نوجوانی به تحصیل معارف روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه و از جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمین و علمای منطقه چون (میرزا محمود افتخار العلماء، حاج میرزا نجفی خمینی، آیت الله شیخ علی محمد بروجردی، آیت الله محمد گلپایگانی و آیت الله عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت الله سید مرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1298 عازم حوزه علمیه اراک شد. پس از تحصیل بسیاری از دروس در اراک، عازم حوزه علمیه قم شد. در قم، در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آیت الله محمد علی شاه آبادی و آقای سید ابوالحسن حکیم حائری یزدی و آقا میر سید علی کاشانی بودند. ایشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آیت الله عبدالکریم حائری یزدی و آیت الله یثربی حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه یافت و به اجتهاد رسید.
در سال 1393 ق، که آیت الله عبدالکریم حائری یزدی درگذشت آیت الله العظمی خمینی دیگر خود یکی از فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم به ویژه در رشته فلسفه، تهذیب نفس و اخلاق گردیده بود که بعدها در تدریس فقه و اصول فقه نیز نام آور شد. ایشان که در همان زمان با محافل و شخصیت های ضد درباری ارتباط کامل داشت، در مبارزه علیه حکومت رضاخان در حد اقتضای سن خود کوشش می نمود. ایشان علیه رژیم فرزند رضا خان نیز مبارزه و افشاگری می کرد و بعد از رحلت آیت الله عبدالکریم حائری یزدی، آیت الله حسن بروجردی را در حد امور و مسائل یاری رساند. بعد از درگذشت آیت الله بروجردی حوزه علمیه قم و محافل روحانی دیگر او را به عنوان (آیت الله العظمی خمینی) شناختند.
در سال 1340 با تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی و طرح لوایح شش گانه شاه، امام خمینی مخالفت قاطع خود را علیه رژیم آغاز کرد. با پیش آمدن واقعه خونین 15 خرداد ایشان به دنبال نطقی که علیه رژیم ایراد نمود، دستگیر و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل شد. یک سال پس از آزادی، مجدداً در مخالفت با “کاپیتولاسیون” سخنرانی ایراد کرد که منجر به تبعید ایشان در سیزده آبان سال 1344 به ترکیه شد. مدتی بعد امام از ترکیه به عراق منتقل شد و قریب به پانزده سال به حالت تبعید در نجف اشرف به سر برد. سرانجام پس از شهادت پسرشان – آیت الله سید مصطفی خمینی به دست رژیم و پس از آن که از عراق به پاریس رفت - با فرار شاه، در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاک میهن، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را برای مردم ایران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمایت توده های میلیونی مردم، رژیم شاهنشاهی در ایران را سرنگون ساخت و برای نخستین بار در ایران حکومت جمهوری اسلامی را برقرار نمود و به عنوان ولی فقیه همه ی مسلمانان جهان به رسمیت شناخته شد. امام خمینی ده سال پس از تاسیس جمهوری اسلامی ایران در ایران و هدایت انقلاب اسلامی در این مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران درگذشت.
منبع:سایت موسسه فرهنگی تبیان
جشن میلاد امام زمان (عج) روز دوشنبه مورخ 10/2/97 با حضور حجه الاسلام عباسی مدیر محترم مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران استان البرز، مدیران، پرسنل، اساتید و طلاب سطح 2و3 مدرسه علمیه زینبیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه برگزار گردید.
حجه الاسلام عباسی ضمن تبریک میلاد امام زمان (عج) گفت: طلبه انقلابی باید شاخصه های داشته باشد تا زمینه ظهور فراهم شود و این شاخصه ها عبارتند از احساس مسئولیت ، توجه به آرمانهای انقلاب اسلامی ، داشتن اعتقاد راسخ، بصیرت، سازش ناپذیری، مبارزه با ظلم و ظالم.
عباسی اذعان کرد : طلبه انقلابی براموری واقف باشد که جلب محبت بین دوستان و یاران کند ، دیگر این که دشمن هراس باشد و پلیدی ها ، پلشتی ها را رابشناسد و در مقابل آن موضع بگیرد.
مدیر مرکز مدیریت استان تاکید کرد : در جامعه امروزی انزوا معنایی ندارد ، طلبه منتظر و انقلابی حتما در بین مردم فعالیتی پویا و ثمر بخش داشته باشد و از عبادت و مناجات سحر مدد و یاری بگیرد.
وی افزود : از درون مدارس علمیه زمینه های ظهور فراهم می شود و طلبه انقلابی باید واقف بر تمامی امور اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و به دور از مقدس نمایی ( تحجر) باشد.
عباسی در خاتمه گفت : امام زمان (عج) امام قائم است طلبه هم باید قائم باشد یعنی در همه مواقع در حال قیام ، مزین به عمل، مروج دین مبین اسلام ، عالم و آگاه به امور روز ، مدبر و مدیر ، خودساخته ، دیگرساز ، آمر و ناهی ، مقید به ادای حقوق امام خویش باشد.
لازم به ذکر است مدیحه سرایی توسط آقای طباطبایی مداح اهل بیت علیهم السلام و گروه تواشیح عروه الوثقی در وصف آقا امام زمان (عج) و شهدای مدافع حرم اجرا و نماز جماعت با امامت حجه الاسلام راست روش از اساتید سطح 3 برگزار گردید.
گفتنی ست در جشن میلاد مسابقه دل نوشته با موضوعیت امام زمان (عج) اجرا و به بهترین دل نوشته به قید قرعه جوایزی اهداء شد.
از جمله فعالیتهای جانبی این جشن که مورد استقبال طلاب قرار گرفت می توان به برپایی نمایشگاه کتاب با موضو ع مهدویت اشاره نمود.
در خاتمه مراسم از اساتید بزرگوار به مناسبت بزرگداشت مقام استاد تقدیر به عمل آمد.
حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیهما السلام در بین سال های 33 تا 35 ه از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در مکتب انسان ساز پدر شیوه های صحیح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمایت از آرمان های مقدس آن را آموخت. او در روز عاشورا اولین نفر از بنی هاشم بود که پس از مبارزه جانانه جام شهادت سر کشید. روز میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام به روز جوان نامگذاری شده است.
شناسنامه حضرت علی اکبر علیه السلام
حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.
مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید “هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه…».
حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .
زندگی نامه حضرت علی اکبر علیه السلام
وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینة النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد.
کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: «پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: «القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.
علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: «یا ابة لا اراک الله السوء و السنا علی الحقّ» پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: «بلی والّذی الیه مرجع العباد؛ آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: «یا ابه اذا لانبالی نموت محقّین» ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: «جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.
حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود
شمه ای از فضائل و مناقب حضرت علی اکبر علیه السلام
تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.
علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت.
رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود که به آن اشاره می کنیم.
تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آماده جان نثاری شود.
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام، روز جوان
جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و…؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و….
حضرت علی اکبر علیه السلام، الگوی جوانان
جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.
قرآن برای زندگی بشر، اُسوه و الگو معرفی می کند؛ «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه». اگر پیامبر و سبک زندگی نبوی اسوه و الگوست، هر شخص و سبک دیگری اگر بخواهد اسوه و الگو باشد، باید رنگ و بوی پیامبر را داشته باشد و «اشبه الناس خلقاً خُلقاً و منطقاً برسول الله» باشد.
امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبرعلیه السلام را عصارة بنی هاشم و شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته، فرمود هر وقت دلمان برای رسول الله تنگ می شد، مشتاق زیارت علی اکبر می شدیم و زیارت و ملاقات علی اکبر علیه السلام بود که دلمان را در فراق پیامبر صلی الله علیه وآله تسلی می بخشید.
پس اگر کسی شیفتة جمال و کمال پیامبر صلی الله علیه وآله است، می تواند از رخسار و فضایل علی اکبر هم به پیامبر صلی الله علیه وآله برسد.
منبع:hawzah.net
ای سرو بوستان ایستادگی! ای زیباترین گل باغ حسین! ای جوان رعنا و رشید حسین! ای علی را یادگار!
ای علی اکبر! سلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه ات.
میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک
امام صادق (علیه السلام) عقل ابداعگر و اندیشمند اسلام و چهره بىمانند دانش بشرى، همواره از عمویش عباس (علیه السلام) تجلیل به عمل مى آورد و با درود و ستایشهاى عطرآگین از او یاد مى كرد و مواضع قهرمانانه اش در روز عاشورا را بزرگ مى داشت.
از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنىهاشم(ع) فرموده است، بیان زیر مى باشد:
«عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت…(1)
امام صادق (علیه السلام) از برترین صفات مجسم در عمویش كه مورد شگفتى اوست چنین نام مى برد:
الف: «تیزبینى»:
تیزبینى، پیامد استوارى رأى و اصالت فكر است و كسى بدان دست پیدا نمى كند، مگر پس از پالودگى روان، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم سلطه آنها بر درون آدمى.
تیز بینى از آشكارترین ویژگیهاى ابوالفضل العباس بود. از تیزبینى و تفكر عمیق بود كه حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام) برخاست و بدین گونه به قله شرف و كرامت دست یافت و خود رابر صفحات تاریخ، جاودانه ساخت. پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ مى شمارد، در برابر شخصیت بى مانند حضرت كه بر قلههاى انسانیت دست یافته است سر بر زمین مىساید و كرنش مى كند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت…(1)
ب: «ایمان استوار»:
یكى دیگر از صفات بارز حضرت، ایمان استوار و پولادین اوست. از نشانه اى استوارى ایمان حضرت، جهاد در كنار برادرش، ریحانه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) بود كه هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مى رفت و همانطور كه در رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى كمترین انگیزه مادى نداشت و همین دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت.
ج: «جهاد با حسین (علیه السلام)»:
فضیلت دیگرى كه امام صادق (علیه السلام) براى عمویش، قهرمان كربلا، عباس (علیه السلام) نام مى برد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان، سبط گرامى پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) و آقاى جوانان بهشت است. جهاد در راه آرمان برادر، بزرگترین فضیلتى بود كه حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیك از عهده آزمایش به درآمد و در روز عاشورا قهرمانیهایى از خود نشان داد كه در دنیاى دلاورى و شجاعت بى مانند است …
عباس علیه السلام در نگاه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
مصلح بزرگ، حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) - قائم آل محمد (ص) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مى گوید:
«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیكم بن طفیل طایى» را لعنت كند…»
امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر بنى هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر
مى شمارد و مى ستاید:
1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سختترین و دشوارترین شرایط تا آنجا كه این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت.
2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.
3- فدا كردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع).
4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.
5- كوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى كه نیروهاى ستمگر و ظالم مانع از رسیدن قطرهاى آب به خاندان پیامبر (ص) شده بودند.
شیخ مفید از محمد بن جعفر و دیگران روایت کرده است که مردی از خویشاوندان امام زین العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و به فحش و ناسزا و دشنام پرداخت. امام پاسخی نداد. بعد از رفتن آن مرد، حضرت به همراهانش فرمود…
شما گفتههای این مرد را شنیدید، اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید، عرض کردند: میآییم، ما نیز دوست داریم وی را پاسخ گوییم و ما هم حرفمان را به او بزنیم.
امام کفشش را پوشید و به راه افتاد. در بین راه این آیه کریمه را تلاوت میفرمود: … والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.(1)
«آن کسانی که خشم خویش را فرو میخورند و از خطای مردم در میگذرند (نیکوکارند و) خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
ما (با خواندن این آیه) دانستیم که برخورد امام با آن شخص آن طور که ما فکر میکردیم نخواهد بود. حضرت رفت تا به در خانه آن مرد رسید و فرمود: به صاحب خانه بگویید علی بن الحسین (علیهماالسلام) بیرون در ایستاده! وی در حالی که آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که امام برای تلافی آمده است.
اما امام سجاد علیه السلام با نرمی فرمود: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی گفتی، اگر آنچه گفتی در من هست من هم اکنون از خداوند آمرزش میطلبم و اگر در من نیست از خدا میخواهم تو را بیامرزد. آن مرد (شرمنده و خجل زده) میان دو چشمان حضرت را بوسید و عرض کرد: من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خودم بدانچه گفتم سزاوارترم.
راوی حدیث میگوید: آن مرد حسن بن الحسن (یعنی حسن مثنی) بوده است.(2)
العَفوُ زَکاةُ الظَّفَرِ.(3)
زکات پیروزی، گذشت است.
حضرت علی علیه السلام
پینوشتها:
1- آل عمران /134.
2- ارشاد مفید، ج 2، صص 145- 146.
3- نهجالبلاغه، ترجمه شهیدی،
ماه شعبان از جمله ماههای پر برکت سال شمرده میشود. این ماه از آن جهت حائز اهمیت است که فرصتی روحی و معنوی جهت آمادگی برای ورود به با ارزشترین ماه سال یعنی ماه مبارک رمضان فراهم میکند. از این رو روایات متعددی در فضیلت این ماه از سوی پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) صادر شده است. به عنوان نمونه پیامبر گرامی اسلام(ص) در روایتی فرمود: ماه، «شعبان» نامیده شد، زیرا روزى هاى مؤمنان در این ماه قسمت مىشود؛ إنَّما سُمِّیَ شَعبانُ لأِنَّهُ یَتَشَعَّبُ فیهِ أرزاقُ المُؤمِنینَ» و یا در روایتی دیگر فرمودند: «شعبان، ماه من و رمضان ماه خداوند است؛ هر که ماه مرا روزه بدارد، در روز قیامت شفیع او خواهم بود؛ شَعبانُ شَهری و رَمَضانُ شَهرُ اللّه ِ فَمَن صامَ شَهری کُنتُ لَهُ شَفیعا یَومَ القِیامَةِ».
حال به این مناسبت برخی آداب و اعمال این ماه را در ادامه میخوانید.
آداب و اعمال مشترک:
1- استغفار : هر روز هفتاد مرتبه بگوید : أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ و همچنین هر روز هفتاد مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ. از روایات مستفاد مىشود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر که هر روز از این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که در ماه هاى دیگر هفتاد هزار استغفار کند.
2- صدقه : تصدّق کند در این ماه اگرچه به نصف دانه خرمایى باشد تا حق تعالى بدن او را بر آتش جهنّم حرام کند.
3- ذکر : در تمام این ماه هزار بار بگوید : لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِیَّاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ، که ثواب بسیار دارد از جمله آنکه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنویسند.
4-صلوات : در این ماه صلوات بسیار فرستد. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
5- صلوات امام زین العابدین(ع): در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن صلوات شعبانیه را بخواند.
6- مناجات شعبانیه: این مناجات مرویه از ابن خالویه را که نقل کرده، بخواند. وی گفته این مناجات حضرت امیرالمؤمنین و امامان از فرزندان او علیهمالسّلام است که در ماه شعبان مىخواندند : اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ …
* مناجاتی است که امیرالمؤمنین علیه السّلام و امامان معصوم علیهم السّلام، اهتمام خاصّی به قرائت آن داشتند و از مناجاتهاى جلیل القدر ائمّه علیهمالسلام است و بر مضامین عالیه مشتمل است و در هر وقت که حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است ( مفاتیح الجنان، فصل دوم، در اعمال ماه شعبان) این مناجات، مناجاتی با مضامین و عبارات عالی عرفان اصیل اسلامی است که اوج نجوا و دلال انسان کامل صاحب عصمت علیهالسلام را با حقیقت مطلق نظام هستی تبیین میکند.
منبع: خبرگزاری تسنیم